چگونه بايد با داعش جنگيد؟

13:58 - 24 شهريور 1394
کد خبر: ۷۶۸۷۸
خبرگزاری میزان - «جوزف ساموئل ناي»، مبتکر معروف تئوري «قدرت نرم» و استاد دانشگاه هاروارد، در مقاله اي نحوه کارآمد مبارزه با تروريست هاي داعش در عراق و سوريه را ترسيم کرده است. وي بر اين باور است که تنها ابزاري که قادر به مقابله با اين گروه تروريستي است، استفاده از نيروي نظامي سني مذهب است.
چگونه بايد با داعش جنگيد؟به گزارش به نقل از خبرگزاری موج، گروه تروريستي داعش با انتشار تصاوير وحشتناکي از سربريدن مردم بي گناه، تخريب آثار باستاني و استفاده ماهرانه از رسانه هاي اجتماعي، توجه جهاني زيادي را به خود جلب کرده است. تروريست هاي داعش بخش هاي بزرگي از شرق سوريه و غرب عراق را تحت اشغال خود در آورده و نيروهاي خارجي زيادي را از سراسر جهان جذب کرده اند.

باراک اوباما، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا، مي گويد که داعش بايد در نهايت نابود شود. وي جان آلن را براي رهبري ائتلاف متشکل از 60 کشور منصوب کرده تا با تکيه بر حملات هوايي، نيروهاي ويژه و آموزش هاي مخصوص اين امر را محقق سازد. برخي منتقدان مي گويند که ايالات متحده بايد نيروهاي آمريکايي بيشتري را ارسال کرده و با تکيه بر دکترين مهار، مساله تروريست هاي داعش را يکسره کند.

در کارزار انتخاباتي ايالات متحده آمريکا، برخي کانديداها بر اين باورند که براي حل مساله داعش بايد نيروي زميني وارد کار شود. به نظر مي رسد که آنها نظر درستي ارائه مي دهند، اما سربازان نيروي زميني که راهي جنگ با داعش مي شوند الزاما بايد سني مذهب و يا ترک باشند، نه آمريکايي. آنها درباره ماهيت تهديد سه گانه اي سخن مي گويند که ايالات متحده آمريکا و متحدانش با آن روبرو هستند.

گروه تروريستي داعش از بخش هايي تشکيل شده که عبارت اند از گروه تروريستي چند مليتي و ايدوئولوگ هاي سياسيِ افراطي با ريشه هاي مذهبي. اين گروه که گفته مي شود زاييده القاعده است، پس از حمله آمريکا به عراق رشد کرد و مانند القاعده داراي يک ايدئولوژي است که اقليتي از سني مذهب ها آن را ارائه کرده و اينک با برقراري خلافت خودخوانده اکنون رقيبي براي القاعده محسوب مي شود. تروريست هاي داعش با تفسيري اشتباه از اسلام، با تکفيري خواندن شيعيان، ريختن خون آنها را حلال مي دانند و در شکل عام تر، مسلمانان شيعه را دشمن خدا قلمداد مي کنند.

داعش با تفسير منحرفانه اي از اسلام سعي دارد از ابزارهاي مدرن قرن بيست و يکم استفاده و عقايد خود را اشاعه دهد. اين گروه در درجه اول سعي در جذب جواناني از اروپا، آمريکا، آفريقا و آسيا دارد که در نوعي بيگانگي با جوامع خود به سر مي برند و رسانه هاي اجتماعي به آنها اجازه آشنايي با افراطي گري از هر نوع آن را فراهم کرده است.

برخي برآوردها حاکي از اين است که بيش از 25 هزار نيروي خارجي به خدمت داعش درآمده اند، به نحوي که بلافاصله پس از هلاکت آنها نيروهاي جديدي جايگزين مي شوند.

طبيعت چند وجهي داعش يک معضل سياسي را به وجود آورده است. از يک سو، استفاده از قدرت سخت افزاري (نيروي نظامي) براي از بين بردن پايگاه داعش که سعي در ايجاد مشروعيت براي خود دارد، امري حياتي و کليدي است. اما از آنجا که رد پاي نظامي آمريکا بار سنگيني دارد، داعش سعي در افزايش قدرت نرم خود از طريق جذب نيرو در فضاي مجازي دارد.

به همين دليل است که نيروهاي زميني که در تقابل با داعش قرار مي گيرند، بايد سني باشند. حضور نيروهاي خارجي يا شيعه اين ادعاي داعش که تحت محاصره قرار گرفته اند را تا حد زيادي تقويت خواهد کرد. تاکنون به همت نيروهاي کرد تروريست هاي داعش 30 درصد از خاکي را که سال گذشته اشغال کرده بودند، از دست داده اند. اما استقرار نيروي نظامي سني بيشتر نياز به آموزش و پشتيابي و صرف زمان و هزينه خواهد داشت. از سوي ديگر دولت مرکزي و شيعه عراق بايد رويکردي مبني بر مداراي فرقه اي را در پيش بگيرد.

پس از سرنگوني معمر قذافي در ليبي (جايي که داعش در آن از شبه نظاميان حمايت کرد)، باراک اوباما ديگر قصد نداشت تا بشار اسد، رئيس جمهور سوريه را از قدرت برکنار کند، چرا که تنها دولت سوريه بود که در مقابل کشتار و وحشي گري داعش ايستاده بود، اما بايد گفت که آمريکا و بسياري ديگر به اين اميد که دولت سوريه در برابر داعش شکست بخورد، انديشه برکناري اسد را از ذهن بيرون کرده اند.

ديپلماسي ايالات متحده آمريکا فشار آوردن به طرفداران دولت سوريه بود تا بتواند بشار اسد را از مقام خود برکنار کرده، در عين حال ساختار دولت سر جاي خود باقي بماند. آمريکا از طريق ايجاد منطقه پرواز ممنوع، توانست اين ديپلماسي را پيش ببرد. بدين ترتيب با اعطاي کمک هاي بشردوستانه به پناهندگان سوري که عمدتا از طريق ارتش آمريکا صورت مي گيرد، سعي در تقويت قدرت نرم خود در اين کشور کرد. پرواضح است که قدرت سخت آمريکا در برابر مسابقه اي که داعش در قلمرو فضاي مجازي و اينترنت به راه انداخته است، الزاما کافي نخواهد بود.
 
حتي اگر آمريکا و متحدانش بتوانند داعش را شکست دهند، در دهه هاي آينده ما بايد شاهد افراط گري هاي مشابهي در منطقه باشيم که از خاکستر تروريست هايي مانند داعش به وجود خواهند آمد. انقلاب هايي که در خاورميانه رخ مي دهند، از نوع افراطي گرايي خواهد بود. چنين انقلاب هايي که بي ثباتي عنصر اصلي آنهاست، از تنش هاي به وجود آمده از مرزهاي پسااستعماري و مدرنيزه شکست خورده تغذيه مي شوند، در حالي که رقابت فرقه اي ميان شيعيان و سني مذهب هاي منطقه موضوعي پايان ناپذير است.

در اروپا نيز دوره اي شاهد جنگ مذهبي بين کاتوليک ها و پروتستان ها بوديم که نزديک به يک قرن و نيم به طول انجاميد و با پيمان صلح وستفالي در سال 1648 به پايان رسيد. لازم به ذکر است که آلمان به تنهايي يک چهارم جمعيت خود را در يک جنگ سي ساله از دست داد.

با نگاهي به منطقه خاورميانه، جايي که آمريکا منافع مختلفي از جمله منابع انرژي، امنيت اسرائيل، عدم گسترش سلاح هاي هسته اي و حقوق بشر دارد، اين کشور بايد استراتژي انعطاف پذيري با کشورهاي مختلف و گروه هاي متنوع در منطقه اتخاذ کند.

به عنوان مثال استراترژي آمريکا در قبال ايران در مورد امضاي توافق هسته اي از اصل اعتدال و ميانه روي پيروي کرد. ايران و آمريکا در برخي مسائل داراي منافع مشترک و در برخي زمينه ها منافع متضادي دارند. در پايان بايد گفت که سياست آمريکا در منطقه خاورميانه بايد سطح بالايي از پيچيدگي را که فراتر از زمان حاضر است، تجربه کند

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود
گروه تروريستي داعش با انتشار تصاوير وحشتناکي از سربريدن مردم بي گناه، تخريب آثار باستاني و استفاده ماهرانه از رسانه هاي اجتماعي، توجه جهاني زيادي را به خود جلب کرده است. تروريست هاي داعش بخش هاي بزرگي از شرق سوريه و غرب عراق را تحت اشغال خود در آورده و نيروهاي خارجي زيادي را از سراسر جهان جذب کرده اند.
باراک اوباما، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا، مي گويد که داعش بايد در نهايت نابود شود. وي جان آلن را براي رهبري ائتلاف متشکل از 60 کشور منصوب کرده تا با تکيه بر حملات هوايي، نيروهاي ويژه و آموزش هاي مخصوص اين امر را محقق سازد. برخي منتقدان مي گويند که ايالات متحده بايد نيروهاي آمريکايي بيشتري را ارسال کرده و با تکيه بر دکترين مهار، مساله تروريست هاي داعش را يکسره کند.
در کارزار انتخاباتي ايالات متحده آمريکا، برخي کانديداها بر اين باورند که براي حل مساله داعش بايد نيروي زميني وارد کار شود. به نظر مي رسد که آنها نظر درستي ارائه مي دهند، اما سربازان نيروي زميني که راهي جنگ با داعش مي شوند الزاما بايد سني مذهب و يا ترک باشند، نه آمريکايي. آنها درباره ماهيت تهديد سه گانه اي سخن مي گويند که ايالات متحده آمريکا و متحدانش با آن روبرو هستند.
گروه تروريستي داعش از بخش هايي تشکيل شده که عبارت اند از گروه تروريستي چند مليتي و ايدوئولوگ هاي سياسيِ افراطي با ريشه هاي مذهبي. اين گروه که گفته مي شود زاييده القاعده است، پس از حمله آمريکا به عراق رشد کرد و مانند القاعده داراي يک ايدئولوژي است که اقليتي از سني مذهب ها آن را ارائه کرده و اينک با برقراري خلافت خودخوانده اکنون رقيبي براي القاعده محسوب مي شود. تروريست هاي داعش با تفسيري اشتباه از اسلام، با تکفيري خواندن شيعيان، ريختن خون آنها را حلال مي دانند و در شکل عام تر، مسلمانان شيعه را دشمن خدا قلمداد مي کنند.
داعش با تفسير منحرفانه اي از اسلام سعي دارد از ابزارهاي مدرن قرن بيست و يکم استفاده و عقايد خود را اشاعه دهد. اين گروه در درجه اول سعي در جذب جواناني از اروپا، آمريکا، آفريقا و آسيا دارد که در نوعي بيگانگي با جوامع خود به سر مي برند و رسانه هاي اجتماعي به آنها اجازه آشنايي با افراطي گري از هر نوع آن را فراهم کرده است.
برخي برآوردها حاکي از اين است که بيش از 25 هزار نيروي خارجي به خدمت داعش درآمده اند، به نحوي که بلافاصله پس از هلاکت آنها نيروهاي جديدي جايگزين مي شوند.
طبيعت چند وجهي داعش يک معضل سياسي را به وجود آورده است. از يک سو، استفاده از قدرت سخت افزاري (نيروي نظامي) براي از بين بردن پايگاه داعش که سعي در ايجاد مشروعيت براي خود دارد، امري حياتي و کليدي است. اما از آنجا که رد پاي نظامي آمريکا بار سنگيني دارد، داعش سعي در افزايش قدرت نرم خود از طريق جذب نيرو در فضاي مجازي دارد.
به همين دليل است که نيروهاي زميني که در تقابل با داعش قرار مي گيرند، بايد سني باشند. حضور نيروهاي خارجي يا شيعه اين ادعاي داعش که تحت محاصره قرار گرفته اند را تا حد زيادي تقويت خواهد کرد. تاکنون به همت نيروهاي کرد تروريست هاي داعش 30 درصد از خاکي را که سال گذشته اشغال کرده بودند، از دست داده اند. اما استقرار نيروي نظامي سني بيشتر نياز به آموزش و پشتيابي و صرف زمان و هزينه خواهد داشت. از سوي ديگر دولت مرکزي و شيعه عراق بايد رويکردي مبني بر مداراي فرقه اي را در پيش بگيرد.
پس از سرنگوني معمر قذافي در ليبي (جايي که داعش در آن از شبه نظاميان حمايت کرد)، باراک اوباما ديگر قصد نداشت تا بشار اسد، رئيس جمهور سوريه را از قدرت برکنار کند، چرا که تنها دولت سوريه بود که در مقابل کشتار و وحشي گري داعش ايستاده بود، اما بايد گفت که آمريکا و بسياري ديگر به اين اميد که دولت سوريه در برابر داعش شکست بخورد، انديشه برکناري اسد را از ذهن بيرون کرده اند.
ديپلماسي ايالات متحده آمريکا فشار آوردن به طرفداران دولت سوريه بود تا بتواند بشار اسد را از مقام خود برکنار کرده، در عين حال ساختار دولت سر جاي خود باقي بماند. آمريکا از طريق ايجاد منطقه پرواز ممنوع، توانست اين ديپلماسي را پيش ببرد. بدين ترتيب با اعطاي کمک هاي بشردوستانه به پناهندگان سوري که عمدتا از طريق ارتش آمريکا صورت مي گيرد، سعي در تقويت قدرت نرم خود در اين کشور کرد. پرواضح است که قدرت سخت آمريکا در برابر مسابقه اي که داعش در قلمرو فضاي مجازي و اينترنت به راه انداخته است، الزاما کافي نخواهد بود.
حتي اگر آمريکا و متحدانش بتوانند داعش را شکست دهند، در دهه هاي آينده ما بايد شاهد افراط گري هاي مشابهي در منطقه باشيم که از خاکستر تروريست هايي مانند داعش به وجود خواهند آمد. انقلاب هايي که در خاورميانه رخ مي دهند، از نوع افراطي گرايي خواهد بود. چنين انقلاب هايي که بي ثباتي عنصر اصلي آنهاست، از تنش هاي به وجود آمده از مرزهاي پسااستعماري و مدرنيزه شکست خورده تغذيه مي شوند، در حالي که رقابت فرقه اي ميان شيعيان و سني مذهب هاي منطقه موضوعي پايان ناپذير است.
در اروپا نيز دوره اي شاهد جنگ مذهبي بين کاتوليک ها و پروتستان ها بوديم که نزديک به يک قرن و نيم به طول انجاميد و با پيمان صلح وستفالي در سال 1648 به پايان رسيد. لازم به ذکر است که آلمان به تنهايي يک چهارم جمعيت خود را در يک جنگ سي ساله از دست داد.
با نگاهي به منطقه خاورميانه، جايي که آمريکا منافع مختلفي از جمله منابع انرژي، امنيت اسرائيل، عدم گسترش سلاح هاي هسته اي و حقوق بشر دارد، اين کشور بايد استراتژي انعطاف پذيري با کشورهاي مختلف و گروه هاي متنوع در منطقه اتخاذ کند.
به عنوان مثال استراترژي آمريکا در قبال ايران در مورد امضاي توافق هسته اي از اصل اعتدال و ميانه روي پيروي کرد. ايران و آمريکا در برخي مسائل داراي منافع مشترک و در برخي زمينه ها منافع متضادي دارند. در پايان بايد گفت که سياست آمريکا در منطقه خاورميانه بايد سطح بالايي از پيچيدگي را که فراتر از زمان حاضر است، تجربه کند - See more at: http://www.mojnews.com/fa/Miscellaneous/ViewContents.aspx?Contract=cms_Contents_I_News&r=1787382#sthash.r2CRUwr2.dpuf


حسين از کرمان
|
-
|
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
0
0
جنگ جنگ تاپیروزی
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *