روایت مدافعان سلامت از ۲۷۰ روز نبرد با کرونا

11:20 - 29 آذر 1399
کد خبر: ۶۸۵۰۶۱
پرستاران جزو اولین افرادی بودند که از روز‌های ابتدایی شیوع ویروس کرونا با آن درگیر شدند.۲۷۰ روز از شیوع این بیماری می‌گذرد، اما آن‌ها نمی‌دانند از گلایه هاشان بگویند یا به مردم هشدار دهند که کرونا هنوز تمام نشده است.
_ فارس نوشت: حالا ۹ ماه از شیوع بیماری کرونا می‌گذرد، خیلی‌ها در روز‌های ابتدایی پای کار بودند، آن روز‌ها حال و هوای شهر‌ها با حالا تفاوت داشت، گروه‌های جهادی در میدان پا به پای کادر درمان و پرستاران مشغول به کار بودند، مردم شهر داوطلبانه و خودجوش کارگاه‌های تولید ماسک راه اندازی کرده بودند و تلاش می‌کردند هرطور که شده کمک حال پرستاران باشند هرچند این روز‌ها هنوز هم در گوشه و کنار شهر برخی از گروه‌های جهادی دست از کار نکشیدند و مشغول ارایه خدمات هستند، اما پرستاران و کادر درمان بودند که همچنان پای کارند و نگران حال مردم و بیماران.
 
به اندازه ۲۷۰ روز پر اضطرابی که در میان بیماران کرونایی خدمت کردند حرف برای گفتن دارند. وقتی پای صحبتشان می‌نشینیم، نمی‌دانند گلایه و درد دل کنند یا از درخواست‌هایشان بگویند یا به مردم هشدار دهند که کرونا هنوز هم تمام نشده و ما محتاج کمک و یاری شما هستیم، چند ماهی است از کارانه خبری نیست و معوقات پرداخت نشده است، اما پرستاران همچنان سینه ستبر کرده‌اند در برابر این ویروس عاشقانه در سنگر مبارزه ایستاده‌اند.
 
 حالا ۹ ماه از شیوع بیماری کرونا‌ می‌گذرد، خیلی‌ها در روز‌های ابتدایی پای کار بودند، آن روز‌ها حال و هوای شهر‌ها با حالا تفاوت داشت، گروه‌های جهادی در میدان پا به پای کادر درمان و پرستاران مشغول به کار بودند، مردم شهر داوطلبانه و خودجوش کارگاه‌های تولید ماسک راه اندازی کرده بودند و تلاش می‌کردند هرطور که شده کمک حال پرستاران باشند هرچند این روز‌ها هنوز هم در گوشه و کنار شهر برخی از گروه‌های جهادی دست از کار نکشیدند و مشغول ارائه خدمات هستند، اما پرستاران و کادر درمان بودند که همچنان پای کارند و نگران حال مردم و بیماران.
 
به اندازه ۲۷۰ روز پر اضطرابی که در میان بیماران کرونایی خدمت کردند حرف برای گفتن دارند. وقتی پای صحبتشان می‌نشینیم، نمی‌دانند گلایه و درد دل کنند یا از درخواست‌هایشان بگویند یا به مردم هشدار دهند که کرونا هنوز هم تمام نشده و ما محتاج کمک و یاری شما هستیم، چند ماهی است از کارانه خبری نیست و معوقات پرداخت نشده است، اما پرستاران همچنان سینه ستبر کرده‌اند در برابر این ویروس عاشقانه در سنگر مبارزه ایستاده‌اند.

به همه می‌گوییم درخانه بمانید، خودمان از خانه رفتن می‌ترسیم!

خانم سلیمانی باور دارد پرستار باید عاشق کارش باشد و با اینکه درحال نزدیک شدن به روز‌های بازنشستگی است علاقه‌ای به خانه نشینی ندارد، فکر و خیال جدایی از کارش آزار دهنده است و تأکید دارد برای یک لحظه هم از خدمت به بیماران کرونا پشیمان نیست و حتی اگر باز هم به روز‌های اول برگردد همین مسیر طی شده را انتخاب خواهد کرد؛ می‌گوید «کرونا ذهنیت بدی را برای بیماران ایجاد کرده است و بسیاری از بیماران فکر می‌کنند که پایان این بیماری مرگ است؛ نود درصد پرستاران کرونا به فکر خودشان نیستند و به این موضوع فکر نمی‌کنند که ممکن است درگیر بیماری شوند و بستری شوند، اما این نگرانی را دارند که بیماری را به کسی انتقال ندهند، همیشه به همه توصیه می‌کنیم برای اینکه به بیماری مبتلا نشوید در خانه بمانید، اما راستش را بخواهید ما به دلیل اینکه در ارتباط مستقیم با بیماران مبتلا به کرونا هستیم از خانه رفتن و انتقال ناخواسته بیماری به دیگران می‌ترسیم. پایمان که منزل می‌رسید خودمان را در اتاقی قرنطینه می‌کردیم، ما که بحران ندیده بودیم سنمان هم به جنگ و دفاع مقدس قد نمی‌دهد، اما واقعا هم بحران را دیدیم هم میدان جنگ را. این بحران تجربه سختی بود، چون بیماری درمانی نداشت، اما خوشبختانه امروز وضعیت بیماران بهتر شده و خدمات درمانی و دارویی بیشتری به بیماران ارائه می‌شود».

تلخ و شیرین درمان بیماران کرونا

وقتی صحبت از مرگ بیماران کرونایی می‌شود صدایش ناخواسته می‌لرزد، گویی آن صحنه‌های تلخ برای لحظه‌ای از ذهنش عبور می‌کند با این حال تلاش می‌کند بغضش را فرو ببرد و به صحبت‌هایش ادامه دهد: فقدان برای همه سخت است، اما مرگ یک بیمار برای پرستار سخت‌تر است، ما همه توان خودمان را برای کمک به بیمار به کار می‌گرفتیم همکاران من از شروع تا پایان شیفت لحظه‌ای وقت استراحت نداشتند و وقتی می‌دیدیم که تلاش‌های بی وقفه ما بی نتیجه ماند و بیمار جلوی چشمان ما جانش را از دست می‌داد از لحاظ روحی و روانی خیلی تحت تاثیر قرار می‌گرفتیم». خانم غلام‌علیان در تکمیل صحبت‌های همکارش می‌گوید: البته همه لحظه‌های کار پرستاری هم تلخ نیست وقتی می‌بینیم که بیماری ترخیص می‌شود هم همه وجودمان می‌شود ذوق و شوق.» از بی‌مهری برخی خانواده‌ها در روز‌های شروع بحران کرونا در کشور گلایه می‌کند و می‌گوید: فراموش نمی‌کنم، آن روز‌ها برخی خانواده‌ها از ترس ابتلا به بیماری پدر و مادرشان را در بیمارستان رها می‌کردند، ترس طبیعی بود نمی‌شد به آن‌ها خرده گرفت، اما در همین شرایط همکاران بهیار و کمک بهیار ما بیماران را تنها نگذاشتند، این صحنه‌ها هم دلخراش بود هم زیبا».

کرونا ورق را برگرداند

خانم غلام‌علیان به کار کردن در بیمارستان در روز‌های قبل شیوع کرونا اشاره می‌کند، به روز‌هایی که اصلا علاقه‌ای به کار پرستاری نداشته و حتی فکر اینکه از فردا به سراغ شغل دیگری برود هم به سراغش می‌آمده، اما گویی کرونا ورق را برگردانده است، ادامه می‌دهد: بعد از شروع کرونا احساس مفید بودن کردم، این حس به من دست داد که می‌توانم برای هموطنانم و نجات جان آن‌ها تلاش کنم، از آن روز به بعد منتظرم دوران طرحم تمام شود و در این رشته بمانم».

این صحنه هیچوقت از خاطرم پاک نمی‌شود

بی تکلف و آسوده سخن می‌گوید، تا به خاطرات تلخ می‌رسیم تلاش می‌کند با یک شوخی ساده و تعریف خاطره‌ای جالب از این روز‌های سخت، غبار غم را از فضا بزداید، اما حالا با سوال سخت ما مواجه شده از او می‌پرسم تلخ‌ترین خاطره این روز‌ها چه بود؟ پاسخ می‌دهد: «در بخش کرونا همراه و ملاقاتی بیماران ممنوع است مگر اینکه همراه بیمار بخواهد وسیله‌ای را برای بیمار بیاورد، و آن وسیله توسط نیوری خدماتی یا بهیار به دست بیمار برسد. بیمار خانم ۶۵ ساله‌ای داشتم که دو فرزند پسر داشت، یک روز برای ملاقات مادرشان به بیمارستان آمدند و اصرار داشتند که برای چند لحظه مادرشان را ملاقات کنند، اما ما اجزاه این کار را به آن‌ها ندادیم و آن‌ها را توجیه کردیم که با آمدن به بخش آی سی یو ممکن است به بیماری آلوده شوید و بیماری را به دیگران انتقال دهید، آن روز پسر این خانم خیلی اصرار داشت که مادر را ببیند، آن شب گذشت و دو روز بعد که در شیفت حاضر شدم متوجه شدم که مادر دیگر در بین ما نیست». با صدای لرزان حرف‌هایش را ادامه می‌دهد «صحنه خواهش و تمنای فرزندان از ذهنم بیرون نرفته و همیشه با خودم می‌گویم چرا آن روز‌های آخر اجازه ملاقات مادر را ندادم».

پزشک میگفت بیمار زنده نمی‌ماند، اما ما معجزه دیدیم

خانم شایان‌مهر بر این باور است که این روز‌ها برای ما با روز‌های اوج بحران تفاوت چندانی ندارد، شاید تا حدودی مراجعه بیماران بستری کاهش یافته باشد، اما پرستار آی سی یو در در خط مقدم است، با ترشحات بیمار ارتباط مستقیم دارد و شاید همین موضوع یوده که باعث شده برخی از اقوام و دوستان اصرار داشته باشند که استعفا بدهد. می‌گوید: «وجدانم اجازه این کار را نداد. شرایط کار در آی سی یو سخت است در موج سوم شرایط ما چندین بار سخت‌تر شد، برخی خاطرات در ذهن ما می‌ماند و با مرور آن‌ها اشک از چشمانمان جاری می‌شود. چند روز قبل بیمار ۳۵ ساله‌ای داشتیم که دو فرزند خردسال داشت، این بیمار تنها یک شب توانست در آی سی یو دوام بیاورد و بلافاصله اینتوبه شد، وقتی برای بیمار لوله‌های تنفسی گذاشتیم فوق‌العاده بدحال بود و ما هیچوقت انتظار نداشتیم که مقاومت بدن یک فرد جوان اینقدر کم باشد. درصد اشباع اکسیژن خون بیمار ۲۰ درصد بود درحالی که وضعیت نرمال این عدد ۹۰ است.
 
برای این بیمار تلاش زیادی کردیم به پزشک بخش التماس می‌کردیم که روش‌های دیگر درمانی را امتحان کند، اما لحظه به لحظه صورت بیمار رو به کبودی می‌رفت، پزشک بیهوشی به ما گفت که برای این بیمار تلاش نکنید، وضعیت روحی من به شدت نامساعد بود، آمبوبگ را برداشتم و نیم ساعت بدون وقفه تلاش کردم که بیمار به وضعیت عادی برگردد، بر اثر انجام آمبو دو روز دستانم درد می‌کرد باورم نمیشد که سطح اکسیژن بیمار از ۲۰ درصد به ۷۰ درصد رسیده باشد، وقتی سطح اکسیژن بالا آمد رنگ و روی بیمار بهتر شد و انگار با برگشت بیمار امید در دل‌های ما زنده شد».
 
نگرانی‌ها و اضطراب همسر بیمار را مرور می‌کند، اینکه همسر بیمار دو ماه بود که وضع حمل کرده و بدون توجه به اینکه ممکن است خودش به بیماری مبتلا شود بالای سر همسرش حاضر می‌شد، قطره اشکی روی صورتش جاری می‌شود و ادامه می‌دهد: هیچوقت باورم نمی‌شد که این بیمار بهبود پیدا کند، حالا دو روز است که بیمار از بیمارستان ما مرخص شده است و دو روز قبل همسر بیمار با خوشحال برایمان تاج گل آورد و اینکه می‌دیدم با خوشحالی و شادی درکنار هم درحال صحبت‌کردن هستند شاد می‌شدم». فرزند خردسالش را به آغوش می‌کشد و می‌گوید «این صحنه‌ها برای ما پرستاران فراموش نشدنی است من فرزند و خانواده‌ام را به خدا سپردم و امیدم به خداست».

آمار‌های اعلامی توسط وزارت بهداشت برایمان محسوس است

صحبتمان به وضعیت بیماران و تجارب کادر درمان در این دوران شیوع کرونا که می‌رسد خانم سلیمانی پیش قدم می‌شود و پاسخ می‌دهد: «اوایل شیوع کرونا بیماران مسن بودند و به ندرت بیماران ۳۰ تا ۴۰ ساله بودند، اما حالا رنج سنی ۳۰ تا ۶۰ سال است. میانگین بستری بیماران بر حسب دارویی که باید بگیرند، یک هفته است». میپرسم درباره‌ای از زمان شاهد افزایش مرگ و میر بیماران بودیم از نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟ ایا با کمبو امکانات مواجهیم؟ می‌گوید: «تعداد مبتلایان زیاد شده است و یکی از موفقیت‌های کشور ما این بود که موج اول را در اسفندماه خیلی خوب کنترل کردیم. در فروردین تعداد بستری‌های ما خیلی کم بود و حتی برخی روز‌ها مراجعه کننده نداشتیم. اما در یک ماه اخیر آمار مبتلایان بسیار بالا رفت، چون سرایت کرونا بسیار زیاد شده است. خوشبختانه امروز روش‌های درمانی ما متنوع شده یعنی چندین پروتکل درمانی برای درمان کووید وجود دارد، تجهیزات پزشکی هم کم نشده حتی اسفندماه دستگاه‌هایی را نداشتیم که الان برای ما تأمین شده است».
می‌پرسم برخی از مردم بر این باورند که آمار‌های اعلام شده از سوی وزارت بهداشت واقعی نیست، با توجه به اینکه شما در بخش کرونا مشغول هستید آیا بالا یا پایین رفتن آمار را احساس می‌کنید؟ خانم سلیمانی خیلی قاطع پاسخ می‌دهد: «وقتی اخبار را دنبال می‌کنیم برای ما محسوس است که با افزایش آمار تعداد تخت‌های بستری و مراجعه بیماران افزایش می‌یابد و با کاهش آمار نیز شاهد خالی شدن تخت‌های بیمارستان هستیم، ما موردی نداشتیم که بگوییم تخت نداریم و بیمار را بستری نکنیم. حتی بیمار را به بخش آی سی یو می‌بردیم و فوت بیمار در بخش‌های عادی بسیار نادر است.  در خصوص بالا رفتن آمار فوتی‌ها نمی‌توان دلیل مشخصی را ذکر کرد، زیرا بسیاری از کشور‌ها هم که بیماری را خوب مدیریت کرده بودند دوباره درگیر شدند و موج‌های مختلف را مانند ما تجربه کردند. مرگ‌های ناگهانی هم یکی دیگر از تجربیات در بیماران مبتلا به کرونا بوده است.  دلیل مرگ‌های ناگهانی در مبتلایان هم به دلیل سکته قلبی و مشکلات تنفسی بوده است و اغلب آن‌ها بیماری زمینه‌ای داشته‌اند، اما جوانانی هم هستند که بیماری زمینه‌ای ندارند و حتی خانواده بیمار سابقه بیماری زمینه‌ای نداشته‌اند».

تعداد بیماران جوان افزایش یافته است

خانم سلیمانی در ادامه به افزایش مراجعه بیماران جوان به بیمارستان امیراعلم اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «در موج سوم مبتلایان و فوتی‌های ما در جوانان بدون بیماری‌های زمینه‌ای هم افزایش یافته است. ولی در موج اول و دوم سن بالا و بیماری زمینه‌ای در مبتلایان شایع بود. افرادی هستند که بدون داشتن علامت مبتلا به کووید هستند و ناقل هستند به همین دلیل گفته می‌شود که حتی یک نشانه سرماخوردگی هم که دارید خود را قرنطینه کنید و هنگام خروج از منزل حتما از ماسک استفاده کنید، زیرا امکان ناقل بودنتان زیاد است. دلیل افزایش مبتلایان از همین ناقلین بی علامت است، زیرا مریض علامت دار و بدحال در قرنطینه می‌ماند و بیرون نمی‌رود احتمال انتقال بیماری توسط وی کمتر است، اما کسی که ناقل است و علامت ندارد، بیماری را منتقل می‌کند. بسیاری از همراهان بیماران نیز ناقل هستند البته اعمال محدودیت‌ها بر کاهش آمار اثر داشته است».

اغلب بیماران در جمع‌های خانوادگی حضور دارند

خانم غلام‌علیان در تکمیل صحبت‌هایش همکارش توضیح می‌دهد: «وقتی بیمار بستری می‌شود یک تاریخچه از بیمار می‌گیریم که در ۵۰ درصد موارد عنوان می‌کنند در دو هفته اخیر یا مسافرت بوده‌اند، یا مهمانی یا مجلس ختم بوده‌اند و یا بالاخره در یک دورهمی شرکت کرده‌اند. اسفندماه ما خیلی فشرده کشیک دادیم، اما با آمدن نیرو در فروردین و اردیبهشت شرایط بهتری داشتیم، اما در موج سوم کشیک زیاد داشتیم و تعداد بیمار هم زیاد شد. خانم شایان‌مهر در ادامه می‌گوید: «اسفندماه و فروردین همراهان بیماران وحشت از کرونا داشتند و اصلا وارد بخش نمی‌شدند فقط تلفنی جویای حال بیمارشان بودند، اما الان همراهان آگاهی و امید دارند که بیمارشان بهبود میابد و پشت در می‌مانند می‌خواهند بدانند بیمارشان چه درمانی می‌گیرد. بیماری هم داشتیم سی ساله که هیچ کس از نزدیکانش او را همراهی نکردند و فقط پرستاران و بهیاران او را کمک می‌کردند».
 
خانم غلا‌م‌علیان بازهم تلاش می‌کند فضا را به سمت و سوی شوخی ببرد و در بین صحبت‌هایش با شوخی اشاره‌ای هم به محدودیت‌های تردد می‌کند و می‌گوید: «محدودیت تردد برای ما خوب نبود، از ما پلاک خودرو گرفتند و جریمه هم شدیم» با گفتن این حرف صدای خنده جمع بلند می‌شود انگار بقیه هم از این موضوع رضایت چندانی ندارند، خانم سلیمانی می‌گوید: ما که ماشین نداریم، ولی فکری به حال تردد شبانه ما نشده حتی گاهی وسیله برای رفتن به منزل هم پیدا نمی‌شود!».

تاثیر دعای خبر بیماران را در زندگی دیدم

از تأثیر کرونا بر زندگیشان می‌پرسم، اینکه کرونا و کمک رسانی به بیماران کرونایی چقدر در روحیه معنویشان تاثیر گذاشته است، خانم غلام‌علیان با کمی تامل می‌گوید که «بعد از کرونا نگاهم به زندگی عوض شده و بیشتر درک کردم که زندگی فانی است و خیلی وقت‌ها قدر چیز‌هایی که داریم نمی‌دانیم همین اکسیژن و نفس کشیدن. الان نسبت به قبل شکرگزارتر شده‌ام حتی نسبت به ساده‌ترین چیز‌هایی که دارم؛ دیدم نسبت به شغلم عوض شده و قبلا فکر می‌کردم مناسب این شغل نیستم، ولی بعد از کرونا احساس مفید بودن و خدمت کردن به مردم را دارم و تأثیر دعای آن‌ها را در زندگی‌ام دیدم. از نظر روحی کرونا روی ما اثر گذار بوده است و هر اتفاقی برای بیمار می‌افتد ما دائما آن را در میان همکاران مطرح و در مورد وضعیت بیماران حرف می‌زنیم».
 
خانم سلیمانی در ادامه صحبت‌های همکارش می‌گوید: «کادر درمان و پرستاران با کرونا تحت آزمون قرار گرفتند! واقعا از خدا می‌خواهم بتوانیم بهتر از پس این ماجرا بربیاییم و دوام بیاوریم و حتی به بسیاری از اتفاق‌ها توجه نکنیم، زیرا معلوم نیست  این بیماری تا چه زمانی با ما هست».

۱۲ ساعت پوشیدن لباس‌های گرم و ماسک‌​

در ادامه صحبت‌ها خانم شایان مهر به سختی کار و وضعیت شیفت‌های بیمارستان اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «من شیفت عصر هستم یعنی ۷ ساعت در محل کار حضور دارم، اما شرایط همکارانی که شیفت شب هستند و ۱۲ ساعت در آن لباس و ماسک‌های شیمیایی سنگین کار می‌کنند، واقعا سخت است. 
 
البته رئیس بیمارستان ما لباس‌هایی تهیه کرده اند کمی سبک است، اما به هرصورت برای بچه‌های شیفت شب باز سخت است. علاوه بر پوشش سخت، دیدن زجر تنفسی بیمار نیز برایمان دشوار است. امیدواریم ماموریت ما به خوبی تمام شود. همکارانی که مبتلا می‌شوند و به مرخصی استعلاجی می‌روند، فشار کاریشان به بقیه وارد می‌شود. هر ماه از یک بخش یک یا دو نفر استعلاجی می‌شوند و کمبود نیرو در تمام بیمارستان‌های کشور وجود دارد».

برچسب ها: کرونا پرستار

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *