مسیر آمریکا به سوی گلاسنوست و پرسترویکا

10:22 - 11 مرداد 1394
کد خبر: ۶۳۷۵۹
دسته بندی: سیاست
خبرگزاری میزان:اتحاد جماهیر شوروی، ابرقدرتی با وسعت بسیار زیاد خود و جمعیت فراوان با ویژگی ها و قابلیت هایی که داشت، سرنگون شد. حکومت کمونیستی با همراهی بزرگان این مکتب مانند لنین و استالین و پشتوانه فکری قوی مارکس و انگلس پس از 70 سال حکومت در زادگاه این ایدئولوژی سقوط کرد و اکنون تنها نامی از آن باقی مانده است.
به گزارش اینگونه رژیم ها که با شعارهای آرمانخواهانه ظهور می یابند، پس از زمان کوتاهی از اصول خود افول می کنند و راه متلاشی شدن را در پیش می گیرند. فراموش کردن مردم بدترین کاری است که اینگونه حکومت های به ظاهر مردمی مانند شوروی سابق می توانند انجام دهند.

حکومت هایی با تفکرات کمونیستی، سوسیالیستی، لیبرالیستی و... همه یک هدف را دنبال می کنند و آن هم ایجاد حکومت های خودکامه، با ظاهری دموکراتیک که پس از مدتی تبدیل به یک حکومت دیکتاتوری می شوند.

اگر کمونیسم را از دیگر اندیشه های حکومت داری جدا کنیم، که البته آن هم با دیگر مکاتب همردی، خود قرابت های زیادی دارد، مابقی این تفکرات که منجر به ایجاد حکومت های زیادی در دنیا شده است، پس از زمان کوتاهی به بی راهه رفته و آن اصول و آرمان هایی که در پی آن بودند به فراموشی سپرده شده است. چرا که همه این تفکرات گرچه در ظاهر به دنبال عدالت، رعایت حقوق مردم و حقوق شهروندی، رفاه و آسایش برای آحاد جامعه و بسیاری موارد دیگر بوده است، از دلایل اساسی و مهمی که باعث شکست چنین حکومت ها، مکاتب و ایدئولوژی ها، دوری از اصل دین و مذهب با محوریت خدا بوده است.

زادگاه کمونیست فروپاشید و دلیل اصلی آن هم مخالفت و تضاد با خالق هستی بود. چنین وضعیتی اکنون در دیگر جوامع غربی دیده می شود. کمونیست، علنی با وجود خدا مخالفت می کرد و اکنون لیبرال سرمایه داری، خدا را با فرهنگ خود نفی می کند.

بی بندوباری های موجود در فرهنگ سرمایه داری غرب، ایدئولوژی چنین مکتبی است. پول و سرمایه حرف اول را می زند به همین خاطر سرنوشت و آینده جوامع سرمایه داری را هم پول تعیین می کند. دوری از معنویت و مذهب و نفی ارزش های انسانی سیاستی است که سران چنین تفکری آن را دنبال می کنند و در جامعه گسترش می دهند. قانونی شدن مواردی که حتی در آیین و مذهب کلیسا و دیگر ادیان حرام است، از آن اقداماتی است که برای مسخ انسان به کار می رود.سقط جنین، همجنسگرایی، ازدواج همجنس با همجنس و حتی ازدواج با محارم و گسترش آنها به دیگر جوامع تفکرات پلیدی است که برای تسلط بر دنیا به کار میرود.

گرچه در ظاهر حکومت های لیبرال سرمایه داری، دموکراسی حاکم است، اما همین دموکراسی ابزاری برای ایجاد حکومت های خودکامه، دیکتاتور و استثماری می شود. شرایط به گونه ای محیا می شود که از همین مسیر دموکراسی مدیریت شده، افراد مورد نظر ار دل دموکراسی بیرون می آیند و مردم هم سرخوش از این که اختیار رأی و انتخاب دارند، به سران منتخب، اعتماد می کنند و سرنوشت خود را به دست با کفایت! آنها می سپرند.

چنین حکومت هایی که اکنون نمونه های آن در اروپا و آمریکا بسیار دیده می شود، پس از مدتی تبدیل به حکومت الیگارشی می شوند. به این مفهوم که الیگارشی در لغت به معنای گروه اندک و در اصطلاح، نظام سیاسی ای است، که در آن گروه اندکی با شیوه غیر دموکراتیک و بر اساس تکیه بر ثروت حکومت می کنند،و بیش از هر چیز در پی تأمین منافع خود هستند. این گروه شاید با شیوه دموکراسی بر سر کار آمده باشند اما اداره امور جامعه دیگر دموکراتیک نیست.

مردم می شوند ابزاری برای به دست آوردن قدرت و ثروت برای سرمداران حکومت های الیگارشی، یک عده اقلیت که خود را از دیگران برتر می پندارند و این حق را پس از مدتی برای خود می دانند که فقط آنها هستند که می توانند و باید بر مردم کشورشان حکومت کنند. این تفکر گسترش می یابد و یک اپیدمی جهانی تبدیل می شود، این تفکر خود را محق می داند تا بر جهان هم حکومت کند پس دست به کار می شود. دو شیوه در چنین حکومت هایی برای رسیدن به اهداف وجود دارد. جنگ نرم و جنگ سخت.

جوامعی که در مقابل این مکتب انحرافی ایستادگی کنند و مقاومت داشته باشند ، از هر دو روش استفاده می شود تا نتیجه به دست آید. تهدید، تطمیع، تحریم و بسیاری اقدامات دیگر ابزارهای این گونه حکومت ها است.

آمریکا چنین رژیمی است و در کنار آن انگلیس که با شیوه سلطنتی هم اداره می شود، نمونه بارز و با سابقه چنین حکومت هایی هستند. رفتارهایی که این کشورها در دنیا از خود بروز می دهند به روشنی نشان می دهد که در پی تسلط بر دنیا دست به هر کاری می زنند. آنها علاوه بر این که مردم خود را استثمار می کنند در پی استثمار دیگر جوامع هم هستند. حوزه نفوذ و گسترده کردن آن از آرزوهای بزرگی است که در سر می پرورانند. خود را کدخدای دنیا می دانند، اما آیا این سیاست، تفکر و روش پس از مدتی همچون تفکر کمونیسم فرو می پاشد؟

نشانه های فروپاشی این شیوه حکومتی آشکار شده است. نهضت 99 درصدی که در آمریکا شکل گرفته است، جرقه هایی از جنس تغییراتی است که در آینده آمریکا نقش خواهد داشت. از دست دادن اعتماد مردمی سهمگین ترین ضربه ای است که چنین حکومت هایی می توانند دریافت کنند و این وضعیت اکنون در آمریکا پیش آمده به همین خاطر است که سران گذشته و اکنون ایالات متحده زنگ خطر به گوششان خورده و هشدار می دهند، مانند زمانی که شوروی در آغاز فروپاشی خود بود و گورباچف آن را پایان داد.

حتی آنهایی که خود با همین شیوه و روش وارد عرصه قدرت آمریکا شده اند و از آن بهره برده اند، به این نوع حکومت الیگارشی انتقاد شدید دارند و نمی توانند آن را پنهان و کتمان کنند. جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ریاست جمهوری ایالات متحده را بر عهده داشت در همین زمینه با اشاره به نقش پول در انتخابات آمریکا گفته است؛حکومت کشورش اکنون حکومتی «الیگارشی» است.

جیمی کارتر، گفته است؛ آمریکا اکنون یک نظام الیگارشی (اشراف‌سالاری) است که در آن «رشوه‌های سیاسی نامحدود» به اضمحلال کامل نظام سیاسی این کشور منجر شده است.

کارتر اضافه کرد که هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها چشم به این «پول نامحدود» به عنوان منافع شخصی کلان برای خودشان دارند.

کارتر این اظهارات را در واکنش به سوالی درباره تصمیم دیوان عالی آمریکا برای آزاد گذاشتن گروه‌های تبلیغاتی در آمریکا برای صرف هزینه‌های هنگفت مالی مطرح کرد.

«هارتمن» مجری برنامه از کارتر پرسید: «دیوان عالی ما اکنون حکم کرده که استفاده از پول نامحدود در سیاست آزاد است. به نظر می‌رسد این با اصول دموکراسی تناقض دارد. نظر شما در این باره چیست؟

کارتر به این سوال اینطور پاسخ داد: «این، اصل آنچه نظام سیاسی آمریکا را به یک نظام بزرگ تبدیل کرد، زیر سوال می‌برد. حالا این یک الیگارشی است که با رشوه سیاسی نامزدهایی را برای ریاست‌جمهوری معرفی کنیم یا یک نفر را به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب کنیم.»

رئیس‌جمهور اسبق آمریکا افزود: «بنابراین حالا ما شاهد تخریب کامل نظام سیاسی آمریکا و تبدیل آن به یک نظام رشوه دهنده به سهام‌داران اصلی هستیم، یعنی کسانی که بعد از پایان انتخابات، دنبال منفعت و منتظر آن هستند و اغلب آن را دریافت می کنند.»

اعتراف و اعتراض به نفوذ این «پول نامحدود» در فضای سیاسی آمریکا را باراک اوباما به گونه ای دیگر مطرح کرده است. رئیس‌جمهور آمریکا که خود 4 سال پیش با شعار تغییرات وارد عرصه انتخابات شد، در یک گفتگوی تلفنی با حامیان توافق هسته‌ای ایران در آمریکا به ناتوانی خود در برابر «میلیاردرها» اعتراف و اعتراض کرد.

اوباما گفت:لابی‌ای که در سوی دیگر (از سوی مخالفان توافق) انجام می‌گیرد، آتشین، با حمایت مالی بالا و خستگی‌ناپذیر است. با وجود توان گسترده‌ای که من دارم، اما این کافی نیست و نمی‌توان کار چندانی در برابر حامیان بزرگ مالی احزاب سیاسی، سفارش‌دهندگان تبلیغات تلویزیونی، میلیاردرهایی که با خرسندی از کمپین‌های انتخاباتی حمایت می‌کنند انجام داد. مخالفان این توافق به دفاتر کنگره سرازیر شده‌اند و همین حالا ۲۰ میلیون دلار تبلیغ در حوزه‌های(انتخابیه) هزینه کرده‌اند.»

چنین مواضعی که از سوی مقامات پیشین و کنونی آمریکا مطرح می شود، نشان می دهد که سیستم حکومتی آمریکا ناکارآمد است و اگر تاکنون هم دوام داشته به خاطر فریب افکار عمومی با تبلیغات گسترده ای است که در رسانه های بزرگ این کشورها بمباران می شود. اعتراض مسئولین چنین رژیم هایی که حتی خود ای وضعیت موجود ناخرسند هستند، باعث می شود تا مردم هم نسبت به آنچه در جامعه خود می گذرد آگاه تر شوند و زمینه تغییراتی که باید در آمریکا بیفتد سرعت بیشتری گیرد. آمریکا با وضعیتی که دارد ناچار به پذیرش تغییرات بزرگی است. جهان تغییر کرده و قدرت هایی در دنیا مانند اسلام خود را بالا کشیده اند که چاره ای جز پذیرش آن نیست. نفرتی که مردم جهان از چنین حکومت هایی در وجود خود دارند روند اضمحلال ایالات متحده را تسریع خواهد کرد. آمریکا به سوی گلاسنوست و پرسترویکا گام بر می دارد.





ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *