تلاوت جزء به جزء قرآن مجید/ صفحه ۲۴۱

11:19 - 14 فروردين 1399
کد خبر: ۶۰۹۴۰۷
خبرگزاری میزان-تلاوت صفحه دویست و چهل و یکم از سوره یوسف را با صدای استاد محمد صدیق منشاوی می‌شنوید.

گروه چند رسانه‌ای ، تلاوت صفحه دویست و چهل و یکم «سوره یوسف از آیه ۴۴ تا ۵۲» در قالب فایل صوتی با صدای استاد منشاوی را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است.

تلاوت صفحه دویست سی و ششم «سوره یوسف از آیه ۴۴ تا ۵۲»
[video src='https://www.mizan.news/wp-content/uploads/2022/01/01']

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

 
قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖۖ وَمَا نَحۡنُ بِتَأۡوِیلِ ٱلۡأَحۡلَٰمِ بِعَٰلِمِینَ ۴۴
آن‌ها گفتند: خوابهاى پریشان است و ما تعبیر خوابهاى پریشان نمى دانیم

وَقَالَ ٱلَّذِی نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُکُم بِتَأۡوِیلِهِۦ فَأَرۡسِلُونِ ۴۵
و آن (رفیق زندانى یوسف) که نجات یافته بود و بعد از چندین سال به یاد یوسف افتاد گفت: من شما را به تعبیر این خواب آگاه مى سازم، مرا (نزد یوسف زندانى) فرستید

یُوسُفُ أَیُّهَا ٱلصِّدِّیقُ أَفۡتِنَا فِی سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ یَأۡکُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعِ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ یَابِسَٰتٖ لَّعَلِّیٓ أَرۡجِعُ إِلَى ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَعۡلَمُونَ ۴۶
(در زندان رفت و گفت) یوسفا! اى که هر چه گویى همه راست گویى، ما را به تعبیر این خواب که هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر مى خوردند و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک (که آن‌ها را نابود ساختند) آگاه گردان، باشد که نزد مردم بازگردم و (شاه و دیگران همه تعبیر خواب و مقام تو را) بدانند

قَالَ تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِینَ دَأَبٗا فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِی سُنۢبُلِهِۦٓ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تَأۡکُلُونَ ۴۷
یوسف گفت: باید هفت سال متوالى زراعت کنید و هر خرمن را که درو کنید جز کمى که قوت خود مى سازید همه را با خوشه در انبار ذخیره کنید

ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ سَبۡعٞ شِدَادٞ یَأۡکُلۡنَ مَا قَدَّمۡتُمۡ لَهُنَّ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تُحۡصِنُونَ ۴۸
که، چون این هفت سال بگذرد هفت سال قحطى پیش آید که ذخیرۀ شما را بخورند جز اندکى که (براى تخم کاشتن) در انبار نگه دارید

ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ عَامٞ فِیهِ یُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَفِیهِ یَعۡصِرُونَ ۴۹
آن گاه بعد از سنوات قحط و شدت مجاعه باز سالى آید که مردم در آن به آسایش و وسعت و فراوانى نعمت مى رسند

وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِۦۖ فَلَمَّا جَآءَهُ ٱلرَّسُولُ قَالَ ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّکَ فَسۡـَٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّـٰتِی قَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّۚ إِنَّ رَبِّی بِکَیۡدِهِنَّ عَلِیمٞ ۵۰
شاه گفت: زود او را نزد من بیاورید، چون فرستادۀ شاه نزد یوسف آمد یوسف به او گفت: باز گرد و شاه را بپرس چه شد که زنان مصرى همه دست خود بریدند؟ آرى خداى من به مکر آنان (و بى گناهى من) آگاه است

قَالَ مَا خَطۡبُکُنَّ إِذۡ رَٰوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفۡسِهِۦۚ قُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَیۡهِ مِن سُوٓءٖۚ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ ۵۱
شاه (با زنان مصر) گفت: حقیقت حال خود را که خواهان مراوده با یوسف بودید بگویید، همه گفتند: حاش للّٰه که ما از یوسف هیچ بدى ندیدیم در این حال زن عزیز مصر اظهار کرد که الآن حقیقت آشکار شد، من با یوسف عزم مراوده داشتم و او البته از راستگویان است

ذَٰلِکَ لِیَعۡلَمَ أَنِّی لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَیۡبِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی کَیۡدَ ٱلۡخَآئِنِینَ ۵۲
(یوسف در ادامۀ سخن خود به فرستادۀ شاه گفت) من این کشف حال براى آن خواستم تا عزیز مصر بداند که من هرگز در نهانى به او خیانت نکردم و بداند که خدا هرگز مکر و خدعۀ خیانتکاران را به مقصود نمى رساند
 
تلاوت جزء به جزء قرآن مجید/ صفحه ۲۴۱


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *