«مردی که...»؛ روایت تلاش یک روانپزشک برای درمان بیماری عجیب

11:30 - 23 بهمن 1398
کد خبر: ۵۹۲۰۵۵
نمایش «مردی که...» به نویسندگی پیتر بروک و کارگردانی رضا مولایی این شب‌ها در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه رفته و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شده است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «مردی که...» به نویسندگی پیتر بروک و کارگردانی رضا مولایی این شب‌ها در تماشاخانه دیوار چهارم روی صحنه رفته و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شده است. 

شیوا اردویی، ملیحه آقایی، ندا اسدی، یاسر اصغری، مهسا جمشیدی، محمد شامی، احسان صادقی، بهنام غفاری، نیما میرزابیگی، سعیده قوچ کانلو، لاله هوشنگی از جمله بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش پرداخته اند. 

https://zbcdn.cloud/files/cache/47282_9.9238bd.jpg

در خلاصه داستان این نمایش آمده است: برشی از تجربه های یک روانپزشک و محقق در تقابل با بیماران مغز و اعصاب و تلاش او برای راه پیدا کردن به جهان آنان. این اثر روایت نمایشی پیتر بروک از تجربه های بالینی و مستند الیور ساکس عصب شناس مشهور امریکایی ست، که در کتاب مردی که زنش را با کلاه اشتباه گرفت به قلم خود ساکس منتشر شده است.

نمایشنامه «مردی که...» که به قلم «پیتر بروک» و «ماری هلن‌اشتاین» به نگارش در آمده است برگرفته از جهان واقعی انسان‌ها است که در آن همه چیز بر مبنای نکات و نیاز‌های بشر روندی دراماتیک به خود گرفته و شخصیت‌ها بعنوان نمونه ما به ازایی از انسان‌های واقعی هستند.

حال این تاثیرات که در این متن نمایشی وجود دارد نیز به نوعی وابسته به نگاه و تجربه‌های واقعی دکتر روانپزشک و عصب‌شناسی به نام «الیور ساکس» است که این دو نویسنده از آن‌ها بهره گرفته و جهان متن نمایشی را طراحی کرده‌اند؛ لذا با این شرایط می‌توان اذعان داشت که جهان متن با داشته‌هایی علمی و حتی بالینی در روان‌پزشکی روبرو است که شخص انسان را از زاویه‌ای کاملا متفاوت و جذاب مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد تا در مقابل مخاطب بتواند کشفی شگرف نسبت به خود و سایر همنوعانش داشته باشد.

جهان متن در این راستا نقش مهمی را ایفا می‌کند، زیرا همه عناصر تحت تاثیر آن هستند و بر مبنای خط و مشی مشخصی پیش می‌روند تا هر کنش بتواند بر مبنای نقشه راهی برای شخصیت‌ها عمل کند؛ لذا باید اشاره داشت در جهان این اثر موقعیت‌های نمایشی وابستگی کاملی به محتوا و سپس شیوه اجرایی دارد که به موازات آن‌ها فرم نیز حالت درستی به خود می‌گیرد تا بتواند فارغ از ایجاد درک و باور در ذهن مخاطب جهانی فراتر از آنچه که باید را به نمایش بگذارد.

شخصیت‌های این نمایش با وجود داده‌های جهان متن به محرک‌هایی بدل شده‌اند که هر کدام از آن‌ها با نقصی از ناحیه مغز خود جهان را مورد تحلیل و بررسی قرار داده و روایت زندگیشان را از زاویه‌ای متمایز به جهان پیرامون منتقل می‌کنند.

اهمیت دراماتیک بودن این اثر در آن است که بازیگر‌ها در قالب شخصیت وضعیتی دوگانه‌ای دارند، زیرا بعنوان یک انسان برداشت‌هایی واقعی از متن نمایشنامه خواهند داشت و همچنین بعنوان بازیگر باید آن برداشت‌ها را در جهانی نمایشی بروز بدهند. در واقع آن‌ها دچار یک کنش و واکنش مستقیم و غیر مستقیم هستند که در راس تمام آن‌ها سوژه اثر که همان مغز انسان است قرار دارد.

حال باتوجه به این داشته‌ها موقعیت مکانی اثر آسایشگاهی است که شخصیت‌ها بعنوان بیمار‌هایی با نقض مغزی گرد هم آمده‌اند که هر کدام در جامعه خود شغلی مناسب و هویتی قابل توجه دارند؛ لذا این موضوع مشخص می‌کند که هر نقص می‌تواند جهانشمول و تاثیرگذار در هر صنف و جامعه‌ای باشد.

جهان متن و اثر هم راستا با یکدیگر شخصیت‌ها و موقعیت‌ها را بنابر رفتار‌های طراحی شده به گونه‌ای هدایت می‌کنند که در آن‌ها هویت انسانی مرز مشخصی ندارد و به گونه‌ای می‌توان گفت که تا اندازه‎ای در سیری مشخص به جهان‌های موازی و عالم خواب نیز می‌رسد. مولفه زمان در این سیر مشخص کارکردی معلوم دارد که زمان گذشته و حال را در موقعیت و روایت اثر به محل مشخصی هدایت نمی‌کند، بلکه با طراحی‌های روایی درام را سیال می‌سازد تا بتواند همچون سوژه اثر کارکردی فراگیر داشته باشد.

عنصر ارتباط در جهان اثر بعنوان مولفه‌ای کاربردی مورد استفاده قرار گرفته تا شخصیت‌ها با مراجعه به پزشک آسایشگاه بتوانند کنش و واکنش‌هایی را از خود بروز بدهند و حتی تا اندازه‌ای شخصیت پزشک را دچار بحران‌های ذهنی کنند. دغدغه‌مند بودن جهان متن و اثر نیز در این زمینه کاملا عیان است که جهان انسان‌ها را دنیایی کاملا دگرگون و غیر قابل پیش‌بینی می‌داند با این تحلیل که هر چیزی در هر زمانی می‌تواند رخ بدهد و تاثیرگذار باشد.

جهان اثر باتوجه به داده‌های متن نمایش ساختاری سایکو درام دارد که جزئیات آن شرایطی را ایجاد می‌کند که موقعیت‌ها بیشتر سمت و سویی دراماتیک داشته باشند، زیرا مخاطب که بعنوان شاهد شرایط و اتفاق‌های اثر را به نظاره نشسته یک نمایش را می‎بیند.

حال در این راستا خرده پیرنگ‌ها در نمایش باتوجه به توالی زمان و رفتار شخصیت‌ها نظم مشخصی را به اثر تزریق می‌کنند که در آن‌ها هر اتفاق دلیلی دارد و هر تصمیم نتیجه‌ای را حاصل می‌کند؛ لذا از زاویه دیگر این تعریف را باید به نوعی برگرفته از آشفتگی جهان معاصر دانست که هر سوال، جوابی معلوم و یا نامشخص دارد.

تصویرسازی‌های این اثر باتوجه به موقعیت‌های نمایشی ترتیب داده شده‌اند که در معنا و استعاره گویای مولفه از جز به کل رسیدن و بالعکس است؛ بنابراین جهان اثر مرزی بین خیال و واقعیت را طی می‌کند که در آن همه چیز عینی است، زیرا محدودیتی به فراخور مغز انسان که قوه محرک جهان اثر است وجود ندارد.

در کل باید اشاره داشت نمایش «مردی که...» برگرفته از تاثیراتی است که بنابر تصمیم‌ها، باور‌ها و اعمالی از سوی مغز انسان به جهان درون و پیرامون ارسال می‌شود تا جهان انسان‌ها هر روزه دچار اوج و فرود‌های بسیاری باشد. شاید بتوان گفت وجود میزانسن‌های سیال یکی از نکات مهمی در اثر است که کارگردان با در نظر گرفتن جهانشمول بودن دنیای نمایش به آن توجه کرده و بر مبنای آن نتیجه‌ای قابل درک را برای مخاطب رقم بزند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *