رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

خاطره رحیم‌پور ازغدی از رزمندگان غواص

12:28 - 28 خرداد 1394
کد خبر: ۵۵۳۳۷
خبرگزاری میزان: استاد دانشگاه تهران گفت: عملیات والفجر ۸ و سجده بچه‌های غواص را فراموش نمی‌کنم. کنار اروند وارد آب شدیم. یقین داشتیم به آن سمت آب نمی‌رسیم؛ اما یک مرتبه در آب به آرامشی عجیب رسیدیم که به کلی خارج از اختیار ما بود و هیچ دلیل مادی نداشت.
به گزارش ، حسن رحیم‌پور ازغدی استاد دانشگاه تهران طی سخنرانی درباره شهدای غواص کشور عنوان کرد: درود بر برادران عملیات‌های جنگ تحمیلی می‌فرستم، خاطرم می‌آید در عملیات خیبر روایتی را یکی از برادران شهید یاری از تخریب‌چی‌های سبزواری خواند، وی حدیث قدسی : «و مَن عَشَقَنی‏ عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ....» را برای نخستین بار از او که چندی قبلش روی مین رفته و پایش قطع شده بود، خواند و گفت که ما به خواستگاری می‌رویم و مشخص نیست که چه کسی در این خوستگاری جواب مثبت می‌شنود و چه کسی منفی! خودش هم در همان عملیات شهید شد.
 
وی افزود: این برادر شهید روایت دیگری نیز از پیامبر (ص) خواند بدین مضمون که شهید آب از شهدای خشکی مقامشان بالاتر است، چرا که پایشان در خاک بند نیست و کارشان سخت‌تر است.
 
ازغدی یادآور شد: رزمنده‌های غواصی که در عملیات بدر بر روی بلم یک شبانه روز بیدار بودند، یادم می‌آید در موقعیت عملیات که قرار گرفتند بسیار خسته و خواب بودند چرا که دو شب قبلش نیز نخوابیده بودند، حتی یادم می‌آید در آن عملیات خط را هم در خواب شکستیم چرا که مدام  آب به صورتمان می‌زدیم؛ ولی باز هم خوابمان می‌آمد.
 
وی همچنین افزود: درود بر بچه‌های غواص که قرار بود خط را بشکنند چرا که در عمق که جلو می‌رفتیم مقاومت بچه‌ها بیشتر می‌شد و در چهارراه خندق چند باربچه‌ها  خیز برداشتند. حتی در آنجا من صحنه تیر خلاص زدن مجروح خودمان را نیز به چشم دیدم چرا که نیروهای تک تیرانداز دشمن به محدوده ما حمله کرده بودند.
استاد دانشگاه تهران افزود: یادم می‌آید نوجوان 14 ـ 15 پانزده ساله‌ای آنجا بود آنقدر خونریزی کرده بود صورتش سفید شده بود اما مشغول ذکر گفتن بود و ذره‌ای نمی‌ترسید یا یک نوجوان دیگری که گلوله آر پی چی به ما می‌داد در آن لحظه به او گفتم تو چرا نمی‌روی؟ اینجا دیگر کسی نیست چند بار که به او گفتم، او گفت: من نامرد نیستم! بعد از آن دیدم به حالت سجده افتاد و شهید شد. یکی از بچه‌هایمان که در همان چهارراه زخمی شد و بر زمین افتاد دستش را به نشانه تسلیم بالا آورد اما درست وسط پیشانی او را نشانه گرفتند و او را شهید کردند.
 
وی همچنین اظهار داشت: عملیات والفجر هشت و سجده بچه‌های غواص را فراموش نمی‌کنم، کنار اروند قبل از ورود به آب بچه‌ها سجده کردند،  وارد آب شدیم با هم صحبت می‌کردیم و یقین داشتیم که به آن سمت آب نمی‌رسیم اما یک مرتبه به آب که آمدیم آرامشی عجیب یافتیم که به کلی خارج از اختیار ما بود و هیچ دلیل مادی نداشت. یادم هست حتی شهید زارع ریسمان شهید شوشتری را به گردن پیچیده بود و این با هر چه جلوتر رفتن بیشتر بر گردنش فشار می‌آورد یکی از بچه‌ها می‌گفت زارع قبل از شهید شدن در حال کشتن خودش است!
 
ازغدی در پایان گفت:‌نزدیک خط حتی صدای خنده بچه‌ها را می‌شنیدم آنجا با خودم گفتم ما روزها آموزش دیدیم و همیشه منتظر چنین لحظه‌ای بودیم که آرامش و سکینه غیر عادی و عجیبی یافتیم. کربلای چهار هم همینطور شد بچه‌ها کنار آب سجده طولانی کردند و زیرلب لبیک می‌گفتند وبه آب می‌رفتند من این سجده را طواف واقعی دیدم اخوی ما هم در همین عملیات شهید و مفقود شد یکی از برادران من که حتی از تاریکی هم می‌ترسید در این عملیات شجاعانه حضور داشت.




برچسب ها: شهدا غواص

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *