تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت/تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی/ نه با این دست فرمان!

9:12 - 16 ارديبهشت 1398
کد خبر: ۵۱۵۳۳۵
تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت، تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی، نه با این دست فرمان!، آن سوی بازگشت بلک واتر به عراق، کمک‌رسانی دانشگاه آزاد در ۳ حوزه به مردم زاهدان و ... گزیده‌ای از اخبار درج شده در بخش سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت/تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی/ نه با این دست فرمان!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت، تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی، نه با این دست فرمان!، آن سوی بازگشت بلک واتر به عراق، کمک‌رسانی دانشگاه آزاد در ۳ حوزه به مردم زاهدان، اندر اوصاف آرایش جنگی دشمن، اقتصاد بر سر دوراهی، شلختگی و استیحاش، قانون برای قانون یا برای اثربخشی؟!، رسانه‌های بی­‌شناسنامه یا شناسنامه‌دار و ... گزیده‌ای از اخبار درج شده در بخش سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت منتشر کرده که به این شرح است:
فشار‌های دیپلماتیک و مالی گسترده‌ای به تشکیلات خودگردان فلسطین و نوار غزه برای بسترسازی معامله قرن وارد آمد. مسدود کردن دفتر جنبش آزادی‌بخش فلسطین در واشنگتن در سپتامبر ۲۰۱۸، قطع کمک‌های آمریکا به آژانس امداد و اشتغال آوارگان فلسطین در سازمان ملل متحد (آنروا) ازجمله این فشار‌ها بود. کنگره آمریکا هم رئیس‌جمهور را مکلف کرد که در هر نوع کمکی به تشکیلات خودگردان فلسطین تجدیدنظر کند که ترامپ نیز فوراً با آن موافقت کرد. کاخ سفید همچنین کمک‌های خود را به دست کشیدن تشکیلات خودگردان از پیگیری شکایات مطرح‌شده در دادگاه بین‌المللی لاهه مرتبط کرده است. به رسمیت شناختن حاکمیت بلندی‌های جولان به نفع تل‌آویو در کنار انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس نیز دو گام تنش‌آفرینی بودند که ترامپ برای زدن تیر خلاص به هرگونه مخالفت با معامله قرن در دستور کار قرار داد، غافل از آنکه حتی اروپا هم که سابقه طولانی در حمایت از رژیم صهیونیستی دارد، با این دو اقدام مخالفت کرد. هرچند که مخالفت آن‌ها با تصمیمات ترامپ، به مفهوم مقابله با صهیونیست‌ها نیست و ترجیح می‌دهند که این موارد، گام‌به‌گام و توسط نهاد‌های بین‌المللی مثل سازمان ملل صورت گیرد، اما همین مقطع از جبهه‌گیری قاره سبز هم نشان می‌دهد که سیاست اجرای قدم‌به‌قدم معامله قرن، آن‌طور که ترامپ و «جارد کوشنر» انتظار داشتند، پیش نرفته است؛ همچنان که بسیاری از رسانه‌ها و شخصیت‌های سیاسی برجسته دنیا از همین حالا طرح صلح جعلی آمریکا را شکست‌خورده توصیف کرده‌اند. موارد پیش‌گفته موجب شد تا صهیونیست‌ها آخرین برگ خود را رو کنند و از روز شنبه، حمله همه‌جانبه‌ای را به نوار غزه کلید بزنند. جهاد اسلامی و حماس به‌شدت مخالف معامله قرن هستند و صهیونیست‌ها از طریق حمله اخیر می‌خواهند به آن‌ها چنگ و دندان نشان دهند که اگر زیر بار این طرح ننگین نروند، باید منتظر حملات همه‌جانبه در هر روز و ساعتی باشند. دستور اخیر «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی مبنی بر تشدید حملات به غزه هم دقیقاً حامل همین پیام است و این حملات تا زمانی که حماس و جهاد اسلامی و رهبران آن‌ها با معامله قرن موافقت نکنند، ادامه خواهد داشت. افزون بر این، سناریونویسان آمریکایی و صهیونیست‌ها قصد دارند با ایجاد نارضایتی عمومی در میان مردم غزه، هزینه مقاومت را افزایش دهند. صهیونیست‌ها در سه دور حمله گسترده به نوار غزه در سال‌های گذشته (جنگ‌های ۱۱، ۲۲ و ۵۲ روزه) اهداف غیرنظامی را به بهانه اینکه تسلیحات مقاومت در آن‌ها پنهان‌شده است را هدف قرار دادند، ازجمله حمله به مدارس و بیمارستان‌ها با فسفر سفید، لذا بعید نیست که در روز‌های آینده شاهد تکرار این سناریو باشیم. علاوه بر این، قطعاً اهداف سیاسی گسترده دیگری نیز در پس این حملات نهفته است که یکی از آن‌ها، ترمیم وجهه به‌شدت مخدوش نتانیاهو در آستانه تشکیل کابینه رژیم صهیونیستی است. نتانیاهو در آخرین نبرد خود در سال گذشته، کمتر از دو روز در مقابل مقاومت دوام آورد و با سرشکستگی به دنبال میانجی بود تا شلیک موشک‌ها به سمت شهر‌ها و شهرک‌های صهیونیستی را متوقف کند. این اتفاق، زلزله‌ای در کابینه وی به وجود آورد و «آویگدور لیبرمن»، وزیر جنگ این رژیم به دلیل مماشات وی با حماس استعفا کرد که بی‌سابقه‌ترین چالش طی چهار سال گذشته در اسرائیل به شمار می‌آید. ازاین‌رو تردیدی نیست که نتانیاهو افزون بر اتخاذ سیاست مشت آهنین در راستای اجرای معامله قرن، برای بازسازی وجهه خود نیز دست به این حمله زده است تا ننگ جنگ دو روزه را به‌اصطلاح جبران کند. انحراف افکار عمومی داخل سرزمین‌های اشغالی از فساد مالی نتانیاهو و خانواده‌اش و ناکامی در دستیابی به اهداف عملیات «سپر شمال» را هم باید به دلایل نخست‌وزیر رژیم کودک کش برای آتش‌بازی در غزه افزود. علیرغم اینکه حملات سه روز گذشته در غزه بسیار وحشیانه بوده و رژیم صهیونیستی با استفاده از حداکثر عِدّه و عُدّه خود حملاتش به مردم بی‌دفاع و غیرنظامیان را ادامه داده است، رزمندگان فلسطینی و گروه‌های جهادی هم در مقابل، روش‌های متفاوتی را بکار گرفته‌اند که ضعف گنبد آهنین صهیونیست‌ها در رهگیری موشک‌های مقاومت که به اهداف از پیش تعیین‌شده اصابت کرده‌اند، گواه این مدعاست. این بدان معناست که موازنه قدرت به نفع مقاومت فلسطین تغییر کرده و صهیونیست‌ها دیگر نمی‌توانند برای تحمیل جنگ چهارم علیه مقاومت و به کرسی نشاندن طرح جعلی معامله قرن تصمیم‌گیری کنند.

• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی درج کرده که به این شرح است:
انواع و اقسام رسانه‌های مکتوب، دیداری و شنیداری، فضای مجازی، سینما، بازی‌های کامپیوتری و شبکه‌های اجتماعی از جمله ابزار غرب برای انتقال ارزش‌ها و باور‌های خود به سراسر جهان است، اما این هجمه و بمباران سنگین فکری و فرهنگی نیز از نظر آن‌ها کافی نیست. دستکاری ارزش‌ها و فکر را باید بطور سیستماتیک و از نیمکت مدارس دنبال کرد. اینجاست که جنگ «علم مدرن غربی» (WMS) و «دانش بومی» (IK) پیش می‌آید. بی‌شک این نبرد در حوزه ریاضی و فیزیک و شیمی نیست. در مدارس قم و نیویورک، فرمول انتگرال و نیروی گرانش و محصول ترکیب دو مولکول هیدروژن و یک اکسیژن یکسان است. تفاوت و دعوا بر سر چیز‌های دیگری است. سیستم آموزشی و استعمار پیوندی تنگاتنگ و دیرینه دارند. همانطور که استعمار دوران مختلفی را سپری کرده و با توجه به هر دوره، پوست‌اندازی کرده و خود را به شکلی خاص درآورده، سیستم آموزش نیز متناسب با آن تغییر کرده و خود را با شرایط جدید (البته با همان اهداف راهبردی سابق) وفق داده است. خانم «اون جی کامی کیم» محقق دانشگاه مک گیل تحقیق مفصل و جالبی را درباره رابطه استعمار و آموزش انجام داده است که در سال ۲۰۱۵ در نشریه McGill Journal of Education با عنوان «نو-استعمار در مدارس ما» منتشر شده است. وی می‌گوید در مرحله نواستعمار، دانش غربی با دانش بومی می‌آمیزد و دانش بومی را هم به نفع خود مصادره می‌کند و آن را تغییر می‌دهد. آنچه گفته شد یکی از هزاران و صرفاً تلاشی برای باز کردن پنجره‌ای تازه به روی ارزیابی سند ۲۰۳۰ بود. خام‌اندیشان ظاهر این سند را که حاوی برخی نکات مثبت نیز هست، ملاک ارزیابی خود قرار می‌دهند و از زمینه و ریشه‌ها غفلت می‌ورزند و نمی‌بینند و یا شاید هم نمی‌خواهند ببینند که ماموریت سند ۲۰۳۰ پایه‌گذاری جامعه‌ای است که وقتی آدم تربیت شده در ییل و مرکز اَش، از فرنگ برگشت، سینه‌چاک و هوراکش داشته باشد. سند ۲۰۳۰ برنامه‌ای برای یک سال و دو سال آینده نیست. طراحان آن چند دهه بعد را می‌بینند، صبرشان زیاد است و روی ساده‌لوحان و خائنان داخلی نیز حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند.

 

• روزنامه وطن امروز مطلبی با تیتر نه با این دست فرمان! منتشر کرده که به این شرح است:

چنانکه آقای روحانی اعلام کرده قرار است سال واگذاری شرکت‌های زیرمجموعه شستا به بخش خصوصی باشد. شرکت‌هایی که آقای روحانی پیشاپیش گفته‌اند برخی را اگر کسی به رایگان هم بخواهد باید به او داد تا از شر آن راحت شد! این در حالی است که شستا هم‌اکنون ۱۰ درصد بازار سرمایه کشور و ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی را شامل می‌شود. از سویی، تمام سهام سرمایه‌گذاری شستا از حق‌بیمه مستمری‌بگیران و بیمه‌شدگان است و طبعا دولت در این زمینه نمی‌تواند تصمیم‌گیر نهایی باشد. با این وجود، اما ظاهرا دور جدید واگذاری‌ها در سازمان خصوصی با دست فرمان جناب آقای پوری‌حسینی کلید خورده است. شواهد می‌گوید با این دست فرمان و آن تاکید رئیس‌جمهور بر واگذاری رایگان این بخش عظیم ثروت عمومی، سرنوشت چندان مشعشعی نباید در انتظار شستا باشد. دولتی که چند ماه است به‌رغم اصرار کارشناسان مبنی بر لزوم راه‌اندازی بورس نفت و استفاده از ظرفیت بخش خصوصی برای دور زدن تحریم نفتی، در مقابل آن ایستادگی می‌کند، در مساله شستا عجیب تمایل به واگذاری شرکت‌های زیرمجموعه آن دارد. آن هم با همان مدیریت آقای پوری‌حسینی! رهبر انقلاب درباره لزوم تغییر جهت‌گیری اقتصادی کشور از اقتصاد نفتی و رانتی به اقتصاد مولد و مردمی می‌فرمایند: «باید اقتصاد را از نفت خلاص کنیم و این هدف مهم با توجه به امکانات، ظرفیت‌ها و نیروی انسانی کشور تحقق‌پذیر است، همان‌گونه که برخی کشور‌های بدون نفت، این کار را کرده‌اند. با استفاده از ظرفیت‌های مردمی، می‌توان کار‌هایی را انجام داد که شاید از عهده چند وزارتخانه هم برنیاید». همه این‌ها ممکن است، اما حتما نه با این دست فرمان!
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر آن سوی بازگشت بلک واتر به عراق منتشر کرده که به این شرح است:
نباید فراموش کرد عناصر باقی مانده از رژیم صدام هنوز در دولت یا بخش‌هایی از ارتش حضور دارند و با پوشش‌های مختلف تلاش می‌کنند تا هویتشان آشکار نشود و در فرایند‌های مختلف ایجاد اختلال کنند. به طوری که در بحران سال ۲۰۱۴ در شهر موصل، خیانت فرمانده ارتش مستقر در این شهر و همکاری با داعش موجب شد تا بزرگ‌ترین انبار تسلیحاتی ارتش با انواع سلاح‌های پیشرفته بدون هیچ چالش و حتی درگیری محدودی، در اختیار گروه‌های تروریستی قرار بگیرد و با آن‌ها صد‌ها شهروند عراقی به شهادت برسند. کارشناسان معتقدند حضور مجدد و البته هدفمند بلک واتر این گزینه را تقویت کرده است که این شرکت امنیتی با همکاری عناصر اطلاعاتی سیا و ام‌ای سیکس در بصره، شبکه جدیدی از عناصر امنیتی نفوذی در ارتش و دستگاه اطلاعاتی عراق را سامان دهد تا همچون فاجعه موصل، فاجعه امنیتی و حتی کودتای نظامی محدود را رهبری کنند. به عبارت دیگر آموزش، تجهیز و ارتباط گیری با این شبکه به بلک واتر واگذار شد تا در قبال همکاری امنیتی به راحتی عناصر این شرکت با مسئولان ارتشی و امنیتی عراق ارتباط بگیرد و آن‌ها را هدایت کند. موضوعی که اگر به طور مستقیم و توسط اتباع خارجی دیگر صورت می‌گرفت حساسیت‌های فراوانی را به دنبال داشت و ناموفق بود، اما حالا با نماد و لباس بلک واتر این امکان وجود دارد که ارتباط حفظ و عملیاتی شود. البته نباید فراموش کرد بازگشت بلک واتر به هر دلیلی، چیزی جز بحران برای امنیت عراق ندارد. حتی اگر مقامات محلی بخواهند امنیت یک چاه نفتی یا سکوی تاسیساتی را به این گروه واگذار کنند، خوب است به توانایی ارتش و حشدالشعبی توجه کنند و از آن‌ها بخواهند تا امنیت را برعهده بگیرند. همچنان که در نبرد با داعش این دو عنصر کلیدی و تامین کننده امنیت در عراق، نشان دادند برای عراق آباد هر کاری خواهند کرد. حضور چنین نیرو‌هایی نه تنها تامین کننده امنیت نخواهد بود، بلکه فضای ضد امنیتی جدیدی را به وجود خواهد آورد که نتیجه‌ای جز تخریب فضای ثبات عراق به دنبال نخواهد داشت.

• روزنامه فرهیختگان مطلبی با تیتر کمک‌رسانی دانشگاه آزاد در ۳ حوزه به مردم زاهدان درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
یکی از مشکلات جدی ما در حوزه پزشکی، عدم وجود بیمارستان است و به همین دلیل در حال رایزنی هستیم تا با همکاری مسئولان استانی دانشگاه آزاد اسلامی، خیرین و مسئولان اجرایی استان بتوانیم بیمارستانی را ایجاد کنیم. استانداری زاهدان نیز تاکید جدی دارد دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری مسئولان مربوطه بیمارستان مجهزی را راه‌اندازی کند تا علاوه‌بر رفع مشکلات آموزشی خود دانشگاه، حوزه درمانی مردم را نیز پوشش دهد و حتما این کار را تا تحقق کامل آن پیگیری خواهیم کرد. خوشبختانه ما داوطلبان زیادی برای تحصیل در رشته‌های مختلف پزشکی داریم، اما استان زاهدان در حوزه درمان و سلامت نسبت به سایر استان‌ها از استاندارد‌های لازم برخوردار نیست و به همین دلیل دانشگاه آزاد اسلامی می‌تواند به کمک بخش دولتی آمده و در کنار تربیت نیروی انسانی مورد نیاز حوزه پزشکی، در حوزه درمان نیز وارد شود. البته ما توریست‌های سلامت را از کشور‌های همسایه داریم که این مساله مهمی است. هنوز کلنگ ساخت بیمارستان زده نشده است، البته دانشگاه ساختمان‌هایی دارد که درصورت تایید کارشناسان می‌توان آن را به بیمارستان تبدیل کرد. هنوز در حال بررسی این موضوع هستیم، اما مساله مهم این است که در هر صورت دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری مسئولان مربوطه در شهر اقدام به ساخت بیمارستانی در زاهدان خواهد کرد. متاسفانه در برخی نقاط شهر ابتدایی‌ترین مولفه‌های درمانی وجود ندارد، البته اقدامات زیادی انجام شده، اما هنوز عقب‌ماندگی در حوزه بهداشت و درمان این شهر بسیار زیاد است و ما نیز تلاش می‌کنیم با توجه به ظرفیت‌هایی که داریم در این حوزه گام‌های موثری برداریم. تلاش ما کمک‌رسانی به مردم زاهدان در سه حوزه است که اولین آن در حوزه مدارس است؛ تلاش می‌کنیم با همکاری وزارت آموزش و پرورش در تمامی مقاطع در نقاطی که هنوز مدارس کپری وجود دارد، مدارس باکیفیت راه‌اندازی کنیم. حوزه دیگر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است که در این حوزه نیز درخصوص پذیرش دانشجو و همچنین ایجاد مراکز درمانی به‌خصوص بیمارستان به مردم کمک کنیم و حوزه سوم طرح پایش است که از این به بعد حوزه پایان‌نامه‌ها و ارتباط آن با طرح پایش به‌صورت جدی پیگیری می‌شود.

تغییر موازنه قدرت به نفع مقاومت/تربیت سرباز آمریکایی پشت نیمکت ایرانی/ نه با این دست فرمان!

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با تیتر اندر اوصاف آرایش جنگی دشمن منتشر کرده که به این شرح است:

آمریکایی‌ها در حوزه اقتصاد روی کاهش درآمد تولید ناخالص ملی در ایران متمرکز هستند. به صفر رساندن فروش نفت شروع قضیه است. آن‌ها روی به صفر رساندن توانمندی‌های اقتصادی ایران برنامه دارند. آن‌ها از طریق وزارت خارجه محیط بین‌الملل را برای ایران ناامن می‌کنند و به‌زودی بعد از نفت روی محصولات پایین‌دستی فولاد، آلومینیوم و پتروشیمی متمرکز می‌شوند. آن‌ها توفیق جلوگیری از نقل و انتقال پول را جشن گرفته‌اند و افتخار می‌کنند که اجازه نمی‌دهند یک دلار در هیچ بانک اروپایی و آسیایی جابه‌جا شود. حتی کمک‌های انسان دوستانه برای سیل و زلزله را بسته‌اند و ننگ نقض حقوق بشری آن را پذیرفته‌اند. آن‌ها اراده کرده‌اند صادرات ایران را به صفر برسانند. عمله و اکره خزانه‌داری آمریکا راه افتاده‌اند در سراسر جهان با هر کسی که با ایران معامله می‌کنند یا تهدید می‌کنند با تطمیع و اگر نشد سهام شرکت یا آن بنگاه اقتصادی را می‌خرند تا در تصمیم‌گیری آن بنگاه‌ها حرف اول را بزنند. آن‌ها برآنند هر که با ایران کار می‌کند فضای ناامنی برای او ایجاد کنند. در حوزه سیاسی روی تقی‌زاده‌های داخلی حساب باز کرده‌اند تماس‌ها و مراودات دارند فعلاً دارند قبح جاسوسی را در جامعه ما و منطق برخورد حقوقی و قضائی با جاسوسان را از بین می‌برند. در حوزه نفوذ ایران را بهشت جاسوسان جهانی کرده‌اند پول خرج می‌کنند برای هر کاری نرخ تعیین کرده‌اند. در فضای مجازی در حال تصرف و مدیریت افکار عمومی جامعه ما هستند. برخی مسئولان هم دانسته یا ندانسته زیرساخت‌های آن را مهیا کرده‌اند. با این همه دشمن راه به جایی نخواهد برد. کافی است دولت و مسئولان یک دهم همین آرایش جنگی که آمریکایی‌ها علیه ملت گرفته‌اند، به فکر مقابله با دشمن باشند. همین آمادگی آرایش آن‌ها را به‌هم می‌زند. مردم و نخبگان تمام قد در برابر آرایش جنگی آمریکا ایستاده‌اند. زیرساخت‌های اقتصادی کشور به دشمن اجازه نمی‌دهد آن‌ها به کمترین اهداف خود برسند و توطئه‌های اقتصادی را عملیاتی کنند. شرایط منطقه و بین‌الملل هم به آن‌ها چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. در دنیا قطب‌های بزرگ اقتصادی ظهور کرده‌اند که این ماجراجویی آمریکایی‌ها را برنمی‌تابند. چین، روسیه، هند و نیز همسایگان خوب ایران با این سیاست‌های تجاوزکارانه هم‌صدایی نمی‌کنند. یک دیپلماسی نیرومند و هوشمندانه کافی است آن‌ها را در مقابله با توطئه‌های آمریکا به خط کند. دنیا به‌ویژه اروپا خوب می‌داند قبض و بسط خونی که در رگ‌های اقتصاد جهان در جریان است در دست ایران است. کلید تنگه هرمز و باب المندب در دست پرتوان ملت و دولت ایران است آن‌ها نمی‌توانند بیش از این در ایران آزاری با آمریکایی‌ها همگرایی کنند. شیر نفت عربستان و امارات و کسانی که با توطئه‌های آمریکا همراهی می‌کنند همواره باز نمی‌تواند باشد. قدرت موشکی، پهپادی و ... فرزندان ملت اسباب‌بازی و دکور نیستند. اگر آمریکایی‌ها حال جنگیدن ندارند اتفاقاً این طرف به اندازه کافی انگیزه جنگیدن و خالی کردن خشم و نفرت بی‌حساب از خصومت‌ورزی‌های پایان‌ناپذیر آمریکا وجود دارد. بهتر است آمریکایی‌ها دست از ماجراجویی بردارند و بیش از آن خود و اقتصاد جهانی را به مهلکه نیندازند. این سخن که اگر قرار باشد ایران نفتی نفروشد هیچ کس در منطقه نفت نخواهد فروخت یک بلوف سیاسی و اقتصادی نیست. ابعاد عملیاتی کردن آن در ذهن تک‌تک ایرانیان به عنوان یک موضع ملی هر روز مرور می‌شود. آمریکا و اروپا با نقض برجام که یک سند معتبر جهانی و بین المللی بود در‌های مذاکره و گفتگو را بسته‌اند و کلید آن را هم قورت داده‌اند. این کلید در گلوی آن‌ها گیر کرده است نه می‌توانند بالا بیاورند و نه آن را از هضم رابع عبور دهند. ملت ایران با حضور بی‌سابقه و گسترده در نبرد‌های یاد شده از این مرحله به سلامت عبور خواهد کرد،، اما آمریکا و همپیمانان اروپایی آن‌ها توان سنگینی برای این نبرد کور و بی‌حاصل خواهند پرداخت. نتیجه آن جز نابودی و فروپاشی تمدن به اصطلاح دموکراسی لیبرال نخواهد بود.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان اقتصاد بر سر دوراهی منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
منطق می‌گوید راه نجات اقتصاد کشور از آزادسازی تمام قیمت‌ها و کاهش هدفمند تعرفه‌های وارداتی می‌گذرد. اما در این حالت و برخلاف تبلیغات پوپولیستی منتقدان، دولت مردم را با قیمت‌های گران‌شده رها نمی‌کند، بلکه یارانه‌های پنهان هنگفت را مستقیم، اما هدفمند به مردم می‌پردازد. در یک الگوی عاقلانه، دولت پس از کسر سهم اداره کشور از فروش نفت و سایر درآمدها، ارز‌های نفتی باقیمانده را در دلار به قیمت آزاد واقعی ضرب کرده و رقم را تقسیم به شهروندان کشور می‌کند. یارانه هر نفر به ۳ بخش قابل تقسیم است: بخش اول به صورت غیرنقدی مخصوص خرید کالا‌های اساسی خوراکی به قیمت کنترلی، بخش دوم صرف رایگان‌شدن نظام بهداشت و درمان و آموزش پایه برای همه و بخش سوم نیز به طور نقدی قابل هزینه‌کردن و تنظیم توسط افراد خواهد بود. مقامات دولتی و حکومتی به خوبی می‌دانند یارانه پنهانی که اکنون برای سوخت و ... هزینه می‌شود آن‌قدر هنگفت هست که کفاف پرداخت تمام این هزینه‌های جدید را بدهد. در کنار این جمع‌شدن بساط گسترده رانتخواران وارداتی، شفاف‌شدن شبکه ناسالم دلالی و توزیع واقعی و با ثبات‌شدن قیمت ارز و ... رشد تولید و سرمایه‌گذاری و کسب سود متعارف را به دنبال دارد. این امر کمکی مؤثر به ترمیم شکاف طبقاتی و دمیدن روح آرامش و امید به جامعه و جلوراندن جوانان برای تولید و درآمدزایی خواهد بود. دولت و حاکمیت باید به این نکته مهم توجه کند که قیمت‌های گران، اما با ثبات در بلندمدت باعث رسیدن ارابه قدرت خرید جامعه به قیمت می‌شود، اما قیمت‌های بی‌ثبات دائم در حال رشد که وصف حال حاضر اقتصاد کشور است، نه تنها عملاً تبعات آزاد‌شدن اقتصاد را به طور مداوم بر دوش جامعه آوار کرده، بلکه فقط منافع گروه‌های خاص را تأمین کرده است. در واقع شهروندان ایرانی این روز‌ها به جای تحمل یکبار گرانی ناشی از آزاد‌سازی اقتصاد، هر روز آنرا تجربه می‌کنند و لذا چه بهتر که همان آزادسازی اقتصادی اتفاق بیفتد!. البته دولت بخوبی می‌داند که تغییر روش اقتصادی ایران، کاری پرهزینه و دردناک است و قطعاً رانت‌خواران و کسانی که به هر نحو از شرایط رانتی موجود سود می‌برند با انواع ترفند‌ها به مقابله‌ای سخت برمی‌خیزند. اما به قول قرآن که در پس هر سختی آسانی است، عمل به آنچه خیر مردم ایران در آن است، تاریخ‌ساز و ماندگار خواهد بود.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان شلختگی و استیحاش منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
وضع معیشت مردم هر لحظه دچار گرفتاری تازه‌ای می‌شود و دولت حدود هشت ماه است اجرای طرح‌های حمایتی نظیر تخصیص کالابرگ به اقشار فرودست را معطل گذاشته. شلختگی و ناکارآمدی دستگاه دیوان‌سالاری برای رتق‌و‌فتق امور جاری، توان مصرف‌کننده و تولید‌کننده را طاق کرده و نَقل و نُقل هر محفلی، نگرانی از امور اقتصادی است، آن‌هم در شرایطی که تقریباً همه کالا‌ها به میزان کافی و برابر با سال قبل وارد شده و می‌توان با رهگیری کامیون‌ها و انبار‌ها به وضوح فهمید تا در کجا چه جنسی هست یا احتکار شده. سال گذشته که شوآف شفافیت توسط بخشی از وزارتخانه‌ها به جریان افتاد، هشدار داده شد که شفافیت بدون رسیدگی بی‌معنی است و امروز حال و روز کاغذ، ماکارونی و... نشان می‌دهد که این حرف بی‌مبنا نبوده است. ناتوانی خارق‌العاده‌ای در رصد، اعمال اشراف و نظارت بر بازار وجود دارد که مرتباً از گوشه و کنار اخبار ناراحت کننده‌ای از اعمال نفوذ فاسدان، نفوذ خارجی و... به گوش می‌رسد و این نتیجه‌ای جز استیحاش افکار عمومی ندارد؛ افکار عمومی‌ای که خود سهم مهمی در تشدید مشکلات دارند و با طرح شایعه کم‌شدن هر چیزی از دلار و سکه گرفته تا پوشک بچه و بنزین، به فروشگاه‌ها و عرضه کننده‌ها حمله می‌کنند و سبدهایشان را پر می‌کنند تا به خیال خود، یک باک بنزین جلو بیفتند. دومی را باید با اعتمادآفرینی رسانه‌ای و فرهنگی تدارک دید، به شرط آنکه دستگاه اجرایی هم تحرک موثری داشته باشد.
روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان قانون برای قانون یا برای اثربخشی؟! درج کرده که به این شرح است:
تقسیم کار ملی در قانونگرایی کشور، همواره دلیل ناکارآمدی‌ها را به یکدیگر نسبت می‌دهند. بخش تقنین، علت ناکارآمدی قوانین را از اجرای نادرست و بخش اجرا، دلیل ناکارآمدی قوانین را از تصویب و تایید نادرست می‌دانند. دستگاه‌های نظارتی نیز علت را ناشی از هر دو بخش تقنین و اجرا می‌دانند. پاس دادن علت ناکارآمدی قوانین به هر دلیل که باشد، انتقال حل مشکلات موجود در جامعه و زندگی مردم به آینده (شاید وقتی دیگر!) است که می‌تواند پس از چهار دهه قانونگذاری و اجرا، دستاورد‌های نامطلوبی برای کشور داشته باشد. باید نسبت قانون، قانونگذاری و قانونگرایی با اداره امور جامعه بصورت دقیق تعیین گردد. به نظر می‌رسد که برقراری این نسبت با مشکلاتی همراه است. معمولا لوایح بر اساس اطلاعات ناقص و نادرست تهیه و به مجلس شورای اسلامی ارسال می‌شود یا بصورت طرح در مجلس شورای اسلامی توسط نمایندگان تهیه می‌شود. لوایح و طرح‌های ناقص بصورت قوانینی ناقص که اجرایی نیستند تصویب می‌شود و توسط شورای محترم نگهبان تایید می‌شود. نهایتا این دست قوانین توسط دولت‌ها بصورت ناقص اجرا و توسط دستگاه‌های نظارتی بصورت ناقص، کنترل و ارزیابی می‌گردد. محصول فرآیندی که همه بخش‌های قانونگرایی اعم از تدوین، تصویب، تایید، ابلاغ و تفسیر بصورت ناقص انجام می‌شود، حل نشدن مشکلات زندگی مردم است. با همان روش نادرست شاهد خیل عظیمی از اصلاحیه ها، متمم ها، الحاقیه ها، تغییرات، حذف‌ها و ابطال قوانین هستیم که برای حل مشکلات موجود در جامعه به عمق آن دامن زده و بر سطح و حجم آن می‌افزایند. علت العلل قانونگرایی با الگوی ایرانی، جزءنگری در موضوع شناسی مشکلات و راهکار‌های برون رفت از آن است. بسیاری از قوانین موجود، قابلیت قانون بودن را ندارند و پیرامون بسیاری از موضوعات مهم و کلان، قانون کارآمدی وجود ندارد. همه دستگاه‌ها و نهاد‌های فعال در تقسیم کار ملی قانونگرایی با تمام توان علمی و عملی خود می‌کوشند، اما اینطر به نظر می‌رسد که فاصله بین مشکلات زندگی مردم و مشکلات در زندگی مردم، هر لحظه در حال افزایش است. چه باید کرد؟ تجربه چهاردهه گذشته نشانگر ین واقعیت مهم است که روش‌ها و افرادی که وضع موجود کشور محصول عملکرد آنان است، چگونه دوباره برای حل مشکلات زندگی مردم اعلام آمادگی می‌نمایند! اینگونه روش‌ها و افراد یا جناح‌های سیاسی اگر می‌دانستند و می‌توانستند که وضع مشکلات کشور اینگونه نبود! مشکل قانونگرایی در ایران اسلامی، جهل سیستمی به قانون و قانونگرایی در بخش‌های مختلف در تقسیم کار ملی است. در سال ۱۳۹۸ که همزمان با برگزاری دور جدید انتخابات مجلس شورای اسلامی است، نمی‌توان به حرف‌های تکراری و هیجانات پیش ساخته انتخاباتی امید داشت. چاره‌ای جز عبور از روش ها، افراد و جریان‌های سیاسی ناکارآمد گذشته نیست!



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *