رونق تولید با فرمول جهادی /درسی از سیل ویرانگر/اقتدار اجتماعی ایران در سیل ۹۸/شبیخون سیل/ یک تیر و صد نشان با رونق تولید

8:54 - 17 فروردين 1398
کد خبر: ۵۰۷۰۸۸
رونق تولید با فرمول جهادی، درسی از سیل ویرانگر، اقتدار اجتماعی ایران در سیل ۹۸، شبیخون سیل، یک تیر و صد نشان با رونق تولید، به قدرت «پیشگیری» ایمان بیاوریم!، آب و حیات آینده، از کم آبی بنالیم یا از پر آبی!، درس‌های نوروزی، دشمنان تولید ایرانی و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت منتشر شده امروز شنبه ۱۷ فروردین است.

رونق تولید با فرمول جهادی /درسی از سیل ویرانگر/اقتدار اجتماعی ایران در سیل ۹۸/شبیخون سیل/ یک تیر و صد نشان با رونق تولیدبه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، رونق تولید با فرمول جهادی، درسی از سیل ویرانگر، اقتدار اجتماعی ایران در سیل ۹۸، شبیخون سیل، یک تیر و صد نشان با رونق تولید، به قدرت «پیشگیری» ایمان بیاوریم!، آب و حیات آینده، از کم آبی بنالیم یا از پر آبی!، درس‌های نوروزی، دشمنان تولید ایرانی و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت منتشر شده امروز شنبه ۱۷ فروردین است که در ادامه می‌خوانید:

• روزنامه حمایت در یادداشت امروز یادداشتی با تیتر رونق تولید با فرمول جهادی را منتشر کرد که به این شرح است:
هفته گذشته، «برایان هوک»، رئیس گروه اقدام علیه ایران صراحتاً اعلام کرد که سه کشور از هشت کشوری که از معافیت‌های تحریم نفتی کشورمان برخوردار بوده‌اند، خرید خود را به صفر رسانده‌اند و همچنین ادعا کرد که ۲۶ دور تحریم کشورمان موجب شده تا مجموعاً ۲۳ کشور خرید نفت خود از ایران را به صفر برسانند. هرچند این مدعا هنوز به تأیید مقامات کشورمان نرسیده، اما در اینکه اقتصاد نفتی به معضلی بزرگ برای جمهوری اسلامی تبدیل‌شده و دشمنان را برای به حداکثر رساندن فشار تحریم‌ها از این رهگذر تشویق و ترغیب می‌کند، شکی نیست. سال‌هاست که سکان‌دار کشتی انقلاب بر ضرورت فاصله گرفتن از خام فروشی و اقتصاد متکی به نفت هشدار داده‌اند، چراکه می‌بینیم مقامات کاخ سفید، رسماً و بدون هیچ پرده‌پوشی اعلام کرده‌اند که منظور آن‌ها از تشدید فشار‌ها بر ایران از طریق تحریم‌های نفتی، محدودیت در فاکتور‌های مهم و مرتبط با خطوط قرمز انقلاب اسلامی ازجمله «توان موشکی»، «نفوذ منطقه‌ای» و «حمایت از جبهه مقاومت» است. به‌بیان‌دیگر، می‌توان گفت که تحریم‌هایی که امروز به‌واسطه وابستگی کشورمان به نفت اعمال می‌شوند، ماهیت و جوهره انقلاب اسلامی را هدف قرار داده‌اند، لذا برای تقویت بنیان‌ها و آرمان‌های نظام، راهی جز حرکت به‌سوی «اقتصاد منهای نفت» از طریق تحقق شعار «رونق تولید ملی» نداریم. تردیدی نیست که امروز جنگ نظامی به هجمه اقتصادی تبدیل‌شده و برای مقابله، باید خاک‌ریز‌های سه‌گانه‌ای که مقام معظم رهبری در پیام نوروزی امسال بر آن تأکید داشتند را تقویت کنیم: «ارزش پول ملی»، «افزایش قدرت خرید مردم» و «رونق تولید». دراین‌باره گفتنی‌هایی هست.
۱. افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی رابطه کاملاً تنگاتنگی با یکدیگر دارند. وقتی‌که چرخ تولید به ده‌ها بلکه صد‌ها دلیل خوب نچرخد و سیاست‌های حمایتی، تولیدکننده را به حفظ و توسعه تولید تشویق نکند، زمانی که سرمایه‌گذار، رغبتی برای ورود به محدوده تولید نداشته باشد و سرمایه خود را یا در امور غیر تولیدی هزینه و یا ترجیح دهد که آن را از کشور خارج کند، تبعات چنین مواردی را می‌توان در کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز مشاهده کرد و نباید انتظار داشت که با انجام یک کار کوچک یا حل یک مشکل، معضل اساسی ارز رفع شود. راهکاری که برای حفظ ارزش پول ملی در سال گذشته بکار گرفته شد، فشرده‌سازی قیمت نرخ ارز بود که از نظر اقتصادی هم غلط است و هم روشی اساسی نیست، چون دیر یا زود، آزاد شدن این فنر فشرده تبعات و لطماتی جدی برای کشور به بار خواهد آورد. روشن است که وقتی اعتماد به پروسه تولید از بین برود، همه به‌جای سرمایه‌گذاری در تولید برای حفظ ارزش پول خود، متقاضی خرید ارز می‌شوند. سیاست تک‌نرخی کردن ارز موجب شد که در زمان کوتاهی ۲۵۰ میلیارد دلار ثبت سفارش انجام شود که مساوی بود با افزایش واردات بی‌رویه و تخریب ارکان تولید. همین اتفاق و نظایر آن موجب شد که بدخواهان ما برای تشدید فشار‌ها امیدوار شوند، بنابراین، پیش‌شرط افزایش ارزش پول ملی، بها دادن به تولیدکننده، مشورت با کارشناسان و اصلاح قوانین مرتبط با تولید است.
۲. افزایش قدرت خرید مردم وقتی اتفاق می‌افتد که پول ملی از رهگذر تقویت تولید ارزشمند شود که شاخص‌ترین فاکتور آن به «ایجاد اشتغال» بازمی‌گردد. به عبارت ساده‌تر، ایجاد اشتغال پایدار و استفاده از ظرفیت‌های خالی نرخ اشتغال است که می‌تواند درآمد سرانه مردم را افزایش داده و در نتیجه، قدرت اقتصادی مردم را بهبود بخشد. در حال حاضر که با نوعی بن‌بست در موضوع اشتغال مواجهیم و آمار‌ها با واقعیت‌های موجود تطابق کامل ندارند، مانند دوران دفاع مقدس، احتیاج به جوانان خط‌شکنی داریم که بتوانند با ورود به این عرصه، اشتغال پایدار را با کمترین هزینه ایجاد کنند. بکارگیری ظرفیت نیرو‌های جوان، خلاق، مؤمن و متدین که دل در گرو نظام و انقلاب دارند و نسبت به نظام اسلامی احساس تعهد می‌کنند ازجمله مواردی است که رهبر انقلاب در این مورد بر آن تأکید دارند. نویسنده این سطور به یاد دارد که معظم له زمانی که بحث اشتغال را در میان مسئولین امر مطرح می‌کردند، فرمودند که با هزینه‌های بسیار پایین، اما با روحیه جهادی می‌توان برای جوانان محروم شغل ایجاد کرد، اما کمی بعد، یکی از دست‌اندرکاران امر، صراحتاً اعلام کرد که فراهم کردن کسب و کار، به هزینه‌های هنگفتی نیاز دارد! شاید اگر بگوییم که مشکل امروز اقتصاد کشور ما، نه بودجه و امکانات، بلکه فقدان مدیران پای‌کار و جهادی است، بخوانید میدان ندادن به آن‌ها سخن به‌گزاف نگفته‌ایم.
۳. رونق تولید هم یکی از سر حلقه‌های پویایی اقتصاد به شمار می‌آید که البته لوازم و شرایطی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از کاهش موانع اداری و بهبود فضای کسب و کار. رتبه کشور ما در کلید زدن و تداوم کسب‌وکار‌ها در میان کشور‌های دنیا ۱۲۹ است! و از آنجا که روی سکوی هجدهم اقتصاد دنیا ایستاده‌ایم، این جایگاه با رتبه‌ای به‌دست‌آمده ابداً سنخیتی ندارد. برخی به‌جای رفع این موانع، علی‌الدوام همه مشکلات را به تحریم‌ها نسبت می‌دهند تا کم‌کاری‌های خود را توجیه کنند. بله، تحریم‌ها به‌طور حتم در اوضاع فعلی مؤثرند، اما سهم آن‌ها بیش از ۳۰ درصد نیست و بقیه نقایص موجود به سوء مدیریت‌ها بازمی‌گردد. بسیاری از تولیدکنندگان منابع خود را خارج از حیطه تولید و در بخش‌های واسطه‌ای نظیر مسکن، خودرو، طلا، سکه و ارز سرمایه‌گذاری کرده‌اند، ازاین‌رو، اگر تولید مقرون‌به‌صرفه باشد با پیامد‌ها و مشکلاتی مانند سال ۹۷ روبه‌رو نخواهیم شد.
از سوی دیگر، برای حرکت به‌سوی رونق تولید باید به دنبال تصحیح ریل‌گذاری‌ها از منظر قوانین نیز باشیم. مجلس شورای اسلامی می‌تواند نقش کارسازی در تسهیل رونق تولید و قوانین مزاحم آن ایفا کند. به این مفهوم که بیش از آنکه به وضع قوانین جدید نیاز داشته باشیم باید مقررات‌زدایی و تنقیح قوانین در دستور کار قرار گیرد تا دست و پای تولیدکنندگان برای تحرک بیشتر باز شود که این هدف با همکاری مشترک دولت، مجلس و دیگر قوا به‌طور حتم قابل تحقق است. دستگاه‌های اجرایی نیز باید اصلاح و تسهیل آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌ها در راستای حمایت از تولید را به جد پیگیری کنند چراکه تولید باید به‌عنوان یک «ارزش» تلقی شده و از تنوع و ظرفیت‌های اقتصادی کشور بیشترین بهره را برد؛ و بالاخره اینکه رهبر حکیم انقلاب موضوع بسیار کلیدی و حساسی را به‌عنوان هدف اقتصادی سال جاری تعیین فرموده‌اند. تردیدی نیست که تنها راه خروج از بحران‌هایی نظیر تورم، بیکاری، کاهش درآمد و قدرت خرید مردم، «بهبود و رونق تولید با فرمول جهادی و انقلابی» است و چنانچه این موارد تحقق یابند، با سربلندی می‌توانیم آخرین گردنه تحریمی را پشت سر گذاشته و آمریکا و اذنابش را برای همیشه ناامید و مأیوس کنیم.


• روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود مطلبی با تیتر درسی از سیل ویرانگر را منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

در جریان طوفان کاترینا در آمریکا اوت ۲۰۰۵ نزدیک به ۲۰۰۰ نفر کشته شدند و در طوفان «ویلما» در اکتبر همان سال ۸۷ نفر جان باختند و صد‌ها نفر مجروح شدند و نمونه‌های فراوان دیگری از همین دست حوادث طبیعی در آمریکا و برخی از کشور‌های اروپایی که با وجود شدتی به مراتب کمتر از دامنه و شدت سیل در کشور ما، تلفات انسانی ده‌ها و گاه صد‌ها برابر سیل اخیر در ایران را به دنبال داشته است که در گزارش امروز کیهان به برخی از آن‌ها اشاره کرده‌ایم؛ و اما، نکته درس‌آموز و عبرت‌انگیزی که نباید از آن غفلت شده و به طاق نسیان سپرده شود، خیزش همگانی برای کمک‌رسانی به هموطنان آسیب‌دیده و نقش پر‌رنگ آنان در کمک موثر به مسئولان و مدیران برای مهار فاجعه است. مردم و مخصوصا جوانان پاکباخته این مرز و بوم در موارد فراوانی ابتکار عمل را به دست گرفته و نقش بی‌بدیلی به عرصه آورده بودند و به قول رهبر معظم انقلاب کمک آن‌ها حقیقتا گره‌گشاست و بار‌ها و بار‌ها آن را آزموده‌ایم. اکنون روی سخن با مسئولان محترم است و این پرسش از آنان در میان است که چرا این ظرفیت عظیم و کارآمد را برای مقابله با سایر مشکلات به کار نمی‌گیرید؟! آن‌ها می‌توانند از نیروی توانمند مردمی، مخصوصا جوانان مومن و انقلابی برای مقابله با بسیاری از مشکلات اقتصادی پیش‌روی نیز بهره بگیرند. به عنوان مثال، یکی از مشکلاتی که این روز‌ها عرصه را بر توده‌های مردم تنگ کرده و همه روزه نیز بر شدت آن افزوده می‌شود، گرانی لجام گسیخته کالا و خدمات است و همه شواهد موجود هم به وضوح نشان می‌دهند این پدیده پلشت ربطی به تحریم‌ها ندارد بلکه حاصل سه عامل درهم‌تنیده، بی‌توجهی اگر نگوییم بی‌خیالی!  برخی از مدیران، کیسه‌های پرنشدنی مفسدان اقتصادی و تلاش مرموز و برنامه‌ریزی شده نفوذی‌هاست. طی دو هفته پایانی سال گذشته قیمت شماری از اجناس مورد نیاز مردم، جهشی باور نکردنی داشت. چرا؟ چه اتفاق غیر‌منتظره‌ای افتاده بود که قیمت‌ها را تا این اندازه بالا برده و در پی آن هزینه سایر خدمات نیز افزایش یافته بود؟! پاسخ این پرسش فقط و قطعا دو کلمه بیشتر نیست و آن، اینکه «هیچ اتفاقی نیفتاده بود». پس چرا قیمت‌ها جهش کرده بود؟! چه کسانی تصمیم به افزایش قیمت‌ها گرفته بودند؟! یافتن سرنخ این پدیده ضد‌مردمی و دشمن‌پسند به آسانی ممکن است. چگونه؟! در ماجرای برخورد دستگاه قضایی با اخلالگران بازار ارز، یکی از خبرنگاران از آقای اژه‌ای پرسیده بود چرا با دانه‌درشت‌ها برخورد نمی‌کنید؟ و ایشان در پاسخ گفته بود؛ دانه‌درشت‌ها در پس معرکه پنهان هستند و ما از طریق عوامل میدانی آن‌ها به دانه‌درشت‌ها می‌رسیم. دانه‌درشت‌ها و عوامل اصلی از طریق پادو‌ها (بخوانید دانه‌ریزها) به عرصه اقتصادی کشور دست‌درازی می‌کنند. از این روی و همانگونه که در همه نظام‌های قضایی و امنیتی رایج است، از پادو‌ها و دست‌چندم‌ها به عنوان سرنخ برای رسیدن به دانه‌درشت‌های پشت صحنه استفاده می‌شود. مثلا از توزیع‌کنندگان میدانی مواد مخدر به قاچاقچیان بزرگ می‌رسند. در مثال مورد اشاره می‌توان از فلان فروشنده جزء پرسید که چرا قیمت فلان کالا را به یکباره تا دو برابر و گاه نیز بیش از دو برابر افزایش داده است؟ پاسخ او به این سؤال و ردیابی‌های بعدی می‌تواند عوامل اطلاعاتی و قضایی را به کانون اصلی برساند. کار ساده‌ای است، نیست؟ این نظارت میدانی را به جوانان مومن و پا به‌رکاب بسیجی بسپارید و به وضوح نتیجه مطلوب آن را ببینید و به جامعه سرازیر کنید. این فقط یک نمونه با دامنه و سطح اندک است وگرنه، جنگ ۸ ساله را همین جوانان اداره کردند، دستاورد‌های عظیم و حیرت‌آور علمی را همین طیف فراهم آوردند، موشک‌های بالستیک نقطه‌زن را همین جوانان مومن بسیجی تولید کرده‌اند، تکنولوژی ساخت پهپادها، نانو، سلول‌های بنیادین و ده‌ها برنامه پیچیده علمی و تکنولوژیک دیگر که در ظرفیت همین جوانان مومن و بسیجی جای دارد و متاسفانه مورد غفلت قرار گرفته و یا، از این ظرفیت عظیم استفاده چندانی نشده است! به قول حضرت آقا: جوان‌ها آماده‌اند و می‌توانند فعال باشند و فعال هم خواهند بود به توفیق الهی؛ و فردای این کشور متعلق است به جوان‌های مؤمن و پرانگیزه‌ای که می‌توانند با اراده قاطع، با نیروی جوانی، با فکر روشن، با ابتکار پی‌در‌پی، این کشور را ان‌شاء‌الله به اوج اعتلاء برسانند.

 

• روزنامه سیاست روز در سرمقاله امروز خود مطلبی با تیتر اقتدار اجتماعی ایران در سیل ۹۸ را منتشر کرده که به این شرح است:

حوادث طبیعی در همه نقاط دنیا اتفاق می‌افتد، سیل و زلزله حادثه‌ای است که هیچگاه نمی‌توان با دقت زیاد آن‌ها را پیش بینی کرد به ویژه زلزله که تاکنون در هیچ کشوری چنین دانشی وجود ندارد. کشور‌های زیادی در دنیا وجود دارد که در آن‌ها باران‌های شدید می‌بارد و طوفان و سیل راه می‌اندازد. اروپا، آمریکا، بخش‌های زیادی از آسیا به ویژه، هند، پاکستان چین و چند کشور دیگر با چنین پدیده‌ای روبرو هستند. با وجود این که، چنین کشور‌هایی با تهدید سیل روبرو هستند، اما می‌بینیم که همواره با ویرانی‌های زیاد و تلفات پرتعداد از سیل عبور می‌کنند، بسیاری از این کشور‌ها در زمره کشور‌های پیشرفته قرار دارند، اما با این وجود، نمی‌توانند با پدیده و حادثه‌ای مانند سیل روبرو شوند. آمریکا یکی از کشور‌هایی است که به خاطر شرایط جغرافیایی و وسعت آن، همواره با سیل و طوفان درگیر است، اما تاکنون هیچگاه نتوانسته است با پدیده سیل و طوفان مقابله کند و از بار تلفات جانی و مالی آن بکاهد، با وجود تکنولوژی که آمریکا مدعی آن است، اما همواره هنگام وقوع حوادث طبیعی، ناتوانی در امدادرسانی به وضوح دیده می‌شود.  مردم مناطق سیل زده و طوفان زده آمریکا هنوز درگیر صدمات سیل و طوفانی هستند که از زمان آن ماه‌ها و سال‌ها گذشته است، آنگاه رژیم آمریکا ایران را متهم به کم کاری در ارائه خدمات و امدادرسانی به مردم سیل زده خود می‌کند! آمریکا حتی از ورود و ارسال کمک‌های مالی و جنسی برخی از کشور‌ها به ایران ممانعت کرد تا دشمنی پلید خود را با مردم ایران اسلامی کامل کند. مردم ایران هیچگاه نوع برخورد و رفتار برخی از مناطق سیل زده آمریکا را فراموش نمی‌کنند که چگونه پس از سیل به فروشگاه‌ها و مغازه‌های شهر یورش برده و دست به غارت مواد غذایی و کالا‌های موجود در فروشگاه‌ها می‌زدند. چنین رفتاری نشان چیست؟ آیا غیر از این است که مردم سیل زده از کمک و امداد دولت و دولت‌های حاکم در آمریکا ناامید هستند و می‌دانند که اگر کمک هم قرار است انجام شود، دیر هنگام و اندک خواهد بود؟!و سخن آخر این که حکمت و تقدیر الهی را نیز نباید در اتفاقات و حوادث سال جدید نادیده گرفت. بارش‌ها و سیل در آغازین روز‌های سال ۱۳۹۸ یک حکمت الهی دارد، حکمتی که، پروردگار عالم منافع آن حکمت خود را در سال جدید نمایان خواهد کرد و آن را برای ملت ایران به بار خواهد نشاند.

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر شبیخون سیل را منتشر کرده که به این شرح است:
سیزدهم فروردین‌ماه بود که در قالب یک تیم امدادی به سمت خرم‌آباد حرکت کردیم، یکی دو روز از وقوع سیل گذشته بود و عکس‌ها و فیلم‌ها، هراسناک. به محض ورود به خرم‌آباد، مسیر فرودگاه را در پیش گرفتیم، از آنجا هلی‌کوپتر‌های ارتش و هلال‌احمر درست مانند زلزله کرمانشاه، هر ۱۰ دقیقه یک بار به سمت روستا‌های سیل‌زده، پرواز می‌کردند، با کلی هماهنگی با روابط‌عمومی ارتش و هلال‌احمر بالاخره ما هم همراه‌شان شدیم. نیرو‌های امداد با اولویت قرار دادن مردم سیل زده، بیماران و مسافران نوروزی را سوار کرده و به مناطق امن منتقل می‌کردند. خبر‌هایی که از مناطق سیل‌زده به گوش می‌رسید، خوب نبود؛ عکاسان و خبرنگاران، حال مردمی را روایت می‌کردند که شرایط روحی خوبی نداشتند، به‌طوری‌که به خبرنگاران و نیرو‌های امداد اجازه کار نمی‌دادند و حتی آن‌ها را مصدوم کرده بودند. فتحی، مسئول عملیات امداد‌رسانی هلال‌احمر در فرودگاه خرم‌آباد برای اعزام تیم عکاسان به منطقه هماهنگی‌ها را انجام داد و درنهایت هلی‌کوپتر به سمت دمرود و افرینه پرواز کرد. نیرو‌های هلال‌احمر را همه‌جا می‌شد دید که مشغول امدادرسانی بودند، بارگیری می‌کردند و کیسه‌های نان، روغن، پنیر، بیسکویت، آب‌معدنی و... را در هلی‌کوپتر جا می‌دادند. هر چه ارتفاع کمتر می‌شد، ویرانی‌ها بیشتر خودنمایی می‌کرد، از خانه‌ها، تنها سقفش دیده می‌شد، خانه‌ها زیر آب پنهان شده بودند، نه خبری از دیوار بود نه اثاث خانه. زندگی‌ها زیر آب بود. ارتفاع هلی‌کوپتر که کمتر شد، در‌های دو طرف باز شد و امدادگران هلال‌احمر، شروع به انداختن کیسه‌های مواد غذایی کردند، مردم پایین منتظر بودند، شاید بیش از ۵۰ کیسه به زمین انداخته شد و هلی‌کوپتر به سرعت ارتفاع گرفت، آن‌ها قصد نشستن نداشتند، چرا؟ «پرواز‌های قبلی که نشستند، مشکل پیدا کردند.» این را یکی از امدادگران گفت. منطقه شلوغ از اهالی بود، آن‌ها قصد سوار شدن بر هلی‌کوپتر را داشتند، می‌خواستند از آنجا بروند، می‌خواستند مواد غذایی بیشتری بگیرند، اما برای انتقال روستاییان سیل‌زده برنامه‌ریزی نشده بود، قرار بود تنها بیماران و آن‌هایی که شرایط حادی داشتند سوار هلی‌کوپتر شوند، اما ازدحام جمعیت، انتقال آن‌ها را هم سخت کرده بود. هلی‌کوپتر به سمت روستای افرینه به پرواز درآمد، از همان بالا می‌شد تصویر پلی که با سیل ویران شده بود را دید، تجمع خودرو‌هایی که پشت پل و در ورودی روستا گرفتار شده بودند، به چشم می‌آمد. هلی‌کوپتر نزدیک‌تر شد، تعدادی از مسافران نوروزی را سوار کرد و به سمت روستای دمرود به پرواز درآمد. بیش از نیمی از روستا ویران شده بود، تمام پل‌ها با سیل خراب شده بودند، هلی‌کوپتر قصد فرود داشت، اما ازدحام جمعیت این اجازه را نمی‌داد، درنهایت هم هلی‌کوپتر با ضربه شدیدی به زمین نشست، چون بچه‌ای از اهالی سیل‌زده زیر هلی‌کوپر آمده بود و خلبان برای آسیب ندیدن کودک تغییر جهت ناگهانی داده بود. به سرعت تمام مواد غذایی باقی‌مانده میان روستاییان توزیع شد. اهالی روستا می‌گفتند دو روز است غذا نخورده‌اند، چادری برای اقامت نداشته‌اند، زندگی‌هایشان را سیل برده، زمین‌ها و دام‌های‌شان از بین رفته و سرگردان بودند.درماندگی را می‌شد در گردی صورت آفتاب‌سوخته و سر تا پا گلی اهالی روستا دید، میان گل‌های رنگی پیراهن زنان و پیرزنان که در آرزوی بهار بودند و حالا خزان زندگی‌شان را تماشا می‌کردند، گروهی عصبانی از اوضاع بودند، چین‌های پیشانی و ابرو‌های گره کرده، نشان از خشم‌شان داشت. تعدادی عزا گرفته بودند که چطور خانه‌هایشان را دوباره بسازند، این حجم از بارندگی و سیل برای این روستا و روستا‌های اطراف بی‌سابقه بود، روستا دیگر روستا نبود، تپه‌های گلی بود که همه‌جا روی هم تلنبار شده بود، همه‌جا پر از گل و لای. خبری از دشت‌های سرسبز و درختان به بار نشسته و شکوفه‌زده، خانه‌هایی با پرده‌های رنگی و صدای مرغ و خروس‌ها و گوسفند‌ها نبود. تا چشم کار می‌کرد، گِل بود و گِل. اهالی دست به دامان‌مان شده بودند، درخواست چادر داشتند، پتو، لوازم خانه و پول. کاپیتان فراهانی، مسافران روستای افریده را که قبل از این با ما همراه شده بودند، مجددا سوار کرد و دستور پرواز داد، یکی از همراهانش، برای بلند کردن پایه‌های زیر چرخ بیرون رفت که درگیری شروع شد، جوانان روستا، به سراغش آمدند، عصبانی و خشمگین. آن‌ها برای سوار شدن به هلی‌کوپتر تقلا می‌کردند، در چشم بر هم زدنی، درگیری بالا گرفت، آن‌ها سنگی را بر سر کاپیتان کوبیدند و سر خلبان را شکاندند. اوضاع وخیم شد، هلی‌کوپتر خاموش شد، صدای جیغ و فریاد‌ها بلند شد، تمام اهالی روستا جمع شدند، به‌جای عکاسی، مشغول پانسمان کردن سر خلبان شدم، نیم ساعت طول کشید تا خلبان توانست دوباره استارت بزند. چند دقیقه بعد در آسمان خرم‌آباد بودیم، در میان مسیر از روستای «چم‌مهر» گذر کردیم، روستا تنها راه ارتباطی‌اش یک پل سیمانی بود که تنها سه ستون از آن باقی مانده بود، رودخانه وحشیانه با حجم زیادی از آب می‌خروشید. این رودخانه آخرین بخش از رودخانه لرستان بود که تمامی آب‌های این استان در آن به هم می‌رسید و با رودخانه ایلام تلاقی پیدا می‌کرد. آب‌های این رودخانه است که به سمت خوزستان سرریز می‌شود. از آن بالا، همه‌چیز شبیه زلزله کرمانشاه بود، خانه‌ها همان‌طور ویران شده بودند و درست مانند تپه‌ای از آهن و سیمان، روی هم قرار گرفته بودند. خبری از زندگی نبود. روز رو به پایان بود و مسیر بعدی خودم پلدختر و ترجیحا «چم‌مهر» بود، نیرو‌های هلال‌احمر و ارتش (امدادی) از بسته بودن راه‌های ارتباطی پلدختر خبر می‌دادند، تمام راه‌ها بر اثر سیل تخریب یا مسدود شده بود. تنها راه ارتباطی، مسیر پل زال به پلدختر بود، مسیری حدودا دو ساعت دورتر از راه اصلی. میان راه، نیسان‌هایی ایستاده بودند که فرش‌های گلی سیل‌زدگان را با کمک خانواده‌ها می‌شستند، فرش‌ها روی تخته‌سنگ‌ها پهن شده بود و با هر آبی که از رودخانه‌ها به آن‌ها زده می‌شد، گِل‌ها کنار می‌رفتند و قرمز و آبی فرش‌ها به چشم می‌آمد. گویی زندگی در حال رنگ دادن است. متوجه شدم آن‌ها بعضی از بستگان سیل‌زده‌ها هستند که برای کمک و فرش شستن آمده بودند. ۲۰۰ نفری می‌شدند: «آقا آمده‌ای از بدبختی ما عکس بگیری؟ برو به آن مسئولان بگو که آب سد را روی ما باز کردند، هیچی برایمان نمانده.» آن یکی فریاد زد: «چیزی برایمان نمانده، آب معدنی و غذا، برای ما خانه و زندگی نمی‌شود.» اهالی گلایه زیاد داشتند... به سمت «چم‌مهر» حرکت کردیم، روستایی که ۳۰ کیلومتر دورتر از پلدختر بود و بیشترین حجم آب به آن می‌رسید. از بلندی تپه روستا، چیزی جز خرابی و ویرانی به چشم نمی‌آمد، کمی دورتر، دو قایق به چشم می‌آمدند که عرض رودخانه خروشان و گل‌آلود را طی می‌کرد، قایق مسافر زیاد داشت که آن‌ها را از یک طرف رودخانه به طرف دیگر می‌برد، در مسیر، زن‌ها و کودکانی به انتظار نشسته بودند؛ به انتظار نیرو‌های امداد که به آن‌ها نان و آب دهند. دوزانو نشسته و دست‌ها را ستون چانه کرده بودند، مردان از دور می‌آمدند، نگاه‌شان غم داشت، آنجا آخر زندگی‌شان بود: «به ما گفته بودند سیل می‌آید، خانه‌های‌تان را خالی کنید، ما، اما باورمان نمی‌شد اینقدر آب بیاید و خانه‌خراب‌مان کند، قبلا هم سیل آمده بود، اما نه این‌طور. آن پل را ببین، تمامش را آب برده، ارتفاعش حداقل ۱۰ متر بود.» اهالی درددل زیاد داشتند. ساعت ۶ صبح بود که متوجه شدند حجم آب بالاست، خیلی بیشتر از حالت عادی. بچه‌ها را بیدار کرده بودند و به بالاترین نقطه روستا رفته و پناه گرفته بودند، آنجا هلال‌احمر برایشان چادر‌هایی برپا کرده بود. پیرمرد دست‌هایش پر از نان بود، نگاهی به روستا انداخت: «بدبخت شدیم.» غواصان ارتش، مشغول جابه‌جایی اهالی بودند، جلیقه نجات بر تن اهالی می‌کردند و آن‌ها را به داخل قایق می‌بردند، رودخانه در حال طغیان بود و قایق‌ها را جابه‌جا می‌کرد، حدود ۱۰۰ متر عرض رودخانه را طی کردیم. آن طرف چادر‌های سفید هلال‌احمر، از روی زمین بالا آمده بودند، هنوز، اما خیلی‌ها بدون چادر بودند. روستا، قبرستان آهن و سیمان بود؛ خانه‌ها خراب، مدرسه‌ها خراب. خیلی از خانه‌ها در گل فرو رفته بودند، پل‌ها از جا کنده شده بودند، لباس‌های اهالی در میان دست و پا بود، همه گِلی. کاسه بشقاب‌های شکسته سنگفرش روستا بود. صدای گریه و ناله‌های زنی از دور به گوش می‌آمد، زنی میانسال که تا زانو در گِل بود، ظرف‌های مانده در گل را جمع می‌کرد. نوای غمگین زن، همه را به سکوت واداشته بود. آن طرف‌تر از خانه تن‌ها یک سقف شکسته باقی مانده بود. آینه خانه کناری، اما حرف داشت: «لعنت به تو سیل که به زندگی‌مان آتش زدی.» روی آن با گل نوشته شده بود. هیچ‌کس آن میزان ویرانی را باور نداشت. روستا را یک سیل ۳۰ متری برده بود و حالا محمد را که تنها چند روز از پایان ساخت خانه‌اش می‌گذشت، مبهوت کرده بود، پیرزن را در حسرت فرش دستباف و یادگار مادرش به غم نشانده بود و پسران همسایه را به خاطر از دست دادن خانه و زندگی جدیدشان، شوکه کرده بود. زن چرخ‌خیاطی قدیمی را در آب گِل آلود می‌شست تا شاید دوباره بعد از این همه ویرانی، از آن کار بکشد و خرج زندگی را درآورد، او هم عصبانی بود، سنگی به سمتم پرتاب کرد: «از چه عکس می‌گیری، برو با مسئولان عکس یادگاری بگیر.» صدای زن میانسالی بلند شد: «۳۰ سال در تهران کلفتی کردم تا یک خانه برای پسر تازه‌دامادم درست کنم، حالا نگاه کن، همه‌اش را آب برده.» صدای مویه پیرزنی در همان نزدیکی، سمفونی غم‌انگیزی برپا کرد؛ دو پسرش چند میلیون هزینه کابینت خانه کرده بودند و فقط آثاری جزئی از آن‌ها روی دیوار شکسته برجای مانده بود. از زنی که چرخ خیاطی قدیمی‌اش را در آب گل‌آلود می‌شست، از پسر بچه‌ای که همراه مادرش بشقاب‌های به گل چسبیده را جدا می‌کرد، از بچه‌ای که پا برهنه و بی‌کفش در گل‌ها به دنبال دوچرخه‌اش می‌گشت، از جاروبرقی‌های شکسته در مسیر، از ماشین‌های تا سقف در گل مانده، از خانواده‌ای که پنج نفری از بین گل و آب فرش‌هایشان را بیرون می‌کشیدند، از... و‌... تمام غم و اندوه و خرابی که به چشم می‌خورد من را یاد زلزله سرپل ذهاب می‌انداخت. «هیچ‌کس سراغ بچه‌ام را نگرفت.» این گلایه مردی بود که سیل پسرش را که برای نجات دامداری اش تلاش می‌کرد، برده بود و حالا نوه دو ماهه‌اش مانده بود بدون پدر با دامداری ویرانی که ۵۰۰ میلیون بدهی دارد. آن‌ها می‌خواستند مسئولان ببینندشان و در غیاب مسئولان، مردم با ماشین‌های پر از آب، نان، کنسرو و غذا به دادشان رسیده بودند. در پلدختر و بعضی از روستاها، تنها کسانی جان سالم به در بردند و خانه‌هایشان را آب با خود نبرد که در مناطق تپه‌ای و بلندتر قرار گرفته بودند، آن‌ها که در گود بودند، قربانی شدند. از دید خود سیل‌زده‌ها ویرانی خانه‌ها کم از نابودی برایشان نداشت. آب و برق‌شان قطع شده و آب و غذا ندارند. حالا مردم روستاها، خودشان دست به کار شده‌اند برای لایروبی کوچه‌ها و خانه‌ها. اما ویرانی بیش از توان بیل و کلنگ‌هایشان است. نیرو‌های هلال‌احمر، ارتش، سپاه و... همه در مناطق سیل‌زده به چشم می‌آیند، اما گویی از بی‌برنامگی خارج شده‌اند و خوب دارند پیش می‌روند. مردم از خشم‌شان کاسته شده و کار‌ها به غلتک می‌افتد و هرچند برق بخش‌هایی از مناطق سیل‌زده وصل شده، آنتندهی‌ها بهتر شده و آب‌معدنی توزیع شده، اما مردم خانه‌به‌دوش و آواره، که در انتظار بهار نشسته بودند، حالا ویرانی زندگی‌هایشان را تماشا می‌کنند و از مسئولان گلایه فراوان دارند. نیرو‌های امدادی نیاز به حمایت‌های بیشتری دارند تا امدادرسانی‌ها سرعت بیشتری بگیرد. هیچ‌وقت نمی‌توان نیرو‌های مردمی را نادیده گرفت و همه باید کمک کنند تا از این مسیر سخت و غم‌انگیز هم با پیروزی بگذریم. ما مردم ایران بار‌ها این حرف‌ها را ثابت و اجرا کردیم.

 

• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با تیتر یک تیر و صد نشان با رونق تولید منتشر کرد که به این شرح است:
رونق‌بخشی به تولید، مستلزم انجام سلسله‌ای از اقدامات سلبی و ایجابی است. همه قوای کشور خاصه قوه اجرایی در ابعاد سلبی باید: «جداً از واردات بی‌رویه که سم مهلک تولید ملی است جلوگیری کنند»، «با انواع مصادیق و گونه‌های قاچاق کالا با شدت و جدیت برخورد کنند»، «از ریخت و پاش‌های مزاحم تولید پرهیز کنند»، «با تقویت عنصر نظارت جلوی سوءاستفاده کنندگان را بگیرند»، «از رانت‌خواری و آقازادگی جلوگیری کنند»، «از اشرافی‌گری پرهیز کنند»، «روش‌ها و برنامه‌های غلط اقتصادی را تغییر دهند» و... و در ابعاد ایجابی نیز رونق تولید مشروط است به: «کمک به تولید کننده»، «کمک به سرمایه گذار»، «کمک به فعالان اقتصادی»، «کمک به ثروت آفرینان»، «تلاش برای بهبود فضای کسب و کار»، «حذف قوانین غلط و دست و پاگیر»، «تصویب فوری و بلادرنگ قوانین لازم و ضروری»، «اصلاح مدل‌ها و روش‌های جمع‌سپاری و برون‌سپاری در چرخه تولید» و... بی‌شک اگر شور رونق تولید در کشور فراگیر شود به رغم همه مشکلات داخلی و تحمیلی و تحریم‌ها، سنگ‌اندازی‌ها و کارشکنی‌های دشمنان، درخت تولید در کشور خیلی زودتر از آنکه تصور شود به بار خواهد نشست و کشور و مردم از برکات رونق تولید بهره‌مند خواهند شد.

• روزنامه خراسان یادداشت با تیتر به قدرت «پیشگیری» ایمان بیاوریم! منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
مجموعه مدیریت بحران کشور در حوادث اخیر با یک نوع حادثه، اما در جغرافیا و اقلیم مختلف روبه‌رو شد که هریک اقتضائات و مدیریت ویژه خود را می‌طلبید و می‌طلبد. احتمالا برخی از ما در همین ایام در فضای مجازی نحوه مواجهه برخی کشور‌های پیشرفته با حوادثی مانندسیل را دیدیم و خواندیم که آن‌ها چگونه توانسته اند با توجه به شرایط اقلیمی خود تدابیر پیشگیرانه را اجرایی کنند تا کمترین آسیب متوجه شهروندان و محیط زندگی آن‌ها شود. اما به نظر می‌رسد ما در کشور با چنین شرایطی فاصله زیادی داریم چنان چه رئیس مجلس در یکی از اظهارنظرهایش در روز‌های اخیر گفت: «همان موقع که گلستان زیر آب رفت نگران حجم بالای ورود سیلاب به استان خوزستان بودم.» (باشگاه خبرنگاران جوان ۱۵ فروردین ۹۸) چرا باید بی توجهی به موضوع «پیشگیری» و فقدان سند جامع بومی استان ها، رئیس مجلس یا هر شخص دیگری را در چنین شرایطی نگران کند؟ آیا سازمان مدیریت بحران، نه تنها برای موضوع سیل، بلکه برای دیگر حوادث طبیعی چنین تدبیری را اتخاذ کرده است؟ وزیر کشور ۱۱ فروردین و در کوران مدیریت بحران سیلاب که چند استان را فرا گرفته است، جای خالی چنین سندی را با پوست و گوشت خود احساس می‌کند: «تهیه طرح جامع مقابله با سیل برای هر استان ضروری است به ویژه این که نگرانی از بروز خسارت در مناطق در معرض سیل از اصلی‌ترین نگرانی‌های مردم این مناطق است.» (خبرگزاری آنا- ۱۱ فروردین ۹۸) به طور قطع تدوین اسناد جامع محلی وبومی هر استان و تغییر احتمالی سیاست تمرکز گرایانه مدیریت بحران نه تنها برای مقابله با سیل بلکه برای دیگر حوادث طبیعی، ضرورت مفقود شده کنونی استان‌های کشور است که باید بر تهیه فوری آن اهتمام ورزید. دیگر همه ما عادت کرده ایم به جولان بازیگران سیاسی در چنین حوادثی. تجربه زلزله ویرانگر کرمانشاه را انگار فراموش کردیم و این روز‌ها چقدر فراوان دیدیم که چگونه برخی برای رسیدن به امیال خطی و جناحی خود، زبان به هر سخنی می‌گشایند. چرا به این نمی‌اندیشیم که همه ما در یک کشتی نشسته ایم و هر عملی که ما را از «وفاق ملی» دور کند، به نوعی همه جامعه را متضرر می‌کند. به ویژه در چنین حوادثی که بعید به نظر می‌رسد هیچ عقل سلیمی آن را برای انتقام گیری سیاسی زمان مناسبی بداند. در این میان نمی‌توان پاره‌ای از اقدامات و وعده‌های نمایشی برخی مسئولان در این گونه حوادث را از یاد برد که با فروکش کردن تب حادثه، آن اقدام و وعده هم به فراموشی سپرده می‌شود. به لطف خبر‌های لحظه‌ای و آنلاین، همه ما در جریان کم و کیف آسیب‌ها و صدمات مناطق سیل زده و شرایط بحرانی هم وطنانمان هستیم چه خوب است اگر می‌توانیم به قدر وسع‌مان به مدد هم وطنانمان بشتابیم که به تعبیر رهبر انقلاب «هنوز کار‌های زیادی برای کاهش آلام مردم سیل زده باقی مانده است.» (سخنرانی در جمع مسئولان نظام و سفیران کشور‌های اسلامی- ۱۴ فروردین ۹۸)

• روزنامه صبح نو مقاله با تیتر آب و حیات آینده درج کرده که به این شرح است:
ایران در دو هفته اخیر، شاهد بزرگترین عملیات امدادرسانی عمر خود بوده است؛ ۲۴ استان کشور تقریباً به طور همزمان درگیر سیلاب، طغیان رودخانه‌ها، ریزش کوه، فروریختن پل‌ها و مسدود شدن راه‌ها و راه‌آهن، قطع خطوط برق، آب و مخابرات و ده‌ها اتفاق غیرمترقبه دیگر شده، آن‌هم در شرایطی که طولانی‌ترین تعطیلات سال در جریان بوده که معمولاً همه واحدها، ادارات و سازمان‌ها در مرخصی به سر می‌برند. دامنه بحران از شمال تا جنوب کشور را درنوردید و هنوز هم ادامه دارد؛ با این همه این طوفان بزرگ، مهار شده و در قیاس با موارد مشابه در سده اخیر، خوشبختانه خسارات انسانی بسیار اندکی را ایجاد کرده و ۹۸ را از بحران خشکسالی رهانیده است. این عملیات بزرگ امدادی و قدرت بسیج‌کنندگی عمومی بدون هیچ حمایت خارجی (آن هم در روز و شب‌هایی که کمتر کسی آمادگی کار کردن را داشته و همه چیز به تعطیلی رفته)، چشم‌انداز روشنی از توان داخلی را نشان می‌دهد که در هر مسأله و معضل فراگیری می‌تواند به‌کار گرفته شود. سیل از آن دسته بلایای طبیعی است که سخت می‌آید و دیر می‌رود و معنایش آن است که تا ماه‌های بعد هم، همه مناطق سیل‌زده را از خود متأثر خواهد ساخت و این دو سویه مثبت و منفی نیز دارد: اول ترمیم خسارت‌ها و دوم بهره‌مندی از فرصت‌ها که دومی برای آینده حیاتی است.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر از کم آبی بنالیم یا از پر آبی! را منتشر کرد که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
بارش پربرکت باران در کشورمان طی روز‌های گذشته موجبات خوشحالی مردم به ویژه کشاورزان را موجب می‌شد به شرط این که همان مسئولانی که روزی فقط غصه کم آبی را پشت تریبون‌ها می‌خوردند و طرح‌های غیرکارشناسی را در سر می‌پروراندند، کمی هم در اندیشه اتخاذ تدابیر لازم هنگام بارش باران و حفظ جنگل‌ها بودند تا در شرایطی که لطف پروردگار نصیب مردم کشورمان می‌شود، خانه‌ها تخریب نشوند و انسان‌های بیگناهی قربانی قصور و کوتاهی‌ها نشوند و سرانجام این که این لطف خدا، عذاب الهی تعبیر نشود! قصور مسئولان در این حوزه طی سال‌های متمادی، مسأله قابل کتمانی نیست و به راحتی هم نمی‌توان از کنار آن عبور کرد، قصوری که روز‌های خوش آغازین سال نو را به کام مردم مناطق سیل‌زده و دیگر هموطنانمان تلخ و عده زیادی را هم بی‌خانمان و حتی عزادار کرده است. بررسی اخبار این رویداد در اکثر مناطق ایران، نشانگر واقعیت‌های تلخی از گناه نابخشودنی برخی مسئولان فعلی و گذشته است. این که در فاصله کمی از رودخانه‌ها اجازه ساخت و ساز داده می‌شود یا بدون کارشناسی لازم، مسیل‌های خشک شده را به بوستان یا جاده تبدیل کرده‌اند و از همه مهم‌تر این که لایروبی رودخانه‌ها را به عنوان محلی برای هدایت آب با هدف جلوگیری از سرریز شدن آب به اطراف به راحتی به فراموشی سپرده شده است و کسی هم دغدغه نابودی جنگل‌ها را نداشته است، مصادیقی از گناه نابخشودنی عده‌ای به ظاهر مسئول است که همواره در شیپور «اجرای کار بدون منت به مردم» دمیده‌اند ولی به دلیل نداشتن تخصص لازم و مرتبط با جایگاه کاری و مسئولیت حرفه‌ای‌شان، موجبات وارد شدن خسارات جبران‌ناپذیر را فراهم کرده‌اند. اما به راستی و در این شرایط می‌توان مسئولان فعلی دستگاه اجرایی را مقصر قصور چند دهه کوتاهی‌ها دانست یا این که باید با ریشه‌یابی دقیق و علمی علت وقوع اینگونه حوادث، از تکرار آن جلوگیری کرد؟ نگاه گذرا به سیل اخیر در مناطق مختلف کشورمان که کماکان ادامه دارد و هر لحظه بر دامنه خسارات و شمار قربانیان آن هم اضافه می‌شود، بیانگر این موضوع است که تازمانی که مسئولان به فکر اصلاح روند غلط گذشته با هدف از بین بردن عوامل وقوع سیلاب نباشند و اقدامات لازم و پیشگیرانه را در دستور کار قرار ندهند، یا باید از کم آبی بنالیم یا از پر آبی!

• روزنامه رسالت در بخش سرمقاله امروز مطلبی با تیتر درس‌های نوروزی درج کرده که به در ادامه می‌خوانید:

کلاس‌های مدرسه و دانشگاه، نوروز را به استراحت سپری کردند، اما درس‌های نوروزی برای کشور ما زیاد بود و امتحانش نیز مردافکن. ۹۸ شروع نشده فهمیدیم امسال، باید پاشنه‌ها را ورکشید و وارد گود شد؛ از رونق تولید و نقش مردم و مسئولین گرفته تا بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و احیانا سیاسی و بین المللی.
۱. استمرار شعار‌های اقتصادی مقام معظم رهبری نشان از آن دارد که مسئله اول کشور، اقتصاد و معیشت است و راه هم همین حمایت از کالای داخلی و تولید ملی و اشتغال و رونق تولید است. قطعات جورچین، کم کم کاملمی شود به شرطی که متعصبانه و با غیرت، راه را پیگیری کنیم و به هدایت راهبر اعتماد. ملی‌ترین افراد تاریخ ایران را هم که رصد کنی اینگونه مصمم، متعصب و مستمر، کشور را به سمت ایرانی شدن و ایرانی ماندن، هدایت نمی‌کردند. حرف چیست؟ ایران و ایرانی را آباد کن نه کشور اجنبی را نه کارگر بیگانه را نه دولت و ملت غیر را. راهش چیست؟ از تولید تا مصرف، حمایت مردمی و سازمانی و نهادی و ثمره این همت و حمایت، رونق تولیدی است که نتیجه آن یعنی اشتغال، رشد، پیشرفت، عزت و اقتدار.
۲. آب، مایه حیات است اگر بگذارند. اگر بی تدبیری نباشد، باران سیل آسا هم رام می‌شود و جای خود را در مصب رودخانه پیدا می‌کند نه خانه‌های آق قلا و گمیشان. اگر نیمی از سد‌های ما را گل نگرفته بود و شستشوی هیدرولیکی انجام می‌شد، معمولان و پل‌دختر را گل نمی‌گرفت. اگر دره کنار دروازه قرآن را آسفالت نکرده بودیم و جاده سازی بیجا صورت نمی‌گرفت، الان مسافران آن روز شیراز از خاطرات شیرین حافظیه می‌گفتند نه از وحشت سیل ناگهانی و قایق شدن ماشین ها. اگر لایروبی به موقع صورت می‌گرفت و آبخیزداری را تخصصی پیگیری می‌کردیم الان خوزستانی‌ها به یاد ۸ سال دفاع مقدس دوباره گونی‌های
شن وخاک پر نمی‌کردند تا شهر و روستا را این بار از دشمنی سیلاب، رهایی بخشند.
۳. مسئول شدی و طبیعتا مورد سؤال قرار می‌گیری؛ پس اگر چند شهر را آب برد و شما بعد از چند روز تلفنی زحمت پیگیری کشیدی یعنی کم کاری کرده‌ای و مسئول خسارات هستی. اگر وزیر کشور به استاندار یک استان حادثه خیز مرخصی می‌دهد، خودش باید به مرخصی برود.
اگر فلان شهردار و بهمان فرماندار، عرضه مدیریت بحران ندارد، باید سراغ کاری در قد و قواره خود بروند. تاوان تحمل اینگونه افراد، بی خانمان شدن چندین و چند خانواده و تلفات جانی و مالی و روحی و داغدار کردن یک ملت است. این سیل، فقط آب با خودش حمل نکرد، بی تدبیری برخی مسئولان را هم با خود حمل کرد و به رخ کشاند.
۴. نیرو‌های مسلح، مثل همیشه مظلوم و مقتدر نشان دادند، حرف خوردند ولی کار کردند. ارتشی و سپاهی و بسیجی، دوشادوش همدیگر مجاهدانه، گوشه‌ای از آلام مردم را کم کردند و البته حرف‌ها از دوست و دشمن شنیدند ولی دم نزدند. خدا را شکر که زمان هشت سال دفاع مقدس، اینگونه شبکه‌های اجتماعی نبود وگرنه نیت سنجی می‌کردیم کار‌های حسین خرازی را و احتمالا حکم به اخلاصش نمی‌دادیم؛ چرا که مگر می‌شود فرمانده لشکر باشی و جنس انبار خالی کنی و مگر می‌شود صیاد و چمران باشی ولی جلوتر از نیروهایت در سخت‌ترین کار‌ها پیش قدم شوی؟ چقدر تلخ است که نهایتا گوشی تلفن همراه به دست بگیریم و کار این و آن را که در معرکه هستند موشکافی کنیم و از قضا ناجوانمردانه قضاوت کنیم.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر دشمنان تولید ایرانی را منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:

رکود، فقر، فساد و بیکاری نتیجه طبیعی سفته‌بازی‌های غیرمولد روی موج تورم (یا به تعبیر عمومی همان دلالی) است که خود معلول اداره اقتصاد با ماشین رانت و تورم است و تا زمانی که این دو ماشین از کار نیفتند در بر همین پاشنه خواهد چرخید. درباره اینکه کارکرد این دو ماشین چگونه به خروجی صنعت‌زدایی تبدیل می‌شود قبلا به‌طور مفصل سخن گفته‌ایم (رجوع کنید به: مقصر اصلی صنعت‌زدایی - روزنامه «دنیای‌اقتصاد» مورخ ۳۰ دی‌ماه ۱۳۹۷)، اما این مساله که یارگیری جریان ضدتولید از عامه مردم برای محافظت از وضعیت موجود چگونه امکان‌پذیر شده، نیازمند واکاوی بیشتر است. مصیبت بزرگ آن است که ذی‌نفعان رانت و تورم علاوه بر دادن آدرس غلط از ریشه سرکوب تولید، توانسته‌اند با شگرد‌های مختلف، نوعی «این‌همانی» بین منافع خود و منافع عمومی به اکثریت ایرانیان القا کنند و به همین دلیل در عرصه محافظت از این دو ماشین تنها نیستند. این مساله البته چندان هم عجیب نیست؛ چراکه هر سیاست غلط اقتصادی نیروی اجتماعی و سیاسی پشتیبان خود را به وجود می‌آورد که با تولید انبوه ضدآگاهی و تحلیل کاذب سعی در انحراف توجهات عمومی از آدرس اصلی را دارند.در کمال تاسف باید گفت که جریان ضدتولید در این تلاش خود برای انحراف افکار عمومی موفق بوده و حدود نیم‌قرن است (از اواخر دهه ۴۰) که آدرس اصلی موتور تخریب تولید داخلی را از انظار عمومی پنهان کرده است. همراهی فکری اکثریت با ذی‌نفعان وضعیت ضدتولیدی کار را برای سیاستمداران که معمولا دنبال رضایت عامه هستند، سخت می‌کند و همین مساله سوخت‌رسانی به چرخه سرکوب تولید را تسهیل می‌کند. حال با همه این تفاصیل، سوال این است که آیا رونق تولید امکان‌پذیر است؟ بله، به شرط اینکه بپذیریم از مسیر همیشگی به مقصد متفاوت نخواهیم رسید و باید سیاست‌های اقتصادی متفاوتی را در پیش گرفت که برخورد ریشه‌ای با دو ماشین توزیع رانت و خلق تورم جوهره این سیاست‌ها باید باشد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *