ژست استراتژیک! / مثلث بلاتکلیفی دولت/ بازی انگلیسی در خاک انگلیس! / غرب، اصلاحات زیبا و ارّه استخوان‌بُر!

9:55 - 01 آبان 1397
کد خبر: ۴۶۱۹۲۰
همه گردنکشی‌های آمریکا در برابر الزامات و تعهدات بین‌المللی، نوعی ژست استراتژیک سیاسی است و واشنگتن پیش از اعلام خروج رسمی از توافقات یادشده، تقریباً همه آن‌ها را زیر پا گذاشته بود.

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، سرمقاله امروز روزنامه حمایت با عنوان «ژست استراتژیک !» منتشر شده و در آن چنین آمده است:«مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا در ۳۰ خرداد امسال با حضور در کنفرانسی خبری، خروج رسمی آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل را اعلام کرد و مدعی شد که این شورا که در بسیاری از موارد، وفق نظر کاخ سفید عمل کرده است، با مسائل حقوق بشری منافقانه برخورد می‌کند! با این روال، حتی پیش‌بینی می‌شود که آمریکا از سازمان ملل متحد هم خارج شود و همچنان که پیش‌ازاین، توافقنامه‌ها و احکام سازمان‌های بین‌المللی را مغایر با منافع خود دانسته بود، مصوبات و قطعنامه‌های سازمان ملل را هم در عرض مصالح کلان خود قلمداد کرد!


ژست استراتژیک !
خمیرمایه همه این تصمیمات به این نکته بازمیگردد که آمریکا اساساً اعتقادی به عهد و پیمان و توافق ندارد و سیاست یک‌جانبه‌گرایی با تأمین حداکثری منافع خود را بهترین راهکار می‌داند. قانونی از نظر آمریکا منطقی و لازم‌الاجراست که خود، آن را وضع کرده و اجرای آن را عهده‌دار باشد، لذا اینکه انتظار داشته باشیم کلیددار کاخ سفید با نگاه یکجانبه‌گرایانه و افراطی خود، به قوانین جهانی گردن نهد، دور از واقعیت است. این نکته مهم را نیز باید در نظر داشت که همه گردنکشی‌های آمریکا در برابر الزامات و تعهدات بین‌المللی، نوعی ژست استراتژیک سیاسی است و واشنگتن پیش از اعلام خروج رسمی از توافقات یادشده، تقریباً همه آن‌ها را زیر پا گذاشته بود؛ شبیه موضعی که در قبال برجام اتخاذ کرد. آمریکا در توافق هسته‌ای، تمام تعهدات خود را نه‌تن‌ها معلق کرده بود، بلکه کاملاً به‌عکس آن‌ها عمل می‌کرد، بااین‌حال، ماه‌ها پیش از خروج از توافق هسته‌ای با ایران، آن را در بوق و کرنا کرد و کوشید که از این طریق از ایران امتیاز بیشتری بگیرد، تروئیکای اروپایی را تحت‌فشار قرار دهد تا شاید جمهوری اسلامی را پای میز برجام‌های بعدی بیاورد و چندین هدف دیگر را تعقیب کرد که تنها از طریق مواضع نمایشی حاصل می‌شد.باید این‌گونه نتیجه گرفت که سردمدار نظام سلطه به اتکا استراتژی و هژمونی از پیش تعریف‌شده، نیازی نمی‌بیند که خود را در چارچوب‌ها و قیدوبند‌های جهانی محصور کند؛ کما اینکه تاکنون نیز به همین روش عمل کرده و اگر خروج خود از آن‌ها را علنی و آشکار می‌کند، به جهت در اختیار گرفتن برگ‌های برنده و امتیازات بیشتر از کشور‌های جهان است؛ چراکه همیشه خود را طلبکار و دنیا را تا ابد، بدهکار خود می‌داند.

یادداشت امروز روزنامه کیهان نیز با عنوان «غرب، اصلاحات زیبا و ارّه استخوان‌بُر!» منتشر شده و در آن آمده است:قاتلان واقعی جمال خاشقجی همان‌هایی هستند که امروز برایش اشک تمساح می‌ریزند؛ سیاستمداران و رسانه‌های غربی. همان سیاستمدارانی که با حکام جنایتکار آل‌سعود رقص شمشیر می‌کنند و چشم خود را به روی جنایات آشکار آن می‌بندند. همان رسانه‌هایی که برای تطهیر دست‌های آلوده بن سلمان، تبدیل به دستمال شدند تا او را اصلاح‌گری جوان و مشتاق تغییر جلوه دهند. تمام افتخار این پروژه پر سر و صدا، اما توخالی از آن مردی است که به زنان اجازه رانندگی می‌دهد و سعودی‌ها را با چیزی به نام سالن سینما آشنا می‌کند و در عین حال ۱۵ تن از افراد نزدیک و مورد اعتمادش را با دو جت اختصاصی راهی کشوری دیگر می‌کند تا با اره استخوان‌بُر با منتقدان خود مذاکره کنند!

ژست استراتژیک !
رابطه آمریکا و آل‌سعود، یادآور رابطه این کشور با حکومت پهلوی است و نمایش‌های مضحکی مانند «داووس صحرا» چیزی شبیه جشن‌های ۲۵۰۰ ساله پهلوی است. نمایش شکوه و قدرت پادشاه ایران در آن جشن کذایی، همانقدر مضحک بود که سیرک سعودی برای ورود به فضا و عرصه تکنولوژی‌های نوین! مهمانانی که می‌خورند و می‌برند و در دل به توهم و حماقت میزبان می‌خندند. حمایت همه‌جانبه آمریکا از پهلوی و چک سفید به شاه خودکامه و جنایتکار ایران، نقشی اساسی در توهم رژیم و تسریع سقوط آن داشت. آمریکایی‌ها از رخداد ۴۰ سال پیش درس نگرفتند و دلار‌های نفتی عربستان، چشم آن‌ها را بسته و دست سعودی را برای ارتکاب به هر جنایتی باز گذاشته است. همراهی ترامپ با دربار آل‌سعود برای ختم این پرونده جنایی، نه تنها جای نگرانی و ناامیدی ندارد بلکه ترغیب‌کننده سعودی به حماقت‌های بزرگ‌تر و در نتیجه، سقوط سریع‌تر است.

در یادداشت امروز روزنامه وطن امروز هم چنین آمده است:اگر اصلاحات آن چیزی است که اصلاح طلبان درباره اقدامات بن‌سلمان گفته‌اند؛ خب! بخش عمده‌ای از این‌ها از همان ابتدای شروع نظام اسلامی در ایران به‌رسمیت شناخته شده و سال‌هاست زنان در ایران به عنوان نیمی از جامعه ایرانی دارای اصلی‌ترین و محوری‌ترین حقوق هستند. با این تعاریف و تفاسیر، اساسا دیگر کارکرد و کاربرد اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی چیست؟
 
ژست استراتژیک !
چگونه محمد بن‌سلمان بن‌عبدالعزیز بن‌عبدالرحمن بن‌فیصل بن‌ترکی بن‌عبدالله بن‌محمد بن‌سعود را که هم خودش و هم جایگاهش طعنه به دنیای مدرن است، به عنوان پرچمدار اصلاحات جا زدن و نظام سعودی را مطلوب‌ترین شیوه حکمرانی در دنیا دانستن، از آن سوالاتی است که اصلاح طلبان باید تا مدت‌ها درباره آن به جامعه ایرانی جواب بدهند.اصلاح طلبان خودشان هم مدت‌هاست فهمیده اند نه در فضای اندیشه و گفتمان و نه در ساخت سیاست، جایگاهی در آینده ایران ندارند. آن‌ها ناگزیرند از پذیرش ۲ راه؛ ادغام در محافظه‌کاری و راندن کالسکه نومحافظه‌کاران یا خروج رسمی از حاکمیت و پوشیدن خرقه اپوزیسیون. هر کدام را که انتخاب کنند قطعا دیگر در بالای مجلس نخواهند نشست. دلیل این موضوع هم مشخص است؛ نداشتن منظومه فکری منسجم در حوزه اعتقادی و همین‌طور نداشتن حسن‌نیت و اعتبار در حوزه حاکمیتی. هم بی‌اعتقاد شده اند و هم بی‌اعتبار.
 
روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با عنوان «مثلث بلاتکلیفی دولت» چنین نوشته است: هرچه گذشت، معدود افراد صاحب نظر و صاحب ایده – فارغ از درستی یا نادرستی ایده هایشان- در دولت کمتر شدند. طیب نیا و نیلی جای خود را به کسانی دادند که نگارنده به عنوان یک فعال رسانه‌ای و درس خوانده اقتصادی، هرگز نفهمید چه منش و گرایشی دارند. متاسفانه در تیم اقتصادی، نه تنها مبنا و جهت گیری مشخصی ملاحظه نشد، بلکه انبوهی از اختلافات هم وجود داشت؛ از حوزه مسکن تا نحوه تعامل دولت و بازار و به ویژه سیاست‌های مدیریت بازار ارز. شاید بگویید در مواردی، چون حل معضل قاچاق بنزین- و بسیاری دیگر از موضوعاتی که امسال با تعلل بسیاردرباره آن‌ها تصمیم گیری شد یا هنوز نشده است- مسئله و راهکار آن قدر واضح بوده و است که نه نیازی به مبنای تئوریک است و نه جایی برای اختلاف جدی.
 
ژست استراتژیک !
 
این نکته با شدت و ضعف درباره موضوعات مختلف وارد است. واقعیت این است که باید یک ضلع دیگر را هم در تحلیل مسئله، یعنی زمینه‌های بلاتکلیفی و بی عملی اقتصادی دولت، بازشناخت. به نظر نگارنده ضلع سوم «خلأ شجاعت» است. توضیح این که، نه تنها در شرایط سخت کنونی، بلکه در شرایط معمولی نیز، هر تصمیم و سیاستی، به ضرر منافع عده‌ای –گروه‌های رانت جو یا قشر‌های مردم- خواهد بود. وظیفه یک سیاست ورز خیرخواه و شجاع این است که بدون ترس، آن کاری را انجام دهد که در مجموع به نفع عموم مردم است. یا به بیان دیگر کمترین مضرات را در برابر بیشترین منفعت‌ها دارد، ولو این که هزینه‌هایی هم دارد. اما محافظه کاری به مدیر توصیه می‌کند به جای اتخاذ این تصمیمات بهینه که مهم و اثرگذار هستند، صندلی خود را محکم‌تر بچسبد! متاسفانه به نظر می‌رسد چنین مدیرانی در دولت در سطوح مختلف کم نیستند. علاوه بر آن در شرایط فعلی، دو موضوع دیگر یعنی ترس افراطی از برخورد‌های قضایی و همچنین پرهیز مسئولان از ایجاد خدشه به اعتبار و جایگاه سیاسی خود این محافظه کاری را تشدید کرده است! خوشبختانه یا متاسفانه، تعداد زیادی از بلاتکلیفی‌های امروز اقتصاد کشور، که روزانه میلیارد‌ها تومان به کشور ضرر می‌زند، از نوع سوم اند و برای رفع آن‌ها فقط نیاز به اندکی شجاعت دارند.
 
یادداشت امروز روزنامه ایران هم با عنوان «اتمام حجت برای شفافیت» منتشر و در آن چنین آمده است: کشور برای طراحی یک سیستم شفاف‌سازی جامع، باید به سمت دولت هوشمند حرکت کند. اگر ساز و کاری که در قالب دولت هوشمند در دستور کار دولت دوازدهم قرار گرفته است، دقیق، جامع و فراگیر باشد می‌تواند تا سطح زیادی از عملکرد بخش‌های عمومی و خصوصی را روشن کند. در این چارچوب طراحی زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت افزاری ضروری به نظر می‌رسد. سامانه‌ای که مشخصات همه مردم ایران در آن تعریف شده باشد و هر فردی دارای یک کد و کارت الکترونیک باشد. به این ترتیب تمام عملیات مالی خدماتی که هر یک از افراد می‌گیرند یا ارائه می‌دهند، در این سامانه ثبت شده و مالیات بر پایه این عملکرد محاسبه گردد. در چنین سامانه‌ای اسکناس از چرخه پولی کشور خارج می‌شود و همه اقشار متناسب با سطح درآمد خود مالیات می‌دهند. اگر دولت در لایحه‌ای که درباره این موضوع به مجلس ارائه کرده، چنین زیرساختی را محاسبه کرده باشد، امید می‌رود به نقطه مقصود در بحث شفافیت برسد.
 
ژست استراتژیک !
قطعاً مقام معظم رهبری در بیاناتی که روز گذشته درباره لزوم شفافیت مطرح کردند، پیگیر یک مطالبه مردمی بودند که در سه دهه گذشته محقق نشده است، اما دیروز از سوی ایشان مطرح شد تا جدی‌تر از گذشته از سوی همه نهاد‌های کشور مورد پیگیری و اجرا قرار گیرد.قطعاً طراحی سیستم فراگیر شفاف‌سازی امور در کشور راه یکطرفه‌ای است که گام برداشتن در آن ضروری به نظر می‌رسد و زمان رسیدن به آن، از یک سو به اهتمام دولت در رسیدن به آن نقطه و از سوی دیگر مقاومت کسانی بستگی دارد که در این مسیر متضرر می‌شوند. هر اندازه مقاومت بیشتر باشد، زمان بیشتری برای دستیابی به برقراری سیستم شفافیت طول خواهد کشید. سیستمی که بی‌تردید جلوی انحرافات، خطا‌ها و حیف و میل اموال عمومی را خواهد گرفت، اما نکته این است که هیچ راه گریزی برای پرهیز از گام برداشتن در این مسیر قابل تصور نیست.
 
روزنامه رسالت در یادداشت امروز خود چینن نوشته:اگرچه برگزیت، به صورت ذاتی با پیچیدگی‌هایی رو به روست، اما بسیاری از پیچیدگی‌هایی که از سوی مقامات انگلیسی و اروپایی در این خصوص مدنظر قرار می‌گیرد، القایی (و نه ذاتی) است. به راستی در صورتی که خروج انگلیس از اروپا و مذاکرات برگزیت به نتیجه‌ای ختم نشود، تکلیف همه پرسی رسمی و عمومی سال گذشته در انگلیس چه می‌شود؟
 
ژست استراتژیک !
 
آیا می‌توان نتیجه گرفت که مقامات انگلیسی و اروپایی در حال آماده سازی افکار عمومی برای انصراف از تصمیم خود جهت خروج از اروپای واحد هستند؟ شواهد و مستندات موجود نشان دهنده همین حقیقت است. نباید فراموش کرد که حزب محافظه کار انگلیس که هم اکنون در قدرت قرار دارد، از اصلی‌ترین مخالفان برگزیت محسوب می‌شد.ترزا، می‌نخست وزیر فعلی انگلیس نیز در دوران برگزاری همه پرسی خروج از اروپا (که در مسند وزارت کشور دولت دیوید کامرون حضور داشت) نهایت تلاش خود را جهت جلوگیری از تحقق برگزیت صورت داد. در این میان، تنها بوریس جانسون وزیر امور خارجه سابق انگلیس از ابتدا موافق خروج از اروپا بود. با این حال هم اکنون جانسون، دیگر در مسند قبلی خود حضور ندارد. در هر حال، باید در انتظار کشمکش‌های تازه‌ای در خصوص پرونده خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ماند. این کشمکش ها، از سوی افکار عمومی انگلیس و خصوصا موافقان خروج از اروپا در آینده شکل جدی تری به خود خواهد گرفت.در نهایت اینکه افکار عمومی انگلیس، قربانی بازی هدفمند و در عین حال پیچیده سران انگلیس و اتحادیه اروپا در قبال برگزیت شده اند. آن‌ها هم اکنون با سردرگمی مفرطی موضع گیری‌ها و مواضع رسمی و غیر رسمی مقامات خود در خصوص خروج از اتحادیه اروپا را مورد رصد و تحلیل قرار می‌دهند. به راستی آیا برگزیت اساسا رخ خواهد داد؟ آیا تصمیم شهروندان انگلیسی در این خصوص به رسمیت شناخته خواهد شد؟ این‌ها سوالات بی پاسخی هستند که در ذهن بسیاری از هواداران انگلیسی برگزیت نقش بسته است.
 
روزنامه جوان نیز در یادداشت امروز خود چنین نوشته:در شرایط کنونی اردن به دنبال آن است تا به محور سوریه، قطر و ترکیه نزدیک شده و به نوعی از سرگرم شدن عربستان به ماجرای مرگ خاشقجی نهایت استفاده را ببرد. این مسئله را دبکا‌فایل رسانه نزدیک به ارتش اسرائیل نیز مورد تأکید قرار داده است. در روز‌های اخیر، عمر الرزاز، نخست‌وزیر اردن، گفت‌وگوی فشرده‌ای با وزیران ترکیه‌ای داشته تا آن‌ها را متقاعد کند صادرات کالا‌های خود را به جای بندر حیفای اسرائیل، از طریق سوریه و اردن پی بگیرند. به منظور دستیابی به این هدف، آن‌ها اوایل ماه جاری میلادی گذرگاه مرزی خود را با سوریه بازگشایی کردند، هرچند مخالفت شدید امریکا و اسرائیل را به همراه داشت. اردن همچنین تلاش‌هایی برای برقراری ارتباط با قطر و سوریه نیز انجام داده است.
 
ژست استراتژیک !
نتیجه بررسی رفتار متغیر اردن در چند سال اخیر گویای این امر است که اردن به دلیل وابستگی به کشور‌های خارجی توان ایفای نقشی مستقل در منطقه را ندارد، اما به حاشیه راندن اردن در مسئله فلسطین باعث شده امان به دنبال برقراری ارتباط با محور جدیدی که در برابر محور اسرائیل، امریکا و عربستان قرار دارد، باشد. مهم‌ترین مشکل اردن کسری بودجه سالانه بوده و به همین دلیل این کشور به کمک سالانه کشور‌های غربی و به ویژه امریکا (سالانه بیش از یک میلیارد دلار کمک از جانب واشنگتن به امان اختصاص می‌یابد) در کنار وام‌های بین‌المللی به شدت وابسته است؛ بنابراین هرگونه تغییر رفتار احتمالی اردن در عرصه منطقه‌ای متأثر از این ضعف ساختاری خواهد بود. به نظر می‌رسد اردن به دلیل محذورات داخلی توان چرخش راهبردی را نداشته و تغییرات رفتاری اخیر نیز به نوعی تاکتیکی محسوب می‌شود. شاید بتوان این‌گونه رفتار‌های اردن را در چارچوب سیاست تلاش برای افزایش قدرت چانه‌زنی نیز بررسی کرد که هدف آن بازگشت به جایگاه سنتی خود در مسئله فلسطین خواهد بود.
 
در یادداشت روزنامه صبح نو نیز چنین آمده است:آنچه در صحنه رسانه‌ای می‌گذرد، یک نبرد بی‌امان و دنباله‌دار است و فقط در نسبت با ایران، نمی‌توان آن را تحلیل کرد؛ به ماجرای #خاشقجی و روند‌های شکل‌گیری آن بنگرید. رسانه، دیگر مجرای انتقال پیام نیست بلکه ابزاری برای اعمال سیاست‌ها و تخریب دشمنان و برکشیدن شرکاست. با این حساب، هنگامی که آمریکا در تلاش کودکانه برای براندازی نظام اسلامی، زمان یک رخداد نمادین در آبان ماه را برای اجرایی سازی تحریم‌های ظالمانه‌اش اعلام می‌کند، این به معنای وجود بسته‌ای رسانه‌ای پیرامون جنایتی تازه است. واکنش‌های اولیه در ایران به این اعلام برنامه آن بود که آمریکایی‌ها هر اقدامی را می‌توانستند، انجام داده‌اند، اما به مرور این سخن تبدیل شد به اینکه مردم نگران نباشند، اتفاقی نخواهد افتاد (نظیر آنچه رییس‌جمهوری در مراسم آغازین سال تحصیلی گفت) و در ادامه برخی سیاستمداران و معاون اول دولت و وزرا و... به این موضوع پرداختند. آمریکا در تحقق نقشه خود، ترفند تخریب نماد‌ها را پشتیبانی می‌کند و این مواجهه مستقیم و فعال را می‌طلبد و نه انفعال و عقب‌نشینی؛ بدین معنا که چرا تحریم جدید، تداوم خباثت‌های ۷۰‌ساله ایالات متحده تفسیر نمی‌شود تا با استفاده از آن، هم آگاهی عمومی تقویت شود و هم خدعه اینکه تسخیر لانه جاسوسی، مقدمه این دشمنی بوده برطرف شده و کاهش یابد. سیاست رسانه‌ای هوشمند، می‌تواند در چنین مقاطعی همپای رفتار‌ها و اقدامات دیگر، مؤثر و مفید باشد.
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *