معامله حاج احمد با یک سرباز سیگاری

3:30 - 02 شهريور 1397
کد خبر: ۴۴۵۸۸۵
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
تو امانت دست ما هستی. من نمی‌تونم اجازه بدم امانتی رو که پدر و مادرت به من سپردن و انتظار دارن زنده و سالم برگرده، وقتی که بر می‌گردی ببینن بوی سیگار می‌دی، یا سیگار توی کیف و لای انگشتاته. اونوقت می‌گن این هم شد سوغات جبهه رفتنت.

معامله حاج احمد با یک سرباز سیگاریبه گزارش گروه سیاسی ، جاویدالاثر «احمد متوسلیان» فرمانده دلاور لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) از جمله چهره‌های شاخص جمهوری اسلامی ایران است که هنوز هم با گذشت ۳۶ سال از مفقود شدن وی در لبنان، بسیاری هنوز چشم‌انتظار بازگشت وی به میهن هستند. بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان را که در کتاب «می‌خواهم با تو باشم» گردآوری شده است، منتشر می‌کند.

سیگار ممنوع (راوی: سعید طاهریان)

حاج احمد ابلاغ کرده بود که هیچ کس حق کشیدن سیگار را ندارد. حتی پیش‌مرگ‌ها هم که کُرد بودند، با اینکه کُردها خیلی سیگار می‌کشند مجبور بودند رعایت کنند. اگر کسی می‌خواست سیگار بکشد باید به جایی می‌رفت که دیده نمی‌شد، و الا مورد غضب حاج احمد قرار می‌گرفت.

یک بار که حاج احمد داخل پاسگاه شهدا بود وقتی بوی سیگار را شنید، رویش را برگرداند تا ببیند بو از کدام طرف است. پسر 17 ساله‌ای لب سکو نشسته بود و درحالی که 5 متر برف روی زمین بود، زیر آفتاب مشغول کشیدن سیگار بود.

حاج احمد به سراغ او رفت و بدون مقدمه گفت «کی گفته اینجا سیگار بکشی» بعد هم محکم زد زیر گوشش و او را نقش زمین کرد.

پسر که جا خورده بود بلند شد و شروع کرد به گریه کردن و گفت: برای چی می‌زنی؟ به تو چه مربوطه. مگه تو اینجا چیکاره‌ای؟ مگه تو فرمانده‌ای؟ فرمانده‌ اینجا برادر احمده، من می‌رم شکایت تو رو پیش برادر احمد می‌کنم! واسه چی منو زدی؟

تا این را گفت، حاج احمد کمی شُل شد و گفت «تو برای چی سیگار می‌کشی؟» پسر گفت: خب می‌کشیدم که می‌کشیدم، به تو چه! اگه کارم اشتباه بود، خود برادر احمد می‌اومد با من برخورد می‌کرد، تو چرا این کار رو کردی؟



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *