ضعيف‌ترين دختر و زن اين است كه شک می‌كند كه لاك يا خدا؟!!

10:35 - 03 مهر 1396
کد خبر: ۳۴۹۹۸۱
دسته بندی: صفحه نخست ، عمومی
با كمال تأسف هستند كساني كه مثلاً مي‌گويد نماز بخوانم لاك را چه كنم، لاك بزنم نماز را چه كنم!؟ يعني بين خدا و لاك نمي‌تواند تشخيص بدهد. اين خيلي است. يعني ضعيف‌ترين دختر و زن اين است كه شك مي‌كند كه لاك يا خدا؟!! يعني چقدر انسان بايد سقوط كند؟

ضعيف‌ترين دختر و زن اين است كه شك مي‌كند كه لاك يا خدا؟!!به گزارش ، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در برنامه ای که در تاريخ 90/03/19 با موضوع "زنان در كربلا" پخش شد در بخشی از سخنان خود گفت: "...  مديريت بحران! دو جوان داشت زينب(س) كه كربلا شهيد شد. غير از دو جوان شانزده نفر هم فاميلش بودند، مي‌شود دو تا و شانزده تا، هجده تا! يعني يك زن هجده نفر از فاميلش را بدهد، يك فاميلش امام حسين(ع) است، يك فاميلش اباالفضل(ع) است، دوتا جوان خودش هم هستند. علي اكبر(ع) است. آن وقت هجده شهيد بدهد، و هفتاد و دو شهيد ببيند، بعد سخنراني كوبنده بكند، بعد مديريت اسارت، شكنجه، خودش را بايد نگه دارد، بايد دلداري به ديگران هم بدهد، از نمازش كه نمي‌گذرد كه هيچ، ما الان دخترمان، البته كم هستند اينها، ولي هستند. با كمال تأسف هستند كساني كه مثلاً مي‌گويد نماز بخوانم لاك را چه كنم، لاك بزنم نماز را چه كنم!؟ يعني بين خدا و لاك نمي‌تواند تشخيص بدهد. اين خيلي است. يعني ضعيف‌ترين دختر و زن اين است كه شك مي‌كند كه لاك يا خدا؟!! يعني چقدر انسان بايد سقوط كند؟

بيست سال پيش يا بيش‌تر، من نوه‌دار شدم. يكي از بستگان گفت كه من مي‌خواهم يك هديه‌اي براي شما بياورم! آن روز عمره ده هزار تومان بود، فيش عمره!‌ فرش‌هاي دستباف سجاده‌اي هم ده هزار تومان بود. گفت: مي‌خواهي يك فرش سجاده‌اي بياورم، دستباف است. يا يك فيش عمره؟ هر كدام را كه تو مي‌خواهي، ولي يكي از اين را حتماً بايد بگويي من مي‌خواهم حتماً براي شما چشم‌روشني بياورم! گفتم: فرش پشم است. عمره پيغمبر است. تو سؤال مي‌كني: آقا پشم يا پيغمبر؟ خيلي بايد آدم مخش نكشد... ما آدم داشتيم، آدم داشتيم قالش‌اش را مي‌فروشد، مي‌رود مكه، عمره، زيارت پيغمبر! آدم هم هست كه فيش عمره‌اش را برمي‌گرداند و پشم مي‌خرد. خيلي در اين بازار افرادي بد معامله مي‌كنند. افرادي هم خوب معامله مي‌كنند. من دختر سراغ دارم كه به پدرش گفت: اين طلاي من را بفروش من مي‌خواهم بروم مدينه پيغمبر را زيارت كنم. دختر هم داريم كه مي‌گويد: آقا من مكه نمي‌خواهم بروم، النگو براي من درست كن. يعني بين طلا و پيغمبر نمي‌تواند تشخيص بدهد. اين دختر اگر فوق ليسانس هم باشد، كله‌اش مشكل دارد. آدم بايد ترجيح بدهد. گاهي وقت‌ها مثلاً يك وكيل است، پول مي‌دهيم چند ميليون به يك وكيل و مي‌گوييم بيا و در دادگاه از من دفاع كن، وكيل مي‌فهمد كه حق با تو نيست، ولي براي اين كه پول از تو بگيرد، پول مي‌گيرد و از ناحق دفاع مي‌كند. يعني عدالت را به پول مي‌فروشد.

خواستگار براي دخترم مي‌آيد، خواستگار خانه دارد، ماشين دارد، خانواده‌ي مرفهي هستند، ولي خوب نماز نمي‌خواند، ولي يك خانواده‌اي نماز مي‌خواند و مثلاً حالا مستأجر است. اين نماز را با آجر معامله مي‌كند. مي‌گويد اين آجر خانه‌اش شخصي است، آن آجر خانه‌اش مستأجري است. نماز مهم نيست، آجر مهم است. دخترش را مي‌دهد به يك كسي كه تارك الصلاة است، اهل شراب است، به خاطر اينكه مثلاً يك خانه‌ي آجري و يا سنگي دارد.

همه‌ي ما در امتحان هستيم. هر كس هر كاري در دستش هست، در همان كار امتحان مي‌شود. امتحان چيز نيست، همه‌ي مردم و هميشه در حال امتحان هستند. هركس... بنده الان اين دوربين تلويزيون براي من امتحان است. هر كس در هر شغلي هست، همان شغلش برايش امتحان است. اين‌هايي كه آمدند كربلا امام حسين(ع) را بكشند، براي چه؟ حكومت ري! به عمر سعد گفتند تو اگر امام حسين(ع) را كشتي، فرماندار مي‌شوي! حكومت ري را... به هواي حكومت ري رفت امام حسين(ع) را كشت. چه چيزي را با چه چيزي معامله كرد؟

زينب كبري(س) قهرمان مديريت بحران است. فوق پرفسورا است. هجده داغ از فاميل، دو تا پسر، دو تا برادر، باقي فاميل، پيغمبر(ص) فرمود: گريه براي دخترم زينب، مثل گريه براي برادرش امام حسين(ع) است و به قدري اين خانم با كمال بود كه امام حسين(ع) به زينب كبري(س) گفت: زينب جان در نماز شب به من دعا كن. زن به كجا برسد مقامش كه امام معصوم به اين خانم بگويد به من دعا كن! خوب اين چندن جمله به خاطر اينكه در آستانه‌ي وفات حضرت زينب(س) بيننده‌ها بحث را گوش مي‌دهند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *