اشعار شب بیست و سوم رمضان

14:29 - 27 خرداد 1396
کد خبر: ۳۱۹۹۳۰
با فرارسیدن سومین شب قدر مصادف با بیست و سوم رمضان مساجد، سیل سرودن اشعار از سوی عاشقان و دلدادگان مولای متقیان جاری شده و همه شیعیان جهان با تکرار این اشعار ارادت خود به امیرالمومنین را ابراز می‌دارند.
اشعار شب بیست و سوم رمضانبه گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، با فرارسیدن سومین شب قدر مصادف با بیست و سوم رمضان مساجد، سیل سرودن اشعار از سوی عاشقان و دلدادگان مولای متقیان جاری شده و همه شیعیان جهان با تکرار این اشعار ارادت خود به امیرالمومنین را ابراز می‌دارند.
 
به همین مناسبت به انتشار برخی از زیباترین اشعار شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان پرداخته است:
 
مسجدکوفه غبارغمم گرفته
 
دخترشیرخداماتم گرفته
 
روی محراب روی منبر
 
مانده خالی جای حیدر
 
زینب امشب درکنارقبربابا
 
میزندبرسینه گویدواعلیا
 
جان زینب ای پدرجان
 
جای ضربت رابپوشان
 
تانبیندمادرم زخم جبین یاامیرالمومنین
 

**********
 
الهی اغفرلنا تقصیرنا
 
الهی ارحم لنا یا ربنا
 
خوانده ای ام به سویت
 
بنده پیر تو آمده آمده
 
الهی عبد شرمنده آمده
 
آمده به امید جود و عطا
 
الهی عبد گنه کار آمده
 
دوباره گدای سربار امده
 
بنده ات به شوق دیدار آمده
  
*********
 
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
 
فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود
 
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
 
صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
 
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
 
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
 
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
 
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
 
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
 
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
 
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
 
عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود
 
هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب
 
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
 
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
 
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
 
وقتی که از محاسن او می‌چکید خون
 
عباس را به صورت بابا نگاه بود
 
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
 
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود

 
***********
 
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
 
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
 
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
 
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
 
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
 
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
 
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
 
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
 
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
 
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
 
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
 
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
 
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

 
منبع: نوای عرش
 
 انتهای پیام/
 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *