قتل پدر به خاطر پیامک های عاشقانه

21:20 - 06 مرداد 1395
کد خبر: ۲۰۲۸۹۵
دسته بندی: جامعه ، عمومی
زن میانسال و دو فرزندش که به خاطر پیامک های های عاشقانه پدر خانواده را کشته بودند، برای دومین بار در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه قرار گرفتند.
قتل پدر به خاطر  پیامک های عاشقانهبه گزارش گروه جامعه ،رسیدگی به این پرونده از مردادماه سال 92 به دنبال پیدا شدن جنازه «ابراهیم» 46 ساله در بیابان‌های رمز‌آباد در دستور‌کار پلیس قرار گرفت.
 
 شواهد نشان می‌داد این مرد در جای دیگری با ضربه های چاقو کشته و جنازه‌اش نیمه‌شب به بیابان منتقل شده است. تحقیقات در این زمینه آغاز و مشخص شد این مرد قربانی جنایت خانوادگی شده است. در این بین همسر ابراهیم،به نام عصمت  لب به اعتراف گشود و به کشتن شوهرش با همدستی دختر 20 ساله‌اش «مژگان» و پسر 16 ساله‌اش «محسن» اعتراف کرد.
 
او در بازجویی ها گفت: همسرم راننده شرکت واحد بود. اوبه من خیانت کرده بود و پیامک های عاشقانه زن دیگری را در تلفن همراهش دیده بودم. به همین خاطر با همدستی پسر او را با چاقو کشتیم و با کمک مژگان جسدش را در بیابان رها کردیم.
 
متهمان سال گذشته در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران ، پای میز محاکمه قرار گرفته و منکر اعترافات قبلی خود شدند.
 
 در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده و نبود اولیای‌دم و درخواست دادستان، عصمت را به قصاص و محسن را به پرداخت دیه و 5 سال زندان محکوم کرد. مژگان نیز به اتهام معاونت در قتل به 3 سال زندان محکوم شد. این حکم در دیوانعالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت، ولی  تأیید نشد. به این ترتیب پرونده برای از سرگیری تحقیقات به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
 
صبح امروز مادر و دو فرزندش به ریاست قاضی اصغر عبدالهی پای میز محاکمه قرار گرفته و به دفاع از خود پرداختند.
 
محسن اظهار کرد: من به تنهایی قتل راانجام دادم و مادر و خواهرم در آن نقشی نداشتند. پدرم همیشه در خانه درگیری راه می انداخت. او با زن دیگری دوست شده بود و می خواست مادرم را طلاق دهد.روز جنایت بر سر همین موضوع درگیر شدیم و او را با چاقو کشتم. مادرم قصد داشت مانع من شود که او را هم مجروح کردم. بعد از قتل جسد را در صندوق عقب گذاشته و در بیابان رها کردم.
 
عصمت هم با رد اعترافات قبلی خود گفت: محسن قاتل پدرش است و من پیش از این برای اینکه به او کمک کنم قتل را گردن گرفتم. من حتی خواستم مانع محسن شوم اما او مرا هم مجروح کرد. من با شوهرم اختلاف داشتم اما او را نکشتم.
 
مژگان نیز به عنوان آخرین متهم در جایگاه قرار گرفت و اظهار داشت: هیچ چیز، مهمتر از خانواده نیست. من پدرم را از دست داده بودم و برای کمک به محسن و حفظ خانواده  به دروغ اعتراف کردم که در قتل شرکت داشته ام.
 
پس از دفاعیات متهمان و وکیلشان، قضات دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیم گیری وارد شور شدند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *