نقش جریان مقاومت در حفاظت از جان و اماکن مقدس مسیحیان در عراق

11:53 - 16 اسفند 1399
کد خبر: ۷۰۷۵۲۰
فرمانده تیپ «السرایا المرجعیه» در جهاد علیه داعش در عراق گفت: نگاه شهید سلیمانی به مردم منطقه به عنوان مستضعفین، باعث شده بود برایش فرقی نکند که با مسیحی مواجه است یا یهودی یا سنی یا شیعه. مساله، مساله مستضعفین است. شهید سلیمانی با همین نگاه نسبت به تامین امنیت مسیحیان، احساس وظیفه و رسالت می‌کرد.
_ روزنامه وطن امروز نوشت: پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک‌های جهان روز گذشته وارد عراق شد. پاپ، بازدید از شهر اور، زادگاه حضرت ابراهیم علیه‌السلام و سرکشی به مناطق مسیحی‌نشین و دیدار با مسیحیان عراق را از اهداف اصلی این سفر عنوان کرده است، دیدار وی با آیت‌الله سیستانی، مرجعیت اعلای عراق نیز حائز اهمیت است. در میان همه تحلیل‌ها و اظهارنظر‌هایی که در این چند وقت درباره سفر پاپ به عراق ارائه شده، به نظر می‌رسد یک موضوع مهم مورد غفلت قرار گرفته است؛ «نقش ویژه و بی‌نظیر رزمندگان جبهه مقاومت در شکست تکفیری‌های داعش» که هم به صورت ویژه امنیت مسیحیان عراق را تضمین کرد و هم یک ضریب امنیت قابل قبول‌تری برای عراق فراهم کرد که امروز به عنوان بستر امن سفر پاپ به عراق مورد استفاده قرار بگیرد.
 
نباید از یاد برد که تکفیری‌های داعش، مسیحیان را در کنار شیعیان و ایزدی‌ها، مصداق کافر می‌دانستند و ذبح مردان و اسارت و فروش زنان‌شان را بر خود مباح می‌دانستند. در آن دمادم خون و وحشت، این نیرو‌های مقاومت به فرماندهی سردار سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس بودند که در منظومه فکری ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران  نقش یک منجی مسیحایی را برای کل عراق بازی کردند؛ نقشی که هیچگاه نباید به فراموشی سپرده شود.
 
به همین منظور تلاش کردیم در گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سلمانیان، این بار از زاویه نقش جبهه مقاومت در تامین امنیت مسیحیان عراق و سوریه، به سیره و مکتب سردار سلیمانی نگاهی دوباره بیندازیم.
 
حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی سلمانیان، روحانی مستقر در عراق و فرمانده تیپ «السرایا المرجعیه» در جهاد علیه داعش بوده است. وی به بررسی نقش سردار سلیمانی و رزمندگان مقاومت در حفاظت از جان و مال و ناموس مردم عراق بویژه اقلیت‌های مسیحی این کشور پرداخت.
 
وی در این گفتگو اظهار داشت شهید سلیمانی مدافع حرم بود، اما نه فقط حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام، بلکه دفاع و حفظ همه حرم‌های ادیان ابراهیمی را وظیفه خود می‌دانست و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد و حتی برای بازسازی کلیسا‌های تخریب‌شده دست به کمک و اقدام می‌زد.    
 
 

 جناب سلمانیان! در ابتدای گفتگو ممنون می‌شوم معرفی کوتاهی از خود و سوابق مبارزاتی‌تان به مخاطبان ارائه بفرمایید.

بله حتما! بنده علی سلمانیان متولد ۱۹۶۰ میلادی در بغداد پایتخت عراق هستم. در سنین نوجوانی با نهضت امام خمینی (ره) آشنا و در همان عراق به طور سازمانی به نهضت امام خمینی مرتبط شدم. آن زمان آقای دعایی رئیس دفتر امام در نجف بود و من از طریق ایشان به جریان نهضت مرتبط شدم. پس از انقلاب هم با پیوستن به خیل عظیم حزب‌الله در سپاه و بسیج، تلاش کردم به وظیفه الهی خود در دفاع از نهضت امام خمینی در برابر حمله رژیم بعثی عمل کنم.  
 

ارتباط و دوستی شما با سردار سلیمانی در همان فضای دفاع‌مقدس شکل گرفت؟

بله! ارتباط بنده با حاج‌قاسم در زمان جنگ تحمیلی در جبهه‌های غرب و جنوب ایران شکل گرفت. ایشان هم مثل هزاران رزمنده دیگر، یکی از آن خیل عظیم عاشقان خدا بود که در دفاع از نهضت امام (ره) به تکلیفش عمل می‌کرد. ما در مناطق عملیاتی غرب و جنوب با هم دیدار و گفتگو داشتیم.  
 

به نظر شما ویژگی بارز و نمایان سردار سلیمانی در همان ایام چه بود؟

اخلاص و قاطعیت. این دو ویژگی از همان دوران در رفتار ایشان مشهود بود.  
 

ارتباط شما با سردار سلیمانی در جریان مبارزه و جهاد علیه داعش و تکفیری‌ها در عراق چگونه شکل گرفت؟

شهید سلیمانی، یکه‌تاز جنگ با داعش در عراق بود. بنده به عنوان یکی از هزاران سردار عراقی که در خدمت و تحت فرماندهی ایشان بودند، در عملیات‌های مختلف جنگ با داعش حضور داشتم و نوعا تحت فرماندهی ایشان و مهندس ابومهدی انجام وظیفه می‌کردم.  
 

اگر امکانش هست کمی مشخص‌تر از فعالیت ها‌ی تان در جبهه مبارزه با داعش بگویید؟

من از صحبت کردن در این باره اکراه دارم.  
 

درک می‌کنم، البته برداشت بنده این است که بیان این سابقه، فضای گفتگو را شفاف‌تر می‌کند و ذهنیت بهتری به من برای طرح سوالاتم خواهد داد.  

به‌رغم میل باطنی‌ام به این سوال شما پاسخ می‌دهم. زمانی که داعش به عراق حمله کرد، من معاون آیت‌الله آصفی، نماینده مقام معظم رهبری در نجف بودم. ایشان به بنده گفت امروز سنگر جبهه‌های نبرد علیه داعش از سنگر حوزه نجف مهم‌تر است، لذا به بنده ابلاغ کرد به جبهه‌ها اعزام شوم. بنده در جبهه نبرد علیه داعش، ۲ نقش ایفا کردم؛ یکی نقش فرهنگی و تبلیغاتی، و دیگری نقش نظامی. در ابتدای جهاد علیه داعش، جبهه‌ها رها بود؛ یعنی مجاهدان می‌آمدند و بعضا در برخی احکام و آداب شرعی و مسائل دینی، ضعف جدی داشتند، روحانیون عراق هم تجربه نداشتند که در این وضعیت چه باید بکنند؟ من به خاطر اینکه تجربه‌ای از زمان ۸ سال دفاع‌مقدس داشتم و در همان زمان، بسیج روحانیت عراق را تاسیس کرده بودم و اداره می‌کردم، همان الگو را در نبرد علیه داعش احیا کردم که بحمدالله توفیق خوبی هم پیدا کردم. روحانیون حوزه نجف به میدان آمدند و توانستیم خلأ تبلیغاتی-فرهنگی جبهه‌ها را تا حد توان پر کنیم. نزدیک به ۲۰۰ یا ۳۰۰ روحانی حوزه علمیه نجف در جهاد علیه داعش به شهادت یا جانبازی رسیدند. نزدیک به ۱۰۰ نفر از علما و فضلا و مدرسین حوزه علمیه نجف نیز در این جهاد به فیض شهادت نائل شدند.  
 

فرمودید نقش نظامی هم در جبهه‌ها ایفا کردید؟

بله! در جهاد علیه داعش، هر شهر، مجموعه یا عشیره‌ای، یک نیرو تشکیل داد که مجموع این‌ها تحت فرماندهی‌های منظم، رویاروی داعش قرار گرفتند. در واقع حشدالشعبی اینگونه قوام گرفت. یعنی نیرو‌های مردمی هر کدام به هم پیوستند و مجموعه حشدالشعبی را شکل دادند. بنده هم تیپ «السرایا المرجعیه» را تشکیل دادم، یعنی گردان‌های مرجعیت. دوستانی که داوطلب جهاد بودند، در این گردان جمع شدند و بدون هیچ حقوق و مزدی، تنها با انگیزه عمل به تکلیف شرعی و جهاد علیه داعش، در جبهه‌ها حضور یافتند. هر کجا دوستان حاج‌قاسم و نیرو‌های تحت امر ایشان نیاز به کمک داشتند، ما آنجا حاضر می‌شدیم و انجام وظیفه می‌کردیم.  
 

موضوع اصلی مصاحبه ما، واکاوی نقش سردار سلیمانی و جبهه مقاومت در حفاظت از جان مسیحیان عراق و سوریه است. می‌خواهیم به بهانه سفر پاپ به عراق، این بار از این زاویه جدید به سیره سردار سلیمانی نگاهی بیندازیم. خواهش می‌کنم در این باره برای ما توضیح بدهید.  

اجازه بدهید بحث را از اینجا شروع نکنیم. مایلم ابتدا یک‌بار دیگر درباره داعش صحبت کنم و به ماهیت آن نگاهی بیندازیم، بعد ببینیم سردار سلیمانی با داعش چگونه و چرا مواجه شد و سپس برسیم به پاسخ سوال شما.  
 
ببینید! تفکر داعشی برمی‌گردد به صدر اسلام. به صورت مشخص جریان خوارج و ابن‌ملجم را می‌توانیم داعش‌های صدر اسلام بنامیم. از همان ابتدا یک جریانی در برابر جریان امامت و عدل علوی شکل گرفت که، چون از اهل بیت به عنوان مفسران اصلی اسلام فاصله گرفتند، اسلام و قرآن را به رای خود و مطابق منافع خود، یک تفسیر خشن و وحشیانه کردند و با همین برداشت انحرافی، سعی در تصاحب قدرت و کشتن مخالفان خود داشتند. این جریان فکری، در طول تاریخ ادامه یافت و به وهابیت گره خورد. در عصر ما، یک بار دیگر تفکر اهل بیت در قالب نهضت امام خمینی به صحنه آمد، استکبار و دشمنان جهانی این نهضت، به این نتیجه رسیدند که همان جریان فکری معارض با امامت و عدل علوی را احیا کنند تا بتوانند به نهضت آسیب برسانند. این کار زمانی با القاعده شروع شد و در نهایت به داعش رسید. این مقدمه را گفتم تا بدانید که داعش یک جریان فکری و ایدئولوژیک بود نه صرفا یک گروه نظامی. این‌ها تحت شدیدترین آموزش‌های ایدئولوژیک و شست‌وشوی مغزی، گاهی یک لشکر انتحاری داشتند که مثل بهمن روی یک شهر یا منطقه سرازیر می‌شدند. ما با چنین دشمنی مواجه بودیم. در برابر یک جریان فکری و ایدئولوژیک، یک فرمانده فکری و ایدئولوژیک باید بایستد نه یک فرمانده صرفا نظامی. اینجا نقش سردار سلیمانی مشخص می‌شود.  
 
سردار سلیمانی توانست یک جبهه عقیدتی تشکیل بدهد؛ چه سنی، چه شیعه، چه مسیحی و یا هر کس که به عنوان نیرو دور حاج‌قاسم جمع می‌شد، با فرماندهی ایشان ابتدا یک جهت‌دهی عقیدتی پیدا می‌کرد، سپس آموزش نظامی می‌دید. در واقع لشکر حاج‌قاسم، خود را مدافع ادیان آسمانی و جریان انبیا و توحید می‌دید که باید در برابر جریانی که آمده با نشان دادن چهره کریه از دین، اصل دین را نابود کند، بایستد و بجنگد. متوجه ارزش کار حاج‌قاسم شدید؟ اینکه بتوانی همه نیرو‌های خود را از ادیان و مذاهب مختلف تحت یک عقیده مشترک به وحدت برسانی و آن وقت با این نیرو‌های عقیدتی به جنگ با دشمن عقیدتی و تکفیری بروی، این هنر حاج‌قاسم بود. این نکته‌ای است که زیاد روی آن کار نشده است.  
 
خب! از اینجا وارد سوال اصلی شما می‌شوم. داعش حملات زیادی علیه مسیحیان سوریه و عراق انجام داد، در واقع مسیحیان دیدند مثل دیگر نیرو‌های مردمی عراق، باید گروه‌های نظامی تشکیل بدهند تا بتوانند از خودشان دفاع کنند. همین باعث شد بخشی از نیرو‌های حشدالشعبی، همین گروه‌های مسیحی باشند که وظیفه دفاع از مناطق مسیحی‌نشین را داشتند. همه این‌ها در هماهنگی با شهید ابومهدی المهندس و سردار سلیمانی بودند. بر اساس همان مقدمه‌ای که گفتم، سردار شهید سلیمانی به این نیرو‌ها جهت‌دهی عقیدتی می‌داد، نه اینکه فکر کنند صرفا مدافع اقلیم خود هستند. نکته جالبی که باید در جهت‌دهی عقیدتی سردار سلیمانی اشاره کنم، اینکه سردار شهید سلیمانی همه گروه‌های مردمی و مجاهد را تحت عنوان «مستضعفین» یکپارچه می‌کرد. یعنی نبرد را نبرد مستضعفین علیه مستکبرین می‌دید؛ نبرد مظلومان تاریخ در برابر ظالمان تاریخ. اینگونه بود که سطح نیرو‌های حاج‌قاسم خیلی بالاتر از سطح ارتش‌ها و نیرو‌های رسمی دنیا بود.  
 
نگاه سردار سلیمانی به مردم منطقه به عنوان مستضعفین، باعث شده بود برایش فرقی نکند که با مسیحی مواجه است یا یهودی یا سنی یا شیعه. مساله، مساله مستضعفین است که باید در برابر مستکبرین از آن‌ها دفاع کرد، آن‌ها را ساماندهی کرد، تقویت کرد و آماده کرد برای روزی که زمین را با رهبری موعود و منجی به ارث ببرند. سردار سلیمانی با همین نگاه نسبت به تامین امنیت مسیحیان، احساس وظیفه و رسالت می‌کرد.  
 

لطفا کمی مصداقی‌تر بفرمایید سردار سلیمانی دقیقا برای ادای این رسالت خود در حفاظت از جان مسیحیان چه کرد؟

سردار سلیمانی ارتباط صمیمی و نزدیکی با مسیحیان عراق داشتند، همان‌طور که با اهل سنت و طوایف مختلف عراق ارتباط نزدیکی داشتند. عراق واقعا کشور عجیبی است، تنوع قومی، دینی و طوایفی عجیبی دارد. سردار سلیمانی همیشه سعی می‌کرد با سران اقوام و طوایف رابطه نزدیکی داشته باشد. نکته جالب توجهی که می‌توانم به شما بگویم این است که سردار سلیمانی نسبت به اماکن مقدس مسیحیت حساس بود. وقتی به ایشان می‌گفتند یک کلیسای مهم مسیحی تخریب شده، حساسیت نشان می‌داد، یا وقتی می‌گفتند یک مکان مقدس مسیحی در محاصره داعش است یا داعش قصد تخریب آن را دارد، سریعا تصمیم می‌گرفت با همه توان از این اتفاق جلوگیری کند. حاج‌قاسم، مدافع حرم بود، اما نه فقط حرم اهل بیت، بلکه حرم همه ادیان ابراهیمی و ادیان الهی. یعنی خودش را موظف به دفاع از همه حرم‌ها و اماکن الهی و مقدسه در سوریه و عراق می‌دید. وقتی کلیسای مقدسی تخریب می‌شد، نسبت به مظلومیت مسیحی‌ها و آسیب روحی‌ای که خورده‌اند، ناراحت می‌شد و توصیه‌ها و دستوراتی می‌داد مبنی بر بازسازی این اماکن به طوری که مسیحیان بتوانند دوباره در آن مناسک دینی خود را انجام بدهند.  
 
به خاطر همین جوانمردی حاج‌قاسم بود که وقتی ترامپ ایشان را ترور کرد، طوایف مسیحی عراق واکنش تندی به این اقدام ترامپ نشان دادند. الان هم امیدوارم در سفر پاپ به عراق، طوایف مذهبی گزارش جامعی از اقدامات سردار سلیمانی به پاپ بدهند تا پاپ عمیقا ارزش کار سردار سلیمانی را بفهمد.  
 

آقای سلمانیان! با توجه به اینکه شما هم‌اکنون در عراق ساکن هستید، مایلم بدانم نگاه مردم عراق و شیعیان این کشور به سفر پاپ چگونه است؟

من در مردم عراق، یک شور و شعف خاصی نسبت به سفر پاپ می‌بینم.  
 

به نظر شما علت این شور و شعف چیست؟

نکته جالبی به شما بگویم تا دلیل این شور و شعف را بدانید. شما مردم عراق را نمی‌توانید بدون نگاه آخرالزمانی تصور کنید. در تمام روایات و احادیث، عراق و مشخصا شهر «کوفه»، پایتخت امام زمان (عج) خواهد بود. مردم عراق خود را میزبان امام زمان (عج) بعد از ظهور می‌دانند، این حس را درک کنید که شما در منطقه‌ای زندگی کنید که می‌دانید پایتخت حکومت امام زمان (عج) است، چه حسی خواهید داشت؟ مردم عراق خود را حامل رسالت یاری امام زمان (عج) می‌دانند، در واقع یکی از مهم‌ترین علت‌های همراهی مردم عراق با نهضت امام خمینی، همین بود که این نهضت را زمینه‌ساز ظهور می‌دیدند. حالا با این ذهنیت، این را در نظر بگیرید که در روایات هست هنگام ظهور، حضرت مسیح در کنار امام زمان خواهد بود و به حضرت اقتدا خواهد کرد. همین هم باعث شده شیعیان این نگاه را داشته باشند که هنگام ظهور، با مسیحیان و دوشادوش هم برای پیروزی نهضت جهانی مهدی موعود خواهند جنگید. حالا با درک این ذهنیت، می‌توانید بفهمید که آمدن پاپ به عراق و دیدار با آیت‌الله سیستانی، چرا برای مردم عراق جذاب است؟ چون گویی شبیه آن اتفاقی است که می‌خواهد در عصر ظهور در همین کشور خودشان بیفتد. شما می‌دانید که در بیت آیت‌الله سیستانی به روی خیلی از وزرا و دولتمردان و سفرای کشور‌هایی مثل آمریکا بسته است، حال این بیت به روی پاپ باز می‌شود، این دیدار و این سفر، برای مردم عراق از این حیث جذابیت دارد.  
 

به نظر شما اقدامات سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، رشادت‌های مجاهدین حشدالشعبی و جبهه مقاومت، چقدر در ایجاد یک امنیت نسبی که در بستر آن پاپ بتواند به عراق سفر کند و از مناطق مسیحی‌نشین بازدید کند، مؤثر بوده است؟

یقینا اگر پاپ الان با شرایط امنی وارد عراق می‌شود، نتیجه تلاش‌ها و زحمات حاج‌قاسم و نیرو‌های مقاومت بوده است. خون‌ها و رشادت‌های بچه‌های مقاومت بود که زیرساخت امنیتی این سفر را برای پاپ فراهم کرد. همین فداکاری‌ها و ایثار‌های حاج‌قاسم و شهید ابومهدی و نیروهای‌شان بود که عراقی را که مورد تهاجم وحشیانه تکفیری‌ها قرار گرفته بود به نقطه امنی رسانده که می‌تواند از پاپ استقبال کند. اگرنه چرا پاپ در همان ایام حمله داعش به عراق برای سرکشی به اوضاع مسیحیان به عراق نیامد؟ چون از نظر امنیتی امکانش نبود. چرا الان امکانش وجود دارد؟ جز اینکه این امکان، ماحصل خون بچه‌های مجاهد است.  
البته هر جا که برخی سیاسیون نابخرد و کسانی که وابسته به استکبار جهانی هستند، این معنا را نادیده گرفته و نیرو‌های مقاومت را از شهرهای‌شان دور کردند، آن شهر‌ها مورد آسیب قرار گرفت. همین امسال در چند نقطه که نیرو‌های مقاومت نبودند داعش دوباره سر برآورد و ضرباتی به مردم آن مناطق وارد کرد، لذا یقینا به پاپ این مطلب خواهد رسید که اگر وجود نیرو‌های مقاومت و حاج‌قاسم در عراق نبود امروز نمی‌توانست پاپ با امنیت کامل وارد این کشور شود و بازدید کند. داعش در هر جا که این نفس مقدس مقاومت نباشد، آنجا جولان می‌دهد، ولی هر جا که یک تعداد کمی از نیرو‌های مقاومت هستند می‌ترسد؛ آن‌ها از این عنوان حشدالشعبی وحشت دارند.  
 

به نظر شما نکته خاصی هست که مسؤولان عراقی در جریان سفر پاپ باید به آن اهتمام داشته باشند؟

بله! دستگاه قضایی عراق نسبت به شهادت حاج‌قاسم، ترامپ را مسؤول و جنایتکار این حادثه تشخیص و مورد تعقیب قضایی قرار داد، فکر می‌کنم اگر مسؤولان عراقی بدرستی کار دیپلماتیک خود را انجام دهند، بشود از ظرفیت اثرگذاری بین‌المللی پاپ در راستای پیگیری پرونده حاج‌قاسم استفاده کرد. البته انتقام خون حاج‌قاسم، معطل پیگیری حقوقی و قضایی نخواهد ماند. همین اشتباهی که ترامپ کرد همه برنامه‌های طولانی‌مدت آمریکا برای عراق را از بین برد. آن‌ها می‌خواستند برای سالیان سال در عراق جا خوش کنند که با ترور حاج‌قاسم اوضاع زیر و رو شد.  
من خود شخصا در روز شهادت حاج‌قاسم سلیمانی اطلاعیه‌ای به همرزم‌هایم نوشتم که این خون برنامه هزار ساله آمریکا برای عراق را در هم خواهد ریخت و آمریکایی‌ها را از منطقه فراری خواهد داد که از همین الان هم نشانه‌های این امر آشکار شده است.  
 

آقای سلمانیان! به عنوان حسن ختام گفتگو، اگر خاطره و تصویر ویژه‌ای از سردار سلیمانی در ذهن‌تان حک شده است خوشحال می‌شوم بیان کنید.  

بله! می‌دانید که نوعا فرماندهان همیشه یک نقشه و یک قطب‌نما همراه‌شان هست، من هر وقت با ایشان دیدار و گفتگو داشتم به این فکر می‌کردم که نقشه و قطب‌نمای حاج‌قاسم، خواست و اراده مقام ولایت است. مثلا وقتی با ایشان درباره موضوعی گفتگو می‌کردیم، ایشان می‌گفت نه این موضوع خلاف رضایت ولایت است، خلاف اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. حواسش بود که در برنامه‌ریزی‌های حتی جزئی، چیزی خلاف اندیشه و رضایت و امر مقام معظم رهبری انجام نشود و همه کار‌ها بر مدار فکری ایشان اجرا شود. این ویژگی خاص ایشان بود که در مراوده‌های‌مان در ذهنم حک شده است. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *