«سالار تکریت»، خاطرات آزاده یزدی سیدحسین سالاری

12:44 - 26 شهريور 1399
کد خبر: ۶۵۶۱۳۴
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
کتاب «سالار تکریت» مجموعه خاطرات سیدحسین سالاری از جانبازان و آزادگان یزدی است که مقاومت و مبارزه اسرای ایرانی در اردوگاه ۱۱ تکریت را روایت می‌کند.

- کتاب «سالار تکریت» مجموعه خاطرات اسارت سیدحسین سالاری آزاده و جانباز یزدی که با قلم مصطفی زمانی‌فر به همت حوزه هنری استان یزد توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده، بازخوانی گوشه‌های ناگفته تاریخ دفاع مقدس و مظلومیت آزادگان است.

«سالار تکریت» که به چاپ دوم رسیده، در ۲۸۸ صفحه خاطرات ۳۰ ماه اسارت این رزمنده ۱۸ ساله در اردوگاه ۱۱ تکریت رژیم بعث عراق را روایت می‌کند و مخاطب را با دنیای جدیدی که صدامیان در این اسارتگاه ایجاد کرده بودند، آشنا می‌سازد.

این اردوگاه، سخت‌ترین و هولناک‌ترین زندان اسارت آزادگان بود چرا که اسرای مفقود بسیجی و ارتشی در آنجا محبوس بودند و هیچ نام و نشانی از آن‌ها نبود، زندانیان این اردوگاه زیر نظر صلیب سرخ نبودند، جو حاکم بر آن، فضای خفقان استخبارات صدام بود و اسرا بدترین شرایط را تحمل می‌کردند.

راوی در این اثر صادقانه به تبیین واقعیت‌ها، مرارت‏‌ها و خاطرات تلخ و شیرین سال‏‌های اسارت خود و همرزمانش در این اردوگاه می‌پردازد و اطلاعاتی را درباره این زندان مخوف، پیامد‌ها ناگوار جنگ و مظلومیت و مقاومت سفیران پایداری ارائه می‏‌دهد و با توصیف‌های طنزگونه برخی وقایع، خواننده را با خود همراه می‌کند.

این جانباز ۵۵ درصد که هنوز از جراحات ناشی از دوران اسارت رنج می‌برد مهم‌ترین عامل ثبت و انتشار خاطراتش را توصیه‌های رهبر معظم انقلاب مبنی بر لزوم ثبت و انتشار خاطرات

رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس، همچنین توصیه دوستان، همکاران و پزشکان معالج خود عنوان می‌کند.

نویسنده این کتاب نیز از خاطرات تهیه و گردآوری اثر می‌گوید و ادامه می‌دهد: وقتی عزم راوی را برای انجام این رسالت، با وضع نامساعد جسمانی و پایی که هرگز از زانو خم نمی‌شد مشاهده کردم، انگیزه‌ام برای نگارش خاطراتش بیشتر شد.

سیدحسین سالاری در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی و کارگری در محله شیخداد یزد به دنیا آمد. وی مهرماه ۱۳۶۵ عازم خدمت سربازی در ارتش شد. راوی سالار تکریت در آخرین روز سال ۱۳۶۶ در عملیاتی در منطقه غرب کشور از ناحیه پای راست مجروح شد و پس از ۴ شبانه روز، بی‌رمق و زخمی به اسارت نیرو‌های عراق درآمد.

وی دو سال و نیم در یکی از مخوف‌ترین اسارتگاه‌های دوران صدام یعنی استخبارات زندانی بود و کسی از او خبر نداشت، حتی اسرای اردوگاه هم به دلیل جراحت شدید پایش، امیدی به زنده

ماندنش نداشتند، اما این جوان مؤمن و مقاوم با توکل و امید به خدا با تحمل درد و رنج فراوان و شکنجه‌های شدید، توانست تمام ناملایمات و دشواری‌های دوران اسارت را پشت سر بگذارد و سرانجام ۲۲ شهریور ۱۳۶۹به آغوش میهن عزیز اسلامی بازگردد.

انتهاس پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *