نگاهی به جنگ‌های بی پایان جهان؛ چرا راه حل مسالمت آمیزی پیدا نمی‎شود؟

22:00 - 11 خرداد 1399
کد خبر: ۶۲۵۳۰۱
جنگ‌های گوشه و کنار جهان که غالبا یک دهه همچنان ادامه دارند، بر این واقعیت تاکید دارند که ایده جنگ‌های بی پایان عادی شده است.
نگاهی به جنگ‌های بی پایان جهان؛ چرا راه حل مسالمت آمیزی پیدا نمی‎شود؟ گاردین در گزارشی به موضوع جنگ‌های در جریان سال‌های اخیر در گوشه و کنار جهان پرداخته و در تلاش است پاسخی برای این پرسش پیدا کند که چرا راه حل مسالمت آمیزی برای این جنگ‌ها وجود ندارد.

به گزارش گاردین، براساس بررسی جدید «انستیتو بین المللی مطالعات استراتژیک»، ۶۰ درصد از جنگ‌های جهان دستکم یک دهه ادامه داشته و چشم انداز صلح را در سطح جهانی رو به زوال برده اند.
 
نگاهی به جنگ‌های مختلف از «افغانستان» گرفته تا «لیبی»، از «سوریه» تا «جمهوری دموکراتیک کنگو»، امید به پایان درگیری‌ها را کمرنگ کرده و از احتمال عادی شدن درگیری و جنگ خبر می‌دهد.

جنگ لیبی در حالی در ماه جاری وارد هفتمین سال خود شد که چشم اندازی برای پایانش متصور نیست.
 
افغانستان از زمان حمله شوروی سابق به این کشور در سال ۱۹۷۹ تاکنون درگیر جنگ است؛ این کشور بخشی از به اصطلاح جنگ‌های بی پایان آمریکا علیه تروریسم است که از سال ۲۰۰۱ تاکنون آغاز شده است.

جنگ یمن در ششمین سال خود قرار دارد؛ جنگ یا به عبارت بهتر عدم صلح میان اسراییل و فلسطین، زندگی در این منطقه از جهان را از سال ۱۹۴۸ تاکنون تحت تاثیر قرار داده است؛ سومالیایی‌ها جنگی ۴۰ ساله را متحمل شده اند.

این موارد تنها نمونه‌هایی از جنگ‌های بی پایان هستند که به نظر می‌رسد به عادی شدن ایده جنگ بی پایان کمک کرده اند؛ اکنون این پرسش مطرح است که چرا سیاستمداران، نظامیان، دولت‌ها و سازمان‌های بین المللی در برقراری صلح ناتوان هستند یا اساسا تمایلی به آن ندارند؟ آن هم در حالی که جنگ‌های قرن نوزدهم و بیستم با اولتیماتوم ها، اعلامیه ها، پروتکل ها، آتش بس و توافقنامه‌های رسمی آغاز و پایان می‌یافتند.

جنگ‌های جدید عمدتا دارای عوامل ناشناخته، نامشخص و خصمانه بوده و دربرگیرنده طرف‌های متعدد، بازیگران دولتی خارجی، استراتژی‌های مخفیانه و تسلیحات جدید است.
 
این جنگ‌ها توجهی به زندگی غیرنظامیان و کنوانسیون‌ ژنو یا منافع جمعیت کشور میزبان جنگ که درگیری با نام آنها در جریان است، ندارند.

یک ویژگی دیگر جنگ‌های جدید این است که برخلاف انواع قدیمی خود نه براساس اختلافات اصیل ایدئولوژیک بلکه برای کسب قدرت و ثروت آغاز می‌شوند و ادامه می‌یابند.
شاید لیبی یک مورد از جنگ‌های کلاسیک در دوران جدید است که توسط بازیگران خارجی شامل ترکیه، امارات، مصر و ...تغذیه و دستکاری می‌شوند.
 
در این جنگ نیز مانند همه جنگ‌ها طرفین مدعی حمایت از برقراری نظم و ثبات و مقابله با تروریسم هستند اما در واقعیت در پی گسترش حیطه نفوذ و مزیت‌های اقتصادی هستند و تا زمانی که این منافع برآورده نشود، علاقه‌ای به صلح نشان نمی‌دهند.

یکی از دلایل اصلی تعداد بالای جنگ‎ها، کشور آمریکاست که اگرچه پلیس جهان نیست، اما در غرب آسیا و آفریقا از طریق اقداماتی مانند حمایت از اسراییل، تحریم ایران و فروش تسلیحات به درگیری‌ها دامن می‌زند.
 
این در حالی است که «دونالد ترامپ»، رییس جمهور آمریکا در تلاش برای جایزه صلح نوبل، به عنوان میانجی میان کره شمالی و جنوبی وارد عمل شد یا ادعا می‌کرد که با «معامله قرن» می‌خواهد معضل اسراییل و فلسطین را حل کند.
 
ادعا‌هایی که کمتر کسی آن‌ها را جدی می‌گیرد؛ چرا که دولتش کمترین میزان علاقه را برای حل مناقشات جهانی از خود نشان داده است.

عامل مهم دیگر را باید فروریختن اجماع غربی تحت رویکرد چندجانبه گرایی و مشترک برای حل مشکلات بین المللی خواند.
 
حضور دولت‌های اقتدارگرا و پوپولیستی که منافع تنگ نظرانه ملی را بر منافع مشترک اولویت می‌دهند، به این عدم اجماع دامن می‌زند.

اجرای ناکارآمد حقوق بین الملل و ناتوانی دادگاه کیفری بین المللی برای تحقق عدالت نیز به ادامه جنگ یا رکود روند صلح در منازعات به جای حل و فصل عادلانه آن‌ها کمک می‌کند.

عوامل دموگرافیک، فیزیکی، اقلیمی، کمبود منابع، فقر، فناوری‌های نظامی جدید، توانمندی‌های سایبری و ... نیز از دیگر دلایل بی ثباتی مزمن و تطویل درگیری‌ها هستند.

جنگ سوریه که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، به سرعت از شکل درگیری داخلی به جنگی تمام عیار مبدل شد؛ زیرا دشمنان منطقه‌ای «بشار اسد»، مانند عربستان فرصت مناسبی برای سرنگونی وی به دست آوردند؛ آمریکا و اتحادیه اروپا نیز در صدد روی کار آوردن دولتی غربگرا بودند.
 
این جنگ که اکنون در استان «ادلب» در شمال غرب سوریه به عنوان آخرین دژ تروریست‌ها در جریان است، بیش از نیم میلیون نفر را به کام مرگ فرستاد.
 
ارزیابی‌ها از احتمال ابتلای تا ۱۰۰ هزار پناهجوی سوری به بیماری کرونا، در صورت شیوع بیماری در اردوگاه‌های پناهجویی خبر می‌دهند.

جنگ در افغانستان از سال ۲۰۰۱ شروع شد؛ آمریکا این جنگ را با ادعای تلاش برای کشتن و دستگیر کردن اعضای القاعده به عنوان مسئول حادثه ۱۱ سپتامبر آغاز کرد، اما در ادامه مشخص شد که به دنبال تغییر رژیم است.
 
این هدف با وجود استفاده گسترده آمریکا از نیرو‌های چند ملیتی در کنار نظامیان خود و هزینه‌های چند ده میلیارد دلاری حاصل نشد.
 
آمریکا در پی کاهش تلفات و هزینه ها، توافق صلح جنجالی را با طالبان منعقد کرد که تاکنون نتیجه‌ای جز خروج نظامیان آمریکایی از باتلاق افغانستان و افزایش شانس پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ نداشته است اما دولت افغانستان تضعیف و تکه پاره شد آن هم در شرایطی که طالبان مجددا جان گرفته اند.

از سال ۲۰۰۱ تاکنون دستکم ۱۰۰ هزار افغانستانی جان خود را از دست داده اند؛ هرچند رقم واقعی تلفات با احتساب شمار قربانیان غیرمستقیم جنگ به مراتب بالاتر است امید‌های صلح در افغانستان در حال محو شدن است.

جنگ در لیبی که از ماه مه سال ۲۰۱۴ آغاز شد، ریشه در ناآرامی‌های اکتبر ۲۰۱۱ دارد که منجر به سرنگونی «معمر قذافی» شد.
 
درگیری میان گروه‌های سیاسی، قبایل، شبه نظامیان و تروریست‌ها در نهایت به دو تکه شدن لیبی تحت حاکمیت دولت وفاق ملی تحت حمایت سازمان ملل و مخالفان آن در شرق منجر شد.
 
لیبی که برای قدرت‌های خارجی دارای جذابیت‌هایی مانند نفت و موقعیت استراتژیک بود، اکنون فضا را برای قاچاقچیان مواد مخدر و اسلحه فراهم کرده است؛ تلاش‌های سازمان ملل برای صلح در لیبی دچار رکود شده است.

جنگ یمن که از مارس ۲۰۱۵ با حمله عربستان به بهانه بازگرداندن دولت فراری یمن آغاز شد، اکنون با بحران‌های متعددی مانند سوءتغذیه، وبا، تشدید فعالیت القاعده و اکنون کرونا مواجه است.
 
تحولات اخیر در یمن از تشدید مجدد درگیری‌ها و جنگ در این کشور حکایت دارد؛ ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار یمنی آواره شده اند و براساس اعلام یونیسف، ۱۲ میلیون کودک یمنی به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *