تاکتیک‌های امام حسن(ع) برای مقابله با جریان انحرافی صدر اسلام

8:25 - 20 ارديبهشت 1399
کد خبر: ۶۱۸۹۵۱
امام حسن (علیه‌السلام) برای ثبت در تاریخ و بیدار کردن جامعه نسبت به حقانیت خویش، نامه‌های متعددی را به سوی معاویه فرستاد که متن هر کدام از آن‌ها گوشه‌‎ای از حقانیت آن حضرت را آشکار می‌کند و بخشی از توطئه معاویه را نقش بر آب می‌کرد.
تاکتیک‌های امام حسن(ع) برای مقابله با جریان انحرافی صدر اسلام - رهبری جامعه اسلامی در دورانی به امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) رسید که پایه‌های جریان انحرفی اسلامی در جامعه محکم شده بود و نقابی از شعار‌های دینی بر روی چهره این جریان افکنده شده بود؛ به همین خاطر، دوران آن حضرت، مشکل‌تر از دوران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود، زیرا که در دوران پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مخالفان ایشان (مشرکین) آشکار بودند و اگر جریانی نیز در میان خود مسلمانان با آن حضرت به مخالفت بر می‌خواست، شأن و جایگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مانع از آن می‌شد که خیلی بتوانند فعالیتی در سطح جامعه اسلامی داشته باشد، اما در دوران امام حسن (علیه‌السلام) مخالفان ایشان، شعار‌های دینی سر داده و خویشتن را جانشین پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) معرفی می‌کردند، به گونه‌ای که محیط جامعه آن روز محیطی غبارآلود بود و حقیقت برای عامه مردم روشن نبود.

این جریان بعد از وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با غصب حق اهل بیت (علیهم السلام) چهره خویش را آشکار کرد و با مرور زمان چنان پایه‌های خود را محکم کرد که حتی امیرالمومنین (علیه‌السلام) با آن سابقه بسیار روشن و عالی در اسلام - که برای هیچ مسلمانی قابل انکار نبود - نیز نتوانست آن را تغییر دهد و مجبور شد که حدود بیست و پنج سال از حق مسلم خویش چشم پوشی کرده و خانه نشین شود و بعد از آن نیز که به ظاهر مردم با ایشان همراهی کردند تا خلافت به ایشان باز گردد، باز این جریان، حکومت آن حضرت را با چالش‌های زیادی روبرو کرد، به گونه‌ای که در مدت حدود پنج سال از حکومت آن حضرت، سه جنگ بزرگ صفین، نهروان و جمل شکل گرفت.

آنچه بیشتر از همه سبب شد که این جریان حاکم بر سطح جامعه شده و مردم را با خود همراه کند، عدم بصیرت و جهالت مردم نسبت به این جریان بود، به همین خاطر هر کدام از ائمه معصومین (علیهم‌السلام) در دوران حیات خویش به نحوی تلاش کردند که چهره از نقاب این جریان برداشته و مردم را نسبت به آن آگاه کنند.

امام حسن (علیه‌السلام) از ابتدای فعالیت اجتماعی خویش تلاش کرد این بصیرت و آگاهی را برای مردم ایجاد کند، بخشی از این تلاش‌ها در دوران حیات پدر بزرگوارشان انجام گرفت که نمونه آشکار آن را می‌توان در بسیج کردن مردم برای مبارزه با این جریان مشاهده کرد. [۱]، اما بخش عمده‌ای از تلاش‌های آن حضرت بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و در دوران حاکمیت معاویه بن ابوسفیان شکل گرفت.

معاویه با فریب مردم و داشتن چهره‌ای دینی، توانست بدنه جامعه مسلمانان را با خودش همراه کند، از این‌رو مقابله امام حسن (علیه‌السلام) با این جریان بسیار سخت و مشکل بود، از این‌رو آن حضرت تمام تلاش خویش را کرد تا نقاب از چهره این جریان برداشته و آن را رسوا کند، گر چه این تلاش‌ها در زمان حیات خود آن حضرت به صورت آشکارا برای جامعه اسلامی مشخص نشد، ولی مقدماتی در دوران آن حضرت چیده شد که در اولین اشتباهی که این جریان بعد از شهادت آن حضرت نشان داد و منجر به شهادت حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) شد، رسوایی این جریان برای همیشه تاریخ مشخص شد.

معاویه با جنگ روانی که در جامعه به پا کرده بود، تلاش کرد به نحوی چهره امام حسن (علیه‌السلام) را چهره‌ای منفعل و راحت طلب معرفی کند و حتی پا فراتر از آن نهاده و آن حضرت را مخالف با پدر خویش و به نحوی طرفدار خلیفه سوم معرفی کرد که به حکومت علاقه ندارد. [۲]
 
این جریان به قدری در جامعه قدرت گرفته بود که بنابر برخی از اقوال، پس از آنکه حضرت - به خاطر مصالح جامعه اسلامی و شرائط خاصی که وجود داشت - صلح را قبول کرد، از سوی برخی از شیعیان به مذل المومنین (نعوذبالله) مورد خطاب قرار گرفت. [۳]از این‌رو مواجهه آن حضرت با این جریان بسیار پیچیده و سخت بود.
 

امام حسن (علیه‌السلام) برای ثبت در تاریخ و بیدار کردن جامعه نسبت به حقانیت خویش، نامه‌های متعددی را به سوی معاویه فرستاد که متن هر کدام از آن‌ها گوشه‌‎ای از حقانیت آن حضرت را آشکار می‌کند و بخشی از توطئه معاویه را نقش بر آب می‌کرد، که به عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. حضرت در نامه‌ای به معاویه صریحاً اصل سقیفه (سقیفه به واقعه‌ای گفته می‌شود که در آن مسیر خلافت در اسلام عوض شد و خلافتی که حق علی (ع) بود و پیامبر (ص) به دفعات متعدد و در مناسبت‌های مختلف مانند غدیر خم آن را به همگان اعلام کرده بودند، از ایشان گرفته و به افراد دیگری واگذار شد) و جریان انحرافی که در متن جامعه اسلامی شکل گرفته بود را مورد هجمه قرار داد و معاویه را شخصی معرفی کرد که سابقه چندانی در اسلام ندارد و پدرش بدترین دشمن پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است، ایشان در بخشی از این نامه این گونه می‌نویسد: «قریش در سقیفه به خویشی خود با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) استدلال می‌کرد [و بر همین استدلال مورد قبول شما]اینک ما نیز خویشاوند رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستیم و در دین داری نیز بر شما اسبق بوده‌ایم ... هنگامی که امیر المؤمنین علی (ع) می‌خواست از دنیا برود، مقام خلافت را بعد از خود به من واگذار کرد.‌ای معاویه! از خدا بترس! نسبت به امت محمّد (ص) کاری بکن که خون آنان را حفظ و امور ایشان را اصلاح کرده باشی.» [۴]
 
۲. ایشان در نامه دیگری - که بعد از گرفتن جاسوسان معاویه نوشته شد- به صراحت خویشتن را مرد جنگ معرفی کرده و معاویه را تهدید می‌کند و می‌نویسد: «اما بعد، به اعزام جاسوس پرداخته‌ای، مثل این‌که دوست می‌داری آتش جنگ از نو افروخته شود. من اطمینان دارم که چنین است و اگر خدا بخواهد در میدان جنگ یکدیگر را خواهیم دید....» [۵]
 
معاویه در تلاش‌های خویش تنها به جنگ روانی بسنده نکرد، بلکه در تاریخ نقل شده که وی افرادی چون: شبث بن ربعی، اشعث بن قیس، و حجر بن حجر را با وعده پرداخت دویست هزار درهم و ازدواج با دخترانش در ازای کشتن امام حسن (علیه‌السلام) به سوی سپاه امام (علیه‌السلام) فرستاد[۶]
 
معاویه بعد از آنکه نتوانست به حذف فیزیکی آن حضرت دست یابد، تلاش کرد، با رخنه در سپاه آن حضرت و خریدن فرماندهان سپاه امام و شایعه علاقه آن حضرت به صلح، به نحوی آن حضرت را خانه نشین کند؛ ولی آن حضرت با تدبیری که در قبول صلح انجام داد، معاویه را در رسیدن به این هدف ناکام گذاشت، آن حضرت در متن صلح نامه شرایطی را قرار داد که نقض آن توسط معاویه مسلم بود و این موضوع می‌توانست به خوبی نقاب از چهره ریاکار معاویه بردارد.
 
به عنوان نمونه، آن حضرت شرط کرد که معاویه هیچ‌گاه نباید خود را «امیرالمؤمنین» خطاب کند، و یا این‌که ولایت مسلمانان بعد از معاویه باید به حسن بن علی (علیه‌السلام) برسد و اگر او زنده نبود، به برادرش حسین بن علی (علیه‌السلام) واگذار شود. [۷]
 
صلح امام حسن (علیه‌السلام)، زمینه را به قدری فراهم کرد که بعد از مرگ معاویه، مردم جامعه اسلامی که زمانی آن حضرت را در مقابله با معاویه تنها گذاشته بودند، دوباره بیدار شده و نامه‌های متعددی برای حضرت سید الشهدا (علیه‌السلام) نگاشتند؛ این حرکت دسته جمعی مردم، گرچه به خاطر مشکلاتی که بعد‌ها پیش آمد، دوباره امام تنها ماند، ولی آن قیام مصلحانه که امام حسن (علیه‌السلام) نتوانسته بود انجام دهد توسط امام حسین (علیه‌السلام) انجام شد و خونی که اگر در دوران امام حسن (علیه‌السلام) ریخته می‌شد به هدر می‌رفت و جامعه را زنده نمی‌کرد، در دوران امام حسین (علیه‌السلام) سبب برافراشته شدن پرچم حق در طول تاریخ شد و دودمان امویان را به چالش کشاند.

نویسنده: محمدعلی کمالی نسب
____________________________
پی‌نوشت
[۱]. الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، شیخ مفید، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص ۲۴۴ و ۲۶۱.
[۲]. حیات فکرى و سیاسى ائمه، رسول جعفریان، انصاریان‏، ۱۳۸۱ ش‏، ص:۱۲۱.
[۳]. صلح الحسن (ع)، شیخ راضى آل یاسین‏، اعلمى‏، ۱۴۱۲ ق‏، ص:۱۱۸.
[۴]. مـقاتل الطـالبیین، ابوالفرج اصفهانی، تحقیق: سید احمد سقر، دارالمعرفة، بی‏تا، ص‏۶۵.
[۵]. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ ق، ج ۱۶، صـ‏۳۱.
[۶]. علل الشرائع، شیخ صدوق، نـشر داوری، قـم، چاپ اول، بی‏تا، ج‏۱، ص‏۲۲۱.
[۷]. بحارالانوار، علامه مجلسی، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۳ ه. ق، ج ۴۴، ص ۱۰.
 

برچسب ها: صلح امام حسن رمضان

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *