شهید فلاحی که بود و چه کرد؟

0:07 - 26 فروردين 1399
کد خبر: ۶۱۲۴۴۶
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
فلاحی پس از پیروزی انقلاب به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و از آغاز جنگ در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور دایم داشت.
شهید فلاحی که بود و چه کرد؟به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری‌میزان، ولی الله فلاحی در سال ۱۳۱۰ در روستای طالقان متولد شد و تحصیلات ابتدایی ومتوسطه‌اش را در طالقان ودبیرستان نظام تهران گذراند. پس از اخذ مدرک متوسطه وارد دانشکده افسری شد و با درجه ستوان دومی از آن دانشکده فارغ التحصیل گردید و کارش را از فرماندهی دسته درنیروی زمینی آغاز کرد. وی در طول خدمت به دلیل شایستگی توانست تا درجه سرتیپی پیش برود و دوره دانشکده فرماندهی و ستاد را نیز پشت سر بگذارد؛ با این وجود به دلیل فعالیت علیه رژیم شاه از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۲ چهار بار به زندان افتاد.

فلاحی پس از پیروزی انقلاب به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و از آغاز جنگ در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور دایم داشت. پس از برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا طی حکمی از سوی حضرت امام (ره) مسئولیت جانشینی رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر عهده گرفت. امیر سرتیپ فلاحی افسری بسیار فعال و کوشا بود و علاقه شدیدی به حفظ نظام جمهوری اسلامی داشت و تا آنجا که در توان داشت سعی می‌کرد هماهنگی را بین ارتش و سایر نیرو‌ها مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیرو‌های مردمی بوجود آورد.

او در طی عملیات ثامن الائمه (ع) به منطقه عملیاتی شتافت و پس از هدایت نیرو‌ها و کسب پیروزی ارزشمند در این عملیات در شامگاه هفتم مهرماه به همراه تعداد دیگری از فرماندهان جنگ به قصد دیدار با حضرت امام خمینی (ره) فرمانده کل قوا و ارائه گزارش به محضر ایشان راهی تهران شد که با سقوط هواپیمای حامل آنان در نزدیکی تهران به درجه رفیع شهادت نائل شد.

ولی الله فلاحی در تاریخ بیست و نهم خرداد ماه ۱۳۵۹ به ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب و در همان زمان آشوب و درگیری در مناطق غربی کشور و تجاوز‌های پراکنده رژیم بعثی عراق به کشورمان آغاز شد. با پیدایش این اوضاع وی هفته‌ای دو روز در ستاد مشترک ارتش حضور می‌یافت و با تشکیل جلسه‌های فشرده و صدور دستورات لازم و ایجاد هماهنگی با اداره‌های مختلف ستاد و سایر نیرو‌ها خیلی سریع به جبهه‌های جنگ بر می‌گشت و در خط مقدم در کنار نیرو‌های رزمنده قرار می‌گرفت.

سرتیپ "علی صدیق زاده" یکی از فرماندهان ارتش که در آن زمان افسر عملیات لشکر ۷۷ خراسان بود درباره حضور سرلشکر فلاحی در جبهه‌های نبرد می‌گوید:" شهید فلاحی با شروع جنگ تحمیلی، تهران و ساختمان ستاد مشترک را ترک کرد و در جبهه‌ها از شمال غرب تا جنوب غرب پی در پی در حال تردد بود و هر چه داشت در طبق اخلاص گذاشت و به آموزش و هدایت کارکنان ستادی لشکر و گروه‌های رزمی پرداخت. خطوط مقدم جبهه را به طور مستمر بازدید و نواقص و معایب را برای فرماندهان و ستاد‌های فرماندهی در منطقه عملیات تشریح می‌کرد. به نیرو‌ها آموزش می‌داد که چگونه مواضعشان را آماده و دشمن را شناسایی و چگونه خود را برای حمله به دشمن، دفع تجاوز و بیرون راندن ارتش بعثی آماده کنند. او یک کلاس عملی فرماندهی و ستاد در جبهه تشکیل داده و باعث روحیه گرفتن نیرو‌ها شده بود.

امیر سرتیپ "سیروس لطفی" فرمانده لشکر ۱۶ در زمان عملیات "طراح" در مرداد ماه ۱۳۶۰ نیز می‌گوید:" به محض آنکه قسمتی از خاک ایران از تصرف قوای دشمن خارج می‌شد، سرلشکر فلاحی در آن نقطه حضور می‌یافت و با خوشحالی می‌گفت: اینجا خاک وطن من است. "

به این ترتیب حضور سرلشکر فلاحی به عنوان یکی از بالاترین مقام‌های ارتش علاوه بر دلگرمی نیرو‌های حاضر در جبهه اعم از ارتشیان، نیرو‌های سپاه و نیرو‌های مردمی باعث ایجاد و تقویت روحیه از خودگذشتگی، ایثار و میهن دوستی در آنان می‌شده است. ایشان با برقراری نوعی ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با نیرو‌های تحت امرش که از نشانه‌های نبوغ و ابتکار عمل فرمانده است روحیه اعتماد و اطاعت کامل از دستور‌ها و کسب پیروزی در آینده را فراهم می‌کرده است. در واقع نوع رابطه‌ای که فرمانده با تک تک افراد برقرار می‌کند در حرف شنوی، اطاعت پذیری، جان نثاری، انتظار‌ها و بسیاری از رفتار‌های آنان در مواقع اضطراری موثر است. فرمانده می‌تواند در شرایط سخت و فقدان هر گونه آمادگی از نظر توان و تجهیزات با تکیه برحسن و روحیه خاصی که در نیرو‌ها فراهم شده ابتکارات و خلاقیت‌هایش را اجرا کند. به گفته رابینز:" با این عمل، فداکاری، استقامت، نبوغ نظامی و خلاقیت جزوی از فرهنگ آن گروه نظامی خواهد شد و دستگاه ذهنی و کوشش و تعهد افراد در جهت گسترش این عناصر سازماندهی وساماندهی می‌شود".

پس از تصرف خرمشهر در سوم آبان ماه ۱۳۵۹، دشمن مصمم بود شهر آبادان را به اشغال خود درآورد. در همان روز گردان ۱۵۳ پیاده به فرماندهی سرهنگ "کهتری" از تیپ دو پیاده قوچان – لشکر ۷۷ خراسان – به اهواز می‌رسد و فرمانده وقت لشکر ۹۲ زرهی خوزستان تصمیم می‌گیرد که این گردان را همراه با یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه که این یکان‌ها را همراه با یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه که این یکان‌ها نیز از لشکر ۷۷ خراسان به اهواز وارد شده بودند به منطقه سوسنگرد اعزام کند؛ اما سرلشکر فلاحی با ارزیابی وضعیت جبهه‌ها و پس از بررسی اوضاع در پیامی به فرمانده لشکر ۹۲ چنین دستور می‌دهد:" در اجرای امر فرماندهی کل نیرو‌های مسلح ایران گردان ۱۵۳ پیاده لشکر ۷۷ و یک آتشبار ۱۰۵ م م اعزامی زیر امر فرماندهی عملیات "اروند" قرار گیرد تا درمنطقه خرمشهر به کار رفته و مسئولیت تأمین و دفاع شهر را به عهده بگیرد. " پس از این دستور فرماندهی اروند به گردان ۱۵۳ پیاده ابلاغ می‌کند که هر چه سریعتر به طرف آبادان تغییر مکان دهد تا زیر نظر فرماندهی عملیات آبادان تهدید دشمن برای تصرف این شهر را خنثی کند. نیرو‌های عراقی هم که برای اشتغال شهر آبادان از نوزدهم مهرماه تلاش‌های گسترده و بی وقفه‌ای را آغاز کرده بودند، با ورود نیرو‌های گردان ۱۵۳ لشکر ۷۷ و حمله آن گردان به سر پل دشمن در جنوب بهمن شیر، در منطقه ذوالفقاری آبادان فعالیتشان برای ورود به جزیره آبادان غیر ممکن می‌بینند و زمینگیر می‌شوند.

در این جریان، یکی دیگر از نشانه‌های نبوغ نظامی شهید فلاحی مشاهده می‌شود که با تصمیم به هنگام و سرنوشت سازش در هدایت تاکتیکی نیرو‌های ایرانی توانست از بروز یک فاجعه عملیاتی – سقوط شهر آبادان- جلوگیری کند. در مورد این تصمیم و اقدام شهید فلاحی در کتاب " نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس" چنین آمده است:" همین امر (تصمیم شهید فلاحی) از عوامل بسیار مهم و سرنوشت ساز جنگ ایران و عراق بود. شکست ارتش عراق در اشغال آبادان، تغییر جهت فوق العاده‌ای به روند جنگ داد؛ به نحوی که نیرو‌های عراقی در تمام جبهه‌های جنگ دست از عمیات آفندی قابل ملاحظه کشیدند و به حالت پدافندی در آمدند".

در جریان عملیات طریق القدس و آزاد سازی شهر بستان نیز که چند ماه پس از شهادت سرلشکر فلاحی –آذرماه ۱۳۶۰- در منطقه عملیاتی سوسنگرد به وقوع پیوست از طرح ابتکاری این امیر سرافراز ارتش اسلام که قبل از شهادتش ارائه داده بود استفاده شد. در این منطقه به دلیل رملی بودن زمین نفوذ به مواضع دشمن و رفت و آمد خودرو‌ها بسیار مشکل بود و حرکت تانک‌ها و نفربر‌ها هم به سختی انجام می‌گرفت. سرلشکر فلاحی که همیشه در جبهه‌های جنگ حضور داشت قبل از شهادتش با توجه به آشنایی که با منطقه داشت و پس از بررسی‌های لازم دستور می‌دهد که جاده‌ای از تنگ "میشداغ" به تپه‌های "الله اکبر" کشیده شود تا در زمان اجرای عملیات ثامن الائمه (ع) در مهرماه ۱۳۶۰ این جاده آماده و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، پیشروی به سمت بستان و آزادسازی آن انجام شود. کارشناسان و نویسندگان کتاب " نقش ارتش در هشت سال دفاع مقدس" در این زمینه معتقدند که بر اساس شواهد و مدارک موجود، عملیات طریق القدس که خطوط مواصلاتی دشمن را از شمال به جنوب قطع کرد و همچنین منجر به آزادی شهر بستان و بیش از ۶۰۰ کیلومتر مربع از مناطق اشغالی شد در واقع الهام گرفته از نظریات و طرح‌های قبلی مانند طرح سرلشکر فلاحی بود که، چون استفاده از خودرو در زمین‌های رملی برای اجرای عملیات ضروری تشخیص داده شد لازم بود جاده‌ای در دل رمل‌ها به موازات و فاصله ۵ تا ۸ کیلومتر از جناح شمال عراقی‌ها و به طول ۱۶ کیلومتر احداث شود.

در این عملیات نیز سرلشکر فلاحی جلوه‌ای دیگر از خلاقیت و نبوغ نظامیش را به نمایش می‌گذارد. اساس، پایه و پیش نیاز هر عمل و اقدامی به طور یقین شناخت، آگاهی و کسب اطلاعات کامل از آن موضوع است و بدون این شناخت و آگاهی به هیچ عنوان نمی‌توانیم به اهداف خویش نزدیک شویم. به طور قطع فرمانده تا زمانی که اطلاعات، شناخت و آگاهی‌های لازم از دشمن و وضعیت عمومی و اختصاصی آن را به دست نیاورد، نمی‌تواند تصمیم گیری صحیح، به موقع و اقدام مناسبی داشته باشد. دکتر "گلستان هاشمی" که یکی از صاحبنظران در زمینه علم خلاقیت شناسی و ابتکار عمل است، می‌گوید:" یکی از مهمترین و اصلی‌ترین فایده‌های علم، رفع نیاز انسان به شناخت و آگاهی و کسب بینش و دانایی است".

همچنین پس از عملیات "تپه چشمه" که در فروردین ماه ۱۳۶۰ انجام شد و در آن نیرو‌های ایران توانستند یک گردان از نیرو‌های عراقی را به اسارت گرفته و تلفات زیادی به دشمن وارد کنند شهید فلاحی برای بازدید مواضع جدید در منطقه حضور می‌یابد و به بررسی اوضاع می‌پردازد؛ زیرا این عملیات در واقع مقدمه‌ای برای عملیات منظم بعدی بوده است. سرلشکر فلاحی پس از بررسی اوضاع، طرحی سرنوشت ساز را ارائه می‌دهد که اجرای این طرح در عملیات "فتح المبین" در فروردین ماه ۱۳۶۱ و پس از شهادت آن بزرگوار، یکی از بزرگترین عملیات‌های نظامی ایران است.

این طرح در مورد شیوه عبور نیرو‌های ایرانی از مواضع دشمن و رسیدن به پشت این مواضع بوده است که سرتیپ" منوچهر دژکام" جانشین فرماندهی و سرپرست لشکر ۲۱ در زمان عملیات تپه چشمه در این مورد می‌گوید:" سرلشکر فلاحی در حال بازدید از ارتفاعات منطقه از من سوال کرد: برای عملیات آتی پیش بینی شما چیست؟ پاسخ دادم: هدف بعدی ما عملیات در نزدیکی سایت خواهد بود. لازم به ذکر است که بعد از پل نادری، در سه راهی قهوه خانه، یک رشته تپه‌های کوچکی بود که خط مقدم عراقی‌ها را تشکیل می‌داد در جلو همان تپه‌ها، موانع کم عمقی ایجاد کرده و با سیم خاردار و میدان مین آن را پوشش داده بودند؛ به همین خاطر در ادامه پاسخ سرلشکر اضافه کردم که ما در نظر داریم این مواضع را باز کنیم تا راه عملیات بعدی هموار شود. سرلشکر فلاحی پس از لحظه‌ای تأمل گفت:، چون دشمن چسبیده به مین‌هاست و عمق میدان مین هم کم است شما باید از زیر کانال هندلی، کانالی حفر کنید و برای آنکه به مین‌ها برخورد نکنید با عبور از این کانال از پشت دشمن سر دربیاورید. "

این طرح تاکتیکی سرلشکر فلاحی، بهترین اقدام برای عبور از خط دشمن بود؛ زیرا با توجه به کم عمق بودن میدان مین و نزدیکی آن میدان به افراد دشمن و از طرفی تسلط و دید کامل آن به زمین‌های مقابل خود که به طور کامل مسطح بود تنها پشتوانه عملیات وسیع بعدی، عبور مخفیانه از همان خط مقدم اولیه دشمن بود که بهترین روش هم عبور از کانال زیرزمینی بود.

بر این اساس در اسفند ماه ۱۳۶۰ و چند ماه پس از شهادت سرلشکر فلاحی هنگامی که مقدمات عملیات افتخار آفرین فتح المبین فراهم می‌شد، چند نفر از نظامیان را به یزد فرستادیم تا با بسیج گروهی از مردم که در زمینه حفاری زیر زمین مهارت داشتند و اعزام آنان به منطقه کانالی حفر کنند. دعوت ما با استقبال مردم یزد مواجه شد و به این ترتیب با حفر کانال و عبور از آن در اولین مرحله عملیات فتح المبین همان طور که سرلشکر فلاحی نظر داده بود از پشت مواضع دشمن سر در آوردیم؛ در نتیجه دشمن غافلگیر شد و پیشروی نیرو‌های ایران به سوی مواضع بعدی به طور کامل هموار شد.

این اقدام شهید فلاحی، دست کم از دو جنبه قابل بررسی و تحسین است؛ اول مشاوره و نظرخواهی ایشان از نیرو‌های تحت امر که درتمامی امور و از جمله در تمام مراحل یک اقدام نظامی اصل است. افرادی که از مشورت با دیگران خودداری می‌کنند باعث بی اطلاع ماندن خود و دیگر افراد مرتبط از اندیشه‌های مفید و کارا می‌شوند و در نتیجه از دستیابی به راه‌حل‌های مناسب باز می‌مانند. جنبه دوم، هوش بالا، همراه با آمادگی و خلاقیت ذهنی این شهید بزرگوار است که با ارائه یک تدبیر خردمندانه و ابتکاری، راهکاری را پی ریزی می‌کند که شاید مهمترین و تعیین کننده‌ترین عنصر در پیروزی عملیات بزرگی مانند عملیات فتح المبین است.

بیشتر بخوانید:


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *