«جنگ در مرخصی» منتشر شد/زندگینامۀ داستانی شهید جاویدالاثر رضا ابوالحسنی

11:40 - 16 فروردين 1399
کد خبر: ۶۰۹۷۳۹
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
کتاب «جنگ در مرخصی»؛ زندگینامۀ داستانی شهید جاویدالاثر رضا ابوالحسنی در هفت فصل و ۲۵۶ صفحه به همراه تصاویر، اسناد و وصیت‌نامۀ شهید، با قطع رقعی توسط انتشارات شهید کاظمی منشر شد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، رضا ابوالحسنی، بهمن ماه ۱۳۳۹ در روستای بیلقان در حاشیۀ رودخانۀ بزرگ کرج به دنیا آمد. او در بهمن ۱۳۶۴ در جزیرۀ ام‌الرصاص به شهادت رسید و پیکر پاکش برای همیشه در آب‌های اروندرود ماندگار شد.

ابوالحسنی از اولین بسیجیان پایگاه شهدای مسجد حجت در عظیمیۀ کرج بود که به سپاه پاسداران پیوست و بعد از گذراندن آموزش‌های تخصصی، مربی سلاح در پادگان باهنر شد. خیلی از بسیجی‌ها و رزمندگان کرجی در کلاس‌های رضا دورۀ آموزش سلاح را می‌دیدند و همگی آن‌ها می‌دانستند که او یکی از بهترین و خبره‌ترین مربیان سلاح بود. با وجود ممنوعیت اعزام رضا به جبهه، او از هر فرصتی برای رفتن به منطقه استفاده می‌کرد و تقریباً تمام ایام مرخصی خود را در آنجا بود. شیوۀ رضا در آموزش نیروها، نقش‌آفرینی او در عملیات‌ها، قصۀ ازدواج، عاشقانه‌ها و رنج‌های همسر و نیز خاطرات مادر رضا از کودکی تا نوجوانی و البته روز‌های سخت انتظار تا زمان تایید خبر شهادت، از داستان‌های خواندنی این کتاب هستند.

«جنگ در مرخصی» منتشر شد/زندگینامۀ داستانی شهید جاویدالاثر رضا ابوالحسنی
صادق و محمدحسین عباسی، نویسندگان این کتاب، با گردآوری خاطرات شهید رضا ابوالحسنی و نگارش آن‌ها به شکل داستان‌های کوتاه، مجموعه‌ای زیبا و جذاب از زندگی این شهید را به تصویر کشیده‌اند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: رضا عرقش را پاک کرد و خشاب را جا زد. وقتی گلنگدن را می‌کشید، از آرپی‌جی‌زن پرسید: «آماده‌ای؟»

آرپی‌جی‌زن سر تکان داد. در یک لحظه هر دو از زمین بلند شدند. رضا روی دشمن رگبار بسته بود و آرپی‌جی‌زن از لابه‌لای نی‌ها، سنگر دشمن را نشانه رفته بود. یا علی گفت و شلیک کرد. خطا رفت. آرپی‌جی را از دوشش برداشت و آرام روی زمین نشست. خشاب رضا هم خالی شده بود. نشست کنار آرپی‌جی‌زن. «بعدی حتماً به هدف می‌خوره. سریع آماده‌ش کن.»

از جایش تکان نخورد. رضا نگاهش کرد. رد خون، از یقه تا بالای شلوار خاکی‌اش کشیده شده بود. رضا اسلحه‌اش را زمین انداخت و خم شد روی سینه‌اش. نبض آرپی‌جی‌زن را گرفت. حسش نکرد. آرپی‌جی را برداشت و مسلحش کرد. یکی از بسیجی‌ها که آمده بود کنارش، گفت: «این شیلکا‌ها رو خفه کنیم، کار راحت می‌شه.»

کتاب جنگ در مرخصی؛ زندگینامۀ داستانی شهید جاویدالاثر رضا ابوالحسنی در هفت فصل و ۲۵۶ صفحه به همراه تصاویر، اسناد و وصیت‌نامۀ شهید، با قطع رقعی توسط انتشارات شهید کاظمی منشر شد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *