مادرم استخوان را به برادرم داد و همین موجب شد من قهر کنم و به جبهه برگردم

0:01 - 08 فروردين 1399
کد خبر: ۶۰۱۲۴۱
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
دنبال بهانه‌ای می‌گشتم که برگردم جبهه. بک روز ظهر آب گوشت مرغ داشتیم. مادرم استخوان را داد به برادرم و همین موجب شد من قهر کنم و به جبهه برگردم.

مشاهدات فرهنگ جبهه؛گروه سیاسی ؛ انتقال صحیح و بدون تحریف ارزش‌های دوران هشت ساله دفاع مقدس به نسل‌های آینده، نیازمند دقت، صحت و نگاه هنرمندانه و فرهنگی به مقوله دفاع مقدس است. تحریریه سیاسی در همین زمینه، ۱۶ بُرش از کتاب «مشاهدات فرهنگ جبهه» که به اهتمام «سید مهدی فهیمی» و «محسن مهرآبادی» گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

به خاطر استخوان مرغ
نزدیک عملیات خیبر بود و مأموریت ما رو به اتمام. برگ تسویه را گرفتم و رفتم سراغ فرمانده گردان. پرسید: تسویه کردی؟

گفتم: بله.

گفت: ای عهدشکن! مگر قرار نبود در این عملیات با هم شرکت کنیم!

خلاصه برگشتم منزل. اولین بار بود که به مرخصی می رفتم. وجدانم ناراحت بود. دنبال بهانه‌ای می‌گشتم که برگردم جبهه. بک روز ظهر آب گوشت مرغ داشتیم. مادرم استخوان را داد به برادرم و همین موجب شد من قهر کنم و به جبهه برگردم.

بیشتر بخوانید:



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *