رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

سوار شدیم اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم

0:01 - 01 بهمن 1398
کد خبر: ۵۸۸۷۴۷
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمی؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم.

سوار شدیم اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیمگروه سیاسی ؛ شهید «ابوالفضل شیروانیان» در سال ۱۳۶۲ در اصفهان متولد شد و در روز ۲۳ آذر سال ۱۳۹۲ در جریان نبرد با تروریست‌‎های تکفیری در سوریه به شهادت رسید.

بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «یک تیر و ۱۴ نشان» به کوشش «مهری‌السادات معرک نژاد» گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

روایت اول؛ پدر شهید

بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمی؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم.

حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.»

بیشتر بخوانید:



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *