امدادگریها بانویی ۷۰ ساله از پادگان حمیدیه تا مترو
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ، «از پیش از انقلاب سال ۵۵-۵۶ زمانی که خیلی جوان بودم شروع به کار کردم» سیده هما ساجدی خیر مسکن ساز گپ و گفت متفاوت خود با خبرنگار گروه جامعه را با این جملات آغاز میکند.
او در ابتدا از گفتن هدفش از ورود به ورطه خیری اجتناب میکند و به خبرنگار ما میگوید: حتما یک هدف و برنامه و نیت خاصی داشتم که از سال ۵۵-۵۶ شروع به این کار کردم.
ساجدی نیا به رسم همیشگی خانمها از گفتن سنش طفره رفت، ولی چهره او سنی حدود ۷۰ سال را نشان میداد و فقط زمان شروع به کارش را گفت و ادامه داد: از سن ۲۵ سالگی به این کار وارد شدم و دوندگیهایی بسیاری کردم و هنوز هم به کارم ادامه میدهم.
او در این گفتگو از امدادرسانی هایش در پادگان حمیدیه میگوید تا کارهایی که اکنون برای جلوگیری از ورود زنان به فروشندگی در مترو انجام می دهد.
این خیر در ادامه درباره علت اینکه به این کار راه پیدا کرد میگوید و به این سوال پاسخ میدهد که آیا از خانواده متمکنی بودید که توانستید به این عرصه ورود کنید؟ و ادامه میدهد: نه سرمایه داشتم نه پول فقط ایده و هدف و علاقه ام این بود که در راه خیر و برای حمایت از زنان و کودکان یتیم کاری انجام دهم به همین دلیل در این چند ساله از شمال تا جنوب کشور را رفته ام در مناطق محروم پای گذاشته ام وقتی زلزله و سیل آمده وارد کار شده ام و پایم به هر جایی که کار بود از کمیته امداد و بهزیستی گرفته تا سپاه رسیده است.
وی ادامه داد: چهار فکر و هدف ایده داشتم و هر جا رفتم این چهار فکر را به دلیل هدف بالایم در هر جا رفتم واقعا پیگیری و پیاده کردم حمایت از زنان سرپرست خانوار، حمایت از ایتام، کار درمان و رفاهی و کار فرهنگی و خدماتی که در هر کدام راهبردهای خوبی داده ام.حمایت از زنان سرپرست خانوار و بچههای بهزیستی برایم خیلی مهم بود و برایشان یک وضعیت شبه خانواده درست کردم و آنها را از شلوغی جاهایی که زندگی میکردند بیرون آوردم.
ساجدی افزود: از سال ۵۹ و ۶۰ که جنگ شروع شد تمام کار و برنامه و زنگیم را برای جنگ گذاشتم و شبانه روز برای تهیه وسایل رزومندهها و مناطق جنگی تلاش میکردم. او در ادامه سخن از کمکهایی که به تپه الله اکبر و پادگان حمیدیه نیز حرفهایی میگوید و ادامه میدهد هر که نیاز به کمک بود خودم به همراه یک گروه به این مناطق میرفتیم.
این بانوی خیر در ادامه در پاسخ به این سوال که میدانید تاکنون از چند نفر دستگیری کرده اید میگوید: آنقدر که با جاهایی مختلف کار کردم نمیدانم به چند نفر تاکنون کمک کرده ام از زمانی که به یاد دارم در حال امداد رسانی و کم رسانی بوده ام حتی همین الان که پیش شما هستم هم برای کم رسانی به محرومان به این مجلس آمده ام.
بانوی ۷۰ ساله ما به نام «هما» در ادامه گفت وگوی گرم و صمیمیانه از فعالیت هایش بعد از جنگ که کمی تغییر جهت داد میگوید: از سال ۷۰ به بعد دیدم که زنان در جامعه بیشتر دارند صدمه میبینند تلاش کردم که سرمایه کار به آنها بدم و به آنها راه نشان دادم.
ساجدی جنگ که تمام میشود به حمایت از بچههایی پرداخت که سرپرست نداشتند و یک مرکز شبانه روزی راه اندازی کرد و برای آنها تمام امکانات رفاهی را فراهم کرد. او در ادامه با لبخندی بر لب از روزهایی میگوید که این بچهها او را به مراسم عروسیشان دعوت میکردند و ادامه میدهد: با دیدن لباس عروسی و دامادی بر تن این بچهها خستگی از تنم بیرون میرفت.
این بانویی خیر در ادامه از حساسیتش بر روی زنان جوان میگوید و ادامه میدهد: تلاش کردم که از زنان جوان که تیر هدفهای نامربوط نامحرمان قرار میگرفتند حمایت کنم و حداقل برایشان یک چرخ خیاطی یک چرخ سبزی خورد کنی برایشان فراهم میکردم تا در خانه کار کنند و درآمد کسب کنند.
ساجدی تمام مشکلات را از سر کار رفتن زنان میداد و میگوید: وقتی زنی از خانه برای کار بیرون میرود مصیبت است. زنانی موفق هستند که در داخل خانه هم مادری کرده اند و هم کار کرده اند و عفت و عصمتشان هم لکه دار نشد. زنانی صدمه خور هستند که بچه هایشان ررا به امید بازار کاذب بیرون رها کردند.
یک زن بچه را رها میکند که برو مدرسه و خودش هم از این ایستگاه مترو به آن ایستگاه مترو میرود و شب خسته و کوفته به خانه برمی گردد که اینها عمدتا یا طلاق گرفته اند و یا شوهرشان معتاد است.
کمکهای سازمانهای مختلف را نمیتوانیم نادیده بگیریم. سرمایه کار دادن به این افراد خیلی مهم است وقتی به این زنان سرمایه کار داده شود در خانه میمانند و خانواده از هم پاشیده نمیشود.
«پشت در زندانها گل باران نیست» این جمله ایست که وقتی برای کمک به زنانی که همسرانشان در زندان است و برای کمک به انها میرود به این زنان میگوید. این بانوی خیر ما در ادامه میگوید همواره از آنها میخواهم اگر خودتان به ملاقات همسرتان میروید پای بچهها را به این مکانها باز نکنید. فکرهای بدی در این ملاقاتها به ذهن بچهها رسوخ میکند.
«نباید بگذاریم پای زنان به فروشندگی در مترو برسد» این جمله ایست که ساجدی برای چندمین بار تکرار میکند و میگوید: توانمندی زنان در جامعه خیلی مهم است بازار کاری کنونی شرایط خوبی ندارد. ولی آنها مجبورند جنس خود را در مترو بفروشند، ولی اگر کمیته امداد در نمایشگاههایی از آنها حمایت کند خیلی بهتر است.
ساجدی در ادامه میگوید: سالها تلاش کردیم که بتوانیم تمام خیریهها را با هم هماهنگ کنیم و مدتها هر هفته کنار هم جمع میشدیم و مشکلاتمان را با هم مطرح میکردیم، ولی این موضوع از هم پاشیده شد و اگر همدلی و همفکری در بین خیریهها باشد باعث رشد خیریهها و رشد مددجوها میشود.