متأسفانه همگی شما از نَفس‌تون دستور گرفتین

0:01 - 18 مهر 1398
کد خبر: ۵۵۶۲۵۶
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
من می‌خواستم شما‌ها رو امتحان کنم، ببینم که توی این جور مواقع از عقل‌تون دستور می‌گیرین یا از نفس‌تون! متأسفانه همگی شما از نفستون دستور گرفتین!

متأسفانه همگی شما از نفستون دستور گرفتینگروه سیاسی ؛ شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در روستای دره‌گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ در جریان دفاع مقدس به شهادت رسید.

بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

روایت چهاردهم

گروه سیاسی ؛ شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در روستای دره‌گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ در جریان دفاع مقدس به شهادت رسید.

بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

روایت چهاردهم

ساعت ۱۲:۳۰ شب بود. داشتیم به سمت بروجرد حرکت می‌کردیم. به سه‌راهی سلفچگان که رسیدیم، ناگهان تریلی هیجده چرخی، بدون توجه به علائم راهنمایی، طوری از کنار ما گذشت که مرگ را جلوی چشممان دیدیم و اگر یک لحظه راننده دیرتر جنبیده بود، باید از زیر چرخ‌های تریلی بیرون مان می‌آوردند.

رنگ همه پریده بود. در این حین یکی از بچه‌ها به بروجردی گفت: حاجی! برگردیم و یه حال حسابی از یارو بگیریم.

بروجردی گفت: آره! فکر خوبیه. بعد رو کرد به یکی از بچه‌ها و گفت: تو چی می‌گی؟ نظر تو چیه؟  او گفت:حاجی! اگه برنگردیم، طرف پر رو می‌شه، برگردیم چرخ‌هاشو پنچر کنیم. یکی دیگر از بچه‌ها گفت: باید یه درسی بهش بدیم، تا دیگه یاد بگیره که درست رانندگی کنه؟

یک لحظه همه ساکت شدند. سپس راننده‌ ماشین به بروجردی گفت: حاج آقا! چی کار کنم؟ برگردم یا نه؟ بروجردی گفت: نه بابا! راهتو ادامه بده!

همه تعجب کردیم. یکی از بچه‌ها گفت: حاجی! ما رو گذاشتی سر کار؟ ازمون می‌پرسی چی کار کنیم، بعدش هم می‌گی راهتو ادامه بده! که بروجردی جواب داد: من می‌خواستم شما‌ها رو امتحان کنم، ببینم که توی این جور مواقع از عقل‌تون دستور می‌گیرین یا از نفس‌تون! متأسفانه همگی شما از نفستون دستور گرفتین! 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *