رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

نگران نباش؛ گنجی‌زاده ادا درمیاره، طوریش نشده

0:08 - 17 مهر 1398
کد خبر: ۵۵۶۲۵۴
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
نگران به سوی او دویدم و اوضاع را برایش شرح دادم. بعد از اینکه به حرفهایم گوش کرد گفت: هیچی نشده، نگران نباش این گنجی‌زاده هم ادا درمیاره، طوریش نشده!

نگران نباش؛ گنجی‌زاده ادا درمیاره، طوریش نشدهگروه سیاسی ؛ شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در روستای دره‌گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ در جریان دفاع مقدس به شهادت رسید.

بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

روایت سیزدهم

عملیات بازسازی جاده‌ی پیرانشهر – سردشت را صبح زود آغاز کردیم. به سمت روستاها در حرکت بودیم که ناگهان متوجه شدیم در کمین ضد انقلاب افتاده و زمین گیر شدیم. از همه طرف محاصره‌مان کرده بودند. گنجی‌زاده، ولی نژاد و قمی هم همراهمان بودند و هر لحظه امکان شهید شدنمان می‌رفت. بی سیم را برداشتم و با عجله تماس گرفتم. بروجردی در روستای کوه بود. به او گفتم: گنجی زاده تیر خورده و افتاده، ولی‌نژاد هم زخمی شده، چهار، پنج نفر بیشتر نموندیم.

بروجردی گفت: الان خودم رو می‌رسونم. پیش خودم گفتم: حتما می‌خواد توی این اوضاع و شرایط ما رو دلداری بده. مجدد تماس گرفتم و درخواست کمک کردم، گفت: چیزی نیست، نگران نباش.

بچه‌ها یکی یکی داشتند شهید می‌شدند. گنجی‌زاده هم صدای ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد. در این اوضاع، ناگهان چشمم به بروجردی افتاد که از جیپ پیاده شد. نگران به سوی او دویدم و اوضاع را برایش شرح دادم. بعد از اینکه به حرفهایم گوش کرد گفت: هیچی نشده، نگران نباش این گنجی‌زاده هم ادا درمیاره، طوریش نشده!

خیلی آرام و مطمئن به ما دلداری داد. آنهایی که مانده بودند، قوت قلب گرفتند، چون اصلا باور نمی‌کردیم که بروجردی پیش ما بیاید. بروجردی همه را منسجم کرد بعد به وسیله‌ بی سیم با توپخانه تماس گرفت و از همان جا توپخانه را هدایت کرد. نیروهای کمکی هم از راه رسیدند و از کمین نجات پیدا کردیم.

روجردی بعد از نجات ما، سوار جیپش شد و همراه نیروهای کمکی به تعقیب ضدانقلاب رفت.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *