هنر تغییر معادلات حریف/ اعجاز و اعجاب مقاومت یمن

9:44 - 10 مهر 1398
کد خبر: ۵۵۴۸۳۳
هنر تغییر معادلات حریف، اعجاز و اعجاب مقاومت یمن، هزار سال خویشاوندى، سالمندی و آینده فراروی جامعه ایرانی گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

هنر تغییر معادلات حریف/ اعجاز و اعجاب مقاومت یمنبه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، هنر تغییر معادلات حریف، اعجاز و اعجاب مقاومت یمن، هزار سال خویشاوندى، ابهام ۹۰۰ هزار میلیارد تومانی، تغییر معادلات منطقه، عملیات نصر من الله مهمتر از عملیات آرامکو، سیاست‌گذاری در تحریم و غیرتحریم، سالمندی و آینده فراروی جامعه ایرانی گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های  امروز است که در ادامه می‌خوانید:

 

 

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «هنر تغییر معادلات حریفـ» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
رؤیای آمریکایی‌ها برای واداشتن ایران اسلامی به کرنش و تسلیم شدن در برابر سیاست‌های کاخ سفید، قدمتی به طول چهار دهه دارد. «دونالد ترامپ» نیز از این قاعده مستثنی نیست و او نیز یکی از سکان‌داران کشتی شکست‌خورده راهبرد‌های آمریکا علیه ایران است. وی با توهم و تصور اینکه از طریق استراتژی «فشار حداکثری» قادر خواهد بود ایران را مجبور به انحراف از مسیر خود کند، ترکیبی از تحریم‌های وحشیانه، جنگ روانی و تهدیدات نظامی را در دستور کار خود قرار داد. تیم امنیت ملی و مشاوران رئیس‌جمهور آمریکا مدت زمانی سه ماهه را برای چرخش سیاست‌های جمهوری اسلامی و تبعیت از خواسته واشنگتن در نظر گرفته بودند؛ همچنانکه «برایان هوک»، رئیس گروه اقدام علیه ایران در گفتگویی با یکی از مقامات ژاپنی این پیش‌بینی را عنوان کرده بود. هدف این بود که پس از ارتباط گرفتن ایران با کاخ سفید، قدرت جمهوری اسلامی مهار شده و بساط مقاومت از منطقه به‌اصطلاح، برچیده شود. در این میان، اتفاقاتی رخ داد که آمریکایی‌ها را در باتلاق محاسبات غلط خود، بیش از پیش فرو برد. خروج آمریکا از برجام و اعمال دو مرحله تحریم در مرداد و آبان سال گذشته، افزون بر غفلت‌ها و کم‌کاری‌ها در داخل، ذهنیت فانتزی و کارتونی واشنگتن را به این سمت پیش برد که ایران از خطوط اصلی خود که همان انقلابی گری است، عقب خواهد نشست و برای حفظ وحدت ارضی کشور، چاره‌ای جز مذاکره با ترامپ نخواهد داشت. رئیس‌جمهور آمریکا با این تصور غلط، اظهارات تندی را چاشنی سیاست‌های خود کرد و در سخنانش بار‌ها «ملت ایران» را مخاطب توهین‌ها و نسبت‌های خلاف واقعی قرار داد که هیئت حاکمه این کشور به آن‌ها منتسب و مشهورند. وی در مصاحبه‌ای که سال گذشته همین روز‌ها (آبان ۹۷) با رسانه‌های کشورش داشت، صراحتاً از عبارت «Terrorist Nation» برای مردم ایران استفاده کرد و گفت: «اگر شما نگاهی به ایران داشته باشید و به آنچه که آن‌ها انجام می‌دهند بنگرید، متوجه می‌شوید که آن‌ها در حال حاضر یک ملت تروریست هستند.» غافل از اینکه سیاست وی به شناخت مردم ایران از ماهیت و جوهره استکباری آمریکا کمک شایانی کرد و نشان داد که هدف اصلی، مردم هستند، چون به‌درستی دریافته بودند که تفکیکی میان مردم و حاکمیت وجود ندارد و خیمه ستون انقلاب را مردم تشکیل داده‌اند. جمهوری اسلامی در این جنگ نابرابر، اما دست روی دست نگذاشت و با طراحی مجموعه‌ای از پاسخ‌ها در چارچوب «مقاومت فعال»، یک گام به جلو برداشت و «موازنه قوا» را به «موازنه وحشت» تبدیل کرد. آمریکا با همراهی انگلیس، قصد داشت که با یک تیر دو نشان زده، در امنیت تردد دریایی خلل وارد کرده و مانع از فروش نفت ایران شود که با واکنش جمهوری اسلامی در توقیف یک فروند نفت‌کش انگلیسی مواجه شد. ساقط شدن پهپاد جاسوسی آمریکا نیز مزید بر علت شد و کاخ سفید دریافت که با یک ابر حریف طرف است که با دو بال توانمندی‌های نظامی داخلی و شبکه‌ای از نیرو‌های مقاومت در منطقه، همچون عقاب، تحرکات آن‌ها را رصد کرده و در کوتاه‌ترین زمان، قدرتمندترین ضربات را وارد خواهد کرد. افزون بر این، راهبرد مقاومت فعال باعث شد که سیاست فشار حداکثری به فرصتی برای رفع ضعف‌ها و کاستی‌ها تبدیل‌شده و به‌منزله محرکی قوی برای خنثی‌سازی تهدیدات از طریق تقویت بنیان‌های داخلی عمل کند. استراتژی آمریکا پس از خوردن ترامپ به در بسته گفتگو با مقامات کشورمان در نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل، عملاً از کار افتاد و اگر تا پیش از این رویداد بین‌المللی، کور سویی در ذهن خود برای فتح باب گفتگو و مذاکره با مقامات کشورمان تصور می‌کردند، با تأکید رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه کشورمان بر عدم مذاکره و ضرورت بازگشت آمریکا به تعهداتش در قبال ایران، دچار شکست کامل در سیاست‌های خود شدند. این تحول، حقیقتی است که رسانه‌های آمریکایی و مسئولان غربی نیز به آن اذعان دارند که به سه مورد آن اشاره می‌شود.
۱. روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست در گزارش شنبه این هفته خود با اشاره به صبر و مقاومت ایران در برابر فشار‌های آمریکا طی چهار دهه اخیر و ناکارآمدی سیاست فشار حداکثری کاخ سفید علیه ایران، آشکارا اذعان کرد که این رویکرد، انتظارات ترامپ را برآورده نخواهد کرد و پاسخ جمهوری اسلامی به «فشار حداکثری»، «مقاومت حداکثری» است.
۲. جرمی هانت، وزیر خارجه سابق انگلیس، در اوایل ماه جاری صراحتاً سیاست غرب در قبال ایران را «در حال شکست» توصیف و تأکید کرد «سیاست فشار حداکثری اقتصادی که برای ممانعت از فعالیت‌های ایران طراحی‌شده بود به‌طور واضحی عملی نیست.
۳. «کنت کاتزمن» تحلیلگر مسائل ایران در کمیسیون تحقیقات کنگره آمریکا این هفته به مقامات کاخ سفید یادآوری کرد که پیش‌بینی سقوط قریب‌الوقوع اقتصاد ایران بر اثر تشدید فشار‌ها و تحریم‌ها کاملاً بی‌اساس است و تأکید کرد که جمهوری اسلامی کماکان حدود ۱۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد و اقلام بسیاری به همسایگانش می‌فروشد. بنابراین، هنر جمهوری اسلامی در تغییر معادلات حریف، دستاورد‌های متعددی داشته که امهات آن‌ها به شرح ذیل است.
یکم: بی‌اعتبار شدن آمریکا و یأس مفرط کشور‌های منطقه در اتکا بر توان نظامی و تهاجمی واشنگتن برای مقابله با ایران. شنیده شدن اخباری از کوتاه آمدن آل سعود در برابر کشورمان و تمایل ریاض و ابوظبی به خاموش کردن شعله جنگ در یمن، به همین عامل باز می‌گردد. عربستان و متحدانش اکنون احساس می‌کنند با آمریکایی که در وخیم‌ترین شرایط برای کمک و حمایت، دست آن‌ها را زیر سنگ گذاشته و تمنای پول بیشتر دارد، امنیتشان تأمین نخواهد شد و نگران از به خطر افتادن موقعیت و حتی موجودیت خود، رویکرد ایران ستیزی را تعدیل کرده و به مصالحه، تمایل بیشتری نشان می‌دهند.
دوم: محور مقاومت، هم‌افزایی، انسجام و همگرایی مضاعفی نسبت به گذشته پیدا کرده و جمهوری اسلامی را در رأس هرم قدرت خود می‌داند. از این رو شاهدیم که گروه‌های مقاومت اعلام کرده‌اند در برابر اقدام علیه ایران، بی‌تفاوت نیستند و از کشورمان دفاع خواهند کرد. این رویکرد برخلاف آنچه واشنگتن می‌خواست، به تقویت ضریب امنیت ملی، کمک شایانی کرده است.
سوم، اعتبار زدایی از سراب مذاکره و کرنش در برابر آمریکا از یک سو و تقویت گفتمان مقاومت و انقلابی گری بین خواص و جریان‌های سیاسی از سوی دیگر، در کنار افزایش نفرت و انزجار از سیاست‌های واشنگتن در میان افکار عمومی، از دیگر اثرات برجسته مقاومت فعال به شمار می‌آیند. چهارم، واداشتن اروپا به جبران مافات و خسارت‌هایی که از ناحیه انفعال در برجام به جمهوری اسلامی وارد شده و همچنین کاهش پلکانی تعهدات ایران در توافق هسته‌ای با هدف کاستن از حجم ضرر‌های ناشی از عدم التزام اروپا به تعهداتش. به این ترتیب، همان‌گونه که کارشناسان و رسانه‌های آمریکایی اذعان کرده‌اند، اعمال تحریم‌ها و فشار‌ها همیشه نتیجه‌ای برخلاف اوهام طراحان آن داشته و بیش از آنکه موجب «زحمت» جمهوری اسلامی شود، «عرض» بانیان، حامیان و معماران آن را خواهد برد و به‌عنوان کاتالیزور رفع نواقص و تحکیم پایه‌های داخلی عمل می‌کند.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «اعجاز و اعجاب مقاومت یمن» منتشر کرده که به این شرح است:
خبر عملیات «نصر من الله» که روز شنبه ششم مهر ماه به طور رسمی به رسانه‌ها راه یافت، یک رشته از عملیاتی بود که از اواخر اردیبهشت ماه با حمله به مخازن نفتی در منطقه ساحلی «ینبوع» شروع شده بود و این میانه یک رشته عملیاتی است که تا رسیدن به مقصدی که یمنی‌ها برای آن در نظر گرفته‌اند، ادامه می‌یابد. آنچه در فاصله ۲۴ اردیبهشت ماه تا ششم مهر ماه روی داده است، لزوماً مهم‌ترین بخش از طراحی عملیاتی فرماندهی جنگ یمن نیست کما اینکه روند اشدادی این رشته عملیات‌ها نشان می‌دهد علی‌الاصول بخش‌های مهم‌تری هم در راه است. در عین حال سنگینی عملیات اخیر که در فاصله کمی از عملیات بسیار حساس ۲۳ شهریور علیه دو منطقه حساس بقیق و خریص روی داد، سیستم سیاسی و نظامی مترفین سعودی را در شوک کامل قرار داده و قدرت سخن گفتن را از آنان سلب کرده است. در این فاصله تجزیه و تحلیل‌های زیادی درباره آینده منطقه صورت گرفته است و جالب این است که در کشاکش این تحلیل‌ها یک روزنامه آمریکایی از تعطیل شدن فعالیت ۱۵ ساله فرماندهی نظامی هوایی آمریکا در «العدید قطر» و انتقال تجهیزات و افراد آن به یکی از ایالات آمریکا خبر داده است! در این خصوص نکات مهمی وجود دارد:
۱. «مقاومت یمن» تا پایان سال ۲۰۱۸ یعنی در طول ۴۵ ماه جنگ، براساس نظریه «محدود نگه داشتن دامنه جنگ» فعالیت می‌کرد. گمان آن این بود که گسترش میدان جنگ از یک‌سو سبب پراکنده شدن انرژی آن شده و از سوی دیگر به تشدید حملات بی‌رحمانه «ائتلاف غربی ـ عربی» علیه توده‌های مردم یمن منجر می‌شود؛ لذا در این دوران، مقاومت یمن اگرچه گاهی به صورت سمبلیک به بعضی از مناطق عربستان از جمله پایتخت حمله می‌کرد، اما در عمل عملیات برون‌مرزی آن به یک شعاع ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری محدود می‌شد. با گذشت زمان کم‌نتیجه بودن این راهبرد برای آنان به اثبات رسید چرا که عربستان و امارات در این دوران دایره بمباران‌های هوایی و حتی تهاجمات زمینی خود را گسترش می‌دادند و دائماً بر تعداد قربانیان یمنی در بازارها، خانه‌ها، بیمارستان‌ها، مدارس، کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌افزودند. از سوی دیگر گسترش دامنه درگیری با انصارالله در استان‌های جوف، مأرب و حدیده، عملاً توان زیادی از مقاومت یمن می‌گرفت و به نیروی رزمی بیشتری نیاز بود. عملیات بازپس‌گیری بندر استراتژیک الحدیده توسط ائتلاف سعودی که از اوائل سال ۱۳۹۷ آغاز شد و در آذر ماه این سال به اوج خود رسید و در نهایت به «توافق استکهلم» منجر شد، جمع‌بندی عملیاتی مقاومت یمن را تغییر داد و این در حالی بود که به خصوص طی سال‌های ۹۶ و ۹۷، جنگ‌افزار‌های انصارالله در دو بخش موشکی و پهپادی به پیشرفت‌های شگفت‌انگیزی رسیده و تا حدودی هم موازنه تسلیحاتی برقرار شده بود. انصارالله در پایان استراتژی عملیاتی «محدود نگه داشتن دایره جنگ» ناگزیر به مصالحه درباره حدیده شد و حال آنکه کاملاً واضح بود که توافق ـ آذر ۹۷ ـ استکهلم از سوی عربستان و امارات اجرایی نمی‌شود و تا حدی به تثبیت متجاوزین در بخش مهمی از سواحل یمنی دریای سرخ هم می‌انجامد. بر این اساس وقتی هیئت انصارالله عملاً با دستان خالی از استکهلم به صنعا بازگشت، مقاومت یمن به جمع‌بندی تازه‌ای از جنگ رسید و خود را برای جنگی جدید آماده کرد. پنج ماه زمان نیاز بود تا جنگ جدید یمنی‌ها آغاز گردد و در این زمان مقاومت یمن شبانه‌روز سرگرم به پایان رساندن پروژه‌های تسلیحاتی خود بود و توانست سه نوع موشک جدید بالستیک ـ یعنی موشک‌های برد بلند با سر جنگی سنگین ـ را آزمایش کند و سرعت عمل و زمان پرواز پهپاد‌های تهاجمی خود را نیز به چند برابر افزایش دهد و این در حالی بود که ائتلاف متجاوز امارات و عربستان سرخوش از پیروزی بادآورده در بخش‌هایی از سواحل الحدیده، سرگرم باز کردن جبهه‌های جدیدی در شمال و غرب استان‌های حجه و صعده بودند و در نهایت توانستند رخنه‌ای در حجه پدید آورند. نقشه آنان این بود که اشغال سواحل که تا راسته‌های شهر حدیده رسیده بود را تا آخرین نقطه ساحلی یمن یعنی سواحل استان حجه امتداد داده و مقاومت یمن را از خطوط پشتیبانی دریایی خود محروم گرداند.
۲. اولین عملیات نظامی در چارچوب راهبرد «کشاندن جنگ به درون خانه دشمن» در روز ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۸ به اجرا گذاشته شد. حمله پهپاد‌های تهاجمی به دو مخزن بسیار گسترده نفتی در «الدوادمی» و «عفیف» در منطقه ینبوع عربستان، یک اتفاق استراتژیک بود چرا که لازمه این عملیات غافلگیری توأمان سعودی‌ها و آمریکایی‌ها علی‌رغم برخورداری از انواعی از سامانه‌های دفاعی و اطلاعاتی بود و علاوه بر آن پهپاد‌ها برای اینکه بتوانند به نقاط هدف آسیب جدی بزنند نیازمند حمل حجم زیاد بمب‌هایی بودند که عبور آن‌ها از یک مسیر ۸۵۰ کیلومتری را بسیار دشوار می‌کرد. اما این اتفاق افتاد و توانست در کار صادرات نفت سعودی اختلال جدی به وجود آورد همزمان با این رخداد، امارات وضع مشابهی در بندرگاه صادراتی فجیره واقع در دریای عمان تجربه کرد و به فاصله کوتاهی درگیری با نفتکش‌ها در آب‌های خلیج فارس هم شروع شد و سبب بهت جهانیان گردید. عملیات مقاومت علیه ینبوع نشان داد، سیستم پدافندی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم‌های عرب وابسته به آن‌ها دارای حفره‌های زیادی هستند که می‌توان از آن‌ها عبور کرد. مقاومت یمن، دومین عملیات مهم خود را ۲۶ مرداد ماه گذشته با بهره‌گیری از ۱۰ پهپاد تهاجمی علیه منطقه نفتی الشیبه واقع در استان الشرقیه و در ۱۰ کیلومتری مرز امارات انجام داد که لازمه آن عبور این پهپاد‌ها از ۱۳۰۰ کیلومتر خاک عربستان بود. عملیات الشیبه به جهت حجم خسارتی که به تأسیسات سعودی وارد کرد، از عملیات علیه تأسیسات بندر ینبوع در غرب عربستان مهم‌تر بود.
در عین حال در همین دوران، مقاومت یمن به شدت سرگرم «بزرگ‌ترین عملیات زمینی» خود علیه خاک دشمن بود و این کار را به صورت فنی و چراغ خاموش دنبال می‌کرد به گونه‌ای که علی‌رغم طی یک دوره ۴ تا ۵ ماهه، دشمن متوجه این موضوع نشد. در این میان، عملیات بسیار پیچیده و محیرالعقول ۲۳ شهریور علیه مهم‌ترین تأسیسات آرامکو در استان الشرقیه به اجرا گذاشته شد. حمله ۱۰ پهپاد مهاجم یمنی که مسیر ۱۰۵۰ کیلومتر را طی کرده بودند، سبب شد بیش از نیمی از صادرات نفت سعودی برای یک دوره سه تا شش ماهه متوقف شود و پس از سال‌ها اولین شوک نفتی دنیا روی دهد. مقاومت یمن در جریان حمله به تأسیسات «بقیق» و «خریص» دست‌کم ۱۰۰ میلیارد دلار به رژیم متکبر سعودی خسارت وارد و آن را با انواعی از مسایل مواجه کرد. اهمیت این اقدام مقاومت یمن ـ انصارالله و کمیته‌های مردمی ـ در آن حد بود که علی‌رغم گذشت ۱۸ روز، هنوز در کانون اخبار رسانه‌ها و محافل سیاسی جهان قرار دارد.
۳. هنوز دنیا از شوک سنگین حمله پهپاد‌های مقاومت یمن به دو تأسیسات بسیار مهم نفتی سعودی خارج نشده بود که یمنی‌ها از شگفتی دیگری خبر دادند؛ مقاومت یمن بخش اول یک سلسله عملیات تحت عنوان و رمز «نصر من الله» به اجرا گذاشت. عملیات «شهید ابوعبدالله حیدر» مرحله اول سلسله عملیات نصر من الله بود که طی آن ۳۵۰ و در ادامه ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک سعودی در استان پهناور نجران را به تصرف مقاومت یمن درآورد و به پنج کیلومتری مرکز استان رساند. سه تیپ سعودی تحت عناوین «لواء توحید»، «لواء وحده» و «لواء فاروق» به فرماندهی عالی سرلشکر «رداد الهاشمی» از این منطقه محافظت می‌کردند. انصارالله یمن کمی از جنوب نجران که فرمانداری «کتا» واقع شده است و از مدت‌ها پیش در تصرف مقاومت یمن قرار داشته، عقب می‌نشیند. نیرو‌های تحت فرمان رداد الهاشمی از این منطقه که گمان کرده بودند، انصارالله آمادگی رزم ندارد، فرصت را مغتنم شمرده و به جنوب استان گسیل می‌شوند در این زمان انصارالله در دو خط عملیاتی در شمال غرب و شمال شرق این منطقه دست به عملیات زده و عملاً این سه تیپ را به محاصره کامل خود در می‌آورد و با سه یگان موشکی، پهپادی و عملیات زمینی به سرعت بر این نیرو‌ها سیطره می‌یابد به گونه‌ای که در همان ساعات اولیه هر سه تیپ متلاشی می‌شوند. در نتیجه چهار گردان به استعداد حدود ۳۰۰۰ نفر به اسارت درمی‌آیند که یک گردان از آنان نیرو‌های افسر و درجه‌دار ارتش سعودی هستند و دو گردان دیگر، نیرو‌های مزدور یمنی و غیریمنی وابسته به منصور هادی بوده‌اند که با بهای کم به استخدام ارتش سعودی درآمده بودند. تعداد کشته‌ها و زخمی‌های این مرحله از عملیات دست‌کم ۵۰۰ نفر بوده و تجهیزات بسیاری شامل ۲۵۰ خودروی تویوتا و چندین تانک پیشرفته آبرامز به تصرف این نیرو‌ها در می‌آید.
۴. همان‌طور که اشاره شد، هم‌اینک قواعد جنگ یمن تغییر کرده است. مقاومت یمن در جنگ‌افزار به توازن نسبی رسیده و این در حالی است که در ابعاد نیروی انسانی ـ رزمنده ـ دست برتر دارد. ترکیب سه نوع رزم در جریان مرحله اول، دوم و سوم عملیات نصر من الله، نشان داد مقاومت یمن به‌طور کامل به فنون جنگ و مدیریت میدان‌های بزرگ رزم احاطه پیدا کرده است. وقتی یمنی‌ها یک چنین عملیات بزرگ را در خاک دشمن و در زیر حدود ۳۰۰ حمله هوایی به نتیجه می‌رسانند و می‌توانند چندین ماه نیات عملیاتی خود را پنهان نمایند و از نیرو‌های خود به گونه‌ای محافظت نمایند که در چند هفته عملیات نصر من الله، به تعداد انگشت‌های دست شهید ندهند، سطح عملیاتی و برتری عملیاتی آنان به اثبات می‌رسد و این می‌تواند بیش از خود عملیات‌های نجران و بقیق برای سعودی‌ها و آمریکایی‌ها رعب‌انگیز باشد. سعودی باید بداند که این مقاومت یمن از بعد نیروی انسانی، اراده و تسلیحات بسیار توانمند‌تر از روزی است که جنگ علیه او را در ششم فروردین ۹۴ آغاز کرد.
۵. اقدام آمریکایی‌ها در جابه‌جایی پایگاه هوایی العدید در بحبوحه اعلام این دو عملیات سنگین بسیار عجیب و بهت‌آور است. اینکه آمریکایی‌ها احساس ناامنی کرده و در یک اقدام منطقی و پیشگیرانه به تعطیلی پایگاهی که در نزدیکی منطقه درگیری است مبادرت ورزند، عجیب نیست، اما اینکه آمریکایی‌ها در شرایطی که سعودی‌ها و اماراتی‌ها شدیداً به روحیه نیاز دارند، با این سرعت مهم‌ترین پایگاه هوایی خود را تعطیل کرده و همه نیرو‌ها و تجهیزات آن را به ایالتی در آمریکا منتقل کرده‌اند، عجیب است. یادمان نرفته است که در اردیبهشت ماه و در بحبوحه بحث از به حداکثر رساندن فشار علیه ایران، آمریکایی‌ها با اعزام بمب‌افکن بی ۵۲ به این پایگاه، وانمود کردند که نه تنها هراسی از درگیری ندارند بلکه خود را برای آن آماده هم می‌کنند. البته این هواپیما‌ها با همان سرعتی که اردیبهشت ماه ۹۸ آمده بودند، نیمه مرداد بدون سر و صدا از این پایگاه بازگشتند! این واقعیت صحنه‌ای است که ما با آن مواجه هستیم. در موازنه نظامی منطقه، آنکه از دیگری به شدت هراس دارد و با کمترین علامتی میدان را ترک می‌کند، آمریکاست. واقعاً این بلاهت است که بعضی می‌گویند مذاکرات دو یا چند نفره است که سایه جنگ را از کشوری دور می‌کند.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با تیتر «هزار سال خویشاوندى» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
تاجیکستان عزیز، سرزمین پدر ادبیات پارسی، ابوعبدالله رودکی، تختگاه منجی زبان و فرهنگ پارسی‌زبانان، اسماعیل سامانی، دیاری که هزاران دردانه علم و ادب را در دامان خود پرورده است، این روز‌ها بیست و هشتمین سالگرد استقلال خود را جشن گرفته است. راقم این سطور که در سالهاى بعد از استقلال همواره به رشد و تعالی تاجیکستان اندیشیده و مناسبات بین ایران و تاجیکستان را همانند گوهرى گرانبها دانسته ام، و در مدت بیش از پنج سال به عنوان سفیر و نماینده تام الاختیار کشورم در تاجیکستان مشغول انجام وظیفه بوده‌ام، از سردى حاکم بر روابط دو کشور که از عواملى جزیی و قابل حل ناشى مى شود، امیدوارم و اطمینان دارم، در سایه درایت و روشن بینى مسئولین دلسوز دو کشور روابط فیمابین استحکام و قوام خود را بازیافته و نهال برومندى که بیست و هشت سال پیش نشانده شد، در سایة نگاهبانی فرزندان شایستة این سرزمین پاک، به درختی تنومند که ریشه در اعماق تاریخ چند هزار ساله دارد، تبدیل خواهد شد و جهانیان هر سال شاهد پربارتر شدن آن خواهند بود. در پایان صمیمانه‌ترین تبریکات خود را به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد استقلال جمهوری تاجیکستان به رئیس‌جمهوری محترم تاجیکستان، دولت محترم آن کشور و تمامی مردم عزیز و شریف همزبان و خویشاوندان فرهنگی این دیار تقدیم می‌کنم.

هنر تغییر معادلات حریف/ اعجاز و اعجاب مقاومت یمن


• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «ابهام ۹۰۰ هزار میلیارد تومانی» درج کرد که در ادامه می‌خوانید:
اگرچه حجم برآورد شده یارانه‌های پنهان که طبق اظهارات سال گذشته رئیس جمهور حدود ۹۰۰ هزار میلیارد تومان اعلام شد، هر مسئول بودجه‌ای را به فکر استفاده از آن برای جبران کسری بودجه کنونی به میزان ۶۰ تا ۱۰۰ هزار میلیارد تومان می‌اندازد، اما در این باره نکات جدی قابل طرح است. نکاتی که در همین ابتدای اصلاحات ساختاری بودجه باید تکلیف آن مشخص شود. اولین مسئله به اصل اطلاق یارانه به همان رقم ۹۰۰ هزار میلیارد تومان برمی گردد. نحوه طرح این موضوع توسط مسئولان و رسانه‌ها تاکنون به این صورت بوده است که گویی دولت برای تولید حامل‌های انرژی دربرگیرنده این رقم، مبلغی را به دستگاه‌های اجرایی و شرکت‌ها پرداخت کرده تا این حامل‌های انرژی، ارزان‌تر به دست مصرف کنندگان برسد و اکنون دولت در پی نقدی سازی و کاهش این یارانه هاست. با این حال، پر واضح است که این برداشت، اشتباه بوده و در حقیقت آن چه از آن به عنوان یارانه پنهان یاد می‌شود، عدم النفع دولت به شمار می‌رود. عدم النفع به این معناست که اگر دولت این حامل‌های انرژی را در بازار آزاد می‌فروخت مابه التفاوت درآمدش نسبت به فروش در داخل کشور چقدر می‌شد. با این حال، این که دولت حامل‌های انرژی یادشده را در کدام بازار آزاد بفروشد، اعم از جهانی، منطقه‌ای یا بازاری از کشور‌های همسایه، ارقام متفاوتی را از «عدم النفع» به دست خواهد داد. حتی اگر مبنا را بازار داخلی با تمام اقتضائات فعلی اقتصادمان بدانیم، شاید رقم حاصل شده، چندان قابل اعتنا نباشد! بنابراین، اصل اتکا به این اعداد و ارقام نجومی که دستمایه‌ای برای آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی قرار می‌گیرد، دارای اشکال است. البته ممکن است گفته شود که میزان بهره‌مندی قشر‌های مختلف از این یارانه (یا بهتر بگوییم عدم النفع)‌های پنهان، عادلانه نیست و باید توزیع این حامل‌ها به شکل عادلانه‌ای صورت گیرد. این حرف درستی است و اتفاقاً مسئله دیگر در ارتباط با بخشنامه بودجه نیز همین جاست. بخشنامه بودجه پذیرفته و تصریح کرده است که تامین عدالت برای آحاد مختلف، شرط لازم برای پایداری اهداف توسعه‌ای است، با این حال به حذف یارانه‌های پنهان، آن هم با وصف فوق رای داده است. اقدامی که حجم آن معلوم نیست و با این وصف، حمایت از قشر‌های نیازمند را (ولو به قیمت بهره مندی ناعادلانه قشر‌های بهره مندتر)، هدف گیری کرده است؛ بنابراین از همین جا می‌شود حدس زد طراحان بودجه و بخشنامه آن، در ماجرای یارانه انرژی، چندان نگاه ایجابی به عدالت نداشته و بیش از آن، به دنبال خروج دولت از تنگنای درآمدی هستند. به این ترتیب و به بهانه اصلاح ساختار‌های بودجه‌ای و اقتصادی، باید گفت نظام یارانه ها، نیازمند بازتعریف دقیق در اهداف و جزئیات است. تا جایی که در بودجه، برخی از اقلام یارانه‌ای کنونی می‌توانند از فهرست کالا‌های یارانه‌ای خارج شده و در فهرست هزینه‌های ضروری قرار گیرند و برعکس. به عنوان مثال، اکنون در حالی از بودجه شیر مدارس به «یارانه شیر» اطلاق می‌شود که اتفاقاً به نظر می‌رسد با توجه به اهمیت سلامتی دانش آموزان، باید دولت بودجه ضروری برای این بخش تدارک ببیند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که تولید فعلی بسیاری از صنایع کشور با توجه به یارانه‌های موجود توجیه پذیر است وحذف آن حتی می‌تواند تبعات وخیمی در این حوزه داشته باشد. در مجموع به نظر می‌رسد همان گونه که نظام مالیاتی در کشور روز به روز توسعه یافته و در بخشنامه بودجه نیز پایه‌های مالیاتی جدید و پیشرفته تری دیده شده است، نظام یارانه کشور باید از ناکارآمدی سیاستی کنونی خارج شود. این نظام در صورت پاسخ دقیق به این سوالات که چه نوع یارانه‌ای، به چه قشر‌هایی و در چه مقاطعی داده شود، تکلیف هدفمندی واقعی یارانه‌های نقدی را نیز مشخص خواهد کرد. البته این مهم مستلزم اشراف دولت به وضعیت هزینه کرد، درآمد و ثروت افراد بر اساس دسترسی بی قید و شرط به اطلاعات اقتصادی به ویژه اطلاعات بانکی خانوارهاست. بدون در نظر گرفتن این موارد، پیش بینی می‌شود اصلاحات ساختاری در بخش رفاهی، به همان تعدیلات ساختاری منتهی شود که در آن قشر‌های ضعیف در بخشی از آن چه فرایند توسعه خوانده می‌شود، هضم شوند.
• روزنامه صبح نو مطلبی با تیتر «تغییر معادلات منطقه» منتشر کرده که به این شرح است:
این واقعیت در چند سال اخیر به‌روشنی آزموده شد که امنیت خریدنی نیست. بیشتر از هر کشوری، عربستان‌سعودی باید چنین واقعیتی را درک کرده باشد. این تحول از زمان آغاز جنگ سرد تاکنون بی‌نظیر است. پس از پایان جنگ جهانی دوم، قدرت کشور‌های مختلف دنیا بر اساس نسبت‌شان با دو ابرقدرت سنجیده می‌شد؛ دو ابرقدرتی که دو بلوک شرق و غرب را در سطح دنیا سامان دادند. امنیت هر کشوری بنا به روابطش با آمریکا و شوروی تعریف و تضمین می‌شد؛ اما دفاع مقدس برای ایران زمینه‌ای را فراهم کرد که به این اصل در روابط بین‌الملل تردید وارد کند. وابسته‌نبودن انقلاب اسلامی به یکی از دو بلوک و مقابله مستقل با رژیم بعثی در واقع بذری بود که در زمین خودباوری کاشته می‌شد و تجربه‌ای که واقعیات صحنه را به چالش می‌کشید. اکنون و با گذشت ۳۰‌سال از جنگ تحمیلی، واقعیت‌ها در خاورمیانه تغییر پیدا کرده است؛ مطمئناً دولت سعودی باید درک کرده باشد که امنیت خریدنی نیست. همان‌گونه که امارات کم‌وبیش این واقعیت را درک کرده است، بن‌سلمان نیز باید دریابد که برای ترامپ پول سعودی مهم است، نه امنیت سعودی؛ عربستان اکنون باید حس تنهایی پس از حمله یمنی‌ها به آرامکو را دریافته باشد. این حس همان حس تغییر معادلات خاورمیانه است. حسی شیرین برای ایران و تلخ برای سعودی؛ مثل خبر اسارت هزاران سرباز سعودی توسط «انصارالله». این تازه ابتدای سحر است.
• روزنامه سیاست روز مطلبی با عنوان «عملیات نصر من الله مهمتر از عملیات آرامکو» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
آمریکا و اروپا نیز سیاست متهم کردن ایران را در پیش گرفته اند، حامیان سعودی، برای آن که بتوانند این گاو شیر ده را بیشتر بدوشند، سعی دارند تا تنش‌های منطقه‌ای را افزایش دهند، که نتیجه آن فروش سلاح بیشتر، دریافت پول بیشتر و حضور بیشتر در منطقه خلیج فارس خواهد بود. نیرو‌های انقلابی و مردمی یمن در تازه‌ترین عملیاتی که علیه تجاوزگری سعودی‌ها انجام داده اند، در یک عملیات زمینی در عمق خاک عربستان سعودی، با رمز «نصر من الله» توانستند ضربات سنگینی بر پیکر ارتش سعودی و مزدوران آن وارد کنند. در این عملیات ده‌ها تانک و نفر بر زرهی ارتش سعودی هدف قرار گرفت ونابود شد و ده‌ها فروند دیگر به غنیمت گرفته شد. عملیات نصر من الله از سوی نیرو‌های یمن، بیش از ۳ هزار اسیر را نیز در پی داشت و بیش از ۵۰۰ نفر از مزدوران جنایتکار سعودی به هلاکت رسیدند. عربستان سعودی درباره این عملیات تاکنون واکنش درخور توجهی از خود نشان نداده است، در حالی که شاید بتوان گفت این عملیات، از عملیات علیه تأسیسات نفتی آرامکو مهم‌تر باشد. عملیات نصر من الله نیرو‌های یمن، نخستین عملیات گسترده زمینی پس از آغاز جنگ علیه این کشور است. این عملیات استعداد نظامی و توانمندی تهاجمی نیرو‌های یمنی را نشان می‌دهد که تا چه اندازه می‌توانند بر روی زمین نیز وارد عمل شوند. برتری هوایی، دریایی، پدافندی و حتی زمینی ارتش آل سعود مقابل نیرو‌های مردمی و ارتش یمن، بر کسی پوشیده نیست، اما می‌بینیم در صحنه عمل اتفاق دیگری می‌افتد. ارتش رژیم سعودی هم از نظر تجهیزات و تسلیحات نظامی و هم از نظر تعداد نیرو‌های انسانی از یمن بیشتر است، اما با این وجود می‌بینیم که پس از ۵ سال حملات وحشیانه آل سعود، این یمن است که دست برتر را دارد. عملیات آرامکو، تأثیرات و اهمیت خاص خود را دارد و عملیات نصر من الله نیز به گونه دیگری تأثیر گذارتر و حساس‌تر از حمله به آرامکو، معادلات جنگ علیه یمن را تحت تأثیر خود قرار داده است. آل سعود با شکل گیری روند تازه‌ای از جنگ در یمن، که قدرت یمنی‌ها را نشان می‌دهد، راهی جز ترک مخاصمه و حمله به این کشور و مردم مظلوم آن را ندارد، اما به نظر نمی‌رسد که قصد پایان جنگ را هم داشته باشد. با وجود جنگ طلبی سران سعودی، سرنوشتی جز شکست برای آن‌ها رقم نخواهد خورد، شاید مقرر شده است که آل سعود به دست مجاهدین یمنی سرنگون شود و به یک عمر تحریف و انحراف در اسلام پایان داده شود. رهبر معظم انقلاب در نخستین روز فروردین سال ۹۸ در حرم مطهر رضوی درباره آینده عربستان سعودی پیش بینی کردند؛ «غربی‌ها، مراکز تولید موشک و نیروگاه هسته‌ای در دولت سعودی درست می‌کنند، چون وابسته به آن‌هاست، البته بنده ناراحت نمی‌شوم، چون می‌دانم در دوران نه چندان دوری به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.» سیدعبدالملک الحوثی رهبر انصارالله یمن نیز خطاب به بن سلمان گفته؛ «وقتی دریا با توست، جو با توست، خشکی با توست، نفت با توست، پول با توست، مزدوران با تو هستند، آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و اتحاد کشور‌های عربی با تو هستند، اما پیروز نمی‌شوی، یقین بدان که خدا با تو نیست.»
• روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی با مضمون «سیاست‌گذاری در تحریم و غیرتحریم» منتشر کرده که به این شرح است:
حوزه علم اقتصاد به تخصیص منابع محدود به نیاز‌های نامحدود بشر اطلاق دارد و اساسا اگر منابع بشری نامحدود یا نیاز‌های بشر محدود بود، به طور کلی این رشته از حیز انتفاع ساقط می‌شد؛ بنابراین در شرایط بحرانی و محدودیت منابع، نه فقط از اهمیت این دانش کاسته نمی‌شود، بلکه به واسطه حساسیت در سیاست‌گذاری، تعمق و توجه بیشتری را می‌طلبد. همچون فردی عادی که اگرچه ممکن است در شرایط سلامت فیزیکی نیازی به مشاوره پزشکی نداشته باشد، در شرایط سخت و بحرانی باید حتما در اتاق مراقبت‌های ویژه نگهداری شود و علائم حیاتی وی هر لحظه از سوی تیم پزشکی مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد و دستورات لازم به تیم پرستاری منتقل شود. با همین متد قیاسی، آیا می‌توان گفت کشوری که در معرض جنگ اقتصادی، جنگ روانی و با احتمال اندک، جنگ نظامی است، نیازی به سیاست‌گذاری اقتصادی از جمله سیاست پولی، مالی و ارزی ندارد و می‌توان به‌صورت کاملا شهودی و بر اساس استنباط فردی به اداره اقتصاد آن پرداخت؟ درخصوص پاسخ به سوال دوم مبنی بر اجرای سیاست‌های حمایتی در زمان جنگ باید به این نکته مهم اشاره کرد که اساسا فارغ از شرایط عادی یا جنگی، یکی از وظایف مهم دولت‌ها در همه کشور‌های توسعه‌یافته و حتی در حال توسعه جهان ایجاد تور حمایتی برای اقشاری همچون سالمندان، از کارافتادگان، بیکاران موقتی و سایر اقشاری است که به هر دلیل قادر نیستند بهره‌ای از بزرگ شدن کیک اقتصاد نصیب خود کنند. این تور‌های حمایتی اساسا نقش کمربند ایمنی را برای گروه‌های هدف ایفا می‌کند که در صورت بروز هرگونه شوک اقتصادی، آنان را از پرتاب به دره فقر محافظت کند. حال سوال اساسی آن است که سیاست‌گذاری که در شرایط عادی قادر نیست تور حمایتی را برای اقشار آسیب‌پذیر فراهم کند، چگونه می‌تواند همین کار را در شرایط ویژه جنگی به انجام رساند؟ بیش از ۸ سال است که دولت یارانه نقدی را بدون هیچ کم و کاستی پرداخت می‌کند؛ بدون آنکه مشخص شود مبنای محاسبه عدد ۴۵۵۰۰ تومان چیست و چرا در طول این مدت طولانی، این رقم عددی ثابت بوده است، بدون آنکه دیناری به آن اضافه یا کم شود. به این ترتیب سیاست‌های حمایتی دولت، اساسا سیاستی ویژه دوران جنگ یا صلح نیست و همه دولت‌های جهان به‌طور مستمر و پویا در حال انجام آن هستند. همان‌گونه که یک پزشک حاذق برای تشخیص بیماری و ارائه نسخه پیشنهادی، ابتدا باید شرح حال دقیقی از بیمار و سبک زندگی وی داشته باشد. در اقتصاد نیز بدون پاسخ به سوال «چه شده است؟» و «چرا این گونه شده است؟» نمی‌توان پاسخ دقیقی برای پرسش «چه باید کرد؟» تدارک دید. ارائه هرگونه راه برون‌رفت از شرایط فعلی نیز بدون درس‌آموزی از شکست‌های قبلی و پایبندی دقیق به اصول بنیادین علم اقتصاد ممکن نیست.
• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر «سالمندی و آینده فراروی جامعه ایرانی» منتشر کرده که به این شرح است:
تغییر هرم جمعیتی در کشور‌های در حال توسعه با توجه به افزایش امید به زندگی و کاهش مرگ و میر‌ها و نیز مراقبت‌هایی که انجام می‌شود و ارتقا می‌یابد، به افزایش جمعیت سالمند منجر می‌شود. جمعیت ایران درحال پیر شدن است. کاهش فرزندآوری از یک سو و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر، جمعیت ما را به سمت سالمندی سوق می‌دهد. جمعیت زنان سالخورده نیز از مردان سالخورده درحال پیشی گرفتن است. در کشور‌های درحال توسعه با توجه به مراقبت‌های ویژه در نظام سلامت برای گروه‌های آسیب پذیر نظیر زنان و کودکان، سلامت مردان به نوعی مغفول واقع شده است. به دنبال روند رو به رشد جمعیت سالمندی در کشور، جمعیت سالمندان ایران در آینده‌ای نزدیک به بالای ۱۶ درصد و سرانجام ظرف ۳۰ سال آینده به بیش از ۳۰ درصد خواهد رسید. در این اثنا سؤال اصلی اینجاست که حاکمیت، دولت و ما به عنوان تولیت نظام سلامت برای این جمعیت بزرگ سالمند چه برنامه‌ای داریم؟ باید توجه داشت که جمعیت سالمند ایران با سایر کشور‌ها به خصوص در کشور‌های توسعه یافته تفاوت‌هایی دارند. در آینده‌ای نه چندان دور با سالمندانی روبه‌رو خواهیم شد که جوانی نکرده پیر شده‌اند؛ به قول استاد رهی معیری، «من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش، از دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام». جمعیت افسرده‌ای که احساس سرباری می‌کند و شاید به دلیل نبود زیرساخت‌های لازم برای آفرینشگری، اشتغال و خلق ثروت، شاید همیشه احساس سرباری داشته است. سالمند افسرده، سالمندی است که به دنبال ارزیابی دوره‌ای سلامت خود نمی‌رود، دارو‌ها را به صورت منظم مصرف نکرده و ورزش را جدی نمی‌گیرد. چه بسا سلامت این افراد زودتر تحت‌الشعاع قرار گرفته و برای خود، خانواده و نظام سلامت هزینه‌های افزون‌تری داشته باشد. بدانیم یکی از گرفتاری‌های مبتنی بر واقعیت‌های اجتماعی ما این است که درصد سالخوردگان افسرده و ناامید در آینده زیاد است لذا اولین راه، ایجاد و ارتقای نشاط اجتماعی است تا همزمان با افزایش طول عمر، کیفیت زندگی این افراد نیز حفظ شود و حتی ارتقا یابد. با نگاه به آینده، به سنت‌های گذشته خود بازگردیم؛ به دنبال ایجاد انس و الفت میان دو نسل کودکان و سالمندانمان باشیم. این فاصله‌ای که ایجاد شده جبران شود و اولین گام البته، همین بازگشت به سنت‌های حسنه و پیوند‌های عاطفی مرسوم و معمول گذشته است. بدانیم و به کودکان امروز بیاموزیم سالمند در هر خانه‌ای، سرچشمه نور و برکت است. به جای آسایشگاه‌های سالمندان، مجموعه‌هایی را برای سالمندان ایجاد کنیم تا در کنار همسالان خود روز را بگذرانند و شب هنگام نیز در کنار خانواد‌ه‌هایشان زندگی کنند. آتیه مطلوب برای اغلب سالمندان این سرزمین در آسایشگاه‌های سالمندان رقم نخواهد خورد. در نظام سلامت، طرحی را با عنوان «هر خانه یک پایگاه سلامت» دنبال می‌کنیم. در این طرح، سه سطح خدمات پیشگیری، درمان و بازتوانی اولیه را درون خانواده توسط اعضای آموزش دیده خانواده یا «سلامتیار» یا «سفیر سلامت»، ادغام خواهیم کرد. سلامتیاران خواهند آموخت که چگونه می‌توانند به بهترین نحو از سالمندان مراقبت کنند. اولین و مهمترین گام در اجتماعی و مردمی کردن سلامت، از خانواده‌ها آغاز می‌شود. این طرح در هر شهر از هر استان به صورت آزمایشی آغاز خواهد شد و ۲۰ میلیون خانه و خانواده ایرانی در آینده‌ای نه چندان دور از ثمرات آن بهره‌مند خواهند شد. سند ملی سالمندان نیز که روز گذشته از آن رونمایی شد، یکی از افتخاراتی است که امیدوارم با همان همکاری بین بخشی که در تنظیم آن بوده، اجرایی شود و پیشگیری، درمان و بازتوانی سالمندان، هماهنگ و منسجم با سایر ابعاد اجتماعی زندگی ایشان دنبال شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *