فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن/ گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!

9:09 - 20 مرداد 1398
کد خبر: ۵۴۰۷۱۹
فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن، گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!، گام‌های اولیه عراق برای میزبانی از نشست بزرگ منطقه‌ای، پیام حضور اسرائیل در ائتلاف دریایی آمریکا و برگی دیگر از پروژه نفوذ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن/ گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن، گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!، گام‌های اولیه عراق برای میزبانی از نشست بزرگ منطقه‌ای،  شکست قطعی طرح معامله قرن، حج، خاستگاه حل مسائل امت اسلامی، قانونگرایی آزمایشی؟!، نگاه ترامپ به فرانسه، اطلاع‌رسانی در حبس آماری!، پیام حضور اسرائیل در ائتلاف دریایی آمریکا و برگی دیگر از پروژه نفوذ گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید:


• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن» منتشر کرده که به این شرح است:
یکی از کارکرد‌های کنگره عظیم حج، علاوه بر تقویت جنبه‌های معنوی حجاج و زائران بیت‌الله الحرام، همفکری و تدبیر رهیافت برای برون‌رفت از مشکلات جهان اسلام است. به دلیل پرشمار بودن تعداد مسلمانان در اطراف واکناف عالم، این رایزنی‌ها بی‌تردید می‌تواند به خروج از پیچ‌وخم‌های جهان اسلام منجر شود، چراکه پتانسیل فراوان و ظرفیت‌های بی‌شماری در آن نهفته است. بیش از ۵۰ کشور مسلمان در سراسر دنیا با جمعیت معادل ۱.۷ میلیارد نفر (حدود یک‌چهارم جمعیت جهان) در صورت وحدت و همدلی می‌توانند قطبی از قدرت را در عرصه بین‌المللی ایجاد کنند که در بسیاری از حوزه‌ها ازجمله امنیت و انرژی حرف اول را بزنند. وحشت استعمار قدیم و جدید، از هم‌افزایی مسلمانان موجب شده که به طرق مختلف و سیاست‌های گوناگون ازجمله «تفرقه بینداز و حکومت کن»، دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و به قدرت رساندن دست‌نشاندگان، مانع از تشکیل این قدرت بزرگ شوند. یکی از عمده‌ترین شاخص‌های اختلاف‌افکنی میان کشور‌های مسلمان در عصر حاضر، اشغال سرزمین مقدس فلسطین و تبدیل آن به پایگاهی برای تعرض و تضعیف مسلمانان به شمار می‌آید؛ لذا صهیونیست‌ها شعار سلطه «از نیل تا فرات» را سر دادند که زنجیره‌ای از ۲۰ کشور – به‌صورت کامل یا بخشی از آن‌ها - در طومار تجاوزگری اشغالگران جای می‌گیرند. از سوی دیگر، درحالی‌که غرب و حامیان رژیم صهیونیستی مدعی مخالفت و سینه سپر کردن در برابر نژادپرستی هستند، مقامات و رهبران به‌اصطلاح مذهبی این رژیم علناً و رسماً به نژادپرستی و خودبرترپنداری افتخار می‌کنند. از باب مثال، اخیراً یک خاخام سرشناس، با اذعان به نژادپرست بودن صهیونیست‌ها، مدعی شد که عرب‌ها – بخوانید مسلمانان- اختلال ژنتیک دارند و باید برده یهودی‌ها باشند! افزون بر این، شعار «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» (A Land Without a People for People Without a Land) که مستمسک اشغالگری اسرائیل از هفت دهه پیش تاکنون بوده، از اساس باطل است، چراکه همه یهودیان مهاجر، اهل کشوری بوده‌اند و سرزمین فلسطین نیز از هزاران سال قبل تا به حال، مأوا و موطن ملت فلسطین بوده و سرزمینی بی ملت نیست. با این حال، صهیونیست‌ها هر آنچه از جنایت، کشتار، شکنجه و آواره کردن فلسطینی‌ها ممکن بود، انجام دادند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ورق برگشت و دور شکست‌های این رژیم آغاز شد. تا زمانی که پرچم مبارزه با صهیونیست‌ها «پان عربیسم» بود، اعراب در هر نبرد نظامی و دیپلماتیک در برابر صهیونیست‌ها شکست می‌خوردند، ولی از مقطعی که بیرق عروبیت پائین آمده و پرچم اسلام‌گرایی بالا رفت، اشغالگران در همه جنگ‌ها سیلی خورده‌اند. نکته نغز ماجرا اینجاست؛ صهیونیست‌هایی که در برهه‌ای مدعی حکمرانی از نیل تا فرات بودند، امروز به دور خود دیوار کشیده‌اند، اما باز هم احساس امنیت نمی‌کنند! از طرفی، آستانه تحمل آن‌ها علیرغم تجهیزات نظامی پیشرفته از حدود دو ماه به دو روز کاهش یافته و در ساعت‌های اولیه هر حمله‌ای، به دنبال میانجی می‌گردند؟! ناگفته نماند که گزارش‌های پنتاگون و تحلیل کارشناسان نشان می‌دهند که روند اضمحلال این رژیم سرعت گرفته و سران اسرائیل نیز به این حقیقت رسیده‌اند. راهبرد تل‌آویو و آمریکا به‌عنوان اولین حامی صهیونیست‌ها حفظ این رژیم به هر ترتیب ممکن است که این روند از یک دهه پیش شدت گرفته است. خلق داعش و کلید زدن پروژه «لانه زنبور» با هدف انشقاق و اختلاف عمیق بین مسلمانان و کشتار آن‌ها به دست یکدیگر، نخستین پرده از سناریوی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی برای تداوم موجودیت نامشروع و ایجاد حاشیه امن بود که به دست مقاومت با شکست کامل مواجه شد. آخرین تقلای آن‌ها برای ادامه حیات اشغالگران، توطئه «معامله قرن» است که با کارگردانی آمریکا و اسرائیل، همراهی غرب و دلار‌های نفتی ارتجاع عرب به جریان افتاده است. فشار سنگینی به فلسطینی‌ها وارد آورده‌اند تا آرمان قدس شریف و پایتختی آن را در ازای چند وعده سرخرمن و دریافت چند امتیاز نسیه اقتصادی به فراموشی بسپارند و از اصرار برای بازگشت آوارگان دست بردارند. روز گذشته رهبر حکیم انقلاب در پیام سالانه خود به کنگره حج، موضوع فلسطین و توطئه معامله قرن را در صدر توجهات امت اسلامی در این همایش عظیم قرار داده و فرمودند: «ترفند معامله قرن که به‌وسیله آمریکای ظالم و همراهان خائنش زمینه‌سازی می‌شود، جنایتی در حق جامعه بشری و نه‌فقط ملت فلسطین است. ما همگان را به حضور فعال برای شکست این کید و مکر دشمن فرامی‌خوانیم و به حول و قوه الهی آن را و همه ترفند‌های دیگر جبهه استکبار را در برابر همت و ایمان جبهه مقاومت، محکوم به شکست میدانیم.» بر همین اساس، نگارنده این سطور معتقد است که معامله قرن نه‌تن‌ها به شکست منتهی خواهد شد، بلکه پژواک آن به خود صهیونیست‌ها و دلالان و شرکای آن بازمی‌گردد. به این ترتیب که موقعیت آن‌ها در هر رتبه و جایگاهی که هستند، پس از عقیم ماندن این توطئه، متزلزل‌تر از گذشته خواهد شد، آرمان فلسطین برخلاف آنچه علیه آن اجماع کرده بودند، مقبولیت مضاعفی پیدا خواهد کرد و از حمایت قوی‌تری در میان مسلمان برخوردار می‌شود. واقعیت این است که شاخصه مقاومتی که امروز از ملت فلسطین می‌بینیم، «احساس قوت» است، ولی کاخ سفید و اقمارش می‌خواهند نشان دهند که این ملت مقاوم، تحت‌فشار‌ها و در محاصره انواع و اقسام مشکلات گرفتار آمده و چاره‌ای جز تسلیم شدن ندارد. امروز راهپیمایی بازگشت از سوی نسلی برگزار می‌شود که اسرائیل و آمریکا از طریق بمباران فرهنگی، کوشیدند آن‌ها را به ابتذال و سرخوشی‌ها سرگرم کنند، مقاومت را کاری بیهوده که باعث ریخته شدن خون انسان‌ها می‌شود جلوه دهند و با ترسیم سراب رفاه و آسایش اقتصادی، جوانان را برای به تاراج بردن آرمان قدس همراه کنند. غیرت اسلامی جوانان با هر تفکر و عقیده‌ای، اجازه نمی‌دهد که به ثمن بخس و به بهای چند وعده و وعید از سوی کسانی که اجدادشان را قتل‌عام کرده‌اند، به غیرت و آزادگی خود چوب حراج بزنند. در عوض می‌بینیم که هر چه فشار و تهدید و تطمیع بیشتر می‌شود، مقاومت آن‌ها در مقابل، شدت پیدا می‌کند؛ و بالاخره اینکه عالی‌ترین مقامات آمریکایی دست‌اندرکار معامله قرن نیز به شکست آن اعتراف کرده‌اند. «جارد کوشنر»، دلال و طراح این توطئه چندی پیش کارگاه اقتصادی منامه را ناکام توصیف کرد. این البته آغاز کار است، چراکه دومینوی شکست‌های بیشتری در انتظار رژیم صهیونیستی است و به‌طور حتم، فرایند فروپاشی رژیم صهیونیستی، کمتر از دو دهه دیگر محقق خواهد شد.
• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!» منتشر کرده که به این شرح است:
«تیم «بی» با توهم، ترامپ را فریب داده است»، «ترامپ نباید تاریخ جعلی تیم «بی» و عطش آن‌ها برای جنگ ابدی را قبول کند»، «ترامپ یک چیز می‌گوید، تیم «بی» یک چیز دیگر» و ... موارد فوق اظهارات جناب آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه درباره تیم «بی» و نسبت آن با دولت آمریکا است. آقای ظریف با مطرح کردن کلیدواژه «تیم بی» معتقد است که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا در حال فریب خوردن از «جان بولتون» مشاور امنیت ملی کاخ سفید و «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی است و دیدگاه ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران با بولتون و نتانیاهو، متفاوت و چه بسا متضاد است. اما با عرض پوزش، انتخاب کلیدواژه «تیم بی» و تفسیر جناب آقای ظریف از آن، با واقعیت فاصله‌ای پرناشدنی دارد. مستندات بسیاری در اثبات‌اشتباه بودن این دیدگاه وجود دارد؛ ما در اینجا تنها به یک نمونه‌اشاره می‌کنیم. پایگاه خبری شبکه «سی ان ان» اردیبهشت ۹۸ در گزارشی با‌اشاره به اظهارات تند مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه آمریکا علیه ایران و از سوی دیگر تمایل رئیس‌جمهور آمریکا برای گفتگو با ایران نوشت: «واشنگتن در حال اجرای بازی هماهنگ شده پلیس خوب و پلیس بد است.» اما ماجرا صرفا به کلیدواژه «تیم بی» ختم نمی‌شود. آقای ظریف پیش از این چندین بار به جای خطاب قراردادن «آمریکا» از کلیدواژه «رژیم ترامپ» استفاده کرده است؛ مخاطب این گونه برداشت می‌کند که رژیم ترامپ، تافته‌ای جدابافته از ساختار حاکمیت آمریکا و دارای رفتاری متفاوت با ایران است. همچنین وزیر محترم امور خارجه کشورمان تاکنون چندین بار با سناتور‌های آمریکایی دیدار کرده است. آقای ظریف ۱۴ مرداد ۹۸ در نشست خبری در توجیه این دیدار‌ها گفت: «سناتور‌های آمریکایی افرادی خارج از مجموعه قوه مجریه آمریکا هستند». ظریف همچنین پیش از این، نمایندگان کنگره آمریکا را «اعضای منتقد جامعه آمریکا» و «نماینده مردم آمریکا» نامیده بود. این در حالی است که مقایسه تعداد موافقین و مخالفین طرح‌های ضدایرانی در کنگره آمریکا نشان می‌دهد که جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در هر مسئله‌ای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران هیچ اختلاف‌نظری با هم ندارند. بر همین اساس تقریبا تمامی طرح‌های ضدایرانی در کنگره آمریکا با اکثریت مطلق آرا و نهایتا با دو الی سه مخالف- آن هم در میان حدود ۴۳۵ نماینده- به تصویب رسیده است. واقعیت این است که به کارگیری کلیدواژه‌هایی همچون «تیم بی»، «رژیم ترامپ»، «سناتورها، اعضای منتقد جامعه آمریکا» بدون آنکه وزیر محترم امور خارجه کشورمان چنین قصدی داشته باشند- موجب تطهیر و بزک استکبار جهانی است. امام خمینی (ره) در تعبیری دقیق و حکیمانه، آمریکا را شیطان بزرگ نامیدند. علاوه‌بر این، هم امام راحل و هم رهبر معظم انقلاب بار‌ها بر کلیدواژه «استکبار جهانی» تاکید داشته‌اند. طبق بیانات امامین انقلاب، آمریکا در رأس استکبار جهانی است. در اینجا هیچ تفکیکی میان دولت و کنگره آمریکا و یا میان اعضای دولت آمریکا وجود ندارد. تقلیل استکبار جهانی که متشکل از آمریکا-کاخ سفید و کنگره- و برخی کشور‌های اروپایی از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان با پادویی برخی سران مرتجع در منطقه است، به تیم «بی» در حقیقت پاک کردن صورت مسئله و خدای نکرده بازی در پازل دشمن است. متاسفانه مقامات ارشد دولت آقای روحانی پیش از این نیز دچار چنین‌اشتباهات محاسباتی شده بودند. آنجا که شخص آقای روحانی در اظهارنظری تأمل برانگیز گفته بود: «بنده آقای اوباما - رئیس‌جمهور سابق آمریکا را فردی مودب! و باهوش! یافتم»! برخی در آن مقطع با سهل‌اندیشی این طور عنوان کردند که زبان نرم در مواجهه با آمریکا می‌تواند به امتیازگیری ایران منجر شود. اما باراک اوبامای دموکراتِ باهوش! و مودب! در ادامه، در اقدامی بی‌سابقه از صدور ویزا برای نماینده دولت روحانی در سازمان ملل امتناع کرد و در اقدامی گستاخانه و بی‌پایه و اساس، به وی اتهام تروریستی زد. اوباما در ادامه در رفتاری بی‌شرمانه، مردم ایران را «یاغی»! نامید و ۲ میلیارد دلار از اموال ملت ایران را بلوکه کرد. دولت اوباما همچنین قانون محدودیت ویزا و قانون تحریمی آیسا و قانون وضعیت اضطراری علیه ایران را تصویب و تمدید کرد. مقامات ارشد دولت آقای روحانی همچنین در اقدامی تأمل برانگیز، «امضای وزیر خارجه آمریکا را تضمینِ اجرای برجام نامیدند»! و از سوی دیگر در زمان امضای برجام در دولت اوباما، با اطمینان گفتند که دولت بعدی آمریکا نمی‌تواند از برجام خارج شود. اما نه امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین شد و نه آمریکا در برجام ماند. دولتمردان پس از خروج آمریکا از برجام نیز در‌اشتباهی محاسباتی، میان سردمداران استکبار جهانی تفکیک قائل شده و تاکید کردند که «اروپا پشت ماست»! و «اقدامات اروپا در برجام، بیش از انتظارات ایران بوده است»!. رسانه‌های زنجیره‌ای نیز مدعی شدند که «موگرینی-مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا- گفته است هر چه تهران بگوید»! اما تنها در یک نمونه، اظهارنظر «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه، آب پاکی را روی دست مدعیان «آمریکای بد - اروپای خوب» ریخت. ماکرون- مهر ۹۷- در مصاحبه با فرانس ۲۴ گفت: «احاطه کردن ایران با یک سیاست الزام‌آور، همان چیزی است که من همواره بر آن تأکید دارم. برای من راهبرد با ایران بر چهار مبنا است؛ حفظ توافق هسته‌ای، توان مدیریت فعالیت هسته‌ای ایران پس از سال ۲۰۲۵ (پایان برجام)، کنترل فعالیت موشک‌های بالستیکی ایران و توان مقابله با نفوذ ایران در منطقه. من هیچ‌گاه دربرابر ایران ساده‌لوح و زودباور نبودم اختلاف‌نظر ما با آمریکا بر سر شیوه رفتاری ماست.» تیم «بی» تنها بخشی از استکبار جهانی است و طرف حساب ما نیز، نه تیم «بی» بلکه استکبار جهانی است. همان طور که پیش از این نیز ذکر شد، استکبار جهانی متشکل از آمریکا - کاخ سفید و کنگره - و برخی کشور‌های اروپایی از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان- با پادویی برخی سران مرتجع در منطقه است. علیرغم فضاسازی رسانه‌های زنجیره‌ای در تعریف و تمجید از وزیر خارجه به دلیل به کارگیری کلیدواژه تیم «بی»، این اقدام نه تنها شایسته تجلیل بلکه شایسته تذکر است، این قبیل اقدامات در مواجهه با دشمن، طرف مقابل را به حیله‌گری تشویق می‌کند. «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و «بوریس جانسون» نخست‌وزیر انگلیس و «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه و «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان در دشمنی با ملت ایران هیچ کم و کاستی از «جان بولتون» و «بنیامین نتانیاهو» ندارند، همان طور که این افراد خود به صراحت اذعان کرده‌اند که در مواجهه با جمهوری اسلامی دارای هدفی واحد با روش‌های متفاوت هستند.
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانیه راهبردی گام دوم انقلاب تاکید کردند: «سردمداران نظام سلطه (از عزت جمهوری اسلامی ایران) نگرانند؛ پیشنهاد‌های آن‌ها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیر قابل اعتماد می‌داند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آن‌ها با دقت حفظ کند؛ از ارزش‌های انقلابی و ملی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛ از تهدید‌های پوچ آنان نهراسد؛ و در همه‌حال، عزت کشور و ملت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت‌جویانه و البته از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حل هیچ مشکلی متصور نیست و مذاکره با آن جز زیان مادی و معنوی محصولی نخواهد داشت».
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «گام‌های اولیه عراق برای میزبانی از نشست بزرگ منطقه‌ای» درج کرده که به این شرح است:
عمده تنش موجود در منطقه میان ایران با ایالات متحده و متحدان عربی‌اش در منطقه است. دو طرف حتی تا آستانه جنگ پیش رفتند و گفته می‌شود بعد از ساقط شدن پهپاد آمریکایی، واشنگتن تصمیم به آغاز جنگ داشت و حتی سفرای کشور‌های عربی را برای انجام جنگ خبر داده بود، اما طرف آمریکایی دقایقی قبل از فرا رسیدن ساعت صفر از انجام حمله خودداری کرد. طرف آمریکایی به این باور رسید که آغاز حمله می‌تواند هزینه بسیار گزافی به دنبال داشته باشد و ترجیح داد که از انجام جنگ منصرف شود. شاید فضای جنگ تا اندازه‌ای دور شده باشد، اما سطح تنش به ویژه بعد از توقیف نفتکش انگلیسی همچنان بالاست. در این میان کشور‌های مختلفی برای کاهش تنش وارد عمل شده اند، از ژاپن در آسیای دور گرفته تا فرانسه و آلمان در اروپا و عراق، قطر و عمان در منطقه. تا‌کنون هیچ کدام از این کشور‌ها نتوانسته اند کاری برای کاهش تنش منطقه‌ای انجام دهند. البته جنس هر کدام از آن‌ها در این میانجیگری با یکدیگر متفاوت است. در حالی که ژاپن با یک پیشنهاد مورد تایید آمریکایی‌ها وارد میدان شده بود، در آخر با بدعهدی طرف آمریکایی در انجام این مهم ناکام ماند. اروپایی‌ها نیز عموما نه از سوی آمریکایی‌ها چندان به آن‌ها توجه می‌شود و نه از سوی ایرانی‌ها چندان مورد اعتمادند. شاید تنها نکته اشتراک ایران و آمریکا برسر اروپا همین ناتوانی اروپایی‌ها باشد. این ناتوانی سبب شده است آمریکایی‌ها اروپایی‌ها را جدی نگیرند و ایرانی‌ها نیز آن‌ها را ناتوان ببینند. شاید در این جا باشد که جنس میانجیگری کشور‌های منطقه با دیگران متفاوت احساس شود. اگرچه کشور‌های عربی متحدان امریکا محسوب می‌شوند، اما همسایگی آن‌ها با ایران مجبورشان می‌کند که یک طرفه میانجیگری نکنند. ایرانی که در ماه‌های اخیر ثابت کرده است توانایی دفاعی بالایی دارد تا آن جا که طرف آمریکایی با وجود تحمل ضربه به منافعش در واکنش به آن درنگ می‌کند. عراق یکی از کشور‌هایی است که احساس می‌کند هر گونه حمله به ایران می‌تواند عواقب سختی قبل از همه برای آن داشته باشد. روابط بسیار نزدیک ایران با گروه‌های عراقی از جمله حشد الشعبی که دومین نیروی مسلح عراقی محسوب می‌شود، از یک سو و منافع اقتصادی و سیاسی کلانی که حکومت عراق با ایران دارد سبب می‌شود تا بغداد بیش از هر کشوری از بابت تشدید تنش با ایران احساس نگرانی کند. برای همین است که عراق زودتر از هر کشوری برای کاهش تنش وارد عمل شده است، هشدار‌های جدی را داده و مقامات آن از رئیس جمهوری گرفته تا روسای احزاب و جریان‌ها از جمله سید عمار حکیم، رئیس جریان حکمت ملی تا هادی عامری، رئیس سازمان بدر و نوری مالکی، رهبر حزب الدعوه عراق، نسبت به هر گونه تشدید تنش با ایران هشدار داده اند. عراق حتی زودتر از هر کشور دیگری برای کاهش تنش سفر‌ها و نشست‌های منطقه‌ای خود را برگزار کرده است. از برهام صالح، رئیس جمهوری عراق تا عادل عبدالمهدی، نخست وزیر و محمد الحلبوسی، رئیس مجلس همگی با همین هدف سفر‌های مکرری را به ایران و دیگر کشور‌های منطقه و اروپا انجام داده اند. اتحادیه اروپا از تحرکات عراق حمایت کامل کرده است. فدریکو موگرینی، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا حدود دو هفته پیش سفری به همین منظور به عراق انجام داد. با همین پشتیبانی بود که عبدالمهدی سفر اخیر خود را به ایران انجام داد و برگزاری نشست کشور‌های همسایه عراق را پیشنهاد کرد. پیشنهادی که مورد استقبال ایران قرار گرفته است. پیش از این عراق نشست روسای مجالس کشور‌های همسایه را میزبانی کرده بود که در آن ایران در سطح پایین تری حضور یافته بود. این بار بغداد امیدوار است بتواند رهبران کشور‌های منطقه را راضی کند دور هم بنشینند و برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای تصمیم بگیرند. نشست سه جانبه بغداد با حضور وزرای امور خارجه اردن و مصر با این دیدگاه قابل ارزیابی است. شاید مصر و اردن با ایران رابطه نزدیکی نداشته باشند، اما خوب می‌دانند هر گونه تنشی در منطقه می‌تواند آن‌ها را هم درگیر کند.
• روزنامه جام جم مطلبی با عنوان «شکست قطعی طرح معامله قرن» منتشر کرده که به این شرح است:
موضوع معامله قرن را باید تلاش تبلیغاتی - روانی تلقی کرد که آمریکا به‌خصوص جرد کوشنر، داماد ترامپ با کمک بنیامین نتانیاهو و برخی کشور‌های عربی سعی در مطرح کردن آن داشته و هر کدام به دنبال اهداف خاص خود هستند. در این میان ترامپ سعی دارد برای خود امتیازی کسب کرده و دستاورد‌های انتخاباتی برای خود به‌دست آورد. کوشنر نیز به‌دنبال کسب امتیازات مالی و تجاری و نتانیاهو هم در پی به‌دست‌آوردن امتیازات انتخاباتی و غلبه بر احزاب رقیب بود. کشور‌های عربی هم در پی کسب رضایت آمریکا از طریق نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی هستند. با این توصیفات عملا هیچ کدام از این افراد و کشور‌ها به فکر واقعیت مساله، یعنی متعلق بودن فلسطین به مردم این کشور و لزوم محقق‌شدن حقوق آن‌ها نیستند. هر کدام به‌دنبال اهداف خود بودند در حالی‌که صاحب اصلی موضوع، مردم فلسطین هستند و هیچ‌کدام از آن‌ها رضایتی از این اتفاق نداشتند، چرا که در طرح معامله قرن جایگاهی برای آن‌ها در نظر گرفته نشده بلکه بیشتر به‌دنبال متفرق کردن فلسطینی‌ها و ایجاد درگیری میان کشور‌های منطقه هستند؛ لذا با توصیفاتی که ذکر شد و به‌رغم فشارها، تبلیغات، سفر‌ها و کنفرانس‌ها طبیعی بود که این طراحی موفق نشده و نخواهد شد و طراحان حتی نتوانستند در یک کنفرانس مقدماتی هم فلسطینی‌ها را حاضر کرده و به اهدافشان برسند؛ بنابراین طراحان و آن‌هایی که در این زمینه نقش داشتند، شکست خورده و به اهدافشان نرسیده و نخواهند رسید. در همین زمینه نقش جبهه مقاومت باید آگاهی یافتن از مضمون و محتوای طرح معامله قرن و نیز استحکام ارتباط‌های داخلی و انسجام بیشتر در فلسطین، اتحاد برنامه‌ها باشد. همچنین جبهه مقاومت در برابر این طرح‌ها باید دست به افشاگری زده و کشور‌هایی از جمله اردن، مصر، سوریه و حتی عربستان (در آینده نه چندان دور) را از واقعیت اهداف این طراحی‌ها آگاه و از آن‌ها بخواهند در این موضوع ایستادگی و مقاومت کنند و پایگاه‌ها و مراکز رژیم صهیونیستی را در کشورشان تعطیل و زمینه عادی‌سازی حضور رژیم صهیونیستی را در منطقه از بین ببرند. در واقع می‌توان معامله قرن را جنایتی در حق جامعه بشری عنوان کرد، چرا که این معامله درصدد ضایع کردن حقوق ملت فلسطین، آواره کردن و قتل عام آن‌ها و به نوعی پاکسازی نژادی و مصادره هویت و شخصیت آنهاست. هر کدام از این اقدامات برای خود عناوین بزرگی است که جای مقاومت و حتی محکوم کردن مرتکبان این جنایت را چه در دادگاه‌های کشور‌ها یا دادگاه‌های بین‌المللی دارد. نخست‌وزیر قبلی رژیم صهیونیستی سفر خود را به سوئیس به‌دلیل نگرانی و ترس از محاکمه لغو کرد، امروز نیز نتانیاهو و دیگران از سفر به اروپا و محاکمه در آن کشور‌ها ترس دارند، اما متاسفانه برخی کشور‌های همسایه به‌طور رایگان، فضای مانور و رفت وآمد این افراد را به کشورهایشان فراهم کرده‌اند.
• روزنامه جوان مطلبی با عنوان «حج، خاستگاه حل مسائل امت اسلامی» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در پیام خود به حجاج بیت‌الله الحرام، مانند سال‌های گذشته، پیرامون کنگره عظیم حج و نیز مسائل و ابتلائات مهم، راهبردی و حائز اولویت جهان اسلام به تبیین نکات مهمی پرداختند. با توجه به جایگاه پیام حج، ولی امر مسلمین و تأثیر آن در فضای جهان اسلام، مخاطب توجه به سه مسئله یاد شده، نه‌فقط، حجاج، که در حقیقت کل امت اسلامی هستند، در ادامه به محور‌های راهبردی پیام یادشده اشاره می‌شود:
۱- نخستین محور مهم این بیانیه، موضوع «برائت» بود. واقعیت آن است که سیاست رژیم آل‌سعود بر سکولاریزاسیون حج تمرکز یافته و مع‌الأسف در چند سال اخیر برخی مسئولان کشور ما در حوزه دیپلماسی و اجرایی حج آگاهانه یا ناآگاهانه با طرح گزاره‌هایی همچون «پرهیز از سیاسی شدن حج» و «جدا شدن حج از روابط سیاسی» عملاً به تکمیل مطلوب سردمداران منطقه‌ای اسلام آمریکایی کمک کرده‌اند. این درحالی است که اسلام ناب اصولاً قابلیت سکولاریزه شدن را ندارد و حتی عبادات اسلامی که معنوی‌ترین اجزای دین را تشکیل می‌دهند هم مشحون از روابط انسان با پیرامون، دنیا و بشر است. حج که از سوی ابراهیم خلیل‌الله (ع) بنیان نهاده شد، اتفاقاً از سیاسی‌ترین و اجتماعی‌ترین عبادات است. انجام جمعی و گروهی آن، تجمع مسلمانان از اقصی نقاط عالم، تعامل حجاج و فرصت مجالست و هم‌اندیشی آنان از جمله شاخصه‌های اصلی حج ابراهیمی است که آشکارا نوعی «سیاست­‌ورزی دینی» است. علاوه بر این، «برائت از مشرکین» از سنت‌های نبی مکرم اسلام (ص) مرزبندی‌های آشکار سیاسی امت اسلامی با دشمنان و مشرکان را در حج داخل می‌کند و این بزرگ‌ترین جنبه سیاسی حج است. به علاوه، در سنت نبوی نشانه‌های بارزی از نگاه سیاسی به حج مشاهده می‌شود. حضرت امام (ره) نیز صراحتاً حج را سیاسی دانسته و در خصوص جریاناتی که به دنبال حج منهای سیاست هستند، هشدار می‌دهند. ایشان به حجاج بیت‌الله الحرام نیز عبادتی سیاست ورزانه را توصیه کرده و می‌فرمایند: «در لبیک لبیک، «نه» بر همه بت‌ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت‌ها و طاغوتچه‌ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیرحق پاک‌سازید، و به موازات عشق به حق از بت‌های بزرگ، کوچک، طاغوت‌ها و وابستگان‌شان، برائت جویید که خدای تعالی و دوستان او، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بری هستند.» بر این اساس بود که امام راحل (ره) بر احیای «برائت از مشرکین» توصیه و تأکید می‌نمایند: «حجِ بی‌روح و بی‌تحرک و قیام، حج بی‌برائت، حج بی‌وحدت، و حجی که از آن هدم کفر و شرک بر نیاید، حج نیست.»
۲- حج فراتر از ابعاد عبادی، نوعی آیین ارتباطی نیز هست که در طی آن «تبادل دانسته‌ها و داشته‌ها میان مردم کشور‌ها و مناطق دور از هم و تعمیم آگاهی‌ها و تجربه‌ها، و خبرگیری از وضع و حال یکدیگر، و زدودن بدفهمی‌ها و نزدیک کردن دل‌ها و انباشتن توان‌ها برای مقابله با دشمنان مشترک» برور می‌یابد و به همین دلیل است که این نکته مهم در پیام معظم‌له مورد اشاره و تأکید قرار گرفت.
۳- اگر مسلمانان در این تعاملات ضمن حج از شیوه‌های پیچیده و خباثت‌آلود سلطه‌گران بین‌المللی در ضربه زدن به منافع مستضعفان و به تاراج بردن ثروت و دارایی ملت‌ها مطلع شوند، بی‌شک به‌جای صرف کردن قوت در منازعات داخلی بیهوده، توان خود را در مبارزه بی‌امان با نظام سلطه به کار می‌برند. علاوه بر آن تجهیز همگان برای مقابله با دشمن در میدان‌های گوناگون جنگ نرم و سخت؛ ایستادگی در برابر زیاده‌طلبی مستکبران و شکست دادن آن‌ها در میادین گوناگون منازعه مستلزم تجهیز تمام‌عیار نخبگان و آحاد جوامع اسلامی است تا همه ظرفیت‌های این امت به میدان عمل و آوردگاه مجاهدت آید. از این روست که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تصریح می‌نمایند: «نخبگان جهان اسلام که جمعی از آنان از کشور‌های مختلف هم‌اکنون در مراسم حج حضور دارند، وظیفه‌ای سنگین و خطیر بر دوش می‌کشند. این درس‌ها باید به همت و ابتکار آنان به مجموعه ملت‌ها و افکار عمومی منتقل شود و دادوستد معنوی اندیشه‌ها و انگیزه‌ها و تجربه‌ها و آگاهی‌ها به‌دست آن‌ها تحقق یابد.»
۴- در عین حال موضوعی که نمی‌توان آن را در یان تجمع میلیونی امت اسلامی نادیده گرفت، مساله اول جهان اسلام یعنی دفاع از فلسطین و همکاری و همراهی بی‌چندوچون با ملتی است که هفتادسال است برای کشور غصب‌شده خود مبارزه می‌کند. در این ۷۰ سال اشغال سرزمین مقدس و قبله اول مسلمین، قساوت، سبعیت بی‌حدومرز صهیونیست‌ها بر همگان اثبات‌شده و با تأسف برخی سران مرتجع عربی به دنبال عادی‌سازی و تجدید روابط با رژیم اشغالگر قدس هستند بدون شک فرصت عظیم حج را برای شکست سناریوی ننگین «معامله قرن» نباید از دست داد.

فراخوان مقاومت در برابر معامله قرن/ گروه «بی» یا استکبار جهانی؟!

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر «قانونگرایی آزمایشی؟!» درج کرده که به این شرح است:
اصولا کاربرد آزمایشی قوانین برای بررسی هر چه بیشتر ابعاد آنها، کاری مفید و عقلانی است و موجب می‌شود آثار زیانبار قوانین قطعی و دائمی ناکارآمد بر مشکلات زندگی مردم نیفزاید. قوانین آزمایشی دارای ماهیتی غیرقطعی و قلمرو زمانی موقت اند و در دوران گذار از بی قانونی تا قانون قطعی و دائمی دارای کاربردند. تصویب قوانین آزمایشی در مجلس شورای اسلامی آسان‌تر از قوانین قطعی است و به علت آزمایشی بودن، به نسبت قوانین دائمی از حساسیت کمتری برخوردارند. در کمال تعجب طی دو دهه گذشته شاهد بروز پدیده‌ای در قانونگذاری کشور هستیم که مزایای قوانین آزمایشی را به معایبی چند و گا‌ها مضراتی فراوان تبدیل نموده است. ظاهرا بسیاری از قوانین آزمایشی از وجه آزمایشی خود خرسندند و قصد دائمی شدن نیز ندارند و در انتهای مهلت زمان قانونی اجرای آن‌ها با ترفند‌های گوناگون میل به تمدید چندباره خود هستند. ماجرای این دست قوانین در دولت‌ها و دوره‌های مختلف مجلس شورای اسلامی شنیدنی و گفتنی است. سرنوشت قوانین آزمایشی ابطال خودبخودی یا تبدیل آن‌ها به قوانین قطعی است. اما در سال‌های اخیر عاقبت دیگری نیز برای آن‌ها بصورت روش جاری مرسوم شده است؛ تمدید! ظاهرا دولت‌ها زحمت کار کارشناسی بررسی عملکرد قوانین آزمایشی را به خود نمی‌دهند و برای حفظ وضع موجود و تداوم آن راه میان بر تمدید را بر می‌گزینند. پیروان روزمرگی برای حفظ خاطر مبارک خود از هر گونه تنش و تغییر احتمالی، معمولا راحت‌ترین راه را برای گذران ایام خود انتخاب می‌کنند. تمدید چندباره قوانین آزمایشی با توجه به عدم اعلام نتایج انجام آزمایشی آنها، قطعا با مقاومت مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مردم مواجه شده و می‌شود. برای دور زدن مقاومت قوه مقننه، معمولا لوایح تمدید قوانین آزمایشی، در ماه‌های پایانی مهلت اجرای آزمایشی به مجلس شورای اسلامی فرستاده می‌شود و دولتمردان بطور همزمان، موضوع ضرورت اداره امور کشور با قوانین و نامطلوب بودن شرایط بی قانونی در کشور را مطرح می‌سازند. در این شرایط که توپ بی قانونی اداره امور جامعه از یکسو و رو به پایان بودن مهلت قانونی اجرای قوانین آزمایشی از سوی دیگر، در زمین مجلس شورای اسلامی است، فشار‌های اجتماعی موجب می‌شود که از روی ناچاری، نمایندگان مردم با رویه نادرست تمدید چندباره قوانین آزمایشی موافقت نمایند. اصرار دولت‌ها بر این روش و کسب نتیجه دلخواه، موجب شده است که قوانین آزمایشی از هویت و جایگاه اصلی خود خارج شده و مسیر نادرستی را در رویه قانونگذاری و اجرا تا امروز طی نموده است. صرف نظر از بدقولی دولت‌ها برای عدم تدوین لوایح قطعی نمودن قوانین آزمایشی، بالاخره معلوم نمی‌شود که آیا واقعا اجرای این دست قوانین آزمایشی که شبیه به قوانین قطعی میل به ماندن دارند، به صلاح مردم و کشور است؟ تداوم این وضع نوعی بی سامانی و بی نظمی در سازوکار اداره امور جامعه پدید می‌آورد. تقسیم کار ملی در حوزه قانونگذاری نیز به وظایف ذاتی خود پیرامون قانونگذاری آزمایشی عمل نمی‌نمایند و علل و آثار مشکلات ناشی از قوانین آزمایشی را به یکدیگر نسبت می‌دهند. ادامه حیات قوانین آزمایشی به شکل موجود امکان پذیر نیست و باید برای آن از سوی تقسیم کار ملی، چاره اندیشی صورت گیرد. قوانین آزمایشی بر این باورند که روزمرگی‌ها و تنبلی دولت همواره رایزنی‌ها و لابی گری‌های را ساماندهی می‌کند که از طریق بده بستان‌های سیاسی رایج بین دولت و فراکسیون‌های مجلس شورای اسلامی زمینه‌های تمدید چندباره آن‌ها را فراهم می‌آورد همچنانکه تا امروز فراهم آورده است. این روند، چرخه معیوبی است که در آینده‌ای نه چندان دور همانند سایر بازی‌های زبانی و زبان بازی‌های قانونگذاری، گریبان جامعه را می‌گیرد و خود مشکلی افزون بر مشکلات متعدد زندگی مردم می‌شود که باید برای رفع آن بازی زبانی دیگری را به عنوان مسکن و نه راه علاج قطعی بکار برد. اصرار بر این رویه نادرست قانونگذاری می‌تواند فرآیند تقنین آزمایشی را به غلط پایه گذاری نماید که در آن صورت آسیبی دیگر بر آسیب‌های قوه مقننه افزوده می‌شود که پالایش قوانین از آن کاری بس دشوار و شاید غیرممکن است. تقسیم کار ملی قانونگذاری باید به ایسن نکته توجه نماید که همیشه اولین و راحت‌ترین راه، لزوما بهترین راه در قانونگذاری کشور نیست. همواره دقیق‌ترین و صحیح‌ترین راه شاید دشوارترین راه باشد که باید با همه وجود سختی‌های راه دشوار را برای حل مشکلات زندگی مردم به جان خرید.
• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان «نگاه ترامپ به فرانسه» را منتشر کرده که به این شرح است:
از نگاه ترامپ، امانوئل مکرون اتوریته لازم برای پیش‌بردن روابط ایران و آمریکا را ندارد؛ به‌عبارتی، پیغام‌های مکرون برای ایران در چارچوب پیشنهاد‌های اروپا تفسیر می‌شود و ارتباطی به آمریکا ندارد. چنین گزاره‌ای این سوال را مطرح می‌کند که اگر آمریکا چنین نگاهی به فرانسه دارد، چرا مکرون تا این اندازه به این روابط ورود کرده است؟ به این سوال می‌توان به دو صورت پاسخ گفت؛ پاسخ اول مربوط به نقش فرانسه در خاورمیانه است. فرانسه برای خود نقش قدرتی فرامنطقه‌ای قائل است و بنا‌بر نقشی که برای خود تعریف کرده، به‌دنبال میانجیگری میان این دو کشور است. این نقش به‌نوعی حفظ پرستیژ فرانسه در معادلات بین‌المللی را دنبال می‌کند. این نقش فرانسه چندان موردقبول آمریکا نیست؛ پس طبیعی است که ترامپ به منتقد این نقش فرانسه تبدیل شود. پاسخ دوم به نوع پاسخ ایران به پیشنهاد‌های فرانسه بازمی‌گردد. ترامپ به‌دنبال دیدار با دکترروحانی در همین سال میلادی است. پاسخ رییس‌جمهوری کشورمان به همتای آمریکایی‌اش از این موضوع حکایت می‌کرد که تا وقتی تحریم‌ها برداشته نشود، از مذاکره خبری نیست. این پاسخ ایران می‌تواند دلیل واکنش تند آمریکا به فرانسه باشد. هرچه هست، پروژه مکرون تاکنون به نتیجه‌ای منجر نشده است.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر «اطلاع‌رسانی در حبس آماری!» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
در ایران تهیه شاخص تورم و سایر شاخص‌های قیمت از سال ۱۳۱۵ در بانک ملی آغاز شد و در سال ۱۳۳۸ تهیه حساب‌های ملی ایران نیز در این بانک کلید خورد. این بخش و مسوولیت تهیه آمار‌ها با تاسیس بانک مرکزی در سال ۱۳۳۹ به این بانک انتقال یافت. از همان سال، آمار‌های کلان اقتصادی اعم از شاخص‌های قیمت و حساب‌های ملی به‌طور مستمر و منظم توسط بانک مرکزی ایران تهیه و تدوین شد و انتشار یافت. به‌دلیل الزامات سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌های پولی و مالی، تهیه سایر حساب‌های کلان اقتصادی نیز در دستور کار بانک مرکزی قرار گرفت. از آنجا که سری زمانی شاخص‌های قیمت و حساب‌های ملی به ترتیب به سال‌های ۱۳۱۵ و ۱۳۳۸ باز می‌گردد، می‌توان آمار و اطلاعات تهیه‌شده در بانک مرکزی را به‌عنوان سرمایه‌های اجتماعی تلقی کرد و البته صیانت از اعتبار آمار مذکور نیز امری بدیهی محسوب می‌شود. اما از سال ۱۳۷۷ بدون در نظر گرفتن الزامات منطقی و علمی و فقط با استناد به یک قانون نوشته‌شده که امکانات اجرایی آن نادیده گرفته شده و لاجرم اجرای آن امکان‌پذیر نبود، بحث‌های جدید و مناقشات بسیاری بین مراجع تولیدکننده آمار در گرفت و این مطلب لطمات فراوانی به نظام آماری کشور وارد کرد. تا آن زمان آمار‌های پایه‌ای، اجتماعی و جمعیتی را مرکز آمار ایران تهیه می‌کرد و بانک مرکزی در حوزه تخصصی خویش (اقتصاد کلان) مبادرت به تولید آمار‌های اقتصادی (شاخص‌های قیمت و حساب‌های ملی) می‌کرد. این اختلاف‌نظر‌ها از آن زمان تاکنون ادامه یافته است؛ اما مدتی است که اصرار بر تمرکز تولید و انتشار آمار می‌شود، بی‌توجه به اینکه در هیچ کشوری یک سرمایه شکل گرفته از بین نمی‌رود تا کاری صرفا با هدف تمرکز بیشتر انجام شود. می‌توان با تقسیم‌بندی تولید آمار‌های تخصصی توسط واحد‌های دارای تجربه این سرمایه‌ها را حفظ کرد. برای نمونه می‌توان این امکان را فراهم کرد که بانک مرکزی در حوزه کار تخصصی خود، به تولید آمار‌های اقتصادی بپردازد و مرکز آمار ایران در حوزه‌های مختلف آمار‌های پایه‌ای و سرشماری اقدام کند. ادامه روند کنونی که به حذف یک نهاد از انتشار آمار منجر شده، تبعات و آثاری دارد که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- هم‌اکنون شاخص تورم و آمار‌های حساب‌های ملی بانک مرکزی (با وجود ماده ۱۰ احکام دائمی قانون برنامه ششم توسعه که می‌توان به راحتی به شرح مذاکرات آن در مجلس شورای اسلامی دسترسی داشت) به‌عنوان مرجع عملی داخلی و بین‌المللی شناخته می‌شود؛ بنابراین این خلأ می‌تواند بر اعتماد عمومی اثرگذار باشد.
۲- در چارچوب ارزیابی کیفیت داده‌ها (DQAF) که توسط صندوق بین‌المللی پول منتشر شده است استانداردسازی تهیه و انتشار ۸ شاخه حساب‌های ملی، شاخص‌های قیمت (مصرف‌کننده و تولیدکننده)، آمار‌های مالی دولت، آمار‌های پولی و... را در قالب یک بسته و بستر واحدی از قواعد و استاندارد‌های تهیه قرار می‌دهد. با توجه به اینکه سازگاری در تهیه شاخص‌های مذکور به دلایل فنی و تاریخی در بانک مرکزی شکل گرفته، بنابراین انتظار می‌رود انعکاس آمار‌های این نهاد مجددا از سر گرفته شود.
۳- مقوله شاخص تورم (و نرخ تورم) را نمی‌توان به‌عنوان یک عدد در نظر گرفت که مقطعی توسط بانک مرکزی و از مقطع دیگر توسط سازمان دیگری تولید شود. شاخص تورم سری زمانی طولانی و سازگاری است که ساختار سازمان تولیدکننده و دانش موجود در آن به‌دلیل تولید مرغوب آن به‌طور مرتب روزآمد شده و مطابق با روش و توصیه‌های بین‌المللی عمل کرده است. نگاهی که ملاحظات مذکور را مورد توجه قرار ندهد، به مقوله نرخ تورم صرفا به‌عنوان خبر بسنده می‌کند و به تعبیری به‌جای آنکه بر یک خط و روند تاکید داشته باشد، به یک نقطه می‌پردازد. بدیهی است محقق، برنامه‌ریز و سیاست‌گذار اقتصادی به نکات مذکور واقف هستند و می‌دانند که مهم‌ترین مشخصه‌های شاخص تورم، سری زمانی طولانی و سازگاری آن در کل و اجزا است. قطعا سری زمانی کوتاه و فاقد سازگاری اثبات‌شده (که یکی از عوامل آن کوتاهی‌اش است) قابلیت پاسخگویی به نیاز‌های موجود جامعه را ندارد.
۴- مرکز آمار فاقد سری‌های زمانی طولانی در زمینه شاخص تورم و حساب‌های ملی است. سری‌های زمانی تهیه شده در مرکز آمار درخصوص شاخص تورم به سال ۱۳۸۱ بازمی‌گردد. سری زمانی شاخص تورم بانک مرکزی دارای قدمت حدود ۹۰ساله است که قابلیت پاسخگویی به نیاز‌های حقوقی، سیاست‌گذاری و تحقیقی را دارد. هرگونه جایگزینی سری زمانی از نظر علمی غیر قابل دفاع است و منجر به گسیختگی سری‌های زمانی خواهد شد. کسانی‌که با ادبیات مرتبط در مجموعه علوم اقتصادی آشنا هستند به خوبی به این امر واقفند که این سری‌ها را باید سرمایه اجتماعی تلقی کرده و اعتبار آن‌ها را مورد تاکید قرار داد و در حفظ آن تلاش کرد. همچنین وابستگی مباحث حساب‌های ملی، شاخص‌های قیمت و سازگاری آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است.
۵- براساس بنیادی‌ترین اصول اجرا و استخراج طرح‌های آماری، فرض در اختیار داشتن داده صحیح و عاری از آلودگی، حکم استنباط صحیح آماری را (حتی با استفاده از روش‌های تحلیل آماری ساده) الزام‌آور می‌کند، در حالی که به‌کارگیری پیشرفته‌ترین روش‌های تحلیل آماری براساس داده‌هایی که مشکوک یا مشهود به آلودگی هستند استنباط آماری را قطعا با خطر اشتباه مواجه می‌سازد. ساختار و نظام حدود ۹۰ ساله جمع‌آوری اطلاعات مستقر در بخش آماری بانک مرکزی که مبتنی‌بر استفاده از آمارگیران ثابت، دائم، محلی، کارآزموده و رسمی بانک مرکزی است، از یک طرف و تکمیل، ارتقا و بهینه‌سازی این نظام در طول زمان از سوی دیگر باعث شده است که فرض داده سالم و صحیح در آمار‌های بانک مرکزی تثبیت شود. در جهت تایید این فرض نظام جمع‌آوری اطلاعات بانک مرکزی (اعم از نیروی انسانی، سخت‌افزار و نرم‌افزار‌های لازم) به‌گونه‌ای طراحی و تکمیل شده است که هم‌اکنون در هیچ یک از سازمان‌های تولیدکننده آمار، چنین پتانسیلی وجود ندارد. چنین ساختاری که از اصلی‌ترین پیش‌نیاز‌های انجام طرح‌های آمار اقتصادی است، در سازمان‌های دیگر وجود نداشته و به همین دلیل نتایج استخراج شده از طرح‌های آماری مبتنی‌بر نظام جمع‌آوری اطلاعات که فاقد مشخصات نامبرده باشد با آمار‌های اقتصادی بانک مرکزی قابل مقایسه نیست و قابلیت جانشینی آن را ندارد.
۶- بانک‌های مرکزی و طبیعتا بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، اصلی‌ترین و مهم‌ترین نهاد استفاده‌کننده از شاخص‌های کلان اقتصادی به‌ویژه شاخص تورم و رشد اقتصادی هستند. به همین دلیل، اطمینان به دقت و صحت شاخص‌های مذکور و همچنین دسترسی آسان و سریع به اجزای آن در تمام سطوح (تا سطح داده‌های خام) از ضروریاتی است که برای کسب آن بانک مرکزی اقدام به تهیه شاخص‌های مورد استفاده کرده است.
۷- مقبولیت و کیفیت بالای شاخص مذکور که در بانک مرکزی تهیه می‌شود، باعث شده تا ملاک تعدیل هزینه‌ها و دستمزدها، نه تنها در آیین‌نامه‌ها و قرارداد‌های داخلی و خارجی کشور، بلکه در قوانین مصوب نامبرده در ذیل نیز شاخص تورم بانک مرکزی باشد:
- تعدیل مبلغ مهریه، تبصره‌ای بر ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی مصوب ۱۳/ ۱۲/ ۱۳۷۷ مجلس شورای اسلامی.
- دعاوی مربوط به چک، تبصره الحاقی به ماده ۲ قانون اصلاح چک مصوب ۱۰/ ۳/ ۱۳۷۶ مجمع تشخیص مصلحت نظام.
- دیون معوق، ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه عمومی انقلاب مصوب ۲۷/ ۱/ ۱۳۷۹ شورای نگهبان.
- تعدیل حقوق و دستمزد بند یک از ماده ۴۱ قانون کار.
۸- برخی از شاخص‌های اقتصادی و گزارش‌های تولید شده در بانک مرکزی منحصربه‌فرد است و توسط سازمان دیگری تولید نمی‌شود که ازجمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- آمار فعالیت‌های ساختمانی بخش خصوصی در مناطق شهری ایران
- شاخص قیمت زمین در مناطق شهری ایران

- نتایج بررسی اشتغال و بیکاری در مناطق شهری ایران (ماهانه)
- نتایج بررسی کارگاه‌های بزرگ صنعتی کشور (فصلی)
- شاخص بهای کالا‌های صادراتی
- بررسی آماری خدمات حمل‌ونقل جاده‌ای بخش خصوصی (فصلی)
- بررسی آماری خدمات حمل‌ونقل ریلی بخش خصوصی
و ...
۹- اعداد و سری زمانی شاخص‌هایی که تاکنون در نشریات بین‌المللی IFS و ILO به چاپ رسیده غیرقابل تغییر است. این تغییر مرجع و سری زمانی مورد قبول سازمان‌های بین‌المللی نبوده و موجبات بی‌اعتباری آمار‌های اقتصادی کشور را فراهم خواهد آورد. با تغییر سری زمانی شاخص قیمت بانک مرکزی چه با ادله قانونی و چه با ادله‌ای دیگر در منظر بین‌المللی، صحت مفاد قرارداد‌های بین‌المللی و میزان تعهدات ایران نسبت به طرف خارجی زیر سوال خواهد رفت. به این مشکل می‌توان امکان ایجاد تنزل در جایگاه علمی کشور در مجامع بین‌المللی آمار و سازمان‌های متولی انتشار آمار‌های رسمی کشور‌ها در سطح جهان را نیز اضافه کرد؛ بنابراین قطع جریان اطلاع‌رسانی در زمینه‌های آمار‌های اقتصادی منحصربه‌فرد که شامل ده‌ها عنوان بررسی آماری است مسوولان، برنامه‌ریزان، سیاست‌گذاران و محققان را با خلأ آمار‌های اقتصادی مواجه خواهد کرد. از ریاست محترم جمهوری که بر در دسترس بودن اطلاعات تاکید دارد، انتظار می‌رود در اولین گام اجازه دهد رسانه‌ها، خبرنگاران و محققان به تمام آمار‌های تولید شده در کشور از جمله آمار بانک مرکزی دسترسی داشته باشند.

• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «پیام حضور اسرائیل در ائتلاف دریایی آمریکا» درج کرده که به این شرح است:
حضور رژیم صهیونیستی در منطقه خلیج فارس می‌تواند آغاز یک چالش جدی باشد. جمهوری اسلامی ایران با تشکیل محور مقاومت و همکاری با آن، عملا سیاست دور سازی رژیم صهیونیستی از مرز‌ها را دنبال کرده است و سیاست دفاعی ایران در طول سال‌های اخیر، رها سازی مرز‌ها از هر نوع درگیری و تجاوز خارجی بود. جمهوری اسلامی ایران، سازمان منافقین را با همکاری دولت عراق از مرز‌های ایران دور ساخت. داعش را از ۴۰ کیلومتری خود عقب نشاند، سبب خروج آمریکا از غرب آسیا شد و عملا کمربند امنیتی به وجود آورد که در آن سیاست رسمی و اصلی اش، مقابله با تل آویو و سرکوب اراده‌های راهبردی و قدرت ژئواستراتژی صهیونیست هاست. حالا اعلام حضور رژیم صهیونیستی در یک ائتلاف دریایی علیه ایران، آن هم در خلیج فارس پیام واضحی از سوی واشنگتن به تهران است که تنش در خلیج فارس افزایش می‌یابد و به طور حتم ایران در این زمینه سکوت نخواهد کرد. همچنان که سخنگوی وزارت خارجه ایران به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: «جمهوری اسلامی ایران معتقد است اصل این ائتلاف تنش زاست و هرگونه حضور احتمالی رژیم اشغالگر قدس در این ائتلاف خودخوانده را، که وجود نامشروعش در خاورمیانه اساس ناامنی و بی ثباتی است، تهدیدی آشکار علیه امنیت، حاکمیت و تمامیت ارضی خود و عاملی بحران آفرین و بی ثبات ساز در منطقه خلیج فارس تلقی می‌کند و در چارچوب سیاست بازدارندگی و دفاعی کشور، حق مقابله با این تهدید و دفاع از خود را محفوظ می‌دارد و در عمل به آن در چارچوب سیاست دفاعی کشور، تردیدی ندارد و مسئولیت کلیه عواقب این اقدام خطرناک برعهده رژیم آمریکا و رژیم نامشروع صهیونیستی خواهد بود.» اگر بخواهیم موضع گیری وزارت خارجه ایران را بر پایه تحلیل گفتمان، تحلیل و بررسی کنیم، اهمیت این واکنش شاید در ردیف یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی باشد که در سال گذشته، وزارت خارجه کشورمان به آن واکنش نشان داده است. یک: ایران حضور رژیم صهیونیستی را تهدید امنیت ملی، حاکمیت و تمامیت ارضی خود معرفی کرده است. در طول چهار دهه گذشته هر جا ایران موضوعی را تنش زا دانسته، تلاش کرده است با رویکرد «صبر استراتژیک» آن را تحمل کند، اما در قبال پرونده‌هایی که حاکمیت و امنیت ملی اش را درگیر می‌سازد، هیچ گاه از رویکرد «صبر» استفاده نکرده و عملا به پرونده ورود و تلاش کرده تا معادلات صحنه را به نفع خود تغییر دهد. در واقع ایران بدون لحظه‌ای درنگ، به پرونده‌ای که امنیت ملی و حاکمیت اش را درگیر سازد ورود می‌کند و در برابر آن موضع جدی اتخاذ خواهد کرد. باید درک کرد چنین موضعی به طور حتم علیه کشور‌هایی خواهد بود که در این ائتلاف حضور دارند. دو: دست ایران برای درگیری با رژیم صهیونیستی در خلیج فارس باز است. صهیونیست‌ها در چند موضع نظامی در سوریه علیه ایران اجرای آتش توپخانه، موشکی و هوایی داشتند که هر یک با واکنش سخت ایران مواجه شد و عملا ایران نشان داد به هیچ عنوان در برابر رژیم صهیونیستی سکوت نخواهد کرد. حضور صهیونیست‌ها در خلیج فارس به طور حتم تهران را ترغیب خواهد کرد تا برای مهاربیشتر تل آویو دست به اقداماتی در مدیترانه و محیط پیرامونی رژیم صهیونیستی بزند که برای اسرائیل، گران تمام خواهد شد. این اقدام می‌تواند حتی در سیاست «اقدام متقابل» به تجهیز حزب ا... یا حتی ارتش سوریه به قایق‌های تندرو و نیروی دریایی لازم برای مهار رژیم صهیونیستی در مدیترانه منجر شود. موضوعی که می‌تواند کفه معادلات در دریای مدیترانه را کاملا تغییر دهد. سه: همان طور که مطرح شد به نظر می‌رسد ورود رژیم صهیونیستی به این ائتلاف را باید مسئله‌ای قابل توجه قلمداد کرد که با هدف افزایش سطح تنش‌ها در منطقه از سوی آمریکا و انگلیس دنبال می‌شود. بدیهی است ایران تا به امروز برای کشور‌های همسایه خود در خلیج فارس سیاست خصمانه یا متقابل به مثلی استفاده نکرده اما، حضور نظامی رژیم صهیونیستی می‌تواند این پیام جدی را برای کشور‌های منطقه داشته باشد که ورود به این ائتلاف برای آنان خطرات جدی خواهد داشت و موضوع صرفا حضور اسمی یا نمایشی در یک ائتلاف نخواهد بود. باید منتظر ماند و دید آیا صهیونیست‌ها حاضر به ریسک در این سطح هستند یا خیر؟

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر «برگی دیگر از پروژه نفوذ» منتشر کرده که در ادامه می خوانید:
در آمریکا هم قوانین سختگیرانه‌ای در رابطه با این‌گونه محصولات وجود دارد. بنابر اعلام آکادمی پزشکی زیست‌محیطی ایالات متحده (AAEM)، پزشکان کشور آمریکا موظف شده‌اند به مردم، جامعه پزشکی و بیماران خود درخصوص پرهیز از محصولات تغییریافته ژنتیکی (GM) آموزش‌های لازم را ارائه کنند و نگرانی‌های مرتبط با محصولات تغییریافته ژنتیکی و خطرات آن را برای سلامت مردم به اطلاع عموم برسانند. پزشکان یادشده خواستار مطالعات جدی بلندمدت روی محصولات فوق و برچسب‌گذاری آن‌ها شده‌اند. به‌طور کلی می‌توان گفت امروزه ۳۸ کشور جهان محصولات تراریخته را ممنوع و ۶۴ کشور برچسب‌گذاری آن را اجباری کرده‌اند. در آمریکا و اروپا تمام اطلاعات و نتایج تحقیقات مربوط به محصولات تراریخته عمومی محسوب شده و از طریق پایگاه‌های اطلاع‌رسانی عمومی در اختیار عموم مردم قرار می‌گیرد. اما در ایران این اطلاعات به‌نوعی در حریم مالکیت معنوی قرار دارند و در اختیار مردم قرار نمی‌گیرند. با وجود اینکه از سال ۹۵ برچسب‌گذاری محصولات تراریخته در ایران آغاز شده است، اما هنوز بسیاری از این محصولات از درج لوگو یا برچسب آن خودداری کرده یا برخی دیگر با فونت کوچک در توضیحات خود عنوان تراریختگی را درج کرده‌اند. متاسفانه در کشور ما جریان موافق تولید و واردات محصولات تراریخته که خود عمدتا از بنگاهداران و سرمایه‌گذاران این حوزه هستند، طی سالیان اخیر و پس از روشنگری اساتید برجسته حوزه بیوتکنولوژی در نقد محصولات تراریخته، تمام تلاش خود را صرف توجیه و ایجاد «اشتباه محاسباتی» برای مسئولان دولتی برای متقاعدکردن آن‌ها نسبت به ضرورت کشت محصولات تراریخته در داخل کشور کرده و در این مسیر حتی از ارائه آمار‌ها و اطلاعات غلط نیز دریغ نکرده‌اند، درحالی‌که به گفته جمع زیادی از محققان و کشاورزان، عملا لزومی به استفاده از تراریخته‌ها وجود ندارد، زیرا نسبت به ارقام طبیعی، عملکرد بالایی ندارند و خواص خوب‌شان هم مانند مقاومت به آفات و علف‌کش‌ها پر از ضرر و زیان است و اگر محدودیت‌هایی باشد، روش‌های دیگری برای رفع آنهاست. امروزه طرفداران این صنعت باید به این سوال پاسخ دهند که چرا کشور‌های تولید‌کننده محصولات تراریخته و صادرکننده بذر‌های این محصولات، خودشان آن‌ها را مورد استفاده داخلی قرار نمی‌دهند؟ و سوال دیگر اینکه آیا می‌شود باور کرد که کمپانی‌های صهیونیستی تولید مواد کشنده و معلول‌کننده میلیون‌ها انسان در سراسر دنیا اکنون در فکر تولید غذای مردم جهان به‌خصوص مردم مسلمان باشند تا بر اثر گرسنگی نمیرند؟ واقعیت آن است نفوذی که رهبری سال‌هاست بر آن تاکید فرموده‌اند مدت‌هاست در سایه غفلت مسئولان شروع شده؛ درحالی‌که چهره عوض کرده و با ابزار‌های تغییریافته وارد شده‌اند به‌طوری که پنهانی و غیرقابل تشخیص شده و به‌صورت خزنده و خطرناک از درون به کشور ضربه می‌زنند؛ امروز به‌درستی می‌توان گفت رواج محصولات تراریخته توطئه صهیونیسم برای بیمار کردن ملت ایران و مصداق جدی خط نفوذ است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *