«من آن تو ام»، سی روایت از دیدار شمس و مولانا که تاکنون نشنیده‌اید

19:00 - 07 مرداد 1398
کد خبر: ۵۳۷۳۲۱
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
«من آن تو ام» سی روایت از وقایع ما بین شمس و مولانا به قلم عبدالحمید ضیایی است که تاکنون در هیچ کتابی به آن‌ها اشاره نشده است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، این کتاب شامل داستانِ سی روایتِ متفاوت از دیدار‌های شمس و مولانا است که در ادامه به عنوان‌های این سی روایت اشاره می‌شود:

بکوبید دُهُلها و دگر هیچ مگویید!، نخستین باران جهان، من مُصحفِ باطلم، ولیکن ...، حالا چرا شمس؟، کسی که کفر ندارد طلب ندارد!، خوش کافَرَکی است این شهاب!، دورِ خودت بچرخ! یارْ خودِ تویی! ...، بازیچة کودکانِ کویش کردی!، وطنِ من دریاست!، در اندرونم بشارتی است ...، تنها نیستیم، هستند!، رازْ شاید همین عدمِ حضور تو باشد، نقدی پسامدرن بر متنی کلاسیک، معنا را به ذاتِ تهیاش برگردان!، دیدارِ شمس با شمس، خود غریبی در جهان، چون شمس نیست!، آیا خداوند هم تقیّه کرده است؟، از تناقض‌هایِ دل پُشتم شکست، اَنتمُ الفقراء اِلی الله، تا نمُردی، نبُردی!، تابوتی برای پدرم، گهوار‌های برای پسرم، از رنجی که بودا می‌بَرَد!، وقت نیست هنوز!، هشیاری در عینِ مستی، به وقتِ نیامدن ...، عاشقِ خویشم!، دنبالِ کسی نمی‌گردم، متنِ کاملِ لایحة سرگشادة واخواهی، اورادی در حلولِ باد و تناسخِ باران و پلک‌هایم دارد سنگین می‌شود ...

«من آن تو ام»، سی روایت از دیدار شمس و مولانا که تاکنون نشنیده‌اید

در بخش‌هایی از این کتاب رگه‌هایی از زبان طنز دیده می‌شود که به خوبی با موضوعات عارفانه و ادبی ارائه شده است. از جمله این بخش‌ها می‌توان به پاره بیست و هشتم کتاب با عنوان «متن کامل لایحه سرگشاده واخواهی» اشاره کرد که در ادامه قسمت‌هایی از آن را می‌خوانیم:

«ریاست محترم شعبة سوم دادگاه کیفری قونیه

موضوع: واخواهی از محکومیت در دادنامة غیابی

با سلام و احترام

درخصوص دادنامة شمارة ۰۱ مورخ ۰/ ۲/ ۴۷ ه. ق، که ۱، ۲، ۱، ۶

اینجانب یا موکّلم در هیچ یک از جلسات رسیدگی حضور نداشته ولایح‌های تقدیم نکرده) و امید است رعایت اصول دادرسی عادلانه

و منصفانه از جمله برائت، بیطرفی قاضی، تفسیر به نفع متهم، علنی بودن دادرسی، حقِ دفاعِ متهم، ترجیحِ خطا در عفو بر خطا در مجازات، و ... مورد توجه قرار گرفته باشد بدون انجام ابلاغِ واقعی یا قانونی، از طریق مطبوعاتِ جهان‌های موازی به اطلاع موکّلم

رسیده است، به منظور تشحیذِ ذهنِ آن جناب، مطالب ذیل را به استحضار میرساند:

۱. اتهامات انتسابی به آقای شمس الدین محمد، فرزند ملکداد، متولد خوی و مقیم قونیه، مشهور به «شمس تبریزی»، طبق کیفرخواست صادره از دادسرای کیفری عمومی قونیه، که اساس دلیل محکومیت موکّل در دادگاه محترم قونیه قرار گرفته است، الف (ترویج عشق زمینی؛ ب (انهدامِ بنیان مقدس خانواده؛ ج (ترغیب زنانِ خانهدار به فرار از خانه؛ د (مباشرت در قتل زوجة قانونی و دائمی خود به نام خانم کیمیاخاتون میباشد.

۲. ادلة انتساب اتهامات

الف (کشف اسناد و مدارک مندرج در کتاب ملت عشق و اعترافات خانم اِلیف شافاک، فعال مدنی و نویسندة فمینیست.

ب (کشف اسناد و مستندات تاریخی مندرج در کتاب مناقبالعارفین، تألیف آقای افلاکی، از معاصران موکّل.

ج (اعلام جرمِ خانم سعیده قدس، در کتاب جدیدالانتشارشان با عنوان کیمیاخاتون

۳. توضیح دربارة اتهامات فقرة الف و ج این است که، طبق گزارش مکتوب و منتشرشدة سرکار خانم الیف شافاک، فردی به

نام خانم اللا روبنشتاین، زنی خانهدار و میانسال، که خود را طی زندگی مشترک وقف فرزندان و شوهرش کرده بوده، به عنوان

ویراستار کتاب، از طریق ایمیل با نویسند‌های آشنا گردیده و تصمیم میگیرد از خانه بگریزد.

نکتة مغفولٌ عنه این است که نویسندة مشارٌالیه، عزیز زاهار، که در این کتاب به عنوان پیر طریقت و نمایندة قانونیِ جنابِ شمس

معرفی شده، فاقد اوصاف لازم است و علیهذا نمیتوان به این انتساب استناد حقوقی کرد.

از باب ایضاح مصداقی، به استحضار میرساند که این توریستِ غربی در اولین ایمیل دریافتی از یک ویراستارِ ناشناخته قلبش دفعتاً

فروریخته و عاشق زنی خانه دار میشود که سه فرزند دارد و مضافاً اینکه در مرحلة آتی موافقت میکند که خانوادة اللا دچار فروپاشی شود.

سؤال ما از شُکات محترم پرونده این است که خانم شافاک بر اساس کدام فتوای آقایان مولانا یا شمس اقدام به نابودی این زندگی مشترک نموده است؟»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *