رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

محفل شب شعر رضوی در دورۀ آموزشی اسلام ناب برگزار شد

11:48 - 24 تير 1398
کد خبر: ۵۳۳۳۵۳
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
شب شعر رضوی با حضور شاعران جوان انقلابی در چهارمین دورۀ آموزشی اسلام ناب برگزار شد.

به گزارش گروه فرهنگی به نقل از روابط‌عمومی دورۀ اسلام ناب، طبق برنامه، حسین قرایی به‌جای شعرخوانی، با ذکر خاطراتی به بیان سیرۀ رهبر انقلاب درخصوص شعر و برخورد با شاعران پرداخت. در محفل دیدار شاعران با رهبر انقلاب یک رباعی را خواند:

عهدی است که بسته‌ایم برمی‌خیزیم
با آنکه شکسته‌ایم برمی‌خیزیم
هروقت که نام عشق را می‌خوانند
هرجا که نشسته‌ایم برمی‌خیزیم

رهبر انقلاب رباعی را حفظ بودند و در خواندن شعر همراهی کردند. هادی فردوسی که تعجب کرده بود که ایشان از چه طریق رباعی او را خوانده و حفظ کرده‌اند، درمی‌یابد که آقا نشریۀ «سوره» را که وحید جلیلی در آن سال‌ها در می‌آورد، خوانده‌اند و این رباعی جزو اشعاری بود که در آن منتشر شده بود. برای فردوسی عجیب بود که رهبر مملکت نشریه‌ها را هم می‌خواند.

کمی با ادب سیدعلی خامنه‌ای آشنا شوید

یوسف‌علی میرشکاک می‌گفت در سال‌های دفاع مقدس روزنامه را رها کردم و رفتم خط مقدم. آقا پیام دادند که برگرد در روزنامه بنشین کارت را بکن! یک بار هم در محفل دیدار رهبری با شاعران، میرشکاک در ردیف سوم روبه‌روی آقا نشسته بود. برخی از بزرگان جلسه پیش ایشان رفتند و گفتند جای شما آن جلوست نه اینجا. قبول نکرده بود. تا اینکه خود آقا گفتند آقای میرشکاک بیایید جلو.

حسین قرایی ادامه داد: خود من چند روز پیش مطلبی را در «وطن امروز» منتشر کردم. آقا پیغام دادند که من مطلب را خواندم و خوب بود. این‌ها را گفتم که یادآوری کنم که ما رهبری داریم که حواسشان شش‌دانگ جمعِ فرهنگ است و کوچک‌ترین اتفاقات فرهنگی را رصد می‌کنند و بر آن تسلط دارند. این نکته را باید در خاطر نگه دارید تا فردای روزی که از دورۀ اسلام ناب رفتید، بروید سراغ امام جمعه‌ها و مسئولان فرهنگی شهر و استانتان و آن‌ها را کمی با ادب (به‌معنای دقیق لفظ) سیدعلی خامنه‌ای آشنا کنید. از آن طرف هم باید بدانید که اگر سکوت کنید، غربت فعالان فرهنگ و هنر و پس از آن رهبری افزایش پیدا می‌کند. ۲۰ سال پیش، محمدرضا آغاسی را به حوزۀ هنری راه ندادند. محمدرضا آغاسی کیست؟ شاعری که در همان سال‌ها گفته بود:

مسلمان‌نمایان تکنوکرات
رهاوردتان چیست جز منکرات
شما گر نمایندۀ مردمید
چرا مات و مبهوت و سردرگمید
شمایی که دین را به نان می‌دهید
کجا در ره عشق جان می‌دهید

تازه آغاسی از شعرای مردمی است. پسرش تعریف می‌کرد که در همان زمان، در روستا‌های شیراز کیپ‌تاکیپ می‌ایستادند تا شعر ایشان را بشنوند.

حسین قرایی در بخش دیگری از سخنانش به نکته‌هایی که از رهبری یاد گرفته است اشاره کرد. یکی از نکات، «اصل محبت» است. ایشان همیشه به دیگران و ازجمله اهالی فرهنگ امید می‌دهند و این امید، با نشاط معنوی همراه است.

نکتۀ دیگر، کار مداوم فرهنگی است. تقریظ بر کتاب‌های جبهه فرهنگی انقلاب یکی از کار‌های مداوم رهبری است. ما هم باید یاد بگیریم و به کار‌های فرهنگی انقلابی ضریب بدهیم. مثلاً آقای رحیم مخدومی فقط ۷ جلد کتاب دربارۀ فتنه دارد.

نکتۀ بعدی، بی‌منت کار کردنِ آقاست. برای مثال، قبل از انتشار کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، علی خوش‌لفظ، راوی کتاب، بر اثر اتفاقاتی گوشه‌نشین شده بود. با چاپ کتاب، آقای حسام و صدبرابرِ ایشان، آقا، علی خوش‌لفظ را سرِ دست گرفتند.

نکتۀ دیگر، پاس‌کاری فرهنگی آقاست. مثلاً وقتی می‌گویند من کار بچه‌های مؤسسۀ شهرستان ادب را دیدم و از آن تعریف می‌کنند، همة ما ترغیب می‌شویم آن‌ها و کارهایشان را دنبال کنیم و توجه ما جلب می‌شود.
توصیه به شرکت‌کنندگان در دوره اسلام ناب

قرایی در انتها به شرکت‌کنندگان در دورۀ اسلام ناب گفت: گام دوم انقلاب را شما باید بردارید. بیایید اینجا با هم عهد ببندیم که در هر استان یا شهرستانی که هستید، به یک هنرمند انقلاب ضریب بدهید. صداوسیما و نهاد‌های فرهنگی و امامان جمعه و... را پای کار بیاورید و برایشان کار تعریف کنید. برای هر بزرگ‌مرد انقلاب در آن منطقه، ابتدا بزرگداشت بگیرید، سپس برایش مستند بسازید و بعد هم کتابش را منتشر کنید. من هم پای کار شما می‌آیم.

پس از سخنان قرایی، شاعران به شعرخوانی پرداختند. ابتدا محمود حبیبی کسبی پشت تریبون قرار گرفت.

حبیبی قبل از شعرخوانی‌اش، با اشاره به جمعیت و فضای پرشور و هیجان سالن گفت که ما فکر می‌کردیم که شما در طول روز کلاس‌های متوالی داشته‌اید و در این ساعت (۱۰:۳۰ شب) با جماعتی روبه‌رو خواهیم بود که چرت می‌زنند. اما خدا را شکر که می‌بینیم این‌قدر بانشاط هستید.

حبیبی سپس شعری را قرائت و آن را به حضرت رضا علیه‌السلام تقدیم کرد که در ادامه چند بیت از آن می‌آید:

رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی

فلک‌آستانی ملک‌پاسبانی
ضمان کارگاهی جنان بارگاهی

سلام‌ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی

خیالت به سر خون هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی

شلوغ است دورت، ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوت دلبخواهی

چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی...

حبیبی سپس شعری به ساحت مولی‌الموحدین علیه‌السلام تقدیم کرد که چند بیت از آن به شرح زیر است:

عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی» ...
من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟
شاهان عالم‌اند به خوانت گدا، علی...
در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علی‌ست و تا انتها علی...
با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علی.
چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد
حُسن‌القضاست از پس سوءالقضا علی
در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی
عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبه‌اند و فقط آشنا علی...

پس از حبیبی، سجاد سامانی پشت تریبون رفت و شعر اولش را به امام هشتم علیه‌السلام تقدیم کرد:

میان شادی دیدار و انتظار، یکی
همیشه قسمت مرد است از این دو کار، یکی
هزار دوست غمم را شنیده است، ولی
نیامده است به یاری از این هزار، یکی
به سویت آمده‌ام با دو همسفر در راه
دل شکسته یکی، جان بی‌قرار یکی
تو پادشاه همه عالمی به تنهایی
من از میان گدایان بی‌شمار یکی
به بام هیچ کسی جز تو پر نخواهم زد
که نیست مثل تو در خلق روزگار یکی

سامانی دربارۀ شعر دومش توضیح داد که در نوجوانی در مدرسه‌ای درس خوانده که در آن، تحت تأثیر افکاری خاص، برداشت غلطی از انتظار ترویج می‌شده است. این شعر را در ردّ آن فکر و برداشت از انتظار سروده است.

به رغم سیلی امواج، صخره‌وار بایست
در این مقابله، چون کوه استوار بایست

خلاف گوشه‌نشینان و عافیت‌طلبان
تو در میانۀ میدان کارزار بایست!

نه مثل قایق فرسوده‌ای کناره بگیر
نه مثل طفل هراسیده‌ای کنار بایست!

در این زمانۀ بدنام ناجوانمردی
به ¬نامِ نامیِ مردان روزگار بایست!

بس است این که به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار «نشستی»، به انتظار «بایست»!

پس از سامانی، میلاد عرفان‌پور به شعرخوانی پرداخت. او شعر اول را مانند سایر میهمانان به حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السلام تقدیم کرد. ابیاتی از این شعر را بخوانید:

این طرف مجاوران، آن طرف مسافران
پای سفره تواند، غایبان و حاضران
در پی تو رفته‌اند، رفته رفته شعر‌ها
مانده زیر دین تو، واژه‌واژه شاعران
هیبت تو دیدنی است، شأن تو شنیدنی است
بار‌ها شنیده‌ایم، از تمام زائران...

حسین زحمتکش شاعر بعدی بود که به روی صحنه رفت و شعر خواند. او نیز غزلی را به حضرت شمس‌الشموس تقدیم کرد:

جز اینجا هیچ جا آرامشی در من نمی‌گیرد
کبوترزاده جایی جز حرم مأمن نمی‌گیرد

تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد
تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمی‌گیرد

کنار خویش بنشانم، گدایت، تکه نانش را
زمانی که رفیقش هست از دشمن نمی‌گیرد

مگر نه اینکه دوری، دوستی می‌آورد‌ای ماه؟
دلم قرص است این دوری تو را از من نمی‌گیرد...

شاعر بعدی که شعرخوانی کرد، علیرضا سمیعی بود که شعر نو خواند:

به شهری آمده‌ام که شفاگرفتۀ نامی است
با خانه‌های سحر
خیابان‌هایی از تازه‌بهشت
کبوتر به سرگرفته قلبم
در آواره‌ترین صحن جهان
و حالا هر زمانی که باشد
هشتمین روز هفته است
چقدر مدینه دارد این شهر...

محمدرضا طهماسبی طولانی‌ترین اشعار را قرائت کرد. شعر اول در وصف حضرت امام رضا علیه‌السلام بود و شعر دوم در مدح امیرالمؤمنین و حضرت عباس علیهما‌السلام. برخی از ابیات این دو شعر:‌

ای ماه و اختران همه در چاپلوسی‌ات
بر پای می‌زنند سر از پای‌بوسی‌ات
ناهید و زهره مشتریانی که مانده‌اند
انگشت بر دهان شکوه ونوسی‌ات
خورشید را به وقت تجلی زمین زده است
یک ذره از شمایل شمس‌الشموسی‌ات

مبین اردستانی شاعر بعدی بود که چهارپاره خواند:

وقتی از ذوق و شوق زیارت
التهاب و جنون در سرم بود
چشمم افتاد به چشم‌هایش
خادم زائران حرم بود
دیدم از آتش عشق مولا
سوخته جامۀ عقل و هوشش...

در نهایت رضا وحیدزاده نیز شعری را قرائت و آن را به امام رضا علیه‌السلام تقدیم کرد:

خورشید بی‌غروب خراسانمان سلام
یا حضرت رئوف، شه مهربان سلام
وقتی ز سمت مشرقتان عشق می‌وزد
گل می‌کند هر آینه بر هر دهان سلام...

چهارمین دورۀ آموزشی اسلام ناب در اردوگاه سیدالشهدای آبعلی از تاریخ ۱۸ تیرماه در حال برگزاری است و تا اول مرداد نیز ادامه دارد. در این دوره، حدود ۱۲۰۰ نفر از دانشجویان و طلبه‌های ایرانی و خارجی با معارف اسلام ناب از نگاه امام و رهبری آشنا می‌شوند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *