شلیک به انبار باروت/دزدان دریایی را منتظر نگذارید!

10:49 - 19 تير 1398
کد خبر: ۵۳۲۰۷۹
شلیک به انبار باروت، دزدان دریایی را منتظر نگذارید!، الزامات تحقق قدرت بازدارندگی اقتصاد، جای نگرانی نیست، از چاله به چاه و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

شلیک به انبار باروت/دزدان دریایی را منتظر نگذارید!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، شلیک به انبار باروت، دزدان دریایی را منتظر نگذارید!، الزامات تحقق قدرت بازدارندگی اقتصاد، جای نگرانی نیست، ایران هوشمند؛ آینده روشن، کاهش قیمت‌ها و تولید قدرت نرم، گذر از صبر راهبردی به مقاومت فعال، چند توصیه برای بهبود سفره مردم، آشنا‌ها چه بر سر رسانه می‌آورند؟، بازی فرانسه، جیسون گیت، از چاله به چاه و تمرین زندگی کریمانه گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر« شلیک به انبار باروت» منتشر کرد که به این شرح است:
از سال ۲۰۱۶ به این سو که «دونالد ترامپ»، سکان ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفت، گام‌به‌گام، تعهداتی که در جریان تبلیغات انتخاباتی به لابی صهیونیسم داده بود را به مرحله اجرا درآورد. وی به سران متنفذ صهیونیسم وعده داده بود که بیت‌المقدس را به‌عنوان پایتخت ابدی رژیم صهیونیستی به رسمیت بشناسد، سند بلندی‌های جولان که در سال ۱۹۶۷ پس از جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل به اشغال صهیونیست‌ها در آمد را به نام تل‌آویو بزند و راه‌حل جامعی برای به‌اصطلاح مختومه کردن پرونده فلسطین که به نام «معامله قرن» معروف شده، ارائه نماید. رؤسای جمهور سابق آمریکا، هیچ‌کدام جرأت نزدیک شدن به این موضوعات را نداشتند و به‌عنوان نمونه، طرح انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، بیش از سه دهه روی میز اتاق بیضی کاخ سفید خاک می‌خورد! ترامپ، اما با این وعده‌های پر زرق و برق توانست نظر لابی آیپک را جلب و آن‌ها را برای بکارگیری همه توان و ظرفیتشان در راستای پیروزی در انتخابات سه سال پیش مجاب کند. رئیس‌جمهور جاه‌طلب آمریکا نیز به همه تعهداتش برای رژیم کودک کش عمل کرد و یکی پس از دیگری وعده‌هایش که در واقع، گام‌های حساب‌شده‌ای برای تبدیل کردن غرب آسیا به منطقه‌ای صهیونیستی و تحت سیاست‌های این رژیم بود را به مرحله اجرا در آورد. علیرغم اینکه ترامپ، تبلیغات سنگینی برای ارائه و اجرای طرح صلح کذایی خود به راه انداخت و آن را معامله قرن نامید، اما به‌واسطه مخالفت‌های گسترده در سطح سران کشور‌های عربی- اسلامی و رهبران فلسطین و منطقه، بخش سیاسی و اقتصادی آن با شکست مواجه شد. بنا بود که بسیاری از کشور‌ها در کنفرانس اقتصادی منامه شرکت کنند که به دلیل روشنگری جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت، با استقبال سرد مدعوین مواجه و سطح آن از «کنفرانس» به «کارگاه» تقلیل پیدا کرد. گواه این مدعا آن است که روز دوشنبه این هفته، جارد کوشنر، مشاور ارشد کاخ سفید و داماد دونالد ترامپ اذعان کرده بود که بخش اقتصادی معامله قرن شکست خورد و علت آن را فشار تشکیلات خودگردان به شرکت‌ها و کشور‌ها برای عدم حضور در کارگاه اقتصادی بحرین عنوان کرد. تشکیلات خودگردان، مجموعه‌ای سازش‌کار است که با بسیاری از طرح‌های آمریکایی – صهیونیستی موافقت کرده و اینکه حالا در خصوص معامله قرن، چنین رویکردی به‌موازات گروه‌های مقاومت غزه اتخاذ نموده، از فروپاشی این طرح از منظر سیاسی هم حکایت دارد. ماجرای واگذاری بلندی جولان به رژیم صهیونیستی نیز بیشتر به طنز و فکاهی شبیه است تا یک تحول مهم منطقه‌ای! ترامپ این اقدام را در حالی انجام داد که پیش از آن، هیچ اطلاعی درباره تاریخچه این منطقه و اتفاقات روی‌داده پیرامون آن نداشت و به عقیده ناظران بین‌المللی، این تصمیم را در راستای معامله قرن اتخاذ کرده است. این در حالی است که روز گذشته، «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس سالانه «مسیحیان متحد برای اسرائیل» از توهم تملک صهیونیست‌ها بر بلندی‌های جولان استقبال کرد، به رسمیت شناخته شدن این منطقه برای اسرائیل را نشانه احترام به رژیم اشغالگر دانست و پس از آن مدعی شد که خداوند به وی لبخند زده است! از طرفی، نتانیاهو که از اقدامات بی‌نظیر ترامپ به وجد آمده بود، فکر نمی‌کرد که هر چه دامنه تعرضات و جاه‌طلبی‌های وی و کلیددار کاخ سفید بیشتر شود، به همان اندازه دچار دردسر‌های جدیدتر و مقاومت‌های جدی‌تری خواهد شد. کلید خوردن راهپیمایی بازگشت از سال گذشته تاکنون، تحمیل دو شکست مفتضحانه طی دو جنگ دو روزه به تل‌آویو و پذیرش شرایط حماس برای آتش‌بس نشان داد که مقاومت فراتر از آن است که کاخ سفید بتواند شرایطی را بر آن‌ها تحمیل کند. تا پیش از سال ۲۰۰۰ و فرار اسرائیل از جنوب لبنان، رژیم صهیونیستی در تحولات منطقه‌ای به تک‌تازی مشغول بود و در هر جنگی، خود را پیروز می‌دانست، درحالی‌که تغییرات اخیر در شطرنج سرزمین‌های اشغالی، همچون تار عنکبوت به دست و پای آن‌ها پیچیده و موجب متراکم شدن خشم مقاومت و آمادگی برای چکاندن ماشه به‌منظور شلیک به انبار باروت صهیونیست‌ها شده است. نادیده گرفتن موضوع آوارگان فلسطینی در معامله قرن، حرکت به سمت اسرائیلی‌سازی مطلق سرزمین‌های اشغالی و توسعه شهرک‌های صهیونیست نشین، محرک‌هایی هستند که حتی کشور‌های همراه با تل‌آویو را هم در جبهه مخالفان قرار داده است. اردن و مصر، دو کشور اثرگذار در جهان عرب هستند که با نگاه منفی به موضوع معامله قرن نگاه می‌کنند و این احتمال که مخالفت‌های جدی‌تری با گسترش دامنه صهیونیسم در منطقه به‌واسطه معامله قرن داشته باشند، وجود دارد. علاوه بر این، ترامپ، پمپئو و جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا که اضلاع مثلث شوم هواداری از رژیم جعلی صهیونیستی هستند، علیرغم اینکه این رژیم را به پیشرفته‌ترین تسلیحات تهاجمی و دفاعی مسلح کرده‌اند، اما اشغالگران نتوانستند در برابر گروه‌های مقاومت که شاید یک‌دهم تجهیزات نظامی اسرائیل را هم ندارند، مقاومت کنند. این اتفاق ثابت می‌کند امنیت صهیونیست‌ها با افزایش توان تسلیحاتی آن‌ها نه تنها بهبود نیافته بلکه کاهش‌یافته و به مرز فروپاشی نزدیک‌تر شده، کما اینکه همین اتفاق در مورد عربستان سعودی در یمن روی‌داده است. عربستان – متحد نزدیک صهیونیست‌ها- از جمله پنج کشور عرب خریدار سلاح از آمریکاست، اما در عین حال نتوانسته در مقابل مقاومت مردم یمن به پیروزی دست یابد و بیش از آنکه ضربه وارد کند، ضربات مهلکی دریافت کرده است! و بالاخره اینکه آنچه به ناکامی بیشتر آمریکا و رژیم صهیونیستی و آشکارتر شدن شکست آن‌ها منجر شده، تلاش برای رونمایی از عادی‌سازی روابط کشور‌های عربی با اسرائیل است. صهیونیست‌ها با این ترفند می‌کوشند که عدم مقبولیت و نفرت مردم منطقه را از این طریق مدیریت کنند، درحالی‌که با تقویت مقاومت از عراق، سوریه و یمن گرفته تا فلسطین و لبنان، احساسات ضد صهیونیستی و آمادگی برای ریشه‌کن کردن این رژیم جعلی به حداکثر و نقطه اوج خود رسیده و دیری نخواهد پائید که این سیل خشم، اسرائیل را با خود خواهد برد.

• روزنامه کیهان سرمقاله‌ای با عنوان «دزدان دریایی را منتظر نگذارید! »منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
به وضوح می‌توان گفت دولت انگلیس با توقیف نفتکش ایران در پی آن بوده است که اقتدار نظامی ما را به چالش بکشد تا به زعم خود تحقیر آمریکا را که با انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی آن صورت گرفته بود تا حدودی جبران کرده باشد؛ بنابراین تاخیر ما در پاسخ به این دزدی دریایی می‌تواند انگلیس را به هدف تبلیغاتی خود نزدیک کند، چرا که به یقین انگلیس نمی‌تواند نفتکش ایران را برای مدتی طولانی در توقیف نگه دارد و به خوبی می‌داند که دست ایران برای اقدام متقابل بسته نیست و رزمندگان اسلام انگشت بر ماشه ایستاده‌اند. اما اگر اقدام متقابل ما با تاخیر روبرو شود که تاکنون شده است، صورت مسئله این خواهد بود که انگلیس نفتکش ایران را توقیف کرده و سپس آزاد کرده است بی‌آنکه از جانب ایران با واکنشی روبرو شود! از این روی حفظ هیمنه و اقتدار جمهوری اسلامی در آن است که قبل از رفع توقیف از نفتکش خود، پاسخ سنگین و پشیمان‌کننده‌ای به دزدان دریایی انگلیس بدهد و این الگو را در جهان ثبت کند که ایران هیچ تعرض و تجاوزی را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت. ممکن است گفته شود که طی چند روز اخیر هیچ شناور انگلیسی از تنگه هرمز عبور نکرده و یا جرأت نزدیک شدن به آب‌های ساحلی کشورمان را نداشته است. این توضیح اگر هم واقعی باشد، فرمول یاد شده را به نفع ما تغییر نخواهد داد بلکه ماجرا کماکان اینگونه خواهد بود که ایران در مقابل توقیف غیر قانونی نفتکش خود هیچ واکنش مشابهی نشان نداده است، مگر اینکه رسما اعلام کنیم، تنگه هرمز را به روی کشتی‌های نفتکش و تجاری انگلیس بسته‌ایم و هر شناور انگلیسی را که به تنگه هرمز و آب‌های ساحلی کشورمان نزدیک شود، توقیف خواهیم کرد. اینگونه است که باید قبل از رفع توقیف از نفتکش ایرانی دست به کار شد و فرصت انتقام از دزدان دریایی انگلیس را از دست نداده و در تاریخ ثبت کرد.

روزنامه وطن امروز یادداشتی با مضمون «الزامات تحقق قدرت بازدارندگی اقتصاد »منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:

مهم‌ترین علل و عوامل برانگیزاننده و تقویت‌کننده اقتصاد را در ۲ سطح داخلی و خارجی می‌توان تقسیم بندی کرد؛ در سطح داخلی اموری همچون قناعت داشتن، پرهیز از اسراف و تبذیر، تقویت فرهنگ جهادی در حیطه اقتصادی، صرفه‌جویی و اعتدال در امور، تمرکز بر رونق تولید و در سطح خارجی و بیرونی اموری همچون پرهیز از مصارف کالا‌های خارجی، اتکا بر توانایی خویش و بی‌توجهی به تحریم‌ها و تهدید‌ها و کاهش واردات از عوامل تقویت‌کننده و برانگیزاننده اقتصاد است و در رابطه با عوامل بازدارنده نیز می‌توان آن‌ها را در ۲ سطح داخلی و خارجی تقسیم بندی و مطرح کرد که در سطح داخلی اموری همچون اسراف، تبذیر، رواج مصرف‌گرایی، عدم توجه به توانایی و دانش خویش و تجمل‌گرایی و در سطح خارجی عواملی، چون توجه شدید به مصرف کالای بیگانه، از خودبیگانگی مصرفی و واردات بی‌رویه از عوامل بازدارنده اقتصاد هستند به همین خاطر ضرورت دارد این علل و عوامل بهتر شناخته شده و علل و عوامل برانگیزاننده در همه سطوح جامعه معرفی و تقویت و علل و عوامل بازدارنده نیز از جامعه طرد و کنار زده شوند.


• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با تیتر «جای نگرانی نیست» منتشر کرده که به این شرح است:
در خبر‌ها آمده است که طرف‌های اروپایی خواستار تشکیل نشست فوری کمیسیون برجام شده اند. کشور‌های آلمان، انگلیس و فرانسه همراه با اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای مشترک که روز سه‌شنبه ۱۸ تیرماه منتشر شد، اعلام کردند «عمیقا نگران هستند که ایران به شماری از تعهداتش ذیل برنامه جامع اقدام مشترک پایبند نبوده است.» این دقیقا یعنی در دو ماه گذشته به خلاف دوره پیش از آن، مسیر را درست رفته ایم. به تکاپو افتادن و حتی جار و جنجال کشور‌هایی که هیچ گاه نفعشان به ایران اسلامی نرسیده است، نه تنها جای واهمه ندارد که نشان آن است که اقدامات انجام شده، موثر بوده است؛ دقیق عکس دوره یک ساله پس از خروج آمریکا از برجام که با راهبرد به اصطلاح صبر استراتژیک دولتمردان در مقابل اروپا و آمریکا مواجه بودیم و طرف مقابل هم هیچ اقدامی انجام نمی‌داد. دیپلمات‌ها دقیقا همان جایی موفق می‌شوند که با منطق انقلابی کار را پیش ببرند وگرنه دیپلماسی‌های به اصطلاح اعتماد ساز، مقابل گرگ‌ها پاسخ نخواهد داد. بر کسی پوشیده نیست که مسئولان سیاست خارجی ما، اگرچه متدین و متعهد و دلسوزند، اما در ۶ سال گذشته مطابق با منطق انقلابی عمل نکرده اند. همین حالا هم که کشور در حال کاهش گام به گام تعهدات برجامی است، گاهی موضع گیری می‌کنند که اگر طرف مقابل به تعهدات عمل کند، ما هم بازخواهیم گشت و تعهدات برجامی را احیا می‌کنیم. این یعنی متوجه نیستند که اگر راهبرد خروج گام به گام از برجام قرار است واقعا در عرصه عمل به کار آید و موجب امتیازگیری از رقیب شود، تنها به شرطی است که با نحوه گفتار و عمل مسئولان ایران، کشور‌های خارجی حس کنند که ما در اقدام خود جدی هستیم و تنها به دنبال دریافت چند امتیاز نیستیم. مسئولان سیاست خارجی باید به این نکته توجه کنند که تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی، یعنی وضعیتی که تأسیسات هسته‌ای با ظرفیت کامل کار نمی‌کنند و تحریم‌ها نه تنها لغو نشده که چند برابر شده آن است که از پسابرجام به دوران گذار از برجام برسیم. برجام، اگرچه عبرت‌های زیادی داشت، اما کارکرد مثبت چندانی نداشت که بخواهد تحولی در عرصه داخلی و خارجی ایران باشد و در نتیجه، پیش و پس از آن تفاوت چندانی نکرده است. راه حل، کم توجهی به برجام و گذاردن پرونده آن در گوشه‌ای از میز است که چندان هم جلوی چشم نباشد. حتی پیشنهاد می‌کنم وزیر محترم امور خارجه دیگر شخصا در مورد برجام موضعی نگیرد و موضع گیری‌هایی از این دست را به یکی از معاونین خود بسپارند. هرچه برجام کمتر محور قرار گیرد، توان اقتصادی داخل بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و این یعنی گذار از برجام، به عکس تصور برخی، این اقدام، موجب رشد اقتصادی هم خواهد شد.

• روزنامه ایران یادداشتی با مضمون «ایران هوشمند؛ آینده روشن »درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
انقلاب صنعتی چهارم یا صنعت نسل ۴ (Industry ۴.۰) ترکیبی از فناوری‌های دنیای فیزیکی، دیجیتالی و بیولوژیک است که فرصت‌های جدیدی ایجاد کرده و سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دنیا را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این انقلاب به شکل بنیادین و با بهره‌گیری از هوش مصنوعی (AI)، بزرگ داده‌ها (Big Data)، اینترنت اشیا (IoT)، اتوماسیون، رایانه‌ها، روبات‌ها، الگوریتم‌ها و شبکه‌های ارتباطی، شیوه تولید مدرن را تغییر می‌دهد و با اشاعه فناوری‌هایی که فاصله میان سپهر‌های فیزیکی، رایانشی و زیستی را کمرنگ یا حذف می‌کنند، کل نظام تولید، مدیریت و حکمرانی را در هر صنعت و هر کشوری متحول می‌کند. اقتصاد دیجیتالی (digital economy) در واقع شبکه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی است که از پلتفرم‌های صنعت نسل چهار بهره می‌گیرد و تا سال ۲۰۲۲، منشأ ۶۰ درصد از درآمد ناخالص سالانه جهانی خواهد بود. در این اقتصاد بسیاری از محدودیت‌های معمول پیشین، مانند محدودیت‌های مکانی، زمانی و حتی زبانی به‌طور چشمگیری کاهش می‌یابد و می‌تواند بسیاری از قواعد و قوانین قراردادی بشر مانند مرز‌های ژئوپلتیک و قرارداد‌های اجتماعی را متحول سازد. اقتصاد دیجیتال حتی می‌تواند ماهیت و نقش بازیگران اصلی از دولت‌ها گرفته تا شهروندان و سازمان‌ها را به شکل بنیادین تغییر دهد و درکی متفاوت از امروز درباره ساختار (structure) و کارگزار (Agent) ایجاد کند. درهم تنیدگی صنعت نسل چهار با اقتصاد دیجیتالی، پتانسیل رشد درآمد جهانی و بهبود کیفیت مردم در اقصی نقاط جهان را دارد. تکنولوژی امکان استفاده از محصولات و سرویس‌هایی که موجب بهره‌وری و راحتی زندگی روزمره می‌شوند را فراهم می‌کند. هزینه‌های حمل و نقل و جابه‌جایی کاهش می‌یابد، زنجیره لجستیک و عرضه جهانی پربازده‌تر خواهد شد و هزینه تجارت کم می‌شود، که تمام این‌ها منجر به ایجاد بازار‌های جدید و رشد اقتصادی می‌شود. با این حال این درهم تنیدگی می‌تواند به نابرابری بیشتر و افزایش شکاف شمال و جنوب اینبار در قالب شکاف دیجیتالی (digital divide) بسته به میزان دسترسی ملت‌ها و کشور‌ها به فناوری اطلاعات و ارتباطات و استفاده از آن (ICT access) نیز منجر شود و بر نابرابری‌های قدیمی بیفزاید. هرچند امروزه برخی بر این باورند که شکاف دیجیتالی بواسطه افزایش دسترسی مردم دنیا به تلفن‌های هوشمند، دسترسی به اینترنت و ... از بین رفته است و امروزه شمار کسانی که به گوشی همراه دسترسی دارند بیشتر از کسانی است که به آب آشامیدنی سالم دسترسی دارند یا تعداد کاربران اینترنت از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ سه برابر شده و به رقم ۳.۲ میلیارد نفر رسیده، اما باز می‌توان از شکاف دیجیتالی سطح دومی (second-level digital divide) نام برد که مبتنی بر شکاف بین کشور‌ها بر اساس مهارت‌های دیجیتال، دغدغه‌های امنیتی و انگیزه دیجیتالی شدن است. در این شکاف، تأثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر زندگی مردم متأثر از نابرابری‌های نرم است تا دسترسی صرف فیزیکی سخت به امکانات. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این نوع شکاف سطح دوم در حال افزایش است. توجه به جبران چنین سطحی از نابرابری از یک سو و ضرورت بهره‌مندی از فرصت‌های جدید به‌وجود آمده توسط ترکیب صنعت نسل چهار با اقتصاد دیجیتالی است که باعث می‌شود جمهوری اسلامی ایران با استفاده از ظرفیت‌های کلان و منحصربفرد خود در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، گام‌های جدی، دقیق و محکم بردارد که ایران هوشمند نقشه راه این تحول انقلابی است. ایران از لحاظ آموزش علوم و مهندسی یکی از کشور‌های پیش روی منطقه است و حضور جوانان تحصیلکرده ایرانی در دانشگاه‌ها و شرکت‌های تراز اول جهان نشان از سطح توانایی‌های علمی ما دارد. با توجه به تحولات زیرساخت در سال‌های اخیر و ایجاد دسترسی به اینترنت پر سرعت و افزایش قابل توجه کاربران پهن باند، زمان آن فرا رسیده تا فراتر از توسعه شبکه، به چگونگی بهره‌برداری و انواع خدمات‌رسانی به مردم در راستای بهبود وضعیت اقتصادی و فضای کسب و کار و معیشت پرداخته شود. حال که توان و ظرفیت کشور ما در زیرساخت فضای مجازی به این درجه از پیشرفت رسیده و مفهوم کسب و کار‌های اینترنتی جای خود را در اقتصاد ملی پیدا کرده است، لازم است تا جهتگیری خود را برای آینده کشور در این حوزه به روشنی ترسیم کنیم و ایران هوشمند ترجمان این ترسیم است. ایران هوشمند ایرانی است بهره‌مند از نیروی انسانی خلاق که چالش‌ها را فرصت بروز نوآوری می‌داند؛ ایران هوشمند یعنی کشوری که در آن توسعه اقتصاد دیجیتال برای حمایت از کسب و کار‌های نوپا به یک روال تبدیل شده باشد؛ ایران هوشمند یعنی حکمرانی هوشمند، یعنی مبارزه با فساد و ایجاد سازوکار‌های شفاف در خدمات اداری و در دسترس بودن انواع خدمات عمومی در گوشی همراه هر ایرانی؛ ایران هوشمند یعنی ایران متصل به جهان، اما مقاوم‌سازی شده در برابر سلطه فناورانه؛ ایران هوشمند آینده روشن را برای نسل امروز و فردای خود به ارمغان می‌آورد، آینده‌ای که همین نسل خوشفکر جوان ایرانی خواهد ساخت. هدف از ایران هوشمند و طرح‌های متعدد ذیل آن ایجاد ثروت از طریق اقتصاد دیجیتال است و استارتاپ‌ها به‌عنوان فوتون‌های روشن‌کننده اقتصاد دیجیتال نقشی مهم در این زمینه خواهند داشت. برنامه «ایران هوشمند» با رویکرد ارتقای جایگاه اقتصاد دیجیتال، موجب تسهیل اتصال بخش خصوصی کشور به اقتصاد جهانی و رونق همکاری‌های منطقه‌ای شده و می‌تواند باطل السحر تحریم‌های یکجانبه و پروژه منزوی‌سازی ایران باشد. آینده روشن در گرو ایران هوشمند است و یکی از مهم‌ترین راهبرد‌های وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در دوره فعلی تقویت اقتصاد دیجیتال و حمایت از کسب و کار‌های نوپاست که در نهایت منجر به کارآفرینی در این حوزه می‌شود. در همین راستا طرح «نوآفرین» با هدف حمایت از کسب و کار‌های نوپا از امروز رسماً آغاز به کار خواهد کرد و امیدواریم با بهره‌گیری از این سامانه‌ها، شرایط برای کارآفرینی و ایجاد اشتغال در حوزه فناوری اطلاعات تسهیل شود. در طرح نوآفرین تسهیلاتی، چون معافیت مالیات و بیمه‌ای برای استارتاپ‌ها وجود دارد و با احداث پارک اقتصاد دیجیتال، استارتاپ‌هایی که درآمد سالانه آن‌ها به ۵۰۰ میلیون تومان برسد می‌توانند با استفاده از امکانات این پارک‌ها درآمد خود را به پنج میلیارد تومان برسانند و به مرحله بلوغ رسیده و روی پای خود بایستند. در هفته آینده نیز وزرای ارتباطات آذربایجان، ترکیه، روسیه و ایران در تهران نشست چهارجانبه‌ای را برای ایجاد بازار مشترک حوزه فناوری اطلاعات و فعالیت‌های مشترک خواهند داشت که هدف آن حمایت از همکاری استارتاپ‌های این کشور‌ها با یکدیگر در قالب رویداد‌های مشترک و نیز ایجاد بازار مشترک ICT و خدمات مبتنی بر فناوری اطلاعات در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است. این همکاری‌ها می‌تواند دانش فنی و توان رقابتی استارتاپ‌های ایرانی در بازار‌های خارج از کشور را ارتقا بخشد و نقش مهمی در رونق کسب و کار دیجیتالی در ایران داشته باشد.

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «کاهش قیمت‌ها و تولید قدرت نرم »منتشر کرد که به این شرح است:
سؤال این روز‌های عمده کارشناسان اقتصادی سیاسی این است که بهترین راه تولید و افزایش قدرت نرم داخلی برای مقابله با تحریم‌های رو به افزایش غرب چیست. نگاهی واقع بینانه و صریح به افق پیش‌رو نشان می‌دهد که امید چندانی به اقدام موثر اروپا چه در چارچوب کانال مالی اینستکس و چه از راه‌های دیگر نیست و با افزایش فشار‌های قلدرمآبانه و بی‌منطق ترامپ، اقتصاد کشور بیش از پیش تحت فشار قرار می‌گیرد که این امر تولید قدرت نرم داخلی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. روشن است تحقق مقاومت عزتمندانه در برابر آمریکا در چارچوب «نه مذاکره و نه جنگ» منوط به افزایش تولید قدرت نرم در داخل کشور است؛ ماهیتی که جز با افزایش رضایتمندی مردم قابل دستیابی نیست. در این راستا بدیهی است که در شرایط فعلی رضایتمندی مردم از کاهش سطح عمومی قیمت‌ها و ارزان شدن اجناس ـ دست کم اجناس ضروری و خدمات اصلی ـ می‌گذرد و متأسفانه این نقطه‌ای است که کم عملی همه قوا در آن به چشم می‌آید. مردم خواهان کاهش قیمت مرغ، گوشت، برنج، روغن، اجاره خانه و دیگر هزینه‌های عمومی هستند تاقیمت زندگی کاهش یافته و دست کم بتوانند استاندارد‌های چند سال پیش خود را حفظ کنند. آنان از حرف‌های تکراری خسته شده‌اند. از این خسته شده‌اند که مسئولان بزرگ و کوچک تمام قوا در برابر پرسش‌های چالش‌انگیز به‌جای این‌که راه‌حل عملی و موثر به همراه برنامه زمان‌بندی اجرایی ارائه دهند، در مقام کارشناس و استادان دانشگاه، مقداری حرف درباره علل و ریشه‌های ایجاد مشکل ارائه می‌دهند، بی‌آنکه اشاره کنند که آنان را در جایگاه مدیریت گمارده‌اند و حقوق و مزایا می‌دهند تا مشکل را حل کنند. این‌که تبدیل به کارشناس بی‌عمل شوند. افکار عمومی از این واقعیت متعجب و سخت گلایه‌مند است که چرا قوای سه‌گانه برای مبارزه با گرانی خدمات و کالا‌ها کار موثری نمی‌کنند و این کم عملی را ناامید کننده می‌دانند؛ ناامیدی که مخل افزایش قدرت نرم است. مثال‌های فراوانی در این‌باره وجود دارد. به عنوان نمونه مقامات صنفی تولید کننده گوشت قرمز می‌گویند قیمت واقعی گوشت ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان است نه ۱۲۰ یا ۱۳۰ هزار تومان فعلی؛ اما گروهی هستند که اجازه کاهش قیمت این کالای اساسی را نمی‌دهند! آیا کسانی که این خبر را می‌خوانند از بی‌عملی و نبود قاطعیت در برخورد با دلالان و افرادی که مسبب این وضعیت هستند گلایه‌مند و سرخورده نمی‌شوند؟ به ذهنشان نمی‌رسد که ممکن است دلالان به جا‌هایی وصل باشند که اراده‌ای برای برخورد با آن‌ها وجود ندارد؟ یا درباره رشد شدید اجاره مسکن مردم می‌پرسند چرا یک طرح قاطع مبتنی بر پاداش ـ تنبیه برای موجوداتی که طمعکاری می‌کنند، تدوین و اجرا نمی‌شود؟ چرا شخصی که به گفته یک نماینده مجلسی دارای ۲۵۰۰ واحد مسکونی است و به همراه چند نفر دیگر قیمت‌گذاری مسکن در تهران را در دست دارد، مورد بازخواست و رسیدگی قرار نمی‌گیرد؟ از این دست نمونه‌ها فراوان است و به کرّات اعلام هم می‌شوند، اما معلوم نیست چرا بدنه مدیریت کشور از پایین تا بالا و در هر سه قوه، حساسیت لازم را به این گلایه‌های مردم ندارند؟ چرا به جای هم افزایی برای حل مشکلات مردم، یا یکدیگر را متهم کرده و چابکی را از هم می‌گیرند یا برای پوشش هزینه‌هایشان به‌جای صرفه‌جویی، طرح‌های فضایی ارائه می‌دهند، که خروجی‌اش پول کندن از جیب ضعیف مردم است؟ نمونه بارز این امر را در تدابیر شهرداری تهران برای تبدیل طرح زوج و فرد به محدوده آلودگی هوا با هدف نهایی دریافت پول بیشتر از مردم می‌توان مشاهده کرد. در نهایت این‌که باید به صراحت و از سر دلسوزی هشدار داد که خروجی عمل دستگاه‌ها

ـ تمامی دستگاه‌های حاکمیت ـ به نفع مردم نیست و آنان را گلایه‌مند کرده و از امید و نشاط عمومی کاسته است. تأکید غیرضروری بر مسایل حاشیه‌ای و سکوت یا به قول معروف، پیچاندن مشکلات اصلی مردم و در رأس آن گرانی‌های اخیر، دمیدن به شیپور از سر گشاد آن است که فقط نفس و انرژی هدر می‌دهد.

روشن است که اگر حاکمیت در این شرایط حساس افزایش قدرت نرم و حمایت مردم و انسجام داخلی بیش از پیش می‌خواهد، راهش شعار‌های تکراری و ارشاد مردم نیست. راهش برخورد قاطع با دلالان و عوامل رشد دهنده قیمت‌ها ـ هر کسی که می‌خواهد باشد ـ کنترل مانور‌های سوداگرانه و ظالمانه با ابزار‌های مالیاتی، کاهش شدید دریافتی‌های دستگاه‌ها از مردم، مبارزه موثر با فساد مالی و رشوه‌خواری، کاستن از دعوا‌های سیاسی که خیلی‌هایش با هدف سهیم شدن در قدرت و منافع صورت می‌گیرند و پرداختن به مسائل اصلی به جای مسایل حاشیه‌ای که روی اعصاب مردم می‌رود و خیلی‌ها را به طور غیر ضروری تحریک می‌کند، است. باید باور کنیم که شرایط کشور خطیر است و تنها راه مقابله با تهدید‌ها افزایش شدید تولید قدرت نرم در دست مردم عادی است؛ آنان‌که همیشه برای کشور و آب و خاکشان هزینه داده‌اند و این شرایط زندگی و این کم عملی، حقشان نیست که ناسپاسی هم است.


• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با تیتر «گذر از صبر راهبردی به مقاومت فعال» درج کرده که به این شرح است:
تیم تند رو کاخ سفید کاملا دستپاچه وار دو اقدام را در هفته‌های اخیر علیه ایران انجام داده‌اند. اقدام نخست تحریم برخی فرماندهان نظامی، نهاد رهبری و ... بود که به گفته مسئول سابق وزارت خزانه داری امریکا در زمینه تحریم‌های ایران «ریچارد نفیو» هیچ تأثیری نداشته و کاملا نمادین بود. اقدام دوم؛ طرح مجدد پرونده ایران در آژانس بین‌الملل انرژی اتمی است که در این مورد نیز امریکا با چالش‌های متعددی مواجه است:
الف) مراجعه به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به واسطه اینکه نظارت‌های این سازمان در ایران همچنان برقرار است و ایران نیز اقدامات خود را در چارچوب بند ۲۶ و ۳۶ برجام انجام داده است، عملاً بی فایده خواهد بود. راستی آزمایی‌های آژانس، عملاً اثبات می‌کند میان گفته‌های ایران و عملکرد ایران هیچ‌گونه تناقضی وجود ندارد و بنابراین این اقدام امریکا فرصت مجددی برای اثبات صحت عملکرد ایران خواهد بود.
ب) مراجعه به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای حفظ برجام، امریکا را در یک تناقض جدی قرار می‌دهد که چگونه امریکا خود از برجام خارج شده است، ولی ایران باید در برجام باقی بماند!
ج) سومین تناقضی که امریکا در آن گرفتار می‌شود، تناقض در سیاست مراجعه به آژانس به عنوان یک سازمان بین‌المللی برای برخورد با ایران، در عین نادیده گرفتن نقش سازمان‌های بین‌المللی و تعهدات جهانی از سوی این کشور در دو سال اخیر است؛ بنابراین امریکا نمی‌تواند از این «نعل وارونه» علیه ایران استفاده کند. چرا که چگونه کشور‌ها برای کشوری که همه اعتبار سازمان‌های بین‌المللی را زیر پا گذاشته می‌توانند اعتبار قائل شوند. این پذیرفتنی نیست که امریکا از یک‌سو از نهاد‌های بین المللی خارج شود و از سوی دیگر، با اتکا به همین نهادها، به دنبال فشار بر ایران باشد.

شلیک به انبار باروت/دزدان دریایی را منتظر نگذارید!

• روزنامه جام جم مطلبی با تیتر «چند توصیه برای بهبود سفره مردم »منتشر کرده که به این شرح است:
در اقتصاد ایران، به طور رسمی سه میلیون نفر و به طور غیررسمی ده میلیون نفر بیکار در کشور وجود دارد، ۲۰ میلیون نفر شاغل هستند و ۲۰ میلیون نفر دیگر نیز می‌توانند کار کنند، ولی شغلی ندارند، بنابراین بار ۸۰ میلیون نفر را ۲۰ میلیون نفر بر عهده دارند؛ به عبارت دیگر هر یک نفر خرج مصرف چهار نفر را می‌دهد؛ بنابراین افرادی که توانایی تأمین کالا‌های اساسی برای خانواده خود را ندارد، دو دسته‌اند: یا درآمد ندارد یا درآمد دارند، ولی درآمدشان بسیار پایین است که نمی‌توانند بسیاری از کالا‌های اساسی را خریداری کنند و به همین دلیل بسیاری از این کالا‌ها از سفره این اقشار حذف شده است. از طرف دیگر رکود اقتصادی شدیدی در کشور اتفاق نیفتاده است که بگوییم تمام صنایع به تعطیلی کشانده شده. ضمنا ۴ الی ۵ درصد اقشار جامعه از طریق سیاست‌های پولی، مالی و بازرگانی و مسائل ارزی طی یک سال اخیر ثروت بادآورده‌ای به دست آورده‌اند؛ این در حالی است که ارزش پول ملی یک‌سوم کاهش پیدا کرده است. با این حال با ایجاد تورم گسترده در یک سال اخیر، ثروتمندان بر ثروت خود اندوخته و فقرا به فلاکت بیشتری افتاده‌اند، بنابراین اگر قرار است وضع اکثریت بهبود پیدا کند باید تولید را افزایش دهیم که این مورد محل بحث ما نیست، چون تولید به قدری کاهش پیدا نکرده که این قشر، فقیر شوند. عمده این امر به این دلیل است که بعد از تولید، نظام توزیع بسیار نادرست است، مهم‌ترین ابزار دولت برای بهبود نظام توزیع اخذ مالیات‌هاست؛ این در حالی است که در سال‌های اخیر بیشتر مالیات‌ها از قشر متوسط و ضعیف گرفته شده است، به عبارت دیگر نظام مالیاتی کشور ناکارآمد و غیرعادلانه است و باید اصلاح شود. از طرفی دیگر سیاست‌های یارانه‌ای نیز اشتباه است، چون در حال حاضر به ۸۰ میلیون نفر یارانه می‌دهیم و این در حالی است که باید تنها به ۲۰ میلیون نفری که به لحاظ اقتصادی در دهک‌های پایین قرار دارند یارانه اعطا کنیم تا این قشر توانایی خرید محصولات اساسی را داشته باشند؛ بنابراین با حذف یارانه غیرنیازمندان، می‌توان یارانه نیازمندان را چهار برابر کرد. در بین ۲۰ میلیون نفری که شاغل هستند هم بیکاری پنهان زیادی وجود دارد به طوری که ساعت کار مفید زیادی ندارند که منتج به تولید شود پس یا تولید صورت نمی‌گیرد که همین‌طور است یا تولیدی که صورت می‌گیرد به درستی توزیع نمی‌شود که این امر به توزیع قبل از تولید برمی‌گردد؛ به این معنا که فرصت‌ها به‌طور مناسب توزیع نشده و شایسته‌سالاری صورت نگرفته، آموزش و بهداشت و امکانات اولیه به شکل عادلانه توزیع نشده است. یک بخش دیگر مربوط به توزیع پس از تولید است که به سیاست‌های دولتی برمی‌گردد که سبب تورم شده و جابه‌جایی ثروتمند به سمت دهک‌های بالا را به بار آورده است. این مسائل در کوتاه‌مدت قابل حل نیست، چون در کوتاه‌مدت تنها با سیاست‌های یارانه‌ای و مالیاتی می‌توان این امر را بهبود بخشید که اشکالات اساسی هم دارند که دولت فعلی هم توانایی و انگیزه کافی برای این کار ندارد. از طرف دیگر اعطای کالابرگ می‌توان در کوتاه‌مدت برای قشر ضعیف و متوسط تسکین‌دهنده آلام آن‌ها باشد، ولی در بلندمدت باید برای آن‌ها شغل ایجاد کرد، چون اگر این امر صورت نگیرد با عدم مصرف لبنیات، گوشت قرمز و برنج طی سال‌های آینده این نسل دچار بیماری‌های عمده‌ای همچون پوکی استخوان و کمبود آهن خواهند شد و توانایی کار کردن در آن‌ها بسیار کاهش پیدا می‌کند.

• روزنامه فرهیختگان سرمقاله‌ای با عنوان «آشنا‌ها چه بر سر رسانه می‌آورند؟ »منتشر کرده که به این شرح است:
هندسه مربیگری فوتبال ایران در بهار ۹۸ تغییر کرد، مثلث کی‌روش، برانکو و شفر که بیشتر خاطرات خوب و کمتر خاطرات تلخ برایمان رقم زدند، جایشان را به ویلموتس بلژیکی، کالدرون آرژانتینی و استراماچونی ایتالیایی دادند؛ قضاوت درباره این سه مربی و بحث فنی این هندسه جدید بماند برای اهلش، اما آنچه در هفته‌های اول حضور این سه نفر بیشتر جلب توجه کرد، تصویری بود که از ایران ارائه کردند. ویلموتس مثبت‌تر از همه از ایران گفت، از امنیت ایران که حتی از کشور‌های اروپایی هم بیشتر است. از امکانات قابل توجه ورزشی تهران که معمولا در رسانه‌های خودی به باد تمسخر گرفته می‌شود و البته از عزمش برای سفر به نقاط مختلف ایران. به استراماچونی آنقدر خوش گذشته که در گفت‌وگوی تصویری با همسرش از او می‌خواهد زودتر به ایران بیاید و کالدرون هم از فضای مثبت ایران و ورزشگاه‌های هیجان‌انگیزش گفت. مصطفی دنیزلی هم که برای هدایت تراکتور به تبریز آمده است این روز‌ها از ایران می‌گوید و علیه ترامپ حرف می‌زند. امثال این گزاره‌ها را در سال‌های اخیر مکرر در فضای مجازی از گردشگرانی که احتمالا با ترس و لرز به ایران آمده‌اند هم شنیده‌ایم. این‌ها خبر‌های خوبی است که فوتبال و گردشگری حالا شده‌اند سفرای غیر‌کلاسیک ایران، اما این حجم از شگفت‌زدگی اجماعی میهمان‌هایمان یک روی نگران‌کننده هم دارد، در دنیا چه تصویری از ایران ارائه می‌شود و افراد با چه تصوری به ایران می‌آیند که بعد از گذشت چند هفته این‌گونه اظهار تعجب می‌کنند؟ ابعاد تخاصم غرب علیه انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست و البته همه می‌دانیم امروز این رودررویی به حوزه رسانه هم کشیده شده است، اما یک سوال مهم این است که ما در مقابل این تهاجم چه کرده‌ایم؟ بعد از سفر نخست‌وزیر ژاپن به ایران که بخشی از عملیات روانی ترامپ علیه کشورمان بود، رسانه‌های معتبر بین‌المللی را مروری کردم، روایت غالب جریان اصلی رسانه‌ای دنیا با سانسور یا تحریف گسترده پایه‌های استدلالی ایران که در بالاترین سطح هم مطرح شده بود، متمرکز بر ماجرای نفت‌کش‌ها بود و تقریبا از خط خبری نزدیک به ادبیات ایران اثری یافت نمی‌شد، حتی رسانه‌های کشور‌هایی که در فضای سیاسی نسبتا به ایران نزدیک هستند هم از همان خط رسانه‌های غربی پیروی کردند. از رسانه‌های رسمی و دیپلماسی عمومی ایران هم که اثری نیست، همه این‌ها در شرایطی است که رویارویی ایران و هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا، به نقطه‌ای رسیده است که عملیات نظامی و فشار اقتصادی در حداقلی‌ترین موقعیت اثر‌بخشی خود هستند و امید اصلی طرف مقابل به عملیات روانی و حوزه رسانه است. بررسی اینکه چرا در رسانه‌های بین‌المللی در چنین موقعیتی هستیم، آسوده‌سری خواهد و مهتاب‌شبی و احتمالا مسئولان مربوط به این سوال پاسخ‌هایی هم ارائه خواهند داد، فهرستی مطول که سرلیستش کمبود منابع و بی‌پولی است و چه‌کسی است که نداند این علت همیشه بوده و البته دوستان احتمالا نمی‌خواهند به این سوال هم پاسخ دهند که آیا حاضرند امکانات و منابع مالی و تعداد نیرو‌های انسانی‌شان را با رسانه‌های بزرگ و اثر‌بخش دنیا مقایسه کنند یا نه؟ پول، امکانات و... حتما مولفه‌هایی هستند که در میزان کارایی رسانه‌های بین‌المللی موثرند، اما علت تامه کامیابی یا ناکامی نیستند، به‌نظرم علل مهم‌تری هم وجود دارند. حرفه‌ای‌گری یک رسانه در شرایط تکثر رسانه‌ای، در هنگامه تاختن شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دوسویه، در زمانه تغییر معادله پیام و هم‌زمانی مصرف و تولید پیام (هر مصرف‌کننده پیام دیگر تنها یک مصرف‌کننده صرف نیست و به‌سبب در دسترس‌بودن شبکه‌های پیام‌رسان موبایلی عملا تولید‌کننده هم هست) یک اصل و یک ضرورت است، برای درک الکن بودن زبان رسانه‌ای ما در دنیا که رقبای قدر و باتجربه‌ای دارد، شاید خیلی نیاز به واکاوی جریان‌شناسی رسانه‌ای در دنیا نباشد. شاید نگاه به رسانه‌های رسمی داخلی ریشه مشکل را زودتر به ما نشان دهد. غیر‌حرفه‌ای‌گری و سانسور دو آفت بزرگ است که امروز بخش‌هایی از رسانه‌های رسمی ما را زمینگیر کرده است، عملکرد رسانه‌های رسمی اعم از صدا‌و‌سیما خصوصا بخش‌های خبری در سال‌های اخیر به‌گونه‌ای بوده که الگوی مصرف رسانه‌ای در کشور را تغییر داده است. در دهه ۶۰ یا ۷۰ میان طبقه متوسط شهری، رسانه رسمی و صدا‌و‌سیما تامین‌کننده اصلی خبر بود و برخی از مردم برای رفع نیاز سرگرمی به‌سراغ تولیدات رسانه‌های غیررسمی که آن زمان بنا‌به‌دلایل قانونی و غیرقانونی دستیابی به آن‌ها خیلی آسان هم نبود مستمسک می‌شدند، اما الان تقریبا اوضاع برعکس شده است، سیما‌ی خودمان به درست یا غلط با عصر جدید، ستاره‌ساز، خندوانه، کودک‌شو و... بخشی عمده از بار سرگرمی را به دوش می‌کشد، اما اوضاع مرجعیت خبر و تحلیل و... چه می‌شود؟ در اخبار ما مدت‌هاست از نرم خبر خبری نیست، مدت‌هاست مسائل اصلی معیشتی مردم در لفافه و با رودربایستی بعد از خبر تحولات سیاسی سودان گفته می‌شود، مدت‌هاست خبر زدن پهپاد آمریکایی بعد از خبر مربوط به بورکینافاسو گفته می‌شود و با این ناشی‌گری و غیر‌حرفه‌ای بودن به‌سرعت به سمت مرجعیت‌زدایی از خبر پیش می‌رویم، پناه بردن به قوانین نوشته و نانوشته و سنگر‌گرفتن پشت نهاد‌ها و دفاتر هم البته نسخه نخ‌نمایی است برای پوشاندن این سطح از غیر‌حرفه‌ای‌گری. جالب اینجاست که بخش مهمی از پروژه مرجعیت‌زدایی از رسانه‌های خبری و رسمی کشور با گرفتن جرات مدیران پیش می‌رود. راه خیلی دوری نرویم، گاندو سریالی است که در روز‌های اخیر پر سر و صدا شده، سریالی که به‌نظر نگارنده پرداخت متوسطی داشت، اما بکر بودن سوژه و جسارت سازنده و البته صدا‌و‌سیما سبب شد مخاطب خوبی پیدا کند. گاندو از معدود اتفاقاتی بود که رسانه ملی جلو‌تر از رسانه‌های معارض روی یک موضوع ملتهب سیاسی دست گذاشت و روایت کرد، سریالی که ممکن است اشتباهاتی هم در روایت داشته باشد -که در همین روزنامه به برخی از آن‌ها اشاره کرده‌ایم-، اما سرجمع در وضعیت فعلی نعمت است، اما همین سریال با اخم و ترش‌رویی و عصبانیت مشاور رئیس‌جمهور که از بد حادثه مدرس رسانه هم هست و کباده رسانه آزاد و دانستن حق مردم است و... هم می‌کشد، مواجه می‌شود؛ آفت بزرگ رسانه‌ها همین نگاه‌های آشناطور است، نگاه غریب افرادی آشنا که پول رسانه هم در دست‌شان است و هر زمان بخواهند گلوی رسانه‌ها را می‌فشارند تا مطیع اوامر شوند و آنچه برایشان اهمیت ندارد، مانایی مخاطب است و رسانه و آنچه انجامش آسان است، شعار‌دادن است به‌نفع آزادی و عمل کردن علیه آن.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با عنوان «بازی فرانسه» منتشر کرده که در ادامه می خوانید: 
فرانسه در میانه مناقشه میان ایران و آمریکا به‌طور واضحی جانب واشنگتن را گرفته است. اگرچه کشوری مثل آلمان سعی می‌کند در این مناقشه موضعی محافظه‌کارانه و انزواجویانه بگیرد؛ اما به نظر می‌رسد مکرون به‌صورتی دقیق و هوشمندانه در زمین ترامپ بازی می‌کند و بخشی از طراحی آمریکا را پیش می‌برد. طرح کلی آمریکا، خارج‌نشدن ایران از تعهدات برجامی است؛ درحالی‌که کوچک‌ترین نرمشی از جانب ترامپ برای کم‌کردن تحریم‌ها صورت نگیرد و در نهایت در پی فشار اقتصادی، ایران به پای میز مذاکره بیاید. نقش مکرون در این طراحی، گفتگو با دولت ایران برای صبر بیشتر و کم‌نکردن تعهدات برجامی است؛ اما دولت روحانی تاکنون دو گام برای کم‌شدن از تعهدات تهران برداشته و منطقی این است که از راهی که آغاز کرده، بازنگردد. هرگونه بازگشت از این راه، بدون گرفتن امتیاز بزرگ، بازی در نقشه آمریکاست. برجامی که فقط در آن ایران به تعهداتش پایبند باشد و باقی طرف‌ها نسبت به آن بی‌مسوولیت باشند، یک توافق ازبین‌رفته است و طبیعی است که ماندن تنها در این توافق، ضرری کامل است. به همین دلیل است که مکرون از ایران صبر بیشتر می‌خواهد چرا که اقدام تهران در نهایت غرب و آمریکا را وادار به دادن امتیازی بزرگ خواهد کرد. نکته مهم دیگر، نیاز ایران به برگ‌های بیشتر در مذاکره احتمالی درباره برجام است. مکرون می‌داند که بازگشت ایران به تعهدات قبلی نیازمند اعطای امتیاز از جانب آمریکاست.


• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با مضمون «جیسون گیت» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
اشراف کامل بر جاسوس سیا و کنترل و نظارت دقیق دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی بر روی این فرد و تیم همکار او در ایران، بدون آن که سازمان پیچیده و مخوف سیا از آن آگاهی داشته باشد، کار بزرگی است که اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به خوبی از پس آن برآمدند و قابلیت‌های بزرگ خود را نشان دادند. اما در پس پخش این سریال برخی برآشفتند و به محتوای آن ایراد گرفتند، چرایی این موضوع از دیدگاه نگارنده به مسئله مذاکرات هسته‌ای و برجام باز می‌گردد که البته پرونده «جیسون» تنها موضوعی نیست که به برجام ارتباط پیدا می‌کند. نمی‌توان به جاسوس بودن جیسون رضاییان و تیم جاسوسی او و نفوذی که در برخی دستگاه‌ها داشت شک کرد، هر کس نسبت به این موضوع تردید داشته باشد باید به نیت و افکار او با حساسیت و شک و تردید نگریست. سریالی با محتوای جاسوسی و البته اندکی سیاسی ساخته شد که با حذف و تعدیل روبرو گشت، با وجودی که سخنگوی دولت آقای علی ربیعی (که خود سابقه کار اطلاعاتی و امنیتی دارد) گفته بود هر چه در سریال «گاندو» است صدا و و سیما پخش کند، اما اینگونه نشد. از این موضوعات مهمی که اشاره کوتاهی به آن‌ها شد بگذریم، به اصل ماجرا می‌رسیم که ارتباط مذاکرات هسته‌ای با برخی از موضوعات و پرونده‌ها است که جیسون رضاییان یکی از آن‌ها است. ردر جریان مذاکرات هسته‌ای اتفاقاتی افتاد که باعث شد دولت، تیم مذاکره کننده هسته‌ای و وزارت خارجه برای آن که فضای مذاکرات تحت تاثیر آن اتفاقات قرار نگیرد، درخواست‌ها و اقداماتی را مطالبه کند تا روند مذاکرات لطمه نبیند. در این مقوله باید گفت، مذاکرات صرفاً هسته‌ای بود و نباید مسائل دیگر به آن مرتبط می‌شد. حتی موضوع جاسوسی همچون جیسون رضاییان نباید در مذاکرات هسته‌ای از سوی جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا پیگیری می‌شد، چرا که این مساله، به امنیت ملی کشور مرتبط بود و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی نیز با توجه به وظایف قانونی خود نمی‌توانستند از آن عبور کنند و نادیده بگیرند، اما در هر صورت این موضوع از سوی وزارت خارجه پیگیری می‌شد که جاسوس آمریکا، به خاطر مذاکرات هسته‌ای باید آزاد شود. جدای از آن، مسائل دیگری نیز به وقوع پیوست که بی دلیل به مذاکرات هسته‌ای ارتباط داده شد. در حالی که مردم یمن انقلاب خود را به پیروزی رسانده بودند، رژیم آل سعود با تشکیل ائتلافی ضد یمن و با چراغ سبز آمریکا و حمایت‌های او، حمله نظامی خود را به مردم مظلوم یمن آغاز کرده بود. در تأثیرپذیری مردم یمن از انقلاب اسلامی و الهام گرفتن از آرمان‌های جمهوری اسلامی و همچنین ارادت و علاقه ویژه مردم یمن به امام (ره) و رهبری هر چه بگوییم باز نمی‌تواند گویای این عشق و علاقه باشد. جنایات رژیم سعودی و ائتلافی که او راه انداخته بود، مردم یمن را در شرایط بسیار دشواری قرار داده است که هنوز هم ادامه دارد. جمهوری اسلامی ایران بنابر وظیفه اسلامی و انسانی خود، با برنامه ریزی قصد ارسال کمک‌های انسان دوستانه به مردم یمن را داشت. راهی کردن یک کشتی حامل کمک‌های دارویی و غذایی به یمن، آمریکایی‌ها و سعودی‌ها را برآشفته کرد تا جایی که جان کری با مسئولین وزارت خارجه تماس گرفت و خواستار بازگرداندن کشتی شد. این اتفاق افتاد و پادرمیانی جان کری باعث شد کشتی کمک رسان ایرانی به مقصد نرسید و بازگشت، چرا که موضوع اعزام کشتی کمک رسان ایرانی به یمن، بر روند مذاکرات هسته‌ای تاثیر می‌گذاشت، اما این موضوع هیچ ارتباطی به مذاکرات هسته‌ای نداشت. مسائل دیگری هم به مذاکرات هسته‌ای ارتباط داده شد، حتی موضوع هسته‌ای باعث شد تا در جریان و در طول مذاکرات یک فضای دوقطبی موافق و مخالف راه بیفتد که البته هنوز هم وجود دارد که باید گفت چنین فضایی برای جمهوری اسلامی ایران مناسب نبوده و نیست، هر چند از شدت آن کاسته شده است.به هر حال، برجام باعث شد برخی از مسائل و پرونده‌های مهم در جمهوری اسلامی ایران که به مباحث امنیت ملی نیز مربوط می‌شد، تحت تاثیر قرار بگیرد و آنگونه که باید به آن‌ها پرداخته نشود. برجامی که قرار بود تحریم‌های اقتصادی را بردارد تا زندگی مردم را راحت‌تر کند، اما برعکس چنین ادعایی ثابت شد که البته قابل پیش بینی و پیشگیری بود. گفتنی‌ها درباره برجام و پرونده جیسون رضاییان زیاد است،، اما اقتضای زمان هنوز این ایجاب را ایجاد نکرده که همه آن‌ها گفته شود.


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان «از چاله به چاه »منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
شناخت دقیق و صحیح مساله، مهم‌ترین گام برای حل مساله است. مساله اصلی فعلا آن است که دولت از طریق سرکوب قیمت‌ها و پرداخت یارانه‌های قیمتی به اقلامی مانند ارز، بنزین، گازوئیل، برق و آب، سعی می‌کند رشد قیمت‌ها را مهار و سطحی از رفاه خانوار و دسترسی به نیاز‌های اساسی را تضمین کند؛ ولی این سیاست‌های حمایتی نه تنها به رفاه اقشار محروم کمک نکرده است، بلکه عوارض بسیار مخربی را به اقتصاد تحمیل کرده است. یارانه‌های قیمتی به شیوه فعلی، راه مناسبی برای حمایت از رفاه جامعه نیست؛ زیرا اولا این روش عادلانه نیست و افراد برخوردار جامعه، سهم بیشتری از یارانه‌ها می‌برند و افرادی که مصرف بیشتری دارند، رانت بیشتری دریافت می‌کنند. ثانیا این شیوه موجب اخلال گسترده در بازار‌ها و تخصیص ناکارآی منابع اقتصاد شده است. ثالثا پرداخت یارانه قیمتی موجب افزایش مخارج عمومی و کاهش درآمد‌های دولت شده و کسری بودجه را افزایش داده است. رابعا پرداخت یارانه قیمتی و پایین نگه داشتن قیمت اقلامی مانند بنزین، گازوئیل و برق، تبعاتی مانند اتلاف گسترده انرژی، توسعه بی‌رویه صنایع انرژی‌بر، قاچاق سوخت به خارج کشور و عدم توجیه‌پذیری سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر را به‌دنبال داشته است. در مورد یارانه ارزی نیز پرداخت یارانه ارزی و فروش ارز حاصل از صادرات نفت به نرخی پایین‌تر از نرخ بازار، تبعاتی مانند رانت و فساد گسترده، خروج سرمایه، صادرات مجدد کالا‌های واردشده با ارز یارانه‌ای، رکود صنایع داخلی، وابستگی فزاینده اقتصاد به واردات و تکرار شوک‌های ارزی را به‌دنبال داشته است؛ بنابراین واضح است که پرداخت یارانه قیمتی و اخلال در سازوکار قیمت‌ها به هیچ رو سیاست مناسبی برای افزایش رفاه خانوار یا کنترل تورم نیست و لازم است اصلاح شود. این را هم می‌دانیم که اصلاح یارانه‌های مخرب و ناکارآی فعلی، در کوتاه‌مدت ممکن است هزینه‌ها و عوارضی هم به همراه داشته باشد. مهم‌ترین عوارض کوتاه‌مدت حذف یارانه‌های قیمتی عبارت است از: بروز شوک منفی طرف عرضه، تورم ناشی از فشار هزینه و کاهش دسترسی دهک‌های پایین به نیاز‌های ضروری. حال، لازم است تمرکز سیاست‌گذار معطوف به اصلاح ساختار فعلی یارانه‌های مخرب و هدایت منابع مالی آن به سوی ارتقای کیفیت کالا‌های عمومی از قبیل زیرساخت ها، آموزش پایه، بهداشت عمومی، حمل‌و‌نقل عمومی و نظایر آن باشد. در کوتاه‌مدت نیز لازم است دولت برنامه‌هایی برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر طراحی کند. توصیه می‌شود دولت به جای مطرح کردن شیوه‌های مخرب مانند جیره‌بندی، در کوتاه‌مدت از طریق پرداخت نقدی مستقیم به خانوار، مانع از آسیب دیدن اقشار محروم جامعه شود. البته پرداخت یکسان و فراگیر به کل جمعیت کشور، صرفا راهکاری موقت برای تخفیف عوارض کوتاه‌مدت اصلاحات اقتصادی است و نباید تعهد دائمی برای بودجه دولت ایجاد کند. لازم است برنامه پرداخت نقدی فراگیر، طی یک برنامه زمان‌بندی متوقف و کمک‌های مستقیم دولت، به اقشار محروم جامعه محدود شود.


• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر «تمرین زندگی کریمانه »درج کرده که به این شرح است:
دهه کرامت فرصت مغتنمی است برای غور و تفکر بیشتر در زندگی و سیره نبی مکرم اسلام، ائمه معصومین به ویژه امام رضا (ع) و بهره جستن از گفتار و رفتار این حجج الهی در زندگی فردی و اجتماعی و تمرین زندگی کریمانه، مطلع این مقال را با گوهر بار سخن، ولی نعمتمان آغاز کردم که اگر تنها به همین یک نغز گفتار حکیمانه حضرتش گوش جان می‌سپردیم و عمل می‌کردیم چه بسیار مسائل و مشکلاتی که امروز اساسا به وجود نمی‌آمد یا بسیار زود حل می‌شد و به گره‌های کور و ناگشودنی بدل نمی‌گشت. حضرت ثامن الحجج در نغز گفتار حکیمانه دیگری به پیروی از جد گران قدرش حضرت محمد مصطفی (ص) می‌فرمایند: اکمل المومنین ایماناً احسنهم خلقاً «ایمان مومنی کامل‌تر است که خوش خلق‌تر باشد» و حسن خلق و اخلاق نیکو چه گرانبها اکسیری است که در زندگی فردی و جمعی معجزه‌ها می‌کند و آیا خوش خلقی بن مایه‌ای جز ایمان خداوندی و دوستی خلق خدا دارد. همانان که امام رضا علیه السلام دوستی با ایشان را نیمی از عقل برشمردند، پس هان‌ای ما مسلمانان و ارادتمندان اهل بیت چرا خوش خویی سکه رایج گفتار و رفتار خیلی از ما نیست؟ چرا لبخند صادقانه زینت بخش چهره‌های بسیاری از ما نیست؟ چرا بسیاری از ما در کوچک‌ترین ناملایمات و اتفاقات خود را به کوره و جهنم بددهانی، زشت گویی و بدخلقی و داد و فریاد می‌اندازیم؟! چرا برخی از ما حتی با خانواده و قوم و خویش خود زبان نرم و شیرین و دل پسند و شوق آفرین نداریم؟ آیا دهه کرامت مغتنم فرصتی برای تمرین خوش خلقی با دوست و فامیل و همسایه و همشهری و هموطن و بنی آدم نیست؟ پس تا هستیم فرصت زندگی داریم در سایه امام رئوف، در خوش خلقی در مهربانی با مردم در یاری رساندن به همنوع در بخشیدن این و آن بکوشیم و هرچه می‌توانیم در ذهن فرزند و اهل و عیال و خانواده و همسایه و مردم کوچه و بازار از خود خاطره خوش به جا بگذاریم و مگر ارادت و محبت و مودت اهل بیت (ع) جز با شبیه شدن به ایشان میسر شود؟ دهه کرامت نیکو بهانه‌ای است برای معرفت افزایی از اقیانوس بی کران علم و دانش ائمه معصومین و تلاش برای تبعیت از سیره این بزرگواران با هدف رسیدن به زندگی امن و آرام و چشیدن حلاوت عشق و بندگی و شیرین کردن کام بندگان خدا از مهربانی‌ها و یاری‌هایی که می‌توانیم و گاه از سر غفلت انجام نمی‌دهیم ببینیم و بشنویم که امام مهربانی‌ها چگونه از هدیه دادن و معجزه هدیه، حکیمانه سخن می‌رانند آن جا که می‌فرمایند: «هدیه دادن کینه‌ها را از دل می‌برد» آیا هر یک از ما با هدیه دادن یک کتاب، یک شاخه گل و ... نمی‌توانیم گل از گل خانواده و دوست و فامیل و همکار و همسایه باز کنیم؟! آیا همت بر مهربانی، خوش خلقی، دستگیری، صله رحم، گره گشایی از کار مردمان راه‌های ممکن و بس سهل الوصول برای تمرین و زندگی کریمانه نیست؟! اگر خصوصا در ایام این چنینی دست افتاده‌ای را بگیریم، مشکلی از بندگان خدا را حل کنیم، در رسیدن زوج جوانی به یکدیگر همتی کنیم، قرض مقروض آبروداری را ادا کنیم، دست مهری بر سر یتیمی بکشیم، خانه ویران سیل زدگان را به قدر و توانمان آباد کنیم، جلوی طلاق و از هم پاشیدگی یک زندگی را بگیریم، سری به خانه سالمندان و سرای شیرخوارگان یتیم و بی سرپرست بزنیم و چراغ مهری در خانه‌ای روشن کنیم و هزاران خیر و خیرخواهی دیگر... این‌ها همه نشانه یاری و خیرخواهی گام برداشتن در مسیر پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت معصومین و، ولی نعمتمان امام رئوف نیست؟ کلام را با حکیمانه سخن دیگری از عالم آل محمد به سرانجام می‌رسانم که کلامی برتر از کلام این حجج بالغه الهی وجود ندارد. راس طاعة ا... الصبر و الرضا باشد که در چنین مسیری گام برداریم و زندگی کریمانه سرمشق هر روز زندگی ما باشد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *