صدای واحد مقاومت/ بروید آن طرف دعوا کنید! / احضار ارواح

10:54 - 23 خرداد 1398
کد خبر: ۵۲۵۰۱۱
صدای واحد مقاومت، بروید آن طرف دعوا کنید!، احضار ارواح، دولت شگفتی‌ها!، با‌شگاه بیلدربرگ حاکمیت نامرئی بر جهان و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است.

صدای واحد مقاومت/ بروید آن طرف دعوا کنید! / احضار ارواح، دولت شگفتی‌ها!به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، صدای واحد مقاومت، بروید آن طرف دعوا کنید!، احضار ارواح، دولت شگفتی‌ها!، با‌شگاه بیلدربرگ حاکمیت نامرئی بر جهان، میانجی‌ها نگران منافع خود هستند، هیچ پیامی در کار نیست، واعظ پایتخت، «مقاومت فعال» راهکار تأدیب دشمن غدار و ... گزیده‌ای از سرمقاله و یادداشت‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر صدای واحد مقاومت منتشر کرده که به این شرح است:
«معمر قذافی»، رهبر لیبی هم در توهم رفع تحریم‌ها و کنار زدن سایه تهدیدات نظامی، با وعده‌های اروپا و آمریکا خام شد، برنامه هسته‌ای و موشکی خود را نابود و این کشور اسلامی را به سرنوشتی شوم و غم‌انگیز دچار کرد؛ به‌گونه‌ای که لیبی امروز نه‌تن‌ها دچار جنگ و ویرانی، بلکه به دو بخش، تجزیه‌شده و آمریکا و متحدانش در حال تاراج منابع نفتی این کشور هستند. آل سعود نیز پس از پشتیبانی از تروریست‌های تکفیری، همچنان به دنبال آتش‌افروزی برای ایجاد برادرکشی و سیطره بر این کشور ثروتمند اسلامی است. بعد از لیبی شاید هیچ کشوری در قاره سیاه به‌اندازه مصر تحت حاکمیت «حسنی مبارک»، به آمریکا نزدیک نبود، ولی در دوران حکومت وی، با وجود همراهی‌های بی‌شائبه قاهره با واشنگتن و تل‌آویو در موضوع فلسطین و مسائل منطقه‌ای، این کشور دچار فقر گسترده شد، به‌نحوی‌که طبق آمارها، ۵ میلیون مصری در قبرستان‌ها و در داخل قبر‌ها زندگی می‌کنند و طبق پیش‌بینی‌ها این تعداد تا سال ۲۰۳۰ به ۱۰ میلیون نفر می‌رسند. بدتر از آن، بهایی که شهروندان مصری برای اجاره یک قبر می‌پردازند ماهانه بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ جنیه مصری است و برای خرید و تملیک آن باید ۷۵ هزار جنیه پرداخت کنند. این در حالی است که در کشور متحد نزدیک آمریکا به‌عنوان ثروتمندترین کشور جهان، شمار زیادی از مردم نیز روی بام ساختمان‌ها و در قایق‌ها بر روی رودخانه‌ها زندگی می‌کنند! با وجود مواردی که ذکر آن گذشت، مذاکره فقط فتح بابی برای سازش و کرنش مضاعف است و هیچ اثری جز تحمیل هویت ارتجاعی، بازگشت به دوران پذیرش سلطه غرب در دوران پهلوی و حتی وخیم‌تر شدن اوضاع معیشتی ندارد، درحالی‌که ثمره مقاومت در برابر سیاست‌های استکباری غرب، حفظ استقلال، عزت و غرور ملی، تقویت عمق راهبردی و در یک کلام، حصول ارزش‌ها و آرمان‌هایی است که جمهوری اسلامی بر اساس آن پایه‌گذاری شده است.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر بروید آن طرف دعوا کنید! منتشر  کرده که در ادامه می خوانید:
خدای مهربان بر درجات امام راحلمان (ره) بیفزاید، این حکایت از قول ایشان نیز نقل شده است؛ مغازه‌داری صبح زود برای گشودن مغازه خود رفته بود که یکی از اراذل و اوباش با وی درگیر شد. در این میان رهگذری که شاهد ماجرا بود و مظلومیت مغازه‌دار را دیده بود به حمایت از او برخاست و با آن لات باجگیر دست به یقه شد. چند دقیقه‌ای از درگیری آن دو گذشته بود که صاحب مغازه به کسی که در حمایت از وی با آن لات باجگیر درگیر شده بود گفت؛ داداش! اگر می‌خواهی دعوا بکنی برو آن طرف‌تر که مانع کسب و کار ما نباشی! دیروز و بعد از یک هفته پر سروصدا، آقای شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به تهران آمد. ایشان اعلام کرده است که برای میانجیگری بین ایران و آمریکا آمده است و در این سو بر اساس یک برداشت منطقی و حکیمانه تاکید شده است که مواضع جمهوری اسلامی ایران، عالمانه، قانونی، حق‌طلبانه و کاملا روشن و خالی از ابهام است بنابراین کمترین زمینه‌ای برای میانجیگری ژاپن و یا هیچ کشور دیگری وجود ندارد. آمریکا باید دست از توطئه و باج‌خواهی بردارد و به قول حضرت امام (ره) آدم شود- که تاکنون نشده و بعید است بشود- و تحقق آن نیازی به میانجیگری ندارد بلکه اگر کسانی در پی حل مسئله باشند تنها راه آن است که آمریکا را به آدم شدن ترغیب کنند وگرنه از ایران چه می‌توانند بخواهند؟! و در میدانی با این مختصات، پذیرش میانجیگری از سوی ایران اسلامی غیر از تسلیم چه مفهوم و معنای دیگری خواهد داشت؟! اما، در این میان سخنی با آقای شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن در میان است و آن اینکه آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی استفاده کرده و در سال ۱۹۴۵ میلادی صد‌ها هزار انسان بی‌گناه و مظلوم را در بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی ژاپن به خاک و خون کشیده و قتل عام کرده است. آمریکایی‌ها ادعا می‌کنند که بمباران اتمی این دو شهر به جنگ جهانی دوم پایان داده است، ولی تمامی اسناد و شواهد تاریخی نشان می‌دهد که جنگ به پایان رسیده بود. بمباران اتمی در ماه اوت ۱۹۴۵ (ششم و نهم) صورت گرفته و این در حالی بود که از ٣ دولت محور آلمان، ایتالیا و ژاپن که در مقابل متفقین قرار داشتند، دولت‌های آلمان و ایتالیا در ژوئن ۱۹۴۵- خرداد ۱٣۲۴- یعنی نزدیک به ۲ ماه قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی، بدون قید و شرط تسلیم شده بودند و ژاپن درباره شرایط تسلیم با متفقین در حال رایزنی و گفتگو بود. گفتنی است هیتلر در ۳۰آوریل۱۹۴۵ خودکشی کرده و موسولینی در ۲۸آوریل ۱۹۴۵ به دست میلیتانت‌ها کشته شده بود. یعنی حدود ۲ماه قبل از بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما. «جک مدیگان» مشاور وقت وزارت جنگ آمریکا اعتراف می‌کند که «دانشمندان آمریکایی آزمایش‌های اولیه خود را با تزریق پلوتونیوم به بیماران و زندانیان و البته بدون اطلاع آن‌ها آغاز کرده بودند و در ژانویه ۱۹۴۵ پروژه منهتن با تولید بمب هسته‌ای به موفقیت رسیده بود، ولی بمب اتمی نیاز به آزمایش میدانی داشت و اگر روی دو شهر ژاپن آزمایش نمی‌شد، فرصت آزمایش به دست نمی‌آمد»؟! و... اکنون این سخن با آقای شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن در میان است که کشور شما شاهد هولناک‌ترین جنایت آمریکا بوده است و انتظار از مسئولان ژاپن- از جمله و مخصوصا- جنابعالی آن است که در مبارزه ایران اسلامی با زورگویی‌ها و باج‌خواهی‌های آمریکا درکنار ایران قرار بگیرید. ما در مبارزه بی‌امان خود با آمریکا و مقابله با جنایاتی که مرتکب شده و می‌شود، در حال انتقام‌گیری از آمریکا به خاطر خون صد‌ها هزار تن از مردم ژاپن که قربانی آمریکای جنایتکار و خونریز شده‌اند نیز هستیم؛ بنابراین انتظار نیست که مانند آن مغازه‌دار کذایی عمل کنید. ژاپن اگر برای خون صد‌ها قربانی جنایت آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی احترام قائل است که باید باشد- و متاسفانه نیست- می‌تواند با نادیده گرفتن تحریم‌های آمریکا باب بسته شده همکاری اقتصادی با جمهوری اسلامی را بگشاید. این به نفع هر دو سوی ماجرا یعنی ایران و ژاپن است.

• روزنامه اطلاعات مطلبی با تیتر احضار ارواح منتشر کرده که به این شرح است:

تکرار نصب‌ها و عزل‌ها و استیضاح‌ها و استعفا‌ها در وزارتخانه آموزش و پرورش، اگر گره‌گشای مشکلات نهادینه‌شده این وزارت بود، چهار دهه آزمون و خطا کافی می‌نمود‎. ‎ ماشین عظیم و ثقیل و مستهلک آموزش و پرورش را ساده‌انگاری‌ست اگر بپنداریم، تنها راننده‌ای ماهر بتواند در طریق صحیح هدایت کند؛ بدون آن‌که مجموعه‌ای از دیگر امکانات به کمک بیایند‏‎. ‎ نگاهی به عمر چهل‌سال اخیر آموزش و پرورش، دلیلی بر مدعای فوق است‎: آموزش و پرورش در طول این چهار دهه، تقریبا تمام گرایش‌های فرهنگی و سیاسی و حتی ایدئولوژیک را در سطح مدیریتی تجربه کرده است. از زمان شهید رجایی، دومین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب تا امروز، صحنه آموزش و پرورش، میدان تلاش‌ها و کوشش‌ها و زحمات افراد مختلف بوده‌است. شهید رجایی، نمایه‌ای از تحول‌خواهی انقلابی در این دستگاه بود؛ هرچند عمر کوتاه و پربرکتش این مجال را از او گرفت. پس از او دیدگاه‌هایی از تندروترین‌ها تا محافظه‌کارترین‌ها بر این مسند نشستند و هرکدام در عمر وزارت‏‎ ‎خویش اقداماتی را به عمل آوردند. چه کسانی که همچو او بالیده آموزش و پرورش بودند و از کسوت معلمی به جامه وزارت رسیده‌بودند و چه افرادی، همچو وزیر اولین دولت اصلاحات، که یک روز هم سابقه معلمی در کارنامه خود نداشتند، اما به سهم خود دغدغه آموزش و پرورش را داشتند‎. در قطاری که انواع دیدگاه‌ها و‌گرایش‌ها را در ایستگاه آموزش و پرورش سوار و پیاده کرد، همه چشم‌ها به توانایی‌های ذاتی و مدیریتی و اجرایی لوکوموتیوران‌ها بود؛ و نه به دیگر تمهیدات و لوازم این قطار پر واگن. کمتر کسی به ریل‌های زیر این قطار و زیرساخت‌های زیر ریل‌ها و یا فرسودگی واگن‌ها و یا سوخت مناسب لوکوموتیو اندیشه کرد. همه همیشه لوکوموتیوران را نگریستند و افت و خیز این قطار را در کوره راه‌های پر پیچ و خم چهار دهه، یکسره از چشم راننده دیدند‎. با این نگاه، تردید نکنید، ماهرترین و‌چابک‌ترین راننده نیز همچنان این قطار را یا در میانه کویر و یا وسط پلی معلق و یا در جنگلی انبوه متوقف خواهد‌کرد؛ یا زیر تیغ استیضاح، یا به عافیت استعفا و یا حتی به رویای بهارستان! یافته من این است که یک حلقه مفقوده در کلان حاکمیت در کار آموزش و پرورش باید یافته و در جای خود نهاده‌شود؛ و آن اراده تغییر و تحول و نوسازی و کارآمدی‌ست‎. ‎ امروز، سه عنصر بودجه، نیروی انسانی ماهر و راهبرد علمیِ آموزشی ـ. پرورشی در حلقه مفقوده آموزش و پرورش پنهان شده‌است‎. ‎ داستان بودجه از فرط تکرار ملال‌انگیز شده‌است. بحث نیروی انسانی ماهر و کارآزموده، به تبَع بودجه و نیز فقر پژوهش‌های عملیاتی در مدیریت نیروی انسانی، به یک تراژدی زمان‌خورده تبدیل شده‌است و بالاخره مشکل راهبرد علمی درازمدت در این امر بزرگ، در دو دهه اخیر در چالش با تجارت فرهنگی و آموزشی قربانی شده‌است. راهبرد «آموزش کنکوری» و «تربیت حافظه‌محور»، که در تجارت تست و‌حل‌المسائل و مؤسسات به اصطلاح کمک آموزشی نمایان شده، راه را بر هرگونه تجدیدنظرطلبی نوآورانه و تحول‌خواهانه بسته‌است و تا زمانی که اراده‌ای جامع در کلان حاکمیت برای حل و رفع این سه مانع به میدان نیاید، رفت و آمد وزیرانی که یکی یکی قربانی روزمرگی‌های وزارتخانه هستند، گره‌ای از کار فروبسته آموزش و پرورش نمی‌گشاید‏‎. بد نیست صاحبان مناصب و تصمیمات، که در این یک هفته با انواع طعنه‌ها و شماتت‌ها وزیر را به خاطر استعفایش نواختند، تصور کنند که با ادامه همین ساختار، وزیر بعدی چه معجزی رو خواهد کرد؟ گیرم «جان‌دیویی» زنده شود و یا «ابن‌مسکویه» روحش احضار گردد و یا «محمدباقر هوشیار» سر از گور به‌در آورَد‎! ‎

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان دولت شگفتی‌ها! منتشر  کرده که در ادامه می خوانید:

آن چه ما و بسیاری از سیاسیون حامی رابطه با آمریکا را از هم دور می‌کند، به هیچ وجه تفاوت سلیقه و روش در امور بین المللی و داخلی نیست. فرق عموم مردم انقلابی با سیاسیون غرب دوست، تفاوت دو نوع برداشت و دو نوع نگاه نیست. این طور نیست که آن‌ها از کرنش در برابر کدخدا و انقلابیون اصیل از ایستادگی، هدف یکسانی داشته باشند. مرور اظهارات هایکوماس، وزیرخارجه آلمان که به نمایندگی از اتحادیه اروپا به ایران سفر کرده بود، نشانگر آن است که گزاره اصلی او خطاب به مسئولان کشور، آن است که «ایران از برجام خارج شود، همه تحریم‌ها باز می‌گردد»، همان برجامی که اگر تا چندی پیش دستاوردش به گفته رئیس بانک مرکزی همین دولت، تقریبا هیچ بود، امروز تحقیقا هیچ است و بلکه خسارات و لطمات بزرگی هم به کشور وارد می‌کند. مسئولان آلمان که امروز ما را می‌ترسانند که «در صورت خروج از برجام، منزوی می‌شویم»، سال پیش و در هنگام خروج رسمی آمریکای عصر ترامپ از برجام، دو طرف را به آرامش دعوت کردند و نسبت به بالا رفتن تنش میان ایران و آمریکا، به ابراز نگرانی بسنده کردند. ماس، بدون حتی یک پیشنهاد منطقی به تهران پا گذاشت و با دست خالی هم بازگشت، اما روز گذشته، رئیس جمهور محترم در جمع اعضای هیئت دولت، از این سفر دستاورد ساخته است: «اینکه وزیر خارجه یک کشور اروپایی در جریان سفر به تهران به صراحت اعلام می‌کند که آمریکا در مسیری که انتخاب کرده خطا و اشتباه می‌کند و هرکس تاریخ ایران را بشناسد می‌داند که فشار حداکثری هیچ تأثیری بر مردم این کشور نمی‌گذارد، بدین معناست که دیگران به عظمت و قدرت ملت ایران اعتراف می‌کنند و می‌دانند که راهی که متحدشان انتخاب کرده غلط است.» روحانی تمجید وزیر آلمانی از تدبیر دولت خود را با این الفاظ کامل کرده است: «همین وزیر امور خارجه اعلام کرد که تدبیر دولت ایران در یک‌سال اخیر در انتخاب راه عقلی، منطقی و حقوقی مایه شگفتی همه بوده است در یک‌سال گذشته مسئولین و ملت ایران دستپاچه نشدند و صبر و تدبیر خود را در برابر فشار دشمنان نشان دادند.» در این نکته با وزیر آلمانی هم نظریم که عملکرد یک سال گذشته دولت موجب شگفتی است، اما شگفتی ما با آلمانی‌ها فرق می‌کند. ما شگفت زده ایم که چرا دولتمان، پس از یک سال از خروج رسمی آمریکا از برجام به فکر واکنش افتاده و چرا در این مدت، دولتمردان به دنبال توافق با اروپایی‌هایی رفتند که خود روزی اعلام کرده بودند که این‌ها از کدخدایشان یعنی آمریکا دستور می‌گیرند. آلمانی ها، اما شگفت زده اند که چطور ایران، با این همه ظرفیت و نیروی جوان و مستعد و پیشرفت‌های علمی و استحکام داخلی و بازو‌های منطقه ای، همچنان به توافق بی خاصیتی به نام برجام پایبند مانده است. اما نکته دوم، جناب رئیس جمهور گفته اند مسئولین و ملت ایران در یک سال گذشته صبر و تدبیر نشان دادند، ملت که تکلیف‌شان مشخص است، آحاد ملت در برابر وضعیت نابسامان اقتصاد و کوچک شدن سفره هایشان که بیشتر از تحریم ناشی از ضعف مدیریت دولت بود، صبر کردند، اما آقای رئیس جمهور و دولتمردان محترم! شما بر چه چیز صبر کردید؟ بر این که منافع مردمتان از دست برود و نظاره گر باشید تا مبادا روشن شود، که از ابتدا مسیر اشتباهی پیموده اید.

• روزنامه فرهیختگان مطلبی با عنوان با‌شگاه بیلدربرگ حاکمیت نامرئی بر جهان درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
سوئیس برای چندمین‌بار در تاریخ ۹/۳/۹۸ میزبان گروه بیلدربرگ بود؛ گروهی که به‌صورت کاملا محرمانه و انحصاری درمورد یکسان‌سازی سیاست، اقتصاد و امنیت در جهان فعالیت دارد. بیلدربرگ خود را یک قالب ایدئولوژیک در همه زمینه‌ها برای مدیریت واحد جهانی می‌داند که در پشت در‌های بسته می‌تواند دستور کار سال آینده را برای جهان تعیین کند. بیلدربرگ به‌دنبال ایجاد یک نظام جهانی تک‌قطبی است که باید در آن سیاست، اقتصاد و حتی مذاهب آن تنها یک‌بعد داشته باشند و درجهت هم‌فکر کردن تلاش کنند. اساس بیلدربرگ اعتقاد اعضای آن به اصول اخلاقی و ارزش‌های فرهنگی غرب است و اولویت دفاع از این اصول و ارزش‌ها را در قالب جنگ‌های منطقه‌ای و بدهکار‌کردن کشور‌ها و به‌هم‌ریختگی اقتصاد کشور‌های غیرهمسو به انجام می‌رسانند. شایان ذکر است که «جوزف رتینگر»، بنیانگذار نهضت اروپا بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ اولین اجلاس بیلدربرگ را در ۲۹ مه ۱۹۵۴ در هتل «بیلدربرگ» هلند برگزار کرد. این نشست که برای نخستین‌بار در هتل بیلدربرگ برگزار شد، هرساله تا امروز با همین نام به فعالیت خود ادامه داده است. جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتل‌های پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی تشکیل می‌شود و هیچ رسانه‌ای حق ورود به آن را ندارد. قصد رتینگر از ایجاد باشگاه بیلدر‌برگ، رفع سوء‌تفاهم‌ها میان اروپا و آمریکا با هدف ایجاد جامعه یکسان جهانی بود. موفقیت نخستین نشست باعث تشکیل یک «کمیته سازماندهی دائمی» شده و رتینگر دبیرکل آن شد. وی با ایجاد شبکه‌ای سری میان اعضا، تماس‌های محرمانه میان‌شان را ممکن ساخت. اعضای بیلدربرگ را از ابتدا، رهبران مقتدر سیاسی اروپا و آمریکا، بانکداران و سرمایه‌داران بزرگ، سرمایه‌داران چندملیتی، نظریه‌پردازان سیاسی و اقتصادی، متخصصان نظامی، سران رسانه‌های تاثیرگذار و پرمخاطب جهان و سرمایه‌گذاران بین‌المللی تشکیل داده‌اند. اعضای اصلی بیلدربرگ را سران گروه‌های فرماسونر و فارغ‌التحصیلان مکتب لئو اشتراس در آمریکا تشکیل می‌دهند که از نمونه‌های بارز آن راکفلر، کیسینجر، بوش پدر و پسر، دیک چینی، ولفوویتز، رامسفلد و سوزان رایس هستند. راکفلر و روتشیلد از جمله سردمداران این گروه هستند و خانواده روتشیلد، رهبری گروه نیرو‌های اروپایی را برعهده دارد. مکرون، رئیس‌جمهور فعلی فرانسه انتخاب روتشیلد بود. نمایندگان آمریکا درنشست اخیر سوئیس، هنری کیسینجر، پیتر تیل مغز متفکر دولت ترامپ و نمایندگان شرکت مایکروسافت و گوگل بودند. گفته شده است در اجلاس سال ۱۹۹۹ بیلدربرگ در پرتغال، برخی مسئولان سابق حضور داشتند و طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح کردند که در سال ۲۰۰۰ در سازمان ملل مصوب و سال ۲۰۰۱ «سال گفت‌وگوی تمدن‌ها» نامیده شد. در حال حاضر کشور‌های آمریکا، کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، بلژیک، دانمارک، فنلاند، یونان، ایرلند، ایتالیا، کانادا، هلند، نروژ، اتریش، پرتغال، سوئد، سوئیس، اسپانیا و ترکیه اعضای ثابت آن هستند و در برخی از نشست‌ها از چین و روسیه و برحسب موضوع از نمایندگان برخی کشور‌ها هم دعوت شده است. هر فرد یا کشور برای پذیرفته‌شدن در باشگاه بیلدربرگ باید دارای یک برند جهانی یا چند ملیتی مانند مک‌دونالد، گوگل، نوارتیس، زیمنس، سامسونگ، نستله، پپسی و کوکا‌کولا باشد. در گروه بیلدربرگ، نتیجه رایزنی‌ها در نشست رهبران جی ۷، «مجمع جهانی اقتصاد» در داووس سوئیس و «کنفرانس امنیتی مونیخ»؛ با هدف یافتن راهکار جهت مدیریت تحولات جهانی و تداوم قواعد نظام بین‌الملل مورد بررسی قرار می‌گیرد. در نشست‌های بیلدربرگ، تصمیمات اتخاذ‌شده در بالاترین رده یعنی «طبقه الیت»، جهت اجرایی‌شدن به شرکت‌کنندگان که هدایتگر اجماع بین‌المللی برای مدیریت جهانی هستند، دیکته می‌شود و ضمانت اجرایی پیدا می‌کند. ناتو، پارلمان اروپا، شورای اروپا، کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، CIA، بانک منهتن و دها بانک و صد‌ها شرکت چند‌ملیتی که در زمینه‌های مختلف راهبردی صنعتی و غذایی و همچنین انرژی در جهان فعالیت دارند، بازو‌های اجرایی بیلدر‌برگ هستند. هیچ رسانه‌ای در جهان اجازه ورود به جلسات بیلدر‌برگ را ندارد و رسانه‌های بزرگ صاحب‌نام که مخاطبان جهانی دارند به‌دلیل عضویت در این گروه اخبار آن را منتشر نمی‌کنند. جیم تاکر، خبرنگار آمریکایی که افشاگری‌های فراوانی درمورد بیلدربرگ انجام داده، می‌گوید: «ایجاد جنگ در خاورمیانه یکی از مهم‌ترین برنامه‌های بیلدربرگ است و تمامی افراد عضو بیلدربرگ بر این تصمیم استوار هستند که بروز جنگ تنها راه قطعی برای حل مشکلات کشور‌های خاورمیانه و حفظ منافع ما است.» با توجه به تحولات جهانی و برخی اخباری که از جلسات سال‌های گذشته بیلدر‌برگ به بیرون درز کرده و همچنین بررسی نتایج سفر ترامپ به ژاپن و انگلیس که همزمان با برگزاری اجلاس بیلدربرگ در سوئیس صورت گرفت؛ می‌توان گمانه‌زنی کرد که اقدامات مشترک علیه فعالیت‌های سایبری و چالش‌های تامین و امنیت انرژی، مهار نفوذ منطقه‌ای ایران، حفظ برجام از سوی ایران، ممانعت از توسعه سلاح‌های هسته‌ای در خاورمیانه و تمکین روسیه به بازگشت به معاهده INF بخشی از تصمیم‌های نشست بیلدربرگ در سوئیس بوده است. پرس سیاسی و اقتصادی چین و روسیه نیز می‌تواند بخش دیگری از گفتگو‌های نشست اخیر سوئیس باشد. روسیه و چین همواره از دغدغه‌های ثابت نشست بیلدربرگ بوده‌اند؛ زیرا با توجه به ساختار قدرتمند و موقعیت جغرافیایی و توان اقتصادی خود به‌سادگی تسلیم نظم نوین جهانی و اقتصاد نئولیبرال غرب نشده‌اند.

صدای واحد مقاومت/ بروید آن طرف دعوا کنید! / احضار ارواح، دولت شگفتی‌ها!


• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان میانجی‌ها نگران منافع خود هستند منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
جمهوری اسلامی ایران یک کشور عادی است، غیرعادی رژیم آمریکا است که برای اهداف خود دست به هر کاری می‌زند تا فرهنگ و نظام فاسد خود را در جهان حاکم کند. آنرمال بودن آمریکا با همراهی رژیم‌هایی، چون رژیم صهیونیستی، رژیم سعودی و برخی دیگر از حکام سرسپرده به آمریکا است که باعث شده تا جهان روی آرامش و آسایش را نبیند. کافی است کارنامه قطور جنایات ایالات متحده را در طول چند سال گذشته ورق بزنیم تا به این واقعیت دست یابیم که این رژیم چگونه با جنایات فجیعی که در کشور‌های دیگر مرتکب شده، صلح و آرامش دنیا را نابود کرده و به خطر انداخته است. اگر می‌بینیم که مقامات برخی کشور‌های خارجی برای کاهش یا پایان دادن تنش‌هایی که آمریکایی‌ها با تحریک صهیونیست‌ها با جمهوری اسلامی ایران شکل داده‌اند به تهران می‌آیند تا شاید بتوانند در این زمینه میانجی‌گری کنند، نگران منافع جمهوری اسلامی ایران و مردم آن نیستند، بلکه نگران منافع خود هستند، چراکه می‌دانند اوج گرفتن تنش‌ها باعث به خطر افتادن منافع اقتصادی آن‌ها و چه بسا نابودی آن خواهد شد. نمی‌توان پذیرفت که جمهوری اسلامی ایران در طی پروسه مذاکراتی که بیش از ۵ سال از عمر خود را برای آن تلف کرد و در قبال آن فعالیت‌های هسته‌ای صلح آمیز خود را تعطیل و تعلیق نمود، نتیجه مثبتی نداشته باشد. ایران در واقع از یک حق خود در زمینه هسته‌ای گذشت تا حق دیگری را بگیرد، اما اینگونه نشد و همگان دیدند که اعتماد به رژیم آمریکا و نظام سلطه چه به بار می‌آورد. اکنون که دیده می‌شود برخی همچنان سودای مذاکره و توافق با آمریکا را در سر دارند و با رفت و آمد‌های برخی مقامات غربی و شرقی ذوق زده می‌شوند و آن را فرصتی برای جمهوری اسلامی ایران می‌پندارند، یا رژیم آمریکا را نشناخته‌اند یا خود را به نادانی زده‌اند، یا این که همچون نوچه‌های آمریکا، سرسپرده هستند و قصد دارند تا با سیاست مدارا و کوتاه آمدن مقابل رژیم ایالات متحده که به خاطر شرایط داخلی خود دچار فروپاشی است، باز هم نقد بدهند و نسیه هم نگیرند. آمریکا گرچه علاوه بر یک جنگ اقتصادی، جنگ روانی و رسانه‌ای گسترده‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران شکل داده است و البته نمی‌توان تأثیر آن را انکار کرد، اما مرور زمان با سیاست مقاومت انقلابی در نظام جمهوری اسلامی ایران باعث خواهد شد تا همه دشمنی‌ها خنثی شود و به خاطر آن که ایالات متحده برای این منظور انرژی بسیار زیادی را خرج کرده، خود باعث نابودی زودتر از هنگام رژیمی خواهد شد که قصد دارد نظام جمهوری اسلامی ایران را نابود کند. البته در این راه وظیفه مسئولین از یک سو و مردم از سوی دیگر اهمیت بسیاری دارد. کارکرد مسئولین، نوع گفتار و رفتار آن‌ها است که می‌تواند مردم انقلابی ایران اسلامی را به آینده روشن، امیدوارتر کند. بخشی از مشکلات کشور به ضعف در مدیریت‌ها باز می‌گردد با این وجود نمی‌توان تأثیر اقدامات آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را نادیده گرفت، اما شکل دادن به یک ساختار مقاومتی می‌تواند به سادگی مشکلات را از پیش پای انقلاب، مردم و نظام اسلامی بردارد، تنها کافی است که برخی مسئولین به توصیه‌ها و راهبرد‌هایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی با قدرت و توان آن‌ها را پیگیری می‌کنند توجه بیشتری نمایند، آنگاه نتایج و تأثیر چنین سیاستی در جامعه بیشتر دیده خواهد شد.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر هیچ پیامی در کار نیست منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
«آبه» پیام‌آور نیست و به‌طورکلی هیچ‌کدام از دیپلمات‌های آسیایی یا غربی که در یک ماه اخیر به‌صورت پیداوپنهان به تهران آمده‌اند، پیامی برای ما نداشته‌اند، چرا؟ چون آن‌ها می‌دانند اکنون توپ در زمین آمریکاست و ایران تعیین می‌کند که بازی به کدام سمت بچرخد. پس آن‌ها به‌دنبال دریافت پیام ما هستند؛ و پیام ایران چیست؟ در ابتدای جنگ، جمعی از رهبران اسلامی به ایران آمدند تا میان ما و صدام اشغالگر وساطت کنند. آن‌ها به دیدار امام رفتند و امام به معتمدان منطقه‌ای گفتند به‌جای تهران، باید به بغداد بروند. صدام به ایران حمله کرده و تا زمانی‌که جنگ هست، مصالحه‌ای وجود ندارد. موقعیت کنونی ما نیز در چنین شرایطی است؛ پاسخ به واسطه‌گران غربی (ژاپن در کلیت سپهر غرب تعریف می‌شود) آن است که باید اول به واشنگتن رفته و دشمن ما را مجاب کنند تا جنگ اقتصادی‌اش را متوقف سازد و بعد برای تأمین امنیت منطقه‌ای خود و شرکایش، سراغ محور مقاومت بیاید. هنگامی‌که آمریکا صراحتا براندازی نظام اسلامی را ازطریق اعمال فشار اقتصادی دنبال می‌کند، چرا باید او و همکارانش در آسیای جنوب‌شرقی در آسایش باشند؟ این سیاست باید در همه اجزای دولت (و نه‌فقط گفتار‌های شفاف و صریح دستگاه دیپلماسی) به‌جریان بیفتد؛ آن‌چنان‌که در این روز‌ها بازار سرمایه و ارز، به تحولات در امور خارجی واکنش مثبت نشان می‌دهد، به‌نظر می‌رسد رفتار حرفه‌ای و برنامه‌ریزی‌شده در پسِ آن وجود دارد تا اقتصاد را شرطی و کشور را به مذاکره و پذیرش فشار دشمن متقاعد کند. «آبه» هیچ پیامی برای ما ندارد و تنها پیام این رفت‌وآمد‌ها آن است که #عظمت-ایران در چشم جهانیان آن‌چنان بزرگ شده که می‌خواهند ابتدا او را کنترل کنند و اگر توانستند، به سازش فروپاشی‌اش برسانند؛ امیدی واهی که به‌نتیجه نخواهد رسید.


• روزنامه ایران مطلبی با عنوان واعظ پایتخت منتشر کرده که به این شرح است:
در بین محققان معاصر کمتر کسی مانند شیخ عزیزالله عطاردی خبوشانی در باب تاریخ و فرهنگ و رجال خراسان تحقیق و تفحص کرده است. این تحقیقات او بسیار وسیع بود و برای شناخت بهتر خراسان کتابخانه‌های جهانی و فهرست نسخ خطی را سطر به سطر کاویده بود تا سهم خراسان را در فرهنگ ایران و جهان بنمایاند. این کوشش‌ها برای آن بود که خراسان و حوزه‌های علمی آن بی اغراق در طی هزار و ۴۰۰ سال، یعنی از آغاز اسلام تاکنون، در ساخت فرهنگ ایرانی-اسلامی-شیعی نقشی اساسی داشته‌اند. به ویژه از زمانی که حضرت امام رضا، عالم آل محمد (ص)، در خراسان به مرکزیت مرو رحل اقامت افکند و پیکر شریفش را خاک خراسان دربرگرفت، تمایلات شیعی در خراسان روز به روز رو به افزایش نهاد. در قرن اخیر هم طلاب علم در خراسان، حتی آن‌ها که خراسانی نبودند به تحصیلات عالی در ادبیات عربی و فارسی و ذوق شعری و خطابه شهرت داشتند. مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی نقوی قائینی از پرورش یافتگان حوزه علمیه خراسان بود که پس از تحصیلات مقدمات در خراسان به قم رفت و در درس مرحوم آیت‌الله بروجردی، مرجع مطلق زمان، شرکت کرد. آن سال‌ها ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم، منوط به قبولی در امتحان بود. امتحان آقای نقویِ جوان را مرحوم شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند بنیانگذار حوزه برعهده گرفت و وقتی تسلط او را در متون دریافت از وی پرسید شاگرد چه کسی بوده است و او نام ادیب نیشابوری را گفت. اما اندکی بعد آقای نقوی رحل اقامت در نجف اشرف افکند و در درس مراجع بزرگ نجف مانند حضرات آیات شاهرودی، حکیم و خویی حاضر شد. دستاورد دیگر او در نجف توفیق آغاز به کار شرح نهج‌البلاغه بود که ابتدا به فارسی نگارش آن را آغاز کرد و تا چند خطبه ادامه داد؛ اما بنا بر سیره علما ترجیح داد شرح خود را به عربی بنویسد تا نفع آن بیشتر باشد. حاصل این کار اثری است به نام مفتاح السعاده فی شرح نهج‌البلاغه در ۱۸ جلد. وقتی مرحوم آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی این شرح را دید آن اندازه پسندید که به مؤلف پیشنهاد کرد که به همین روش تفسیری هم بر قرآن بنویسد که حاصل آن کتاب ضیاءالفرقان فی تفسیر القرآن در ۱۸ جلد است. اهل فن بر این عقیده‌اند که در هر دو اثر، مؤلف سخنان پیشینیان و شروح و تفاسیر سابق را دیده لکن خود سیاق نوینی در مباحث مختلف مطرح کرده و از روی این آثار می‌توان به حوزه وسیع تحقیقات و تنبعات وی پی برد. به هر حال وقتی آقای نقوی به تهران آمد، این بار فرزند دیگر مرحوم حاج شیخ یعنی مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی از وی خواست تا در مدرسه سپهسالار قدیم، تدریس متون فلسفی و اسفار را برعهده گیرد. هر چند وی در جلساتی اختصاصی شرح اشارات را هم آغاز کرد و به پایان رسانید که خوشبختانه صوت آن موجود است. اما آنچه گفته شد فقط بخشی از شخصیت والای این فقیه حکیم است، معمولاً عالمانی در طبقه ایشان صرفاً در جایگاه تدریس و مرجعیت قرار می‌گیرند، اما آقای نقوی از هنگام جوانی تا پایان عمر ترجیح داده بود که ذاکر و خادم مجالس وعظ و خطابه اهل بیت و حسین سیدالشهدا بماند. ایشان قریب ۵۰ سال در روضه منزل پدری ما منبر رفت و به آداب و لوازم آن پای بند بود. از جمله نظم و ترتیب و بی توجهی به تعداد مستمعین و کوشش برای تعلیم حضار. آثار تواضع و فروتنی عالمانه در او بسیار دیده می‌شد حتی روی جلد کتاب‌های خود هیچگاه القابی به کار نبرده که نشان دهد مؤلف عالم است و چه اعتبار و جایگاهی نزد بزرگان دارد. ایشان با وسایل نقلیه عمومی بویژه اتوبوس آمد و شد داشت. در پوشش و رفتار بسیار ساده و بی پیرایه و در گرمی گفتار و منطق بیان کم نظیر بود. من که خود سال‌ها توفیق درک منبر‌های او را داشتم احساس می‌کردم مستمعین پس از منبر او حالی یافته و نکته‌های جدیدی فرا گرفته‌اند. بویژه که حسنات اخلاقی این خطیبِ عالم، بر نفوذ کلام او می‌افزود. به هر حال او نمونه‌ای از وعاظ و اهل منبر سلف بود که جز به نشر و بسط علم آل محمد نمی‌اندیشید و آن را وظیفه خود می‌دانست. شاید آخرین منبر عاشورای ایشان بود که در آن آیه معروف یا ایت‌ها النفس المطمئنه را در شأن سیدالشهدا خواند و وقتی به این بخش آیه رسید که فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی آقای نقوی گفت: در این آیه تقدم عبودیت بر جنت واضح است و جنت در برابر عبودیت چیزی نیست. از این قبیل نکته‌ها در سخنرانی‌های او بسیار بود اینکه حتی در گذشت او، مورد توجه رسانه‌ای قرار نگرفت شاید ادامه همان زی گمنامی بود که او برای خود برگزیده بود. امید است که بازماندگان ارجمند آن خطیب دانشمند و توانا با انتشار آثار صوتی و کتبی آن مرحوم در شناسایی مکتب اهل بیت و اهداف او قدم‌هایی بردارند. من و دل گر فنا شدیم چه باک/ غرض اندر میان سلامت اوست

• روزنامه جوان مطلبی با تیتر «مقاومت فعال» راهکار تأدیب دشمن غدار منتشر کرد که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
مقاومت در بین گروه‌های فلسطینی منجر به زمین‌گیر شدن صهیونیست‌ها، خروج از غزه و کشیدن دیوار‌های بلند بتنی پیرامون محلات و شهرک‌های صهیونیست‌نشین و التماس برای مذاکره با گروه‌های مقاومت پس از چند شکست نظامی شده و امروز موازنه جدیدی از قدرت و وحشت رقم زده که فراتر از تصور صهیونیست‌ها و اربابان آن‌ها است. مقاومت در برابر تروریست‌های تکفیری در سوریه و عراق نه‌تن‌ها به شکست تروریست‌ها منتهی شد، بلکه به شکل‌گیری ظرفیت و توان بالای نظامی و سیاسی و اعتماد به نفس انجامیده که کوچ اجباری باقیمانده تروریست‌ها از این مناطق و تلاش حامیان دیروز این عناصر خبیث برای نزدیک شدن به دولت‌های عراق و سوریه را نیز موجب شده است. در یمن هم مقاومت نه‌تن‌ها کشور را از اشغال متجاوزان نجات داده، بلکه سطحی از توان نظامی، انسجام اجتماعی و سیاسی را پدید آورده که حامیان ائتلاف متجاوز را به پشیمانی از این حمایت و تلاش برای خروج از این باتلاق وادار ساخته است. حال در مواجهه با راهبرد تهدید و فشار مستأجران کاخ سفید که در ذیل آن تحمیل سازش و مذاکره را دنبال می‌کنند تا ضمن تضمین پیروزی در انتخابات آینده و جبران ناکامی‌ها در منطقه غرب آسیا، مؤلفه‌های قدرت راهبردی ایران اسلامی را به چالش بکشانند، «مقاومت فعال» تنها راهبرد اجتناب‌ناپذیر برای رهایی از شرارت ترامپ و تیم همکار او به حساب می‌آید. به‌کارگیری راهبرد مقاومت فعال است که روند تهدید و استفاده از شبح جنگ را متوقف و سران کاخ سفید را مجبور به التماس برای مذاکره و جست‌وجوی میانجی برای مذاکره کرده است. در واقع با نگاه به منطق مقاومت هم اتحاد و انسجام و صدای واحد در داخل رقم خورد و هم دشمن وادار به تجدید در محاسبات و نگاه به هزینه‌های قطعی و احتمالی هرگونه اشتباه راهبردی در مواجهه با ایران اسلامی و تغییر در رویه زورگویانه و متکی به قدرت عریان و سخت خود شد. همین مقاومت فعال که فکر هرگونه تهاجم نظامی را از دشمن سلب و او را مجبور به اتخاذ ژست و لحن نرم و پس گرفتن تمامی شروط قبلی برای مذاکره کرده او را قادر به فهم این واقعیت مهم نیز خواهد کرد که تداوم تهدید و فشار برای تحمیل سازش نیز بی‌فایده است. چراکه عقلانیت پشتیبان مقاومت، نافی هزینه‌های سنگین سازش بوده و در پیوند با شرف و غیرت دینی و ملی ایرانیان، پایه‌ای از استحکام و اقتدار برای این مقاومت فراهم می‌سازد که همراه با بردباری و تاب‌آوری، عبور از این مرحله از فشار‌ها و مجال برای پوشش خلأ‌ها و ضعف‌ها ممکن ساخته و ویترین شکست‌های زنجیره‌ای دشمن را دیدنی‌تر خواهد کرد. گرچه دشمن و برخی عناصر مرعوب سعی در ارائه تصویری کذایی از اجتناب‌ناپذیر بودن جنگ یا سازش داشته و حتی پس از عقب‌نشینی سران کاخ سفید از جنگ‌طلبی مذاکره را که در ذیل ادامه فشار اقتصادی همان سازش است، بزک عقلانی می‌کنند، هم شرف ملی و هم مصالح و منافع ما ایجاب می‌نماید با اتخاذ مقاومت فعال و اجتناب از پاداش دادن به دشمن با انجام مذاکره، او را از اتخاذ و ادامه رویه ظالمانه‌اش در استفاده از فشار و تحریم پشیمان و به تصحیح محاسبات متوهمانه‌اش وادار سازیم.


• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با مضمون دلار ۴۲۰۰ و خطای کنکورد منتشر کرده که به این شرح است:
نخستین بار در زمستان سال قبل بود که مرکز پژوهش‌های مجلس گزارش کرد که دلار ۴۲۰۰ به هدف اصابت نکرده است. پس از آن بانک مرکزی در گزارشی با وجود دفاع اولیه از سیاست دلار ۴۲۰۰ به صراحت اعلام کرد سیاست تخصیص ارز حمایتی، یک روش کوتاه‌مدت به‌منظور جلوگیری از افزایش قیمت کالا‌های اساسی در زمان بروز شوک منفی عرضه ناشی از تحریم و حمایت از گروه‌های کم درآمد و اقشار آسیب‌پذیر جامعه است و در میان‌مدت به‌منظور جلوگیری از ایجاد رانت و اختلال در مکانیزم قیمت‌ها و همچنین جلوگیری از آسیب به ساختار‌های تجاری و تولیدی کشور به‌تدریج سایر سیاست‌های حمایتی، باید جایگزین سیاست تبعیض قیمتی در عرضه کالا‌ها شود. امکان دارد برخی این گزارش‌ها را مهندسی بدانند. جدلی نیست، می‌توان برای عبور از این اتهام به ادراک شهروندان مراجعه کرد. بد نیست هر شهروندی خود را مخاطب این پرسش قرار دهد:در یک سال گذشته قیمت کدام کالا ثابت بوده است؟ طبیعتا وقتی دولت به بخشی از کالا‌ها دلار با نرخ ۴۲۰۰ تخصیص می‌دهد انتظار این است که قیمت آن کالا‌ها یا ثابت بماند یا رشد آن بسیار کمتر از سایر کالا‌ها باشد. آیا شهروندان چنین حسی را در یک سال گذشته داشته‌اند؟ کالایی را سراغ دارند که به‌واسطه دریافت دلار ۴۲۰۰ افزایش قیمت اندکی داشته باشد؟ آیا شهروندان در بخش خوراکی که ضروری‌ترین بخش مصرفی است، توانسته‌اند کالایی را تهیه کنند که افزایش قیمتی کمتر از ۵۰ درصد داشته است؟ اگر غیر از این بوده که آمار رسمی دولت می‌گوید غیر از این بوده و سبد خوراکی‌ها در اردیبهشت امسال نسبت به سال قبل ۸۰ درصد افزایش قیمت داشته است، پس چرا اصرار دارند دلار را به گروهی ارزان بدهند تا آنان اقدام به واردات بر مبنای این نرخ کنند؟ موضوع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که سیاست تخصیص دلار ۴۲۰۰ صدای برخی تولیدکنندگان را نیز درآورده است. دیروز تولیدکنندگان حوزه طیور تاکید داشتند کنجاله وارد شده با دلار ۴۲۰۰ با قیمت‌های بسیار بالاتر به دست آنان می‌رسد. امروز برخی تولیدکنندگان سموم می‌گویند سیاست دلار ۴۲۰۰ در حال تحلیل توان رقابتی آنان است؛ زیرا این گروه فقط برای ماده اولیه دلار ۴۲۰۰ می‌گیرند و سایر نهاده‌ها را بر مبنای دلار نیمایی یا دلار بازار تهیه می‌کنند، اما وارد‌کنندگان سموم کل مجموعه را با این نرخ وارد می‌کنند. به همین دلیل تخصیص ارز ترجیحی بیشتر به سود واردکنندگان بوده تا تولیدکنندگان. جالب اینکه تولیدکنندگان حتی پیشنهاد می‌دهند برای ایجاد فرصت برابر ارز ۴۲۰۰ در این بخش حذف شود. اما بوروکرات‌های دولتی کماکان اصرار دارند سیاست دلار ۴۲۰۰ را پر قدرت ادامه دهند. رئیس سازمان برنامه می‌گوید: «با وجود همه تنگنا‌ها تحت هیچ شرایطی آماده نیستیم تخصیص ۱۴ میلیارد دلار با قیمت ۴۲۰۰ را قطع کنیم.» چرا؟ احتمالا به‌خاطر حفاظت از وضعیت معیشت مردم. اما تلخی ماجرا پاراف بعدی همین اظهار نظر است که از قول رئیس سازمان برنامه نقل می‌کند با وجود اینکه ما بر سر پیمان‌مان با مردم بودیم و ارز ۴۲۰۰ را مبنای واردات برخی کالا‌ها قرار دادیم، اما قیمت‌گذاری این کالا‌ها بر مبنای ۴۲۰۰ انجام نشد. آقای نوبخت درحالی در مقام مطالبه از دستگاه‌های نظارتی درخواست کرده بود تا اقدامی انجام دهند تا مبنای قیمت‌گذاری کالا‌های وارداتی مشمول ارز ترجیحی دلار ۴۲۰۰ باشد که دو ماه قبل در مراسم رونمایی از برنامه تولید و اشتغال گفته بود: باید قبول کنیم که شیوه کنونی پرداخت ارز ۴۲۰۰ به کالا‌های اساسی درست نیست و این منافع به دست مردم نمی‌رسد؛ بنابراین بحث تغییر این روند مطرح است، اما هنوز به جمع‌بندی نهایی نرسیده‌ایم. (ایرنا) چه اتفاقی از ۲۰ فروردین تاکنون رخ داده که دولت تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از این پیمان شکست‌خورده دست بردارد. آیا منتظر معجزه کنترل‌های قیمت و برخورد‌های نظارتی است که بار‌ها در گذشته امتحان خود را پس داده‌اند یا کماکان گرفتار خطای کنکورد است و برای حفظ ظاهر حاضر نیست از آن دست بردارد؟ پاسخ چیست؟ چرا باید سیاستی که نتوانسته در مدیریت قیمت و کمک به معیشت مردم موفق باشد ادامه پیدا کند، آن هم در حجم ۱۴ میلیارد دلار؟



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *