کودتا در بیداری اسلامی! / منشأ ترس اسرائیل از غزه/ تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتی

8:49 - 18 ارديبهشت 1398
کد خبر: ۵۱۵۹۷۷
کودتا در بیداری اسلامی!، منشأ ترس اسرائیل از غزه، تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتی، در این بازی بزدل می‌بازد، آنچه احتمالاً درباره هلال احمر نمی‌دانید و نظریه فرسایش گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های روزنامه‌های امروز است.

کودتا در بیداری اسلامی! / منشأ ترس اسرائیل از غزه/ تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتیبه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، کودتا در بیداری اسلامی!، منشأ ترس اسرائیل از غزه، تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتی، در این بازی بزدل می‌بازد، سهوا با آینده دانش‌آموزان بازی نکنید، یک سال گذشت، هشدار به رانت‌جویی صادراتی، دوره‌ات گذشته، «آبراهام لینکلن»!، مالیات بر ثروت؛ اکسیر ضد تحریم، آنچه احتمالاً درباره هلال احمر نمی‌دانید و نظریه فرسایش گزیده ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های روزنامه‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر کودتا در بیداری اسلامی! منتشر کرد که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
انقلابیون لیبی هم به همین بلیه دچار شدند. قیام مردم لیبی علیه قذافی از زمانی به انحراف کشیده شد که هیلاری کلینتون با رهبران بیداری اسلامی همراه و با چراغ سبز آمریکا، پای ناتو به این کشور باز شد. از زمان مرگ قذافی در ۲۸ مهر ۹۰ تاکنون لیبی روی آرامش ندیده و به لانه امن تروریست‌های داعش، نظامیان موردحمایت ارتجاع منطقه و رهبران تأییدشده از سوی غرب تبدیل‌شده است؛ رویدادی تأسف‌بار که نظیر آن را به شکلی دیگر در تونس شاهدیم و می‌بینیم که همکاری مقامات تونسی با آمریکا چنان تنگاتنگ شده که در اولین روز‌های سال جاری مانور مشترک نظامی برگزار کردند! این در حالی است که انقلابیون منطقه، همه از روز اول پرچم توحید را در دست گرفته بودند و فریاد الله‌اکبر سر می‌دادند، ولی اعتماد به وعده‌های آمریکا و بی‌توجهی به آورده‌های انقلاب، موجب شد تا نظام سلطه در انقلاب آن‌ها دست به کودتا بزند و انقلاب آن‌ها را به گروگان بگیرد. علاوه بر این، نباید از نقش مخرب آل سعود در منحرف کردن انقلاب‌های مصر، لیبی و تونس غافل شد. بزرگ‌ترین نگرانی عربستان این بود که انقلاب مصر تبدیل به الگویی در جهان عرب شود و مردم سایر کشور‌ها را نیز بیدار کند. ضمن اینکه آمریکا و غرب همیشه از حضور مردم و شکل‌گیری حکومت‌های مردم‌سالار در منطقه وحشت داشتند؛ چراکه به‌خوبی دریافته بودند که هر جا حکومتی با آراء مردم شکل‌گرفته، دقیقاً برخلاف مطالبات و منافع آمریکا و غرب حرکت کرده و ارکان حکومت قرون‌وسطایی عربستان، متحد نزدیک آن‌ها را در منطقه به خطر انداخته است. سعودی‌ها می‌کوشند در لیبی، خلیفه حفتر، فرمانده نظامی موردحمایت خود را بر طرابلس مسلط کنند، در مصر، روابط نزدیکی با رئیس‌جمهور این کشور برقرار کرده و اگر بگوییم تونس را به مستعمره خود تبدیل کرده‌اند، سخن به‌گزاف نگفته‌ایم؛ و بالاخره اینکه نتیجه خوش‌بینی به آمریکا و رژیم صهیونیستی در همه انقلاب‌های عربی فاجعه به بار آورده است، اما این قاعده فقط منحصر به انقلاب‌های عربی نیست، بلکه هر حکومت و نظامی که به‌جای تکیه بر ارزش‌ها، به دنبال جلب نظر قدرت‌های جهانی باشد، از پایگاه اقبال مردمی خارج‌شده و مقدرات خود را به دست کسانی می‌سپارد که جز فلاکت و قهقرا، ارمغانی برای کشور‌های اسلامی، بلکه کشور‌های جهان به همراه نداشته‌اند.

• روزنامه کیهان مطلبی با عنوان منشأ ترس اسرائیل از غزه منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
جهان عرب متأسفانه نشان داد که «وجود» ندارد. خیلی وقت بود که خود عرب‌ها و این اواخر نخست‌وزیر سابق قطر گفت: «امت عربی» لفظی بی‌معناست و «جهان عرب» وجود خارجی را از دست داده است. در این درگیری نیازی نبود که دولت‌های عرب سرباز یا تجهیزات به غزه اعزام کنند و نیازی نبود که پولی بفرستند. کافی بود جلسه‌ای بگیرند و بیانیه‌ای بدهند و بگویند ما کنار برادرانمان هستیم، اما آنان در این حد نیز وارد موضوع نشدند! و خبر‌های جنگ را از طریق سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی و یا کانال دو اسرائیل به تماشا نشستند. بر این اساس آن زن ستم‌کشیده فلسطینی که در این حملات دو تن از فرزندانش به شهادت رسیده بودند خطاب به سران عربستان گفت: شما قاتل بچه‌های ما هستید و باید پاسخ بدهید. کم نیستند کسانی که این روز‌ها می‌پرسند آیا این هویت عربی، محتوم است یا می‌توان آن را تغییر داد. به نظر این قلم وقت آن فرا رسیده است که جبهه مقاومت، اکثر کشور‌های عربی که از این بی هویتی رنج می‌برند را تحت یک قاعده جدید گرد هم آورده و «امت عربی مقاوم» یا «اتحادیه مقاومت عرب» را شکل دهد. مسلماً این اقدام، وضع تازه‌ای را برای اعراب پدید می‌آورد و آبروی رفته آنان را بازمی‌گرداند. در عملیات دو روزه ارتش اسرائیل به نیرو‌های اصلی و رهبران مقاومت آسیبی وارد نشد و دستاورد این رژیم به تخریب منزل سرتیپ توفیق ابونعیم و حمله به خودرو حامد الخضری محدود شد. نه سازمان جهاد و نه سازمان حماس آسیب ندیدند و این خود بیانگر آن است که گویا برای اسرائیل اصل حمله موضوعیت داشت و نتایج مهم نبودند. شاید بتوانیم بگوییم عملیات روز‌های شنبه و یکشنبه فقط اعلام وجود نتانیاهو بود. اعلام وجودی که اگر نمی‌شد نفع بیشتری برای رژیم اسرائیل داشت.

• روزنامه وطن امروز مطلبی با عنوان تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتی درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
آمریکا با رفتار کم و بیش دیوانه‌وار خود علیه ایران، نوعی اجماع بین‌المللی علیه خود خلق کرده که هرگونه اقدام ایران در پاسخ به فشار‌های خود را منطقی و مشروع می‌کند. صبر راهبردی ایران امکانی فراهم آورده که اکنون می‌توان با کمترین هزینه بین‌المللی به اقدام راهبردی علیه آمریکا دست زد. مجموعه اخبار درباره احتمال تجدیدنظر کلی یا جزئی درباره برخی تعهدات برجامی ایران ـ. و دیگر اقداماتی که ممکن است در آینده در پاسخ به فشار‌های آمریکا انجام شودـ را باید از این منظر نگریست. این اقدامات به تدریج و نحو کاملا محاسبه‌شده و هوشمندانه به آمریکا نشان خواهد داد که پروژه‌های فشار آن، نه تنها به نتیجه‌ای که مدنظر داشته منجر نشده بلکه باعث شده ایران در مسیر جدیدی قرار بگیرد که حاصل آن افزایش انفجاری فشار‌ها بر آمریکا در نقاطی است که به هیچ وجه آن را محاسبه نکرده است. همانطور که آمریکا محاسبات مردم و مسؤولان در ایران را هدف گرفته، استراتژی درست آن است که ایران هم محاسبات آمریکا و اسرائیل را هدف بگیرد. اراده برای تزریق نیروی جدید به این جنگ محاسباتی، بسیاری از تحولات را در آینده رقم خواهد زد.
• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با تیتر در این بازی بزدل می‌بازد منتشر کرده که به این شرح است:
شاید بارها، صحنه دوئل دو گانگستر را در فیلم‌های قدیمی آمریکایی دیده باشید. دو نفر، با فاصله از هم، در چشمان هم خیره می‌شوند و سعی می‌کنند با حرکات چشم و دست و گردن، طرف مقابل را مرعوب کنند. معمولا در دوئل، طرفی که بی پرواتر و نترس‌تر است برنده می‌شود و حریف را از پا در می‌آورد و آن طرفی که ترس و دلشوره، توان تصمیم گیری به‌هنگام را از او گرفته، مغلوب می‌شود. مشابه این دوئل، پدیده‌ای به نام بازی بزدل است. در این بازی، دو خودروسوار، از روبه‌روی هم، با سرعت به سمت هم می‌رانند تا اصطلاحا شاخ به شاخ شوند. آن راننده‌ای که زودتر می‌ترسد و فرمان را می‌چرخاند تا از برخورد با طرف مقابل جلوگیری شود، بازنده بازی است. دقیقا همین بازی احمقانه که در اصطلاح نظریه بازی‌ها و در علوم استراتژیک به آن «chicken game» می‌گویند، چکیده سیاست خارجی دولت آمریکا در عصر ترامپ است. ترامپ، شدیدا نگران نحوه مقابله ایران با سیاست‌های افزایش فشار آمریکا بر ایران است، اما از خود چهره‌ای قلدر و اصطلاحا بی کله به نمایش گذاشته است تا به طرف ایرانی بفهماند اگر فرمان را نپیچانی و مسیرت را تغییر ندهی برخورد حتمی است. واقعیت این نیست که دستگاه عظیم و پیچیده و چند لایه سیاست خارجی آمریکا، در دستان چند جنگ طلب بی کله قرار گرفته است و دولت آمریکا، شجاعت بی منطق و حماقت را جایگزین محاسبات سیاسی کرده است، سیاست سازان و لایه‌های زیرین دولت آمریکا در دوره فعلی همانقدر محاسبه گرند که در دوره اوباما و بوش و کلینتون بودند، اما پس از سال‌ها که با امتحان سیاست‌های مختلف، نتوانسته اند چالش ایران را مهار کنند، محاسبه و سیاست‌شان بر این قرار گرفته که با نمایشی قلدرمآبانه طرف‌های مقابل یعنی روسیه، چین، ایران و هر قدرتی که مزاحم هژمونی جهانی آمریکا محسوب می‌شود را طوری بترسانند که آن‌ها با دستان خود، مسیرشان را تغییر دهند و به دست خود مهار شوند. برای چنین نمایشی هم چهره‌هایی مانند بولتون و پمپئو را روی صحنه آورده اند که به حماقت و جنگ طلبی مشهورند. در برابر چنین سیاستی چه باید کرد؟ پاسخ ساده است، باید هیچ یک از تهدید‌های ترامپ را جدی نگرفت. شخصا بر این باورم که اگر احتمال جنگ نظامی در دوره اوبامای ضدجنگ، کمی وجود داشت، در وضعیت فعلی همان قدر هم وجود ندارد. ممکن است بپرسید اگر ما فرمان را نچرخاندیم و طرف مقابل هم نچرخاند و کار به برخورد جدی رسید چه؟ در پاسخ باید گفت که چنین چیزی تقریبا محال است. واشنگتن، با توجه به پهن بودن دست و پایش در منطقه و شدت آسیب پذیری نیرو‌های خود و متحدانش، از برخورد بیشتر هراس دارد. ترامپ اصلا به دنبال برخورد نیست، بلکه در حال اجرای سیاست بازی بزدل است. نشانه‌ها هم متعددند. او ابتدا از برجام خارج نمی‌شد، بلکه هر سه ماه یک بار آن را تمدید و در عین حال تهدید می‌کرد که بعد از این تمدید نخواهد کرد. پس از آن هم، تنها شاهد سیاست‌های غوغاسالارانه و ماجراجویانه دولت ترامپ همچون قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی هستیم. او اگر واقعا توان یا قصد اقدام جدی نظامی داشته باشد، حتما آن را از پیش نمایان نخواهد کرد تا در وقت مورد نظر، با استفاده از اصل غافلگیری، هجوم موثرتری داشته باشد، در حالی که با فشار و تهدید و فریاد، تنها سعی می‌کند حریف را طوری بترساند که خود از عرصه نزاع بگریزد و مسیرش را تغییر دهد. چند روزی است که رسانه ها، مواضع محکم و قابل تحسین مسئولان سیاست خارجی دولت را در دو حوزه منتشر می‌کنند. اول آن که قرار است پاسخ متقابل ایران به خروج آمریکا از برجام که همین روز‌ها به سالگرد خود می‌رسد، اجرا شود. ثانیا طرف‌های اروپایی باید بدانند که بیش از این نمی‌توانند با تعویق راه اندازی ساز و کار ویژه مالی که قرار است جایگزین برجام شود، ایران را معطل کنند.


• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان سهوا با آینده دانش‌آموزان بازی نکنید درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
علیرضا سلیمی، عضو هیات‌رئیسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی درباره وضعیت بروز آسیب‌های اجتماعی در مدارس و دانشگاه‌ها، عنوان کرد: «در این زمینه آمار دقیقی به صورت تفکیکی در مدارس و دانشگاه‌‎ها وجود ندارد و آمار‌ها کاملا به صورت کلی ارائه شده است. دستگاه‌های مسئول ازجمله ستاد مبارزه با مواد مخدر، نیروی انتظامی، وزارت آموزش و پرورش، بهداشت و علوم که به کمیسیون آموزش و تحقیقات آمار و اطلاعات ارائه دادند، درباره وضعیت دانش‌آموزان و دانشجویان آمار و اطلاعات دقیقی برای ارائه دادن نداشتند. ستاد مبارزه با مواد مخدر، نیروی انتظامی، مرکز پژوهش‌ها و وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری و حتی معاونت‌های فرهنگی دانشگاه‌ها هیچ‌گونه هماهنگی‌ای با یکدیگر ندارند لذا در زمینه اعتیاد و مصرف مواد مخدر در مدارس و دانشگاه‌ها در خلأ آماری قرار می‌‎گیریم. وقتی در شرایط خلأ آماری قرار داریم نمی‌توان تصمیم‌گیری کرد.» دو ماه بعد از اظهارات سلیمی، رسول خضری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی هم نسبت به نبود آمار از دانش‌آموزان معتاد انتقاد کرد و گفت: «متاسفانه دانش‌آموزان در مدارس از پایه پنجم تا مقطع دبیرستان درگیر مواد دخانی و اعتیاد می‌شوند، به‌گونه‌ای که ۸۰ درصد دانشجویان درگیر اعتیاد تجربه مصرف مواد دخانی و مخدر در دوران دانش‌آموزی را دارند. آماری از تعداد معتادان به‌ویژه دانش‌آموزان معتاد وجود ندارد. آمار‌های ارائه شده در رابطه با اعتیاد به هیچ‌وجه درست و قابل اعتماد نیستند و در واقع تنها یک‌پنجم آمار واقعی اعتیاد ارائه می‌شود.»

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر یکسال گذشت منتشر کرده به این شرح است:
اروپا تا زمانی که به تعهدات برجامی خود عمل نکرده حق ندارد خواستار تعهدپذیری ایران باشد. اروپا حتی در اجرای کانال مالی که گامی بسیار کوتاه در نشان دادن تعهدپذیری آنهاست اقدامی نداشته‌اند. عدم تعهدپذیری اروپا در این یکساله و عدم مقابله آن با آمریکا، زمینه‌ساز تضعیف جایگاه جهانی اروپا به عنوان بازیگری مستقل شده است و راهکار پایان این وضعیت رویکرد منطقی به اجرای تعهدات برای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی و مقابله واقعی با زیاده‌خواهی آمریکاست. در این میان به رغم جوسازی‌ها و زجزخوانی‌های آمریکایی‌ها که سعی دارند تا با ادعای آمادگی نظامی و تشدید تحریم اقتصادی خود را فاتح زودهنگام نبرد با ایران معرفی کنند، اما ایران در مقایسه با دور قبلی تحریم‌ها به نسبت در شرایط بسیار مناسب‌تری از نظر سیاست خارجی قرار دارد. اجماع جهانی علیه ایران نیست، قطعنامه‌های اتحادیه اروپا و شورای امنیت وجود ندارد و به لحاظ سیاسی، تصمیمات و اقدامات آمریکا توسط بیشتر کشور‌های جهان محکوم می‌شود. این فضا قطعا به عبور کشور از شرایط تحریم کمک می‌کند. در همین حال هنوز زمان زیادی از تجربه موفق وفاق ملی در مقابله با مشکلات نمی‌گذرد آنجا که دستاورد‌ها و نقاط افتخارآفرین در مدیریت سیلاب اخیر نشان داد، امکانات و ظرفیت‌های بسیاری در کشور وجود دارد که در صورت بکارگیری و ایجاد بسیج عمومی می‌تواند هر مشکلی را حل کند. بر این اساس می‌توان گفت که راهکار مقابله با تهدیدات آمریکایی و خلف وعده‌های اروپایی، وحدت و انسجام درونی با محوریت کنار نهادن برخی تعهدات برجامی به عنوان اقدامی متقابل در برابر بدعهدی‌های طرف‌های مقابل و نیز همیاری سراسری بدون رویکرد جناحی و سیاسی‌کاری در تحقق رونق تولید و حل مشکلات است. اصولی که ملت همواره آن را به خوبی اجرا کرده و انتظار دارد که مسئولین نیز در همین مسیر گام برداشته تا شکستی دیگر به دشمنان این سرزمین تحمیل شود.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با عنوان هشدار به رانت جویی صادراتی درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
به قول امروزی‌ها باگ سیاست‌های ارزی همین‌جا بود و تفاوت قیمت کالای صادراتی با بازار داخل نیز از همین حفره نشأت گرفت. چون وقتی مبنای محاسبه، ارز بازار آزاد باشد نتیجه به‌طور کامل با محاسبه بر مبنای ارز سامانه نیما و سنا متفاوت است. اکنون آمار‌ها نشان می‌دهد همان‌طور که سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی اشتباه بوده و منجر به اتلاف ذخایر استراتژیک ارزی کشور شده، سیاست‌های تحدید صادرات نیز منجر به خروج بیش از ۵ میلیارد دلار سرمایه از کشور شده است. اما راهکار چیست؟ ادامه این روند یا بازنگری در آن با هدف برگشت ارز صادراتی و حذف رانت احتمالی از این مسیر. آیا سیاست‌های ارزی اتخاذشده می‌تواند هدف نهایی را محقق کند یا باید چاره‌ای دیگر اندیشید.

کودتا در بیداری اسلامی! / منشأ ترس اسرائیل از غزه/ تزریق نیروی جدید به جبهه جنگ محاسباتی

• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان دوره‌ات گذشته، «آبراهام لینکلن»! درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، اعلام کرده که حرکت ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به سمت آب‌های غرب آسیا برای «هشدار درباره تحرکات ایران» است. این ادعای بولتون که در راستای جنگ روانی آمریکا علیه ایران و با هدف دامن زدن به تصور «سایه جنگ» انجام شده، در حقیقت آویختن کاخ سفید به یک حربه رنگ باخته و مربوط به دهه‌های گذشته است. دهه‌هایی که در آن آمریکایی‌ها با گسیل داشتن یک ناو هواپیمابر به سمت مرز‌های آبی یک کشور مخالف با سیاست‌های واشنگتن، حتی دولت‌های آن کشور را تغییر می‌دادند! بدون آن که حتی یک هواپیما از روی ناو پرواز کند. در حقیقت این غول‌های دریایی برای حدود هفت دهه، جزو ابزار‌های جنگی بسیار موثر آمریکا بودند که حتی قدرت سیاسی داشتند. این ناو‌های هواپیمابر در لشکرکشی‌های متعدد آمریکا به منطقه خلیج فارس و غرب آسیا از جمله جنگ کویت، اشغال افغانستان و عراق نقش‌های موثری داشتند و تقریبا همه حملات هوایی آمریکا به این کشور‌ها از روی همین ناو‌ها انجام شد. ناو‌هایی که حدود ۵ تا ۶ هزار نیرو و بیش از ۱۰۰ هواپیمای جنگنده و بالگرد را حمل می‌کنند و اگر سیستم تولید قدرت شان اتمی باشد می‌توانند تا ۱۵ سال بدون توقف حرکت کنند. با این حال تحولات قدرت و ابزار‌های نظامی جدید در بسیاری از نقاط جهان از جمله غرب آسیا باعث شده این ناو‌ها دیگر کارایی گذشته را نداشته باشند. برای نمونه، تسلط جمهوری اسلامی بر یکی از مخرب‌ترین سلاح ها، یعنی موشک‌های بالستیک نقطه زن و نیز راهبرد‌های «جنگ نامتقارن» که ایران به کمک متحدانش در منطقه به خوبی آن را اجرا می‌کند، عملا مولفه‌های قدرت را تغییر داده است. تاجایی که امروزه ناو‌های هواپیمابر در منطقه خلیج فارس و شعاع ۲ هزار کیلومتری از سواحل ایران نه تنها خطر جدی محسوب نمی‌شوند بلکه به مثابه اهداف بزرگ و متحرک برای موشک‌های نقطه زن هستند. در حقیقت این غول‌های بزرگ با وزن حدود ۱۰۰ هزار تن و سرعتی معادل ۳۰ گره دریایی (۵۶ کیلومتر در ساعت) آن قدر کُند و غیر قابل تحرک هستند که اگر در آب‌های خلیج فارس باشند به سرعت توسط سامانه‌های موشکی کوتاه و میان برد ایران قابل تسخیرو نابودی فوری هستند. همچنین با توجه به برد پروازی موثر هواپیما روی عرشه این ناوها، اساسا آن‌ها امکان عملیات علیه ایران دورتر از ۱۵۰۰ هزار کیلومتری مرز‌ها را ندارند و این یعنی ناو‌های هواپیمابر هیچ برگ برنده‌ای برای آمریکایی‌ها محسوب نمی‌شوند. این ناکارآمدی و آسیب پذیری ناو‌های هواپیمابر برای خود آمریکایی‌ها نیز عیان شده است. به تازگی یک «مرکز تست و ارزیابی» وابسته به وزارت دفاع آمریکا در یک گزارش فنی درباره ناو‌های هواپیمابر آمریکا، اعلام کرد که برخی سیستم‌های دفاعی که روی این ناو‌ها نصب شده کارایی ندارد و حین عمل از مدار خارج می‌شود. هشدار‌های این گزارش تااندازه‌ای بود که پژوهشگاه نظامی «نشنال اینترست» پیش بینی کرد این نقص و دیگر نقص‌های ناو‌های هواپیمابر حتی ممکن است این غول‌های آهنی را از مدار استفاده خارج کند. برخی اندیشکده‌های نظامی آمریکایی حاوی مقالات تازه منتشر شده‌ای است که به نوعی درباره لزوم تجدید نظر در استفاده از این ناو‌ها به ارائه دیدگاه می‌پردازند و این سوال را به طور جدی و صریح مطرح می‌کنند که «چراباید به خاطر اهداف سیاسی جان شش هزار خدمه ناوهواپیمابر به خطر بیفتد؟ چنین تلفاتی در یک روز بیش از دو برابر کل تلفات ارتش آمریکا در افغانستان خواهد بود. مسئله‌ای که هیچ توجیهی برای افکار عمومی ندارد.» این ارزیابی‌های فنی و نظامی نشان می‌دهد که دوره قدرت نمایی این غول‌های آهنی گذشته است. دوره‌ای که این ناو‌ها اجازه نمی‌دادند هیچ شناوری به شعاع ۱۰ مایلی شان برسد، اما در تنگه هرمز شناور‌های نظامی ایران، تا ۵۰۰ متری این ناو‌ها می‌روند و از عرشه آن فیلم برداری هم می‌کنند؛ پهپاد‌های ایرانی نیز با دقت بسیار بالا از روی عرشه این ناو‌ها فیلم می‌گیرند و هر لحظه امکان بمباران آن را دارند. حتی فرماندهان این ناو‌ها باید بالاجبار مشخصاتش را با زبان فارسی به ایستگاه دریایی سپاه اعلام کنند و مجوز حرکت به سمت آب‌های خلیج فارس را بگیرند. مسائلی که نشان می‌دهد جان بولتون که روزی می‌خواست کنار منافقان در تهران جشن پیروزی بگیرد، چقدر خیال بافی می‌کند و هنوز در دهه‌های گذشته مانده است. غافل از این که امروز دیگر ۴۰ سال پیش نیست و تحولات خلیج فارس و غرب آسیا را نه ناو‌های ۳۰۰ متری آمریکایی، بلکه جزایر مسلح ایران در خلیج فارس و قایق‌های تندروی ایرانی رقم می‌زنند.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان مالیات بر ثروت؛ اکسیر ضد تحریم منتشر کرده که به این شرح است:
آیا کسی که در زغفرانیه زندگی می‌کند، پولدارتر از کسی که در افسریه زندگی می‌کند، نیست؟ پس چرا باید هر دو به یک قیمت هزینه خدمات عمومی بپردازند؟ از این الگو می‌توان رسته‌های گوناگونی را استخراج و اعلام کرد که هرکس در مناطق مرفه‌نشین شهر‌ها صاحب املاک تجاری ـ. مسکونی است یا قادر به اجاره کردن این املاک است، متمول محسوب شده و باید مالیات بر ثروتش گاه بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ درصد ـ. بنابر مصلحت سازمان امور مالیاتی ـ. افزایش یابد. یا مورد دیگر اینکه مالیات بر خودرو‌های گرانقیمت هم باید به شدت افزایش یابد، مالیات بر ارزش افزوده بر اجناس لاکچری مراکز خرید گرانقیمت می‌تواند ۴ برابر شود و خلاصه قاعده هر کس بامش بیش، برفش بیش تا بیشتر از گذشته برای ثروتمندان اجرایی شود. در نمونه‌های دیگر می‌توان مالیات بر تعداد معاملات دلالی نظیر مسکن، خودرو، ارز و سکه توسط افراد حقیقی و نه فعالان حرفه‌ای دارای مجوز صنفی وضع کرد. به گونه‌ای که اگر شخص حقیقی بیش از ۲ بار در ماه خودرو یا مسکن معامله کرد یا اجاره داد، مالیات کامل و حقه‌ای از او وصول شود. زیر نظر گرفتن گردش حساب بانکی و خرید‌های فروشگاهی هم پیشنهاد دیگری است. می‌توان در فروشگاه‌های زنجیره‌ای قاعده‌ای گذاشت که خرید‌های بیش از پنج میلیون تومان در ماه، مشمول مالیات بر مصرف بشوند. افزایش مالیات بر ارث، به شرطی که املاک مشمول ارث در نقاط مرفه‌نشین شهر‌ها بود، یا رقم ارث از حد خاصی تجاوز کند، هم می‌تواند افزایش یابد. در کنار تمام این‌ها باید توجه داشت که اجرای هر یک از این گونه‌های مالیاتی هزینه‌های لجستیکی، مالی، سیاسی و تبلیغاتی برای دولت و سازمان امور مالیاتی در برخواهد داشت و احتمالاً دارندگان ثروت‌های کلان دست به جوسازی‌های وسیعی با هدف مظلوم‌نمایی خواهند زد. حتی وارد کردن فشار‌های شدید سیاسی و توصیه‌ها و اعمال نفوذ‌ها هم بسیار محتمل خواهد بود. اما از آنجا که مصلحت کشور و عدالت اجتماعی ایجاب می‌کند، دولت و سایر قوا باید شجاعانه قدم در این راه بگذارند و با تقویت لجستیکی و پشتیبانی قانونی سازمان امور مالیاتی، به این سازمان جرأت و جسارت ورود به این عرصه را بدهند. البته اقناع افکار عمومی و توضیح دادن دقیق و شفاف این مالیات‌ها که حتماً قبلاً به خوبی سنجیده شده‌اند، می‌تواند حمایت مناسبی را برای اجرا کنندگان فراهم آورده و جوسازی‌ها را خنثی کند که هر جا مردم پای کار بوده‌اند، اجرای آن کار به سادگی ممکن شده است.


• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر آنچه احتمالاً درباره هلال احمر نمی‌دانید منتشر کرده که به این شرح است:
برخی از اقداماتی که می‌بینید جمعیت هلال احمر به آن‌ها ورود کرده، به لحاظ سازمانی وظیفه این مجموعه نیست. بلکه گاهی به درخواست و سفارش دستگاه‌های مسئول و به عنوان دستگاه معین صورت می‌گیرد. مثلاً اگر در جاده یا کوهستان، امدادرسانی می‌کنیم به این دلیل است که دستگاه مشخصی متولی آن نیست یا امکان پوشش گسترده آن توسط یک دستگاه دولتی وجود ندارد. خیلی از شما شاید هلال احمر را مساوی فعالیت‌های امداد و نجات و خلاصه در آن بدانید. اما این حوزه تنها بخشی از فعالیت‌های ماست. حجم فعالیت‌های ما در حوزه‌های داوطلبان و جوانان با تمرکز بر رویکرد‌های فرهنگی و اجتماعی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. کاهش آلام بشری یکی از تکالیف اصلی ماست. اگر می‌بینید در بحران بی آبی سیستان و بلوچستان یا آتش سوزی مدارس ورود می‌کنیم، دخالت در وظایف دیگران نیست؛ در حال تحقق یکی از مهم‌ترین اهداف‌مان هستیم؛ و دست آخر شاید این را ندانید که رئیس جمعیت هلال احمر در یک فرآیند انتخابی توسط یک شورای عالی متشکل از افراد مختلف شامل نمایندگان داوطلبان، نمایندگان رئیس جمهوری و برخی مدیران ارشد هلال احمر، به رئیس جمهور برای انتصاب معرفی می‌شود و به طور مستقیم به این سمت گمارده نمی‌شود. من علی اصغر پیوندی توفیق دارم دهمین رئیس جمعیت هلال احمر در طول ۹۷ سال گذشته باشم. اما هم شما و هم من این را خوب می‌دانیم که آخرینش نیستم. توفیق خدمت در این سنگر روزی تمام خواهد شد، همه تلاش من این است که آن روز اگر بخواهم به مردم ایران گزارش بدهم، در برابر شما سربلند باشم.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر نظریه فرسایش منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
به نظر می‌رسد در میان نظریه‌های مختلفی که نزاع آمریکا-ایران را تبیین می‌کنند، «نظریه فرسایش» از پشتوانه واقعی‌تری برخوردار باشد. این نظریه مجموعه اقدامات ایالات متحده درمقابل ایران را تلاش برای فرسایش و استهلاک اقتصاد، جامعه و سیاست ایران می‌داند و معتقد است دولت ترامپ به‌دنبال تبدیل ایران به کشوری نحیف، ضعیف و لرزان است. دسته‌ای در آمریکا طرفدار حمله نظامی و نوعی ویلسونیسم با مدل حمله بوش پسر به عراق هستند. این گروه هنوز نتوانسته‌اند شانس زیادی برای پیروزی طرح خود عنوان کنند. از نظر این گروه، ترکیبی از مدل ونزوئلا و عراق که هم حمله نظامی و هم شورش خیابانی است، می‌تواند به «رژیم چنج» منجر شود. امثال بولتون که حامی چنین نظریه‌ای هستند، گمان می‌کنند تحریم به‌تن‌هایی نمی‌تواند به تسلیم ایران منجر شود و جمهوری اسلامی به این تحریم هم عادت می‌کند، واکسینه می‌شود و دوام پیدا می‌کند. گروه دیگر که به‌نظر موافقت ترامپ را هم دارد، به نظریه فرسایش معتقدند و چنین می‌پندارند که تحریم‌ها ابتدا به لاغرشدن اقتصاد می‌انجامد. سپس، موجب نارضایتی اجتماعی می‌شود و درنهایت سیاست در ایران را مختل می‌کند و سازش ایران را سبب می‌شود. این دو نگرش هر دو به‌دنبال استحاله ایران هستند، چه با سازش چه با تغییر نظام. در‌این‌میان، آنچه می‌تواند وزنه حمله نظامی را بیشتر کند، دخالت دولت سعودی و هزینه‌دادن آن‌ها در این مسیر است. ترامپ اساسا پیش‌بینی‌شدنی نیست و چه بسا دلار سعودی هرگونه تحلیل و پیش‌بینی درباره او را ناممکن کند. اقدام درست ایران علاوه‌بر آمادگی نظامی، مراقبت از اقتصاد، جامعه‌محوری دولت و اتحاد در سطح سیاسی است.

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *