گنده‌گویی تکراری! / ما، برجام و دیگر هیچ! / حرکت با تمام سرعت به سمت دیوار

9:40 - 04 ارديبهشت 1398
کد خبر: ۵۱۲۳۳۰
گنده‌گویی تکراری!، ما، برجام و دیگر هیچ!، حرکت با تمام سرعت به سمت دیوار، فتنه ارز ۴۲۰۰ تومانی و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های درج شده در روزنامه‌های امروز است.

گنده‌گویی تکراری! / ما، برجام و دیگر هیچ! / حرکت با تمام سرعت به سمت دیواربه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، گنده‌گویی تکراری!، ما، برجام و دیگر هیچ!، حرکت با تمام سرعت به سمت دیوار، فتنه ارز ۴۲۰۰ تومانی، پانتومیم عدالتخواهی، ورود عاشقانه، نقد منافقانه، راهکار باج ندادن، درباره فرمانده سلامی، بازی ۳ وجهی آمریکا در منطقه، درس اجتماعی سیل، کدام علم اقتصاد؟ و ... گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های درج شده در روزنامه‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

روزنامه حمایت در یادداشت امروز مطلبی با تیتر گنده‌گویی تکراری! را منتشر کرد که به این شرح است:
با اینکه بر اساس آمار‌های موسسه «رفینیتیو» صادرات نفت ایران از ۳ میلیون بشکه در روز به زیر یک‌میلیون بشکه رسیده، اما اثرات تحریم نفتی جمهوری اسلامی، اقتصاد جهانی را با مشکل مواجه کرده است. ممنوعیت صادرات نفت ونزوئلا و جنگ لیبی که دو کشور بزرگ صادرکننده نفت هستند نیز مضاف بر این معضل شده و چشم‌انداز تولید انرژی در جهان را تیره‌وتار کرده است. ترامپ مدعی است که خلأ بازار با نفت سرشاری که عربستان و امارات در معیت اوپک عرضه می‌کنند، مرتفع خواهد شد درحالی‌که به‌محض سخنرانی پمپئو، قیمت نفت به مرز ۷۵ دلار که بالاترین میزان در سال ۲۰۱۹ بود، رسید. افزون بر این، موسسه «بارکلی» هم اعلام کرده است که لغو این معافیت‌ها باعث افزایش قیمت‌ها خواهد شد. «جیم برکهارد»، مدیر مؤسسه «آی اچ اس مارکت» نیز هشدار داد: «تصور حذف همه صادرات نفت ایران دشوار است، به‌ویژه با توجه به اینکه چین همچنان یک خریدار عمده نفت ایران است.» «شین کیم»، تحلیلگر مؤسسه «پلاتس» نیز اعلام کرده است که ممکن است عربستان برای جبران کاهش صادرات نفت ایران تولید خود را افزایش دهد، اما این کار نمی‌تواند عطش کشور‌ها را فروبنشاند و این امر موجب خواهد شد تا بازار احساس کمبود کند. گفتنی است که برخی از نهاد‌های مالی که صداقت آن‌ها مورد تأیید نیست اظهار کرده‌اند که بازار با کمبود نفت ناشی از تحریم ایران کنار خواهد آمد، اما این تحلیل وقتی صحیح است که ایران دست روی دست بگذارد و از موقعیت استراتژیک خود برای به خطر انداختن منافع آمریکا استفاده نکند؛ درحالی‌که عکس این موضوع صادق است! این تلقی که مسئله انرژی و تضمین خرید نفت از سوی کشور‌ها یک مقوله صرفاً اقتصادی تجزیه‌وتحلیل شود، بسیار ساده‌انگارانه است، چراکه بحث تأمین انرژی بیش از آنکه از ابعاد اقتصادی برخوردار باشد، موضوعی کاملاً راهبردی است. از منظر ملاحظات راهبردی، این یک اشتباه تاکتیکی است که وابستگی به یک قطب خاص از سوی کاخ سفید به دولت‌ها تحمیل شود. از این منظر، «امنیت انرژی» کشور‌ها در طراحی به‌اصطلاح بلندمدت آمریکا علیه ایران به لبه پرتگاه برده شده و حیطه تحرک آن‌ها محدود می‌شود. این بدان معناست که اگر مشتریان نفتی ایران زیر یوغ تحریم‌های واشنگتن بروند، باید فروشندگان جدیدی که تحت امر آمریکا هستند را انتخاب کنند و درنتیجه، حوزه انرژی به پاشنه آن‌ها تبدیل می‌شود که طبیعتاً به این زورگویی تن نخواهند داد. توهم و تصور آمریکا این است که با صفر کردن فروش نفت ایران، می‌تواند انقلاب اسلامی را به‌زانو درآورد، درحالی‌که کشورمان در دوره جنگ تحمیلی و در برهه‌ای که سکو‌های نفتی ما زیر موشک‌باران جنگنده‌های اهدایی غرب بودند، روز‌هایی به‌مراتب دشوارتر از شرایط کنونی را از سر گذرانده است. ایران اسلامی با این تجربه، به‌خوبی راه‌های دور زدن تحریم‌ها را می‌داند و چنانچه حماقت آمریکایی به مرحله عمل برسد، از همه توان و ظرفیت‌های خود برای مقابله‌به‌مثل استفاده خواهد کرد.

• روزنامه کیهان هم مطلبی با مضمون ما، برجام و دیگر هیچ! را منتشرکرد که در ادامه می‌خوانید:
خروج ایران از برجام کابوس آمریکا و اروپاست و توهم‌پراکنی مورد اشاره در صدر این وجیزه صرفا برای فریب ما و ادامه حضورمان در برجام است. برجام دیگر یک معاهده چند‌جانبه نیست، تعهد یک‌جانبه ما به پذیرش ده‌ها محدودیت و تحریم و فشار سیاسی و اقتصادی است. بی‌آنکه در مقابل آن امتیازی بگیریم و یا گرفته باشیم! به بیان دیگر، اکنون ما مانده‌ایم و برجام و دیگر هیچ! آیا غیر از این است؟! آقایان به جای کلیات ابوالبقایی که در سخنرانی‌های یکطرفه می‌بافند، برای یک‌بار هم که شده در یک گفت‌و‌گوی دوستانه و دو‌طرفه با منتقدان شرکت کنند و به مردم توضیح بدهند که برجام غیر از امتیازات از دست رفته و تعهدات برجای مانده و افزایش ده‌ها تحریم جدید-به جای لغو تحریم‌ها- چه دستاوردی برای کشور داشته است که اصرار دارند از آن خارج نشوند؟! اگر به آنچه ادعا می‌کنند، اعتقاد دارند؟ بسم‌الله! در یک نشست دو‌سویه از این اعتقاد خود دفاع کنند! می‌فرمایند اگر از برجام خارج شویم، یک ائتلاف ضد‌ایرانی شکل می‌گیرد و فشار‌ها افزایش می‌یابد! خب، مگر هم‌اکنون این ائتلاف با حضور دشمنان تابلو‌دار ایران اسلامی شکل نگرفته و مگر فشار‌ها همه روزه افزایش نمی‌یابد؟! قرار است چه اتفاق دیگری بیفتد و آمریکا به کدام اقدام خصمانه دیگر دست بزند که تاکنون نزده است؟! این ادعای حضرات یاد‌آور حکایت آن بنده خدایی است که به وی گفتند پدرت دار فانی را وداع کرده. گفت؛ دار فانی دیگر چه نوع داری است؟ گفتند؛ یعنی رخت از جهان بر بسته، گفت؛ رختش که سرجایش است! گفتند؛ یعنی به رحمت ایزدی پیوسته، گفت؛ رحمت ایزدی دیگر کیست؟ گفتند؛ عمو جان! پدرت مرده، طرف گفت؛ راستش را بگویید حتما اتفاق بدی برای پدرم افتاده و شما نمی‌خواهید به من بگویید! گفتند؛ مگر بدتر از مرگ پدرت اتفاق دیگری هم هست؟!

• روزنامه وطن امروز هم یادداشتی با تیتر حرکت با تمام سرعت به سمت دیوار را درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
هدف آمریکا محافظه‌کار کردن ایران در برنامه‌های دفاعی و منطقه‌ای، محدود کردن ایران به درون مرزهایش، تحت فشار گذاشتن متحدان منطقه‌ای ایران، قطع منابع مالی مقاومت و در نهایت گرفتن ابتکار عمل در منطقه از ایران بود. در اینجا هم دولت ترامپ در واقع به پای خود شلیک کرده است. اکنون همه کشور‌های منطقه می‌بینند آمریکا نه شریک و نه حتی طرف مذاکره قابل اعتمادی نیست، به باج گرفتن بیشتر علاقه‌مند است تا توافق و مصالحه و اساسا عقلانیتی در آمریکا وجود ندارد که بتوان آن را پایه یک نظم جدید قرار داد. عملا هم روشن شده که صهیونیست‌های افراطی به واسطه کسانی مانند جرد کوشنر در حال سواری گرفتن از ترامپ هستند و او برخلاف آنچه ظاهرش نشان می‌دهد، تصمیم‌گیرنده نهایی هم نیست. تحت این شرایط است که مقاومت با قدرتی بیش از گذشته می‌تواند اهداف خود را پیگیری کند بی‌آنکه در برخی دام‌های گسترده شده از سوی آمریکا بیفتد. درون ایران FATF دقیقا به دلیل راهبرد ویژه‌ای که دولت ترامپ در پیش گرفته به عنوان زیرساخت جاسوسی مالی تفسیر شد و از صحنه کنار رفت. در منطقه، حتی تشکیلات خودگردان فلسطین و کشور‌های عربی نیز نه می‌توانند و نه مایلند برای طرحی مانند معامله قرن کارسازی کنند، لذا این طرح هم احتمالا مرده متولد خواهد شد. همه این‌ها به این دلیل است که رفتار دولت ترامپ اتمسفری ایجاد کرده که در آن کوچک‌ترین اعتمادی به نیات دولت آمریکا یا کمترین امیدی به اینکه بتوان با آن به یک معامله معقول رسید وجود ندارد. بی‌تردید در فضایی که دولت آمریکا به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کرد، وضعیت در این سو نیز می‌توانست کاملا متفاوت باشد، اما بی‌خردی آمریکایی‌ها کار را برای مقاومت بسیار آسان کرده است. برخی گزارش‌های منابع غربی نشان می‌دهد آن‌ها خود نیز دریافته‌اند فاز اول راهبرد خرد کردن ایران زیر بار فشار حداکثری شکست خورده و آن‌ها باید در این راهبرد بازنگری کنند. آنچه از هم اکنون پیداست این است که دولت آمریکا ایده خلاقانه‌ای برای بازنگری در راهبرد خود ندارد و همچنان به تعمیق استراتژی فشار برای فشار (یا آنچه خود رساندن فشار به سطحی غیرقابل تحمل نامیده) می‌اندیشد. ذهن تک‌بعدی، اطلاعات غیر دقیق و تحلیل‌های احمقانه تیم بولتون - کوشنر از محیط داخلی ایران اساسا به آن‌ها اجازه نمی‌دهد خلاقیتی به خرج داده و به وادی جدیدی قدم بگذارند؛ بنابراین مساله اصلی در ماه‌های آینده این خواهد بود که درک کنیم تلاش‌های ظاهری آمریکا برای تشدید دیوانه‌وار فشار بر ایران از طریق اقداماتی مانند قرار دادن نام سپاه در فهرست FTO یا عدم تمدید معافیت‌های خرید نفت از ایران ناشی از یک ابتکار عمل راهبردی برای ضربه زدن به ایران نیست، بلکه ناشی از این است که آمریکا کلافه شده، سردرگم است، راهبردی ندارد و اساسا دیگر نمی‌داند چه باید بکند بنابراین با تمام سرعت به سمت دیوار در حال حرکت است. اگر از این منظر به قضایا نگاه کنیم، ماه‌های آینده حاوی فرصت‌هایی برای ایران خواهد بود که در آشکار شدن ناتوانی و بی‌گزینگی آمریکا ریشه دارد. از این وضعیت می‌توان برای ایجاد و استقرار یک نظم پایدار استفاده کرد که در میان‌مدت، اساسا طرح‌ریزی و اجرای هر پروژه فشار جدیدی را منتفی کرده و نوعی بازدارندگی زیرساختی در مقابل اراده دولت آمریکا ایجاد کند.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان فتنه ارز ۴۲۰۰ تومانی را منتشر کرده که به این شرح است:
ارز ۴۲۰۰ تومانی مالیه عمومی را هدف قرار داده است و همه محاسبات را به هم ریخته است. ارز از ۲ نرخی به ۵ نرخی رسیده است. به همین دلیل صادر کنندگان اعم از دولتی و خصوصی ترجیح می‌دهند ارز خود را در خارج از کشور نگه دارند و با ما‌به‌التفاوت گونا‌گون آن بازی کنند. آنچه در تبصره ۳ ماده ۷ قانون مبارزه با قاچاق کالا به عنوان ساماندهی مدیریت منابع ارزی یاد شده آن است که؛ منابع ارزی را کجا خرج کنید، به چه امری اختصاص بدهید و برای چه اموری تخصیص بدهید. نه اینکه تعیین نرخ کنید! آن هم به گونه‌ای که تیر خلاص به ارزش پول ملی بزنید و تمام قوانین و مقررات موضوعه در مورد تعیین برابری نرخ ارز را نادیده بگیرید؟! ارز ۴۲۰۰ تومانی یک تهدید جدی است. دولت این تهدید را باید با «رونق تولید» و «تقویت زیرساخت‌های صادرات» و «برنامه‌ریزی برای بازگشت ارز صادرات به کشور» به فرصت تبدیل کند. دولت باید از تولید حمایت کند تا علاوه بر رفع نیاز‌های داخلی کشاورز، باغبان، صنعت کار، دامدار و مرغدار بتواند محصول خود را صادر کند. اگر زیر ساخت‌های صادرات مهیا نباشد محصول روی دست تولید کنندگان می‌ماند و ضایع می‌شود. اگر زیرساخت‌های صادرات مهیا باشد، اما ارز حاصل از صادرات به کشور برنگردد اقتصاد ملی آسیب می‌بیند، کاهش ارزش پول ملی ادامه پیدا می‌کند. سلامت فضای کسب کار به خطر می‌افتد و تورم همچنان سفره مردم را خالی‌تر می‌کند. دولت باید از فتنه ارز ۴۲۰۰ تومانی با آنچه که گفته آمد عبور کند والا این فتنه در درجه اول به دولت و سرمایه اجتماعی آن آسیب می‌زند.


• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با عنوان ورود عاشقانه، نقد منافقانه را منتشر کرد که به این شرح است:
از حدود ۲۵ کشور به سیل‌زدگان کمک انسانی شد، اما فقط بر حشدالشعبی متمرکز شدند. چرا؟ تا دیروز روشنفکران و تجدیدنظر‌طلبان جمهوری اسلامی را عامل دشمنی با همسایگان می‌دانستند و امروز که همسایگان در اوج دوستی به کمک می‌آیند، ساز دیگری را کوک می‌کنند. عراقی ها، لبنانی‌ها و... مترصد زمانی بودند تا در مقابل نجات‌دهندگان کشورشان از شر تروریسم امریکایی، ادای دین نمایند. آنان با خلوص آمده بودند تا به مردم خوزستان بگویند: آن روز که از مرز‌های عراق به شهر‌ها و روستا‌های شما حمله می‌شد گذشته است. امروز از همان مرز‌ها مردانی به کمک شما می‌آیند که احساس یگانگی می‌کنند و این یگانگی، ملت و مرز و جغرافیا نمی‌شناسد. تحقیر و تهمت به چنین مردانی نه از یک مسلمان بلکه از یک ایرانی نیز متصور نیست الا اینکه مصادیق آن را فی قلوبهم مرض... بدانیم و همسویی با امریکا را قطعی اعلام نماییم. برخورد غریبه‌وار برخی تجدید‌نظر‌طلبان و اصلاح‌طلبان با تصمیمات اینگونه مسبوق به سابقه است؛ همانگونه که موسوی-که یکی از افراد اصلی نظام بود- غریبه‌وار آن طرف جوی ایستاد و مردم را مقابل نظام کشاند، اینجا نیز همانگونه عمل شد. آنچه غم‌انگیز‌تر است اینکه مواضع اصلاح‌طلبان نشان‌دار با BBC انگلیس، ایران اینترنشنال سعودی و صدای امریکا مطلقاً یکی بود و ازقضا آنان سخنان و توئیت‌های اصلاح‌طلبان را محور و بهانه خبر‌ها و گزارش‌های خود قرار دادند و همانگونه که از قول پهلوی نوشتند که حشدالشعبی برای سرکوب مردم آمده است، از قول اینان نیز نوشتند. بدا به حال شما که قطار اشتباهات‌تان به آخر نمی‌رسد و هر روز باتلاقی از خجالت و جهالت را به روی خود باز می‌کنید. از تقلب ۸۸ تا کمک به طالبان و کمک به صدام در مقابل امریکا را در پرونده دارید و این هم اضافه بار آن باشد. اما مخالفت‌ها با ورود ادوات مهندسی نیرو‌های حشدالشعبی به خوزستان دو دلیل عمده داشت که هر دو با لحاظ ملاحظات امریکا انجام شد. با صراحت گفتند که ورود حشدالشعبی در حال حاضر باعث تقویت سپاه خواهد شد، در حالی که با اقدام امریکا نباید این کار صورت گیرد، زیرا به جای انزوای سپاه به پویایی و تقویت آن کمک خواهد شد. علت دوم این بود که امریکا گروه‌های عضو حشدالشعبی را تروریستی می‌داند و نگران بودند که امریکا بگوید تروریست‌ها وارد خاک ایران شدند و این جماعت شرمنده و خجالت‌زده شوند، بنابراین مخالفت با حضور مهندسی رزمی حشدالشعبی از این جهت نبود که جریان نظامی است، زیرا نه اسلحه داشتند، نه پایگاه نظامی می‌خواستند، نه نیروی رزمی داشتند و نه یونیفرم نظامی پوشیده بودند. آنان کارکنان دولت عراق یا کارگر و مغازه‌دارند (مثل بسیجیان ایران) و در روز حادثه بسیج می‌شوند و همانند بسیج خودمان که از واکسن فلج اطفال تا سازندگی را به عهده دارد، عمل می‌کنند، اما این عمل حشد‌الشعبی را منافقین با مسئله ممنوعیت قرار گرفتن پایگاه نظامی به خارجی در قانون اساسی معنادهی کردند که البته این رسوایی در تاریخ ثبت خواهد شد که آیندگان ببینند داغ و مهر غرب‌زدگی ۲۰۰ ساله چطور به عهدنامه‌های برادری مسلمان می‌خورد و عمال غرب چطور غریبه‌وار با نظام و همسنگران امروز و دیروزش برخورد می‌کنند و موجب رونق رسانه‌های دشمن می‌شوند. به عنوان یک ایرانی مسلمان ضمن تشکر از زحمات بسیج مردمی عراق به نوبه خود از رنجش احتمالی آنان توسط نااهلان عذ‌رخواهی می‌کنم. ملت ایران و خصوصاً مردم خوزستان قدردان شما خواهند بود. قدرشناسی این ملت را در -هشت سال حماسه لمس کرده‌اید و این افراد انگشت‌شمار را به حساب ملت حسینی ایران نخواهید گذاشت. از این جنس در همان هشت سال دفاع مقدس هم در ایران وجود داشت.

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان راهکار باج ندادن را درج کرده که به این شرح است:

کشور‌های عربی در حالی با ادعای کمک به امنیت منطقه از اقدام آمریکا استقبال کرده‌اند که خود در حال کشتار مردم یمن و حمایت از تروریست‌ها در سوریه و عراق هستند و در برابر کشتار فلسطینی‌ها نیز سکوت کرده‌اند؛ لذا این اقدام آن‌ها را می‌توان فریبکاری برای پنهان‌سازی پرونده جنایاتشان دانست. البته آن‌ها فراموش کرده‌اند که شرط ادامه صادرات نفتشان مشروط به صادرات نفت همه منطقه است والا از تنگه هرمز نفت کشی عبور نخواهد کرد. در همین حال بسیاری از کشور‌ها تاکید دارند که کشور‌های عربی مذکور به دلیل وابستگی به آمریکا هرگز شریک قابل اعتمادی نیستند و لذا حاضر به روابط نفتی با آن‌ها نخواهند بود و عملا طرح ادعایی آن‌ها مبنی بر تامین کسری نفت ایران یک توهم است و دنیا از روابط با ایران که دارای استقلال و ثبات و امنیت همه‌جانبه است دوری نخواهد کرد. در کنار کشور‌های عربی مذکور، رفتار کشور‌های اروپایی نیز قابل توجه است. فرانسه دیروز ادعا کرده است که کانال مالی اروپا و ایران در مسیر خوبی قرار داد. موگرینی نیز پیشتر از پایبندی به برجام گفته است. مسلما سکوت اروپا در برابر اقدام ترامپ نشانه همدستی آن‌ها با آمریکا و نقض تعهدات برجامی آنهاست اروپا نمی‌تواند ادعای پایبندی به برجام داشته باشد و در برابر اقدام آمریکا اقدامی صورت ندهد. سکوت یعنی همراهی و اروپا نمی‌تواند پشت دیوار این سکوت پنهان و فریاد تعامل با ایران سر دهد و خواستار پاینبدی ایران به برجام باشد. حال این سوال مطرح می‌شود که راهکار مقابله با اقدام آمریکا چیست؟ برخی بر این نظرند که باید به سمت مذاکره با آمریکا و یا حداقل اروپا پیش رفت و به قولی بهانه را از آمریکا گرفت. آن‌ها بر این استدلالند که با تصویب اف. ای. تی. اف و پالرمو و سی. اف. تی، می‌توان جهان را با خود همراه و آمریکا را حاشیه راند. این سخنان در حالی مطرح می‌شود چند سوال اساسی مطرح است و آن اینکه کدام مذاکره با آمریکا تاکنون نتیجه مثبت داشته است اصلا آمریکا به کدام تعهد و امضا خود پایبند بوده که به توافق جدید احتمالی پایبند باشند؟ اروپا چه زمانی با ایران همراهی کرده که بار دیگر آن را تکرار کند و اصلا اروپایی که می‌گوید در به زانو درآوردن ایران با آمریکا همراهیم چگونه می‌تواند طرف مذاکره باشد؟ در شرایطی که کنوانسیون‌های جهانی همچون اف. ای. تی. اف، پالرمون و سی. اف. تی، تحت سلطه آمریکا هستند چگونه با پیوستن به آن‌ها می‌توان جلوی تحریم و اقدام آمریکا را گرفت؟ پاسخ به این پرسش‌ها یک اصل را روشن می‌سازد و آن اینکه نه مذاکره و نه تصویب چنین کنوانسیون‌هایی نمی‌تواند حلال مشکلات و مقابله با اقدامات دشمنان باشد. حال این سوال مطرح می‌شود پس راهکار چیست؟ قطعا پیگیری اقدامات خصمانه آمریکا در مجامع جهانی حق ایران است و در کنار آن نیز باید دیپلماسی فعالی در عرصه منطقه‌ای و جهانی برای رسیدن به اهداف اقتصادی و سیاسی و دور زدن تحریم‌ها اجرا کرد، اما در کنار این اقدامات مهمترین اصل تکیه بر داشته‌های درون است. هر چند کاستی‌های اقتصادی کشور، امری انکارناپذیر است، اما سیل اخیر و اقدامات صورت گرفته در قبال آن نشان داد که ظرفیت‌های عظیمی در کشور وجود دارد که با هماهنگی و آوردن همه آن پای کار، می‌توان بر تمام مشکلات پیروز شد؛ لذا باج دادن‌هایی همچون رفتن پای میز مذاکره با آمریکا، دلبستن به وعده‌های اروپا و یا تصویب کنوانسیون‌هایی همچون اف. ای. تی. اف و پالرمو و سی. اف. تی، نمی‌تواند راهکار مقابله با باج‌خواهی آمریکا و البته اروپا باشد و تنها راه بستن کمر همت و استمرار همدلی‌ها و همکاری‌های سراسری است که ملت و مسئولین در امدادرسانی و مقابله با سیل‌های اخیر آن را به رخ جهانیان کشیدند.

روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر درباره فرمانده سلامی را درج کرده که در ادامه می‌خوانید:
آغاز فعالیت سردار سلامی به‌عنوان فرمانده کل سپاه موجب تحولاتی در کارکرد این مهم‌ترین نهاد حافظ انقلاب اسلامی خواهد شد. طبیعتاً انتخاب آقای سلامی پاسخی به نیاز‌های جدید نظام و جامعه خواهد بود. سپاه در ۱۰ سال گذشته در دو مقطع فتنه‌۸۸ و مبارزه با داعش عملکرد موفقی داشت و در عین حال در زمینه توسعه فعالیت‌های موشکی چشم غرب و آمریکا را خیره کرده است؛ اما دوره آقای سلامی تفاوت‌هایی با دوران قبل دارد؛ حجم فشار ایالات متحده بر سپاه شدت یافته و از این نظر هیچ مقطعی در این ۴۰سال قابلیت مثال‌زدن ندارد. از سویی تعامل نظام با جامعه دارای ظرافت‌ها و دقت‌هایی است که حکایت از جامعه‌ای قوی و هوشیار دارد. سلامی فرمانده چنان دورانی است؛ دورانی که عناصر مختلف جریان‌های سیاسی لباس سپاه به تن می‌کنند و برای ترامپ خط‌و‌نشان می‌کشند. سلامی مصداق سخت‌گیری به دشمن و دوستی با دوستان انقلاب اسلامی خواهد بود. سپاه در دوران او باید محل اتصال و پناه همه جریان‌های علاقه‌مند به انقلاب شود، فراتر از جریان‌ها و گروه‌های سیاسی. در عین حال سپاه در دوران او مثل گذشته زبان تیز و شمشیر قدرتمند انقلاب مقابل دشمنان خواهد بود. سپاه مثل همیشه محل پیوند مردم و انقلاب است و کارکردش در تعامل با نخبگان و گروه‌های سیاسی را ارتقا خواهد داد. سلامی فرمانده بادانش و یک استراتژیست است که نقاط ضعف آمریکا را به‌خوبی شناسایی و به آن ضربه خواهد زد. او تحولات بزرگی در سپاه ایجاد می‌کند که حاصلش همدلی بیشتر میان جامعه و نظام خواهد بود.

• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر بازی ۳ وجهی آمریکا در منطقه را منتشر کرده که به این شرح است:
سیاست همیشگی واشنگتن تضعیف اقتدار حکومت‌های منطقه‌ای و به تعبیر دقیق‌تر تضعیف قدرت اختیار و استقلال آن‌ها بود. مسئله‌ای که با وجود جمهوری اسلامی ایران و گروه‌های مقاومت در کشور‌های مختلف بعید است به نتیجه برسد. از طرفی ترامپ به دنبال تحمیل خواسته‌های خود در معامله قرن است تا هر نوع باب مذاکره را برای دولت‌های طرف ببندد و پرونده را برای همیشه ببندد. اما یک مشکل عمده باقی می‌ماند؛ تضعیف دولت‌ها بدون حمایت مستقیم از آنان و هزینه‌های نظامی غیرممکن است. از سویی آمریکا نگران است با تمرکز سیاست‌ها در یک کشور همانند ایران، همچون سال ۵۷ غافلگیر شود و کشور واسطه را با تمام امکانات و توان نظامی از دست بدهد. بر همین اساس واشنگتن در موضوعات کشور‌های غرب آسیا محتاطانه برخورد و تلاش می‌کرد با دخالت مستقیم امور را رتق‌وفتق کند. بااین‌حال از سال گذشته این سیاست تغییر کرده و آمریکا تا حدودی به سیاست خود در قبل از ۱۳۵۷ برگشته است. مسئله‌ای که به‌عنوان واگذاری عنوان ژاندارم منطقه‌ای به ریاض از آن یاد می‌شود. در چنین شرایطی ریاض حلقه واسطه قدرت در کشور‌های غرب آسیا و آمریکا خواهد بود. اما یک مسئله باقی می‌ماند، آن‌هم این که آمریکایی‌ها متوجه شدند تضعیف کشور‌ها از سوی واشنگتن تا حدودی قابل‌اجراست، اما توسط ریاض به دلیل نوع نگرش و ایدئولوژی حاکم غیرممکن است. مسئله‌ای که موجب شد تا قطر از ائتلاف خارج‌شود و مصر هم رهبری ریاض را در یک ارتش عربی نپذیرد. در کنار آن امارات با عمان درگیر شده و احتمال تکرار سناریوی قطر برای کویت هم وجود دارد. به نظر می‌رسد آینده منطقه را باید بر پایه تصمیم ترامپ و چگونگی واکنش ایران در قبال آن تحلیل کرد. اما آن چه قابل پیش بینی است، سرعت گرفتن تغییرات در کشور‌های منطقه به ویژه کشور‌هایی است که ساختار قدرت در چند سال اخیر ثابت بوده یا به نوعی احتمال وقوع بیداری اسلامی یا بهار عربی در آن وجود دارد.

• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر درس اجتماعی سیل را منتشر کرده که به این شرح است:
نشانه‌های همبستگی و اتحاد ملی را در این ایام می‌توانیم در جای جای میهن عزیزمان ببینیم. نخستین کاروان‌های امدادی از مناطق زلزله‌زده سرپل ذهاب که خود هنوز در کانکس زندگی می‌کنند برای سیل‌زدگان گلستان فرستاده شد. کاروان‌های بعدی از مازندران، گیلان، آذربایجان و کردستان و سیستان و استان‌های دیگر نیز به راه افتاد. البته پایتخت‌نشینان علاوه بر کمک‌های لجستیکی نقش قابل توجهی در این عرصه داشتند. در زلزله بم هنگامی که تعدادی از هنرمندان کشورمان همچون آقای نصیریان و شهرام ناظری در محل حادثه در کنار آسیب‌دیدگان حاضر شدند موجی از احساسات پاک پدید آورد که با هیچ معیاری جز اخلاق و همدلی قابل سنجش نبود. هنوز جامعه فرهنگی و هنری کار‌های بزرگتری در پیش دارد. حضور آنان در مراکز دریافت کمک‌های مردمی تنها بخش کوچکی از رسالت آنهاست. بنیادی که استاد شجریان در بم از خود به یادگار گذاشت، نمونه‌ای از این آینده نگری است که جا دارد در آینده برای چنین مناطقی نیز چنان کار‌هایی صورت گیرد. کولبر‌هایی که هنرشان را در بالا رفتن از صخره‌ها برای کسب لقمه‌ای نان آموخته‌اند در کمک‌رسانی به روستا‌های سیل‌زده‌ای که امکان ارتباط از طریق جاده‌ها و راه‌های ارتباطی را نداشتند پیش قدم شدند. آن طلبه جوان عالم سپیدموی ترکمن را به دوش گرفت تا از خطر برهاند. آن بزرگواری که پشت خود را به سکویی تبدیل کرد تا در حد توان کمکی باشد برای سیل‌زدگان تا سوار بر کامیون‌ها شوند و به تنها چیزی که نمی‌اندیشید، دوربین فیلمبرداری بود که این روز‌ها در دست هر کسی است و همه این‌ها نوعی از همیاری مردمی را رقم زد. شاید هیچ تصویری به اندازه یزله و آواز عربی جوانان خوزستانی و حمیدیه پس از ایجاد سیل بند تأثیر‌گذار و الهام بخش نبود: «شط را به گریه انداختیم و گریه نکردیم بلکه ایستادیم.» در کنار این اتفاقات زیبا تجربه‌های دیگری نیز آموختیم. پای کار آمدن وزیر ارتباطات و تلاش همکاران این وزارتخانه در ایجاد ارتباط با مناطق سیل‌زده دیدنی بود. همه خسارت‌ها مالی نیست. حرکت زیبای ناشران تهرانی که چندین هزار جلد کتاب و قدری اسباب بازی برای کودکان و نوجوانان ارسال کردند با استقبال بسیار مواجه شد. با این تلاش همه مردم ایران همراه سیل‌زده‌ها بودند و باعث شدند تا حسی ملی در همه هموطنان شکل بگیرد تا ذره‌ای از سیل‌زده‌ها جدا نباشیم. نقش شبکه‌های اجتماعی در اطلاع‌رسانی در تمام مراحل امداد و نجات و مدیریت بحران بی‌بدیل بود. مگر می‌شد بدون این شبکه‌های اجتماعی از حال و روز هموطنان سیل‌زده آگاه شد و امداد‌رسانی کرد؟ مگر می‌شد بدون این شبکه‌های اجتماعی به مردم در معرض سیل در استان‌های گلستان و لرستان و خوزستان و ده‌ها استان دیگر هشدار داد؟ شبکه‌های اجتماعی که در هیچ سندی از جمله سند جامع مدیریت بحران نامی هم از آن‌ها به میان نیامده است. بگذریم از اینکه حتی در چنین شرایطی کسانی دنبال ماهی گرفتن از سیل بودند و سرانجام از یاد نبریم کسانی که همه دارایی‌های یک عمر تلاش خود را در یک آن از دست داده‌اند و طبیعی است که عصبانی باشند و چه بسا پرخاش هم بکنند، اما شایسته نیست که در جواب آنان ما نیز تند شویم. به هر حال خوب است که مسئولان نهاد‌های دولتی و رسمی کار خود را بزرگتر از تلاش دست جمعی هموطنان ندانند و از آماده‌سازی شرایط برای مشارکت همه‌جانبه غافل نشوند و آن را ناچیز نشمارند. سیل اخیر با همه مشکلاتی که به وجود آورد میزان توانایی ما را در مقابله با بحران نشان داد و این درسی است که نباید از آن غافل ماند. درست است که سیل سرانجام فرو می‌نشیند، اما از یاد نبریم که گل و لای و تخریب ناشی از آن نیاز به همیاری مستمر برای بازسازی دارد.

گنده‌گویی تکراری! / ما، برجام و دیگر هیچ! / حرکت با تمام سرعت به سمت دیوار

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر کدام علم اقتصاد؟، را منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
همان‌گونه که در گزارش‌های رسمی دولتی آمده و برخی از مسئولان نیز بر آن صحه گذاشته‌اند، واردات کالا با دلار ۴۲۰۰ تومانی مانع از فروش آن‌ها به قیمت ارز بازار آزاد یا حتی بیشتر از آن نشده است. یعنی قیمت‌گذاری دستوری نرخ ارز همچنان که یافته‌های علم اقتصاد بر آن تاکید دارد، نتیجه‌ای جز اتلاف منابع ارزی و ایجاد رانت و فساد نداشته است. این‌ها که اشاره شد برخی یافته‌های روشن و متقن «ادبیات اقتصاد کلاسیک» است که اتفاقا در شرایط حساس کنونی یعنی در وضعیت تشدید تحریم‌های اقتصادی می‌تواند بسیار کارساز باشد. با این همه، وزیر محترم اقتصاد و برخی از همکارانشان در دولت ظاهرا موافق با این یافته‌های روشن و مورد قبول علم اقتصاد نیستند و معتقدند در شرایط خاصی که ما قرار داریم، نمی‌توان از «ادبیات» این علم استفاده کرد. در این صورت، برای روشن شدن افکار عمومی و علاقه‌مندان بهتر است آن‌ها توضیح دهند که آن علم اقتصادی که در شرایط کنونی باید مورد استفاده قرار گیرد، کدام است و براساس کدام مبانی علمی چه سیاست‌هایی را توصیه می‌کنند؟ طفره رفتن از پاسخ به این پرسش معنایی جز این نخواهد داشت که این بزرگواران به عمل بدون علم باور دارند. یعنی لابد معتقدند مسند قدرتی که بر آن تکیه کرده‌اند آن‌چنان توانایی‌هایی برایشان فراهم آورده است که بدون نیاز به علم، در هر شرایطی می‌توانند تصمیم مقتضی و درست متناسب با آن اتخاذ کنند. در این صورت دیگر چه نیازی به دستگاه‌های عریض و طویل کارشناسی خواهد بود؟

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با تیتر ترامپ و تکرار یک سیاست ناکام را منتشر کرد در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
«ترامپ یکبار دیگر سیاست غلط تحریم نفتی علیه ایران را تکرار کرده است، در حالی که از اساس سیاست تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران جواب مناسب نمی‌دهد.» در کمتر از ۲۴ ساعت بعد از سخنان وزیر خارجه ترامپ برای لغو «معافیت نفتی» هیچ کشوری به آن پاسخ مثبت نداده است. از اتحادیه اروپا و سه کشور اصلی آن انگلیس، فرانسه و آلمان گرفته تا چین، هند، ترکیه، عراق، ژاپن و کره جنوبی به آن واکنش منفی نشان داده‌اند. در این میان، نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی از این تصمیم‌گیری ترامپ حمایت کرده است و سعودی‌ها نیز به طور غیررسمی گفته‌اند، آمادگی دارند تا کمبود‌های تولید نفت در بازار و در اوپک را جبران کنند! ریشه این تصمیم‌گیری ترامپ در ادامه اعلام سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران است که چند روز بعد از نامیدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به نهاد «تروریستی» علنی شده است. سیاست «فشار حداکثری» را استراتژی دولت ترامپ علیه ایران می‌خوانند که دو هدف اصلی و عمده را دنبال می‌کند. هدف اول، انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در جهان هدف دوم، وادارسازی تهران به مذاکره با واشنگتن در شرایط «استیصال» و نابودی و فروپاشی اقتصادی است. تا اینجا همه دریافته‌اند و بسیاری از دولت ها، حتی دولت‌های دارای روابط عادی با دولت ترامپ به او هشدار داده‌اند که سیاست «فشار حداکثری» در برابر جمهوری اسلامی ایران جواب مناسب نمی‌دهد و نتیجه‌ای نخواهد داد. شاید به همین دلیل است که وزیر خارجه آمریکا «پمپئو» در سخنان خود درباره ایران، به قول ضرب‌المثل فارسی، دستی پیش و دستی پس می‌زند. از یک‌طرف لغو معافیت خرید نفت از ایران را اعلام و در ادامه می‌گویند، ما آمادگی مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را داریم! درنهایت، ترامپ و مشاوران نژادپرست او در خواهند یافت که در جهان امروز «قلدری» جواب نمی‌دهد و ادامه اصرار بر اجرای سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران، شکست را برای ترامپ به همراه خواهد داشت.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *