رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

فصل جدید روابط ایران و پاکستان/ سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب/ درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ داد

8:53 - 03 ارديبهشت 1398
کد خبر: ۵۱۱۹۸۲
فصل جدید روابط ایران و پاکستان، سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب، درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ داد، صحنه را باز کنید، اعتبارسنجی ادعای «صفر» آمریکایی و رابطه ایران با جمهوری اسلامی گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های امروز روزنامه‌ها است.

فصل جدید روابط ایران و پاکستان/ سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب/ درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ دادبه گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، فصل جدید روابط ایران و پاکستان، سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب، درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ داد، صحنه را باز کنید، اعتبارسنجی ادعای «صفر» آمریکایی، منظومه شخصیتی سردار سلامی، فضای دوقطبی، قتلگاه مصالح کشور، پیامد‌های یک انتصاب استراتژیک، کمبود، نتیجه چیست؟، تحرکات نظامی مشکوک در دیرالزور سوریه و رابطه ایران با جمهوری اسلامی گزیده‌ای از سرمقاله‌ها و یادداشت‌های امروز روزنامه ها است که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید.

 

• روزنامه حمایت در بخش یادداشت مطلبی با تیتر فصل جدید روابط ایران و پاکستان را منتشر کرد که به این شرح است:
پاکستان همواره در خط دفاع از سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی بوده و هرچند، دیدار عمران خان با «محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان که گفته می‌شود به سفارش ارتش پاکستان انجام‌شده، تردید‌ها درباره همگام شدن اسلام‌آباد با تهران را افزایش داده، اما مرور تحولات نیم دهه اخیر نشان می‌دهد که همسایه شرقی ایران هرگز در عرض سیاست‌های کلان انقلاب اسلامی حرکت نکرده است. در فروردین سال ۹۴، وقتی سعودی‌ها از پاکستان خواستند که به ائتلاف خود خوانده آن‌ها علیه یمنی‌ها بپیوندد، پارلمان این کشور طی پنج روز بحث و گفتگو با نخست‌وزیر وقت و فرمانده ارتش، با اکثریت قاطع آراء دست رد به سینه سعودی‌ها زد. این اقدام پاکستان، بارقه‌ای از امید برای فرونشاندن عطش تجاوز آل سعود به یمن را فراهم کرد و می‌توان از فرصت به وجود آمده، ائتلافی از کشور‌های همسو با ایران ازجمله، ترکیه، افغانستان، چین، روسیه و قطر را برای تحت‌فشار قرار دادن ریاض به‌منظور متوقف کردن حمله به یمن و تقویت خط مقاومت تشکیل داد. افزون بر این، پاکستان همواره مخالفت خود را با تهدید و تحریم ایران اعلام کرده و آشکارا در مقابل تروریستی خواندن سپاه پاسداران از سوی آمریکا ایستاده است. «نذر عباس»، مشاور وزیر امور خارجه پاکستان پس‌ازاین اقدام کاخ سفید تصریح کرد که «باید ارتش آمریکا و سازمان سیا را تروریست خواند نه سپاه پاسداران ایران... آمریکا که خود پشتیبان بسیاری از گروه‌های تروریستی ازجمله داعش است حق ندارد با استفاده ابزاری از قوانین بین‌المللی، سپاه پاسداران را گروه تروریستی معرفی کند.» با این حساب، اکنون فرصت بسیار مغتنمی است تا فراتر از توافقات صورت گرفته در تشکیل یگان‌های مشترک مرزی، پیمان‌های نظامی دو یا چندجانبه را با حضور کشور‌های مشترک‌المنافع منعقد کرد. گرچه پاکستان کشوری هسته‌ای به شمار می‌رود، اما درعین‌حال، نیازمند جلب همکاری همسایگان خود ازجمله چین و ایران و کشور‌های قدرتمند دیگر ازجمله روسیه است. تابستان سال گذشته، روسیه و پاکستان، پیمانی نظامی برای آموزش افسران پاکستانی توسط ارتش روسیه امضاء کردند؛ لذا چنانچه این همکاری‌های نظامی به یک پیمان نظامی منتهی شوند، قادر است که بر ائتلاف‌های کذایی از قبیل: «ناتوی عربی» دست‌ساز ریاض- واشنگتن سایه اندازد و آن‌ها را در برابر جمهوری اسلامی به کرنش وادارد؛ و بالاخره اینکه ابراز علاقه عمران خان به گسترش همه‌جانبه روابط با ایران افزون بر انتفاع اقتصادی – امنیتی دو کشور، می‌تواند به تقویت بنیان شاخصه‌های ذکرشده در غرب و شرق آسیا نیز منجر شود که ورود ایران به کریدور اقتصادی چین و پاکستان، یکی از این دست موارد است. ازاین‌رو، قدرت نظامی و استراتژیک پاکستان با حضور در معاهدات و ائتلاف‌های منطقه‌ای به رهبری ایران، ضریب خواهد گرفت و پتانسیل‌های موجود را به سمت خنثی‌سازی توطئه‌های استکباری و شکوفا کردن ظرفیت‌های فراوان کشور‌های اسلامی هدایت می‌کند.

• روزنامه کیهان یادداشتی با مضمون سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب را منتشر کرده که به این شرح است:
بسیج ظرفیت‌های ملی و فرا ملی، حرف اول را در پویش انقلاب اسلامی می‌زند. این مسئولیت را باید در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فناوری، رسانه‌ای، و سیاسی عملیاتی کرد. دشمن مدت هاست دنبال مهندسی معکوس این ویژگی منحصر به فرد انقلاب در ایران و منطقه است. درست است که سپاه یک نهاد رسمی است، اما نباید از پویشگری و بسیجگری تراز انقلاب باز بماند. نقش سپاه بر خلاف القائات دروغ دشمن، رقابت با فعالان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و رسانه‌ای نیست، بلکه تمهید زمینه و بستر برای جوشش ظرفیت هاست، چنانکه بار‌ها دیده ایم. ایفای نقش پدری در قبال همه طیف‌های وفادار و دل بسته به انقلاب، می‌تواند در انجام بهتر مسئولیت سپاه موثر باشد و به تکلیف بسیج‌گری عمومی ظرفیت‌ها وسعت بخشد. کلان‌نگری و دوری از ورود به مسائل جزئی در این زمینه موثر است. ظرفیت مهم دیگر، جوانگرایی در کنار کادرسازی و انتقال تجارب و مهارت‌هاست که می‌تواند پویایی و شادابی و رویکرد جریانی سپاه را در دهه پنجم انقلاب تداوم بخشد. بحمدالله نیرو‌های جوان و نخبه بسیاری در دو دهه گذشته در سپاه تربیت شده‌اند. از سوی دیگر، باید بر نقش بسیج در پیوند و ارتباط همیشگی سپاه با مردم (به عنوان رگ و ریشه اصلی این نهاد) تاکید کرد. سپاه، آینه‌ای از ملت انقلابی و مومن است. سپاه باید چنان تعریف و تجلی پیدا کند که توده مردم بتوانند خود را در بخشی از کارکرد‌های آن ببینند بلکه بتوانند در آن عملکرد درخشان سهیم شوند. با این شبکه‌سازی و ارتباط می‌توان نسبت به سپر مردمی مهار تهدید‌ها و کاربست فرصت‌ها امیدوار‌تر بود. خدمت خالصانه، همان زبان معجزه‌گر و عامه فهمی است که توانسته و می‌تواند تفرقه افکنی بدخواهان را بی‌اثر کند. دو نوبت تحریم سپاه پاسداران در کمتر از یک سال (تصویب قانون کاتسا و سپس، گذاشتن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی)، از شدت زخم خوردگی و عجز دولت آمریکا و عین حال، صلابت و سلامت مسیر این نهاد انقلابی حکایت می‌کند. اکنون در پایان فرماندهی ۱۲ ساله، باید به سردار جعفری خدا قوت گفت و برای سردار سلامی، مزید توفیقات را از درگاه خداوند مسئلت کرد.


• روزنامه وطن امروز مطلبی با عنوان درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ داد را منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:

ترامپ هم‌اکنون قصد دارد، از طریق انعقاد یک توافق تجاری با چین، به افکار عمومی آمریکا اینگونه القا کند پروسه مهار تجاری پکن از طرق مسالمت‌آمیز و بدون هیچ دردسری پیش می‌رود! با این حال کمتر کسی در ایالات متحده ادعای ترامپ را در این‌باره باور خواهد کرد. چینی‌ها بر خلاف اتحادیه اروپایی که منافع سیاسی کوتاه‌مدت خود را فدای مصالح اقتصادی بلندمدت کشور‌ها و شهروندان خود کرده اند، از همان ابتدا وارد فاز «تقابل اقتصادی نقطه به نقطه» با ایالات متحده شد. وضع تعرفه‌های متقابل چینی‌ها روی کالا‌های آمریکایی، تاثیر بسزایی در شکست سیاست‌های محدود‌کننده اقتصادی ترامپ در عرصه بین‌الملل داشته است. هند نیز در منازعه اقتصادی با ایالات متحده آمریکا، موضعی مشابه چین را (در مقیاسی محدودتر) اتخاذ کرده است. وضع تعرفه‌های وارداتی بر محصولات کشاورزی ایالات متحده، آن هم در حالی که بیش از ۳۰ درصد محصولات کشاورزی آمریکا به هند صادر می‌شود، خشم کشاورزان آمریکایی از سیاست‌های اقتصادی ترامپ را برانگیخته است. ضمن آنکه ترامپ اخیرا نتوانسته است جلوی خشم خود از وضع مالیات‌های بالا بر دیگر محصولات وارداتی آمریکا را نیز بگیرد! وی در کنگره سالانه جمهوری‌خواهان تاکید کرد وضع مالیات‌های بالا از سوی هند بر کالا‌های آمریکایی منصفانه نیست! او به صورت ویژه نسبت به اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی هند روی موتور‌های «هارلی دیویدسن» انتقاد کرده است. فراتر از همه این موارد، ترامپ نسبت به «همپوشانی تجاری چین- اتحادیه اروپایی» در مصاف با سیاست‌های حمایتگرانه اقتصادی خود بشدت واهمه دارد. اخیرا مقامات اروپایی و چینی بار دیگر تعهد خود را نسبت به «چندجانبه‌گرایی اقتصادی» در حوزه تجارت بین‌الملل اعلام کرده و بر نقش‌آفرینی محوری سازمان تجارت جهانی در تنظیم این چندجانبه‌گرایی تاکید کرده اند. پیوند اقتصادی «پکن» و «منطقه یورو»، آن هم در حالی که افرادی مانند ترامپ و جان بولتون درصدد فروپاشی اقتصادی و سیاسی اروپای واحد هستند، تنها راه اتحادیه اروپایی برای فرار از وضعیت بغرنج اقتصادی موجود محسوب می‌شود. اگرچه وجود سیاستمدارانی وابسته و ناتوان مانند آنگلا مرکل و امانوئل مکرون فعلا امکان شکل گیری کامل و صحیح این پیوند اقتصادی را از بین برده است، اما ترامپ نگران است روزی رهبران اروپایی (بویژه رهبران بعدی اروپا) چنین امکان بالقوه‌ای را عملیاتی کنند.

 

• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان صحنه را باز کنید را درج کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
گزارش وزیر اقتصاد به مردم چندان خوشایند نیست و سال ۱۳۹۸ را که تازه آغاز کرده‌ایم به سالی پر از تورم و رکود و مسئله و مشکل بدل خواهد ساخت. سیل فروردین و مصایب و بلایای طبیعی هم بر مشکلات جاری و ساری بسیار افزوده و لذا حق است که بپرسیم، با کدام چشم‌انداز دنبال شغل و گشایش اقتصادی و امید به بهبود اموریم؟ سرمایه‌های اصلی در توسعه زیرساخت‌ها و تولید مشاغل برای نیروی جوان و جذب بیکاران بیش از توان بازار چه سرانجامی دارد. همچنین تجارت خارجی و مسئله تحریم‌های آمریکایی و عدم تمدید معافیت فروش نفت برای شرکا و خریداران سنتی نفت ایران نیز بر کمیت و کیفیت مشکلات امروز افزوده و آیا باید منتظر باشیم تا تبعاتش مجدداً گریبان ما و بقیه مردم و حکومت و دولت را بگیرد؟ تمام مقدماتی که بالاتر ذکر شد برای آن است که یادآوری کنم یک بار در هنگامه تحریم‌های آمریکا و سازمان ملل، کشورمان دچار مصایبی بزرگتر از هر بلای طبیعی و مصنوعی شد و فساد و رانت و ایلغاری که در دولت‌های نهم و دهم کشور را در بر گرفت، هنوز موضوع پرونده‌ها و افشاگری‌های بزرگ است. کسب و کار مافیایی و نامشروعی که تحت عنوان‌های مختلف شکل گرفت و از واسطگی افرادی، چون بابک زنجانی و رضا ضراب سر درآورد و تا گم‌شدن دکل و انتقال میلیارد‌ها دلار به حساب‌های واسطه در کشور‌های ثالثه و رابعه رسید و نهایتاً در کانادا و آنتالیا و استرالیا و کالیفرنیا خانه‌های مجلل برای امثال خاوری و باختری (!) فراهم کرد، ممکن است باز هم تکرار شود و تازه یادمان باشد در آن زمان نه سیل بود و نه چنین خزانه محدودی که صندوق ذخیره ارزی باید برای لحظات و روز‌های سخت‌تر از سیل و توفان باقی باشد و حراست شود. پس اگر کسانی میخواهند الزام و التزامی دهند و تضمین کنند که آن غائله و غوغا و آن کسب و کار‌های نامشروع و ارتباطات مافیایی دوباره تکرار نمی‌شود باید راهی برای شفافیت و حساب رسی و دادن بیلان به افکار عمومی هم بیابند. نمی‌شود آشتی ملی میان جناح‌ها و جریان‌های عمده سیاسی را نادیده گرفت و با بیان کلی از وحدت و انسجام ملی سخن گفت: ولی تا ابد مردم را از سرنوشت مال و اموال و اقتصادشان در شرایط سخت و پیچیده‌ای مثل تحریم‌های سابق و کنونی محروم کرد و از آن‌ها فقط انتظار ایستادگی داشت. در صحنه‌های نمایش و تئاتر هم لحظه‌هایی هست که نمایش باز می‌شود و بازیگران به وسط مردم می‌روند و در لابلای جمعیت بازی می‌کنند و به این ترتیب فاصله را میان صحنه و نمایش و بازیگر و تماشاگر برمی‌چینند. این گونه هم مخاطب به هنرمند نزدیک می‌شود و هم شور و شوق تاز‌های برانگیخته می‌شود. الان وقت است که قدری صحنه باز شود تا بدانیم سرنوشت سرمایه‌ها و اقتصاد ملی با کدام مکانیسم و چگونه قرار است مدیریت و محافظت شود. مردم این بار گذشت نخواهند کرد و نامحرم هم نیستند. باید بدانند واسطه‌ها چه کسانی هستند. در این بازی دشوار مردم بزرگوار ایران خوب میدانند که چرا قرار است ایستادگی کنند. اما دولت و نظام هم باید بگویند و روشن کنند که چگونه و با چه برنامه عملی و مشخّصی این مقاومت و ایستادگی باید انجام گیرد و به چه کیفیتی سرانجام یابد؟ چگونه دست واسطه‌ها کوتاه و بریده می‌شود؟ و... در باره این موضوع در یادداشت بعد هم توضیحاتی داده خواهد شد. ‏


• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر اعتبارسنجی ادعای «صفر» آمریکایی را درج کرده که  به این شرح است:
قیمت‌های جهانی نفت هم اکنون افزایش یافته است و در صورت کاهش صادرات ایران به کمتر از یک میلیون بشکه در روز، تشدید هم خواهد شد. مخصوصا در شرایطی که وضعیت عرضه نفت توسط ونزوئلا و برخی کشور‌های آفریقایی، بر اثر تحریم یا ناآرامی‌های داخلی، رو به وخامت گذارده است. اگرچه انتظار می‌رود در بلندمدت افزایش تولید شیل آمریکا، عربستان و برخی دیگر از کشور‌ها کاهش عرضه را جبران کند، اما برخی می‌گویند که عربستان در افزایش تولید به لحاظ فنی دچار مشکل است. از جمله دکتر حسنتاش تحلیل گر نفتی ضمن بررسی وضعیت تولید عربستان از بزرگ‌ترین میدان نفتی اش تحت عنوان غوار، تحلیل می‌کند که ظاهرا توان تولیدی این میدان استراتژیک به شدت تحلیل رفته و جایگاه خود را به عنوان بزرگ‌ترین میدان نفتی جهان از دست داده است. بر این اساس تنش‌های اخیر بین عربستان و آمریکا درباره مدیریت بازار نفت هم ذیل وضعیت این میدان نفتی قابل تحلیل است. جایی که عربستان همیشه خود را دارای ظرفیت مازاد تولید و قدرت جهش تولید نشان می‌دهد، اما در عمل، چنین توانی را از دست داده است و نمی‌تواند به فرمان‌های آمریکا درباره افزایش تولید عمل کند. طبق این تحلیل، عربستان ناتوانی خود در افزایش تولید را پشت تفاهم نامه‌های اوپک پنهان کرده است. این در حالی است که دیروز، مهم‌ترین پاسخ پمپئو به خبرنگاران درباره نحوه مدیریت بازار جهانی انرژی بعد از تشدید تحریم نفت ایران، به قول‌های مساعد سعودی اشاره داشت! چه گفته شد مربوط به کوتاه مدت و شرایطی است که اکنون واقع شده. بر اساس آن چه گفته شد در کوتاه مدت، اعتبار ادعای آمریکایی‌ها مبنی بر صفر کردن صادرات نفت کشورمان در حد "صفر" ارزیابی می‌شود. بسیاری از کارشناسان داخلی و حتی تحلیل گران شبکه‌های فارسی زبان ضدایرانی نیز به این موضوع اذعان کرده اند. اما در بلندمدت کشور نیاز دارد که ضمن پیشبرد راهکار‌های سیاسی در رفع تحریم‌های یک جانبه آمریکا و همچنین برقراری راهکار‌های دوجانبه با کشور‌های مختلف برای مقابله با تحریم ها، وابستگی حیاتی به نفت را کاهش دهد. شرایط سخت فعلی، فرصتی طلایی است تا با اعمال تغییرات بودجه ای، تغییر رژیم صادراتی کشور از نفت به گاز و از نفت خام به فراورده‌های نفتی و پتروشیمی و تنوع بخشی به مبادی صادراتی نفت با فعال کردن بخش خصوصی به صورت پایدار، برای همیشه راه بر زیاده خواهی آمریکا از مسیر تحریم نفتی بسته شود.

• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با تیتر منظومه شخصیتی سردار سلامی را منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
نباید از نظر دور داشت که سرلشکر سلامی پیش از این، هم در بسیاری از امور سپاه که به او محول می‌شده و هم در تصمیم‌گیری‌ها نقش بارزی داشته است. انس با قرآن و نهج‌البلاغه، شعر و ادبیات غنی فارسی، مطالعه کتب، احاطه به منابع علمی و تسلط بر زبان خارجی از‌جمله ویژگی‌های دیگر ایشان است. این میان مروری کوتاه بر اظهارنظر‌ها و مواضع چند سال اخیر سردار سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل جدید سپاه ما را بیشتر با منظومه فکری ایشان آشنا خواهد کرد؛ منظومه‌ای که به اعتراف کارشناس «بی‌بی‌سی»، از وی شخصیتی صریح و غیرقابل انعطاف ساخته است. «دشمن صهیونیسم بداند شما نه عمق دارید و نه عقبه، به اندازه یک عملیات بیت‌المقدس ما هستید. راهی برای فرار ندارید و در دهان اژد‌ها زندگی می‌کنید. کوچک‌ترین هدف، موجودیت شماست. راه فراری جز گریختن به دریا ندارید. از شمال و از غرب در تقاطع آتش هستید.» «ما نه دست از دفاع از مظلومان و مستضعفان برمی‌داریم و نه قدرت دفاعی‌مان را کاهش می‌دهیم درحالی که شما ما را تهدید می‌کنید. آیا عاقلانه است درحالی که شما ما را تهدید می‌کنید ما خود را خلع سلاح کنیم، این ممکن نیست و این آرزو را به گور خواهید برد.» «رژیم صهیونیستی در آینده‌ای نزدیک فرو خواهد پاشید. وقتی حزب الله بیش از صدهزار موشک ذخیره کرده، جمهوری اسلامی ده‌ها برابر آن موشک در کلاس‌های متعدد دارد و این قدرت توقف ناپذیر است. همه تجربیات و دستاورد‌های خود را به برادران‌مان در جهان اسلام، جبهه مقاومت علیه آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقه‌ای آن‌ها منتقل می‌کنیم.» «اگر اروپایی‌ها بخواهند خلع سلاح موشکی ایران را دنبال کنند، مجبور می‌شویم به جهشی استراتژیک روی آوریم.» «در مسیر یک مبارزه سخت ده‌ها سال دشمنان خود را شکست داده‌ایم، نمی‌توان تقابلی را در تاریخ یافت که در آن نظام سلطه جهانی با محوریت آمریکا به‌عنوان قدرت ظاهری و بزرگ‌ترین قدرت‌های اقتصادی آنقدر از دست یک ملت همانند ایران شکست خورده باشد.» «شکست متعدد نظام سلطه از ملتی همانند ایران فقط به برکت اعتماد مردم به نظام و تبعیت آنان از رهبر معظم انقلاب اسلامی به‌دست آمده است.» معروف‌ترین جمله سردار سلامی که بازتاب گسترده‌ای به‌خصوص در جهان عرب داشته، خطاب به نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی است: «به نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اعلام می‌کنم که شنا‌کردن در مدیترانه را تمرین کند؛ چراکه به‌زودی هیچ راهی جز به دریا گریختن ندارد.» در پایان باید گفت: اگر بخواهیم تعریفی خلاصه از سردار سرلشکر سلامی داشته باشیم که همه این اوصاف را در آن جمع ببینیم در این جمله خواهد بود؛ سردار سلامی مردی مخلص، دانش‌آموخته مکتب روح الله و مفتخر به سربازی تحت امر، ولی فقیه است.

• روزنامه رسالت سرمقاله‌ای با عنوان فضای دوقطبی، قتلگاه مصالح کشور را درج کرده که به این شرح است:
تحلیل و تصمیم گیری پیرامون مسائل کلانی، چون FATF، نمی‌تواند تنها تابع یک مؤلفه باشد و ذوابعاد است. باید حاکمیت فردی افراطی مانند ترامپ و تندرو‌های اطرافش بر کاخ سفید را در نظر گرفت، حاکمیتی که حداقل تا یک سال و نیم دیگر ادامه می‌یابد. از سوی دیگر باید مواردی مانند خروج یک جانبه آمریکا از برجام و عدم راه اندازی عملی ساز و کار مالی از سوی اروپا را هم در نظر داشت. رفتار‌های عمومی قدرت‌های جهانی همچون تروریستی خواندن نیروی نظامی رسمی کشورمان یعنی سپاه را هم نمی‌توان نادیده گرفت. در تصمیم گیری کلان، باید تک به تک جزئیات مورد توجه باشند. نتیجه چیست؟ حاصل تمام موارد پیش گفته آن است که پذیرش FATF در وضعیت فعلی، به هیچ وجه به صلاح کشور نیست، اما از سوی دیگر، رد کردن قاطعانه آن هم نفعی برای کشور ندارد. باید پیش از آن که ببینیم فایده تأیید بیشتر است یا فایده رد، بنگریم که فایده اعلام موضع بیشتر است یا فایده تعلیق. سیاست تعلیق، خلاف آن چه عده‌ای تصور می‌کنند، به هیچ وجه به معنای سردرگمی و بلاتکلیفی نیست و اتفاقا، سیاست‌های تعلیقی در بسیاری از موارد در تصمیمات کلان جهانی و ملی استفاده می‌شوند و عموما هم مؤثر بوده اند. فعلا نباید زیر بار FATF رفت، اما اعلام موضع صریح در مورد آن را هم باید به آینده موکول کرد، سیاستی که می‌تواند با خرید زمان برای کشورمان، هم جدیت طرف‌های اروپایی در مبادلات مالی را روشن کند، هم دست آمریکا و سیاست‌های تحریمی اش را رو کند، هم فضای شفاف تری از دوستان و همراهان کشور در وضعیت فعلی به دست دهد و هم با شکل گیری یک اجماع ملی در میان نخبگان، مسئولان کشور را به بهترین تصمیم ممکن برساند.

فصل جدید روابط ایران و پاکستان/ سپاه پاسداران در دهه چهارم و پنجم انقلاب/ درسی که اژد‌های سرخ به ترامپ داد

• روزنامه جوان یادداشتی با تیتر پیامد‌های یک انتصاب استراتژیک را منتشر کرد که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
انتصاب سرلشکر سلامی به عنوان فرمانده کل سپاه از سوی فرمانده معظم کل قوا در زمانی انجام شده که سپاه در اوج درخشش، موفقیت و قدرت راهبردی در سطح منطقه و جهان قرار دارد و همچنین در جبهه‌های مختلف جنگ نرم پیروزی‌های شایانی را به دست آورده است. این حکم از یک‌سو ارتقای توانمندی‌های همه‌جانبه و آمادگی در همه بخش‌ها را مورد تأکید قرار می‌دهد و از سوی دیگر تقویت گوهر درونی سپاه یعنی تقوا و همچنین بصیرت (همان‌گونه که در احکام انتصاب نماینده، ولی فقیه، فرمانده کل ارتش، فرمانده نیروی هوایی ارتش و دریایی سپاه و... آمده) را هدف‌گیری نموده که حاکی از اهمیت آن به عنوان ویژگی متمایزی از سایر نیرو‌های نظامی در جهان است. انتصاب سردار سلامی (در شرایطی که محور شیطانی غربی، عبری، وهابی تلاش می‌کند با شانتاژ و پروپاگاندا سپاه را از وظایف اصلی‌اش منحرف کند) که از تجربیات ارزشمندی در عرصه‌های مختلف و نگاه راهبردی و دقیق بر مسائل کلان داخلی و بین‌المللی برخوردار است، سبب خواهد شد که آن‌ها این انتصاب را برای مقابله با ترامپ «معنادار» ارزیابی و از آن احساس خطر کنند.

• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله با تیتر کمبود، نتیجه چیست؟ منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید:
یکی از عوامل اصلی ایجادکننده کمبود کالا، خلل در کارکرد نظم بازار است. تاریخ قحطی‌های جهان نشان می‌دهد که هر چند جنگ، خشکسالی، سیل و... به‌عنوان عوامل برون‌زا، آغازگر کمبود کالا‌های مصرفی مردم بوده است، اما بر هم زدن فرآیند بازار، شرایطی را به‌وجود می‌آورد که یک شوک برون‌زا بتواند نهایت پتانسیلی را که دارد بر سر اقتصاد آوار کند. نظم بازار مبتنی‌بر علامت‌دهی قیمتی است. اگر دولت در این علامت‌دهی مداخله نکند، کمبود باعث می‌شود تا طرف عرضه به‌واسطه افزایش قیمت تحریک شود و به هر طریق ممکن کمبود را جبران کند. مورد حدی را در نظر بگیرید که به‌دلیل خشکسالی هزینه تولید گندم سه برابر شده و در عین حال دولت برای حمایت از مردم اجازه رشد قیمت نان را نمی‌دهد. نتیجه مشخص است، نانوایی‌ها انگیزه‌ای برای تولید ندارند و کمبود می‌شود. آن‌ها برای اینکه پاسخگوی تعزیرات باشند،‌ای بسا مغازه‌های خود را باز نگه می‌دارند و سرتاسر مغازه را از قیمت تعیین‌شده دولتی پر می‌کنند؛ اما وقتی سراغشان می‌روید، نانی برای عرضه ندارند و اگر از آنان سوال کنید، بهانه دارند که آرد امروز برایشان نیامده است. در این شرایط هیچ کس نمی‌تواند نان بخورد! کافی است دولت افزایش سه برابری قیمت نان را بپذیرد تا باز تنور‌ها آتش و خمیر را به خود ببینند. شاید به‌نظر برسد، منطق این داستان بسیار ساده است، اما کشور‌هایی که دچار کمبود شده‌اند، نشان داده‌اند که سیاست‌هایشان از این منطق ساده و شفاف به دور بوده است. آنان می‌پنداشتند که گرانی کالا نتیجه بی‌انصافی کسبه در زمان بحران است و اقدام آنان برای قیمت‌گذاری تنها موجب کمبود شده است. تنها شانسی که مردم برخی از کشور‌ها داشته‌اند آن بوده که دولت نتوانسته به تمامی قیمت‌گذاری خود را به اقتصاد دیکته کند و همان منافذ آزاد و مکانیسم بازار باعث تقلیل مشقات مردم در دوران سختی شده است. هرچه شوک برون‌زای منفی اقتصاد فراگیرتر باشد، بازگشت به منطق ساده تشریح شده توسط دولت حیاتی‌تر است. در این مقاطع اصولا دو گزینه پیش روی دولت است؛ قیمت‌گذاری و پذیرش فقدان کالا یا افزایش قیمت و وجود کالا‌های موردنیاز مردم. رویکرد اصلی باید مبتنی‌بر انتخاب گزینه دوم باشد. شوک باید خود را در قیمت بروز دهد نه در کمبود کالا. بدون تردید نارضایتی از وضعیت پیش‌آمده وجود خواهد داشت؛ اما انتخاب گزینه دوم، به مراتب برای اقتصاد و مردم قابل پذیرش‌تر است.

• روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با عنوان تحرکات نظامی مشکوک در دیرالزور سوریه را درج کرده که به این شرح است:
اکنون آمریکا همچون گذشته که از نیرو‌های نیابتی برای نبرد با ایران بهره می‌برد، ترفند دیگری در همین زمینه به کار برده است تا شاید بتواند ایران را از سوریه خارج کند. اکنون اخباری منتشر می‌شود که نشان از تحرکات نظامی در منطقه دیرالزور سوریه دارد، این تحرکات نظامی با حمایت آمریکا از نیرو‌های دموکراتیک ضد دولت سوریه صورت می‌گیرد. گزارش‌های منتشر شده ادعا می‌کند که این نیرو‌ها در تدارک حمله به نیرو‌های نظامی سوریه و مواضع ایران در منطقه هستند. چنین تحرکاتی از سوی آمریکا ثابت می‌کند که رژیم تروریستی ایالات متحده همچنان با حمایت از گروه‌های تروریستی باقی مانده در سوریه سعی دارد تا یک جنگ نیابتی علیه ایران در سوریه آغاز کند. این تصمیم آمریکا براساس پرهیز از درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران در سوریه خبر می‌دهد. اگر چنین اخبار و گزارش‌هایی درست باشد، می‌توان پیش بینی کرد که کار نیرو‌های ضدمردمی «قسد» که خود را نیرو‌های دموکراتیک سوریه معرفی می‌کنند، باید پایان یافته تلقی کرد. چنین اقدامی از سوی آمریکا به مانند عملیات مرصاد می‌ماند که نیرو‌های منافقین با پشتیبانی اولیه از سوی ارتش صدام به ایران حمله کردند و پس از آغاز حمله، صدام از پشتیبانی منافقین دست برداشت و همه نیرو‌های منافقین که در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده بودند، به هلاکت رسیدند. آمریکا، در صورت آغاز حمله از سوی نیرو‌های دموکراتیک سوریه، خود مستقیم وارد عملیات نخواهد شد و اگر حتی تا پایان هم از این نیرو‌ها حمایت و پشتیبانی تسلیحاتی کند، شکست نیرو‌های «قسد» حتمی است چرا که در این نبرد، ایران تنها نخواهد بود و علاوه بر ارتش سوریه، نیرو‌های مردمی عراق همچون حشدالشعبی و النجاء نیز وارد عمل خواهند شد و چه بسا روسیه نیز نیرو‌های خود را علیه نیرو‌های «قسد» وارد عمل کند. هر چند گزارش‌ها در این زمینه قطعی نیست، اما آمادگی همه نیرو‌های محور مقاومت در منطقه وجود دارد و همین آمادگی کامل است که تاکنون اجازه نداده چنین عملیاتی از سوی نیرو‌های دموکراتیک سوریه آغاز شود.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با تیتر رابطه ایران با جمهوری اسلامی را منتشر کرده که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانید:
این سخن از زبان برخی روشنفکران واقع‌گرا بیان شده که حفظ مرز‌ها و جغرافیای ایران به حفظ حاکمیت جمهوری اسلامی گره خورده است. این سخن بیش از هر چیز تحت تأثیر کانتکست ظهور داعش و بنیادگرایی در خاورمیانه است. به واسطه ظهور جریان‌های هراس‌انگیز که لباس مدرن پوشیده و سنت‌گرایی محافظه‌کارانه را به بنیادگرایی مدرن تبدیل کرده بودند، مقوله امنیت ایران تبدیل به یک گفتمان مهم و تأثیرگذار در سیاست و اندیشه ایران شد. ظهور ترامپ، اما به پیچیدگی رادیکالیسم در خاورمیانه افزود. حلقه‌ای که پایین دست ترامپ از پمپئو و بولتون در همکاری با نتانیاهو شکل گرفته، نیات متفاوتی را درباره دولت ایران دنبال می‌کند. این جریان میان ایران و نظام سیاسی مرزی قائل نیست و رویکردی تجدیدنظرطلب در بخش سیاسی و جغرافیایی دنبال می‌کند. قدرت‌گرفتن چنین رویکردی در سطح حاکمیت ایالات متحده خود شاهدی مهم بر درستی گزاره این‌همانی جمهوری اسلامی و ایران را عرضه می‌کند. تلاش عمده ترامپ بر کاهش «قدرت مرکزی» ایران متمرکز شده. در نگرش تهاجمی او تحریم‌ها هم می‌تواند زمینه نارضایتی اجتماعی را فراهم کند و هم می‌تواند قدرت مرکزی را فرسوده کند. بزرگ‌ترین تفاوت ترامپ با اوباما نگاه رئالیستی او به قدرت است. او دشمنی با ایران را به‌صورت موازی در سطح جامعه و قدرت ادامه می‌دهد و به‌صورت کلی قدرت دفاعی و بازدارندگی ایران را مورد حمله قرار داده است. البته در این میان او تفاوتی بزرگ با امثال بولتون دارد. به واسطه نگاه عمل‌گرایانه او، فشار به ایران با هدف مذاکره و تغییر رفتار ایران صورت می‌گیرد. طبیعی است که مقاومت ایران در مقابل ترامپ همچنان دست بالا را به امثال بولتون می‌دهد، اما مقطع فعلی زمانه مهمی برای ایران است. تهاجم به دولت ایران چیزی فراتر از تغییر رفتار و حتی تغییر رژیم را دنبال می‌کند و آن میل به تجزیه ایران از جانب دولت آمریکا و رژیم اسرائیل بوده که خیال خامی است. آمریکا نه‌تن‌ها توانایی و قدرت چنین پروژه‌ای را ندارد که اتحاد ملت و دولت در ایران چیزی فراتر از گمانه‌های غرب است. در این میان لازم است که در رسانه‌های رسمی با عبور از کلیشه و ساده‌گویی از جانب روشنفکران و نخبگان صورت مسأله مهم امروز ایران که اهمیت امنیت و دولت و جغرافیا را بیان می‌کند، توضیح داده شود.

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *