رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

«مگر ما چند نفر بودیم» ادای دینی به قزاق‌هاست/ گدای سوژه جنگم

21:00 - 29 اسفند 1397
کد خبر: ۵۰۴۲۸۴
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
نویسنده «مگر ما چند نفر بودیم» گفت: در نگارش این کتاب می‌خواستم پای صحبت قزاق‌ها بنشینم تا آنچه را که آن‌ها می‌خواهند و حقشان است را ادا کنم.

«مگر ما چند نفر بودیم» ادای دینی به قزاق‌هاست/ گدای سوژه جنگمحجت شاه محمدی کتابی درباره نقش قزاق‌ها در انقلاب اسلامی نوشته که «مگر ما چند نفر بودیم» نام دارد. وی در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی درباره حضور قزاق‌ها در وقوع انقلاب اسلامی به عنوان مهم‌ترین رویداد تاریخ معاصر توضیحاتی ارائه کرده است.

میزان-چه ضرورتی برای پرداختن به نقش قزاق در جنگ وجود داشت؟

در جنگ تحمیلی کلیه مردم شرکت داشتند یعنی بجز در منافقان بحث جداسازی اقلیت‌ها، اکثریت‌ها، قوم‌ها، قبیله‌ها و گرایش‌های سیاسی وجود نداشته و اکثر مردم قریب به اتفاق در جنگ شرکت داشتند.

گاهی از گوشه شمال غربی کشور پیرزنی دو تخم‌مرغ که تولید روزانه‌اش بود می‌فرستاد، کمی آنطرف‌تر در استان گلستان که گلستانی از اقوام مختلف و مذاهب خاص است، می‌بینیم ترکمنی که در بحث عشایری و قبیله‌ای زندگی می‌کرد در فصل تابستان پشم گوسفند می‌آورد تا برای بالشت رزمنده‌ها استفاده شود. بر همین اساس همواره یک نوع احساس مسئولیت وجود داشت.

در کشور ما اکثر مردم شیعه هستند و بخشی دیگر از این جمعیت را سنی‌ها تشکیل می‌دهند و در این بین اقوام مختلفی وجود دارند که کرد، بلوچ، کرمانج، ترکمن، قزاق و... هستند که به نوعی در جنگ مشارکت داشتند و متاسفانه قلم تاریخ درباره آن‌ها یا حرکت نداشته یا بسیاری ضعیف بوده است و نتواسته آنچنان که باید و شاید نقش آن‌ها را در جنگ نشان دهد.

در بحث قوم‌ها هم همین وظیفه وجود دارد برای مثال در کرد‌های کردستان هم کتاب به اندازه‌ای نداریم که بگوییم به طور مساوی کار کرده‌ایم. متاسفانه همیشه اکثر نگاه‌ها به مرکز معطوف بوده و در شهرستان به دلیل نبود بودجه کافی برای سازمان‌هایی که در این مسیر حرکت می‌کنند، افراد نتوانسته‌اند کاری انجام دهند یا اگر هم شده به دلیل کمبود بودجه به حدی بوده که صرفا کمیت افزایش پیدا کند. این اختلاف‌ها، مشکلات و تبعیض‌ها که در مرکز نسبت به شهرستان‌ها وجود دارد باعث شده ما از اقوام مختلف مطلب زیادی نداشته باشیم بنابراین وظیفه ماست چه به عنوان نویسنده خاطرات جنگ و چه مسئولان که به این امر توجه کنند که جنگ صرفا معطوف به تهران نبوده است.

تیمسار کمانگری حین اجرای ماموریت از گرگان به تهران دچار سانحه می‌شود و معلولیت پیدا می‌کند. وی با وجود شرایطی که پیدا می‌کند شورای شهر گرگان را در دست می‌گیرد و هرکدام از مواردی که در زیرمجموعه ورزش است، سرپرستی می‌کند و بیش از ۱۵ مورد مسئولیت بالای استان گلستان را بر عهده می‌گیرد. در اینجا این سوال پیش می‌آید که چنین فردی برای استان نمی‌تواند تاج افتخار باشد؟ بر اساس مسائل سیاسی، سلیقه‌ای و... ما این افراد را پس می‌زنیم در حالی که ما نیازمند تاریخ هستیم. متاسفانه بخاطر نگاه سیاسی، حزبی و... آدم‌های اصیل جنگ را فراموش کرده‌ایم.

طبق شناختی که من نسبت به قزاق‌ها پیدا کردم، آن‌ها آدم‌هایی نیستند که دنبال آشوب یا دردسر باشند، آنوقت ما افرادی که با قوانین خود آرام زندگی می‌کنند، صدمه‌ای به کسی نمی‌زنند، آدم‌هایی را که شهید، جانیاز، اسیر و ... دادند از جامعه اصلی کنار گذاشته‌ایم یعنی نه در بحث جنگ و نه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی با آن‌ها کاری نداریم. من می‌خواستم پای صحبتشان بنشینم تا آن چه را قزاق‌ها می‌خواهند و حقشان است را ادا کنم که ماحصل آن هم «مگر ما چند نفر بودیم» شد.

میزان-هدفتان از نگارش این کتاب چه بود؟

من نمی‌خواستم به صورت مستقیم سراغ قزاق‌ها بروم، چون فردی هستم که سوژه گدایی می‌کنم و همیشه خودم باید به سازمان‌ها مراجعه کنم تا موضوعی برای نوشتن پیدا کنم. من گدای سوژه جنگم و به این موضوع هم افتخار می‌کنم.

من به حوزه هنری استان گلستان رفتم و این پیشنهاد از سوی آن‌ها مطرح شد. البته در آغاز قصد من این بود که به سراغ ترکمن‌ها روم تا کتابی بنویسم که همه مسائل ترکمن را در بر گیرد، اما بر حسب اتفاق وارد قزاق‌ها شدم و وقتی فهمیدم در استان گلستان قزاق داریم بسیار متعجب بودم و حتی در آغاز فکر می‌کردم این قزاق‌ها، قزاق‌های رضاشاهی هستند، ولی وقتی وارد حیطه زندگی این افراد شدم فهمیدم قزاق‌های ایرانی ۱۸۰ درجه با قزاق‌های رضاشاهی تفاوت دارند.

میزان-در برقراری ارتباط با قزاق‌ها مشکلی نداشتید؟

وقتی وارد محله قزاق‌ها شدم تا رهبر مذهبی‌شان را پیدا کنم طی ۳ تا ۴ ساعت جلوی مسجد آن‌ها سرگردان بودم و هر که را می‌دیدم ترکمن بود. در آخر فردی از من پرسید مشکلی دارید؟ گفتم دنبال قزاق می‌گردم گفت: تمام کسانی که از جلوی شما رد می‌شوند قزاق هستند. قزاق‌ها و ترکمن‌ها از نظر چهره تقریبا شبیه به هم هستند و من حتی نمی‌توانستم قزاق‌ها را بشناسم.

قزاق‌ها به سختی غریبه را میان خود می‌پذیرند و هنوز هم محله‌ای زندگی می‌کنند و از آنجا هم بیرون نمی‌آیند. قزاق‌ها بعد از چهار ماه من را پذیرفتند و خاطراتشان را برایم تعریف کردند.

میزان-نگارش کتاب چقدر طول کشید؟

از ابتدای کار تا نوشتن کتاب یکسال و سه ماه طول کشید.

میزان-تمام اطلاعات این کتاب مستند است؟

بله.

میزان-کتاب شامل چند قصه است؟

کتاب سه فصل مستقل دارد که یکی درباره قوم قزاق است که چطور به ایران آمده‌اند، فرهنگشان چیست، چه نگاه مذهبی به اسلام دارند، بخش دوم به دوران انقلاب و نقش آن‌ها در این برهه و بخش سوم هم به مسائل جنگ اختصاص دارد.

در بخش جنگ، آن‌ها نمی‌خواستند با من همکاری کنند و خاطرات جنگ را بگویند، چون معتقد بودند هرکاری کردیم برای اسلام کرده‌ایم و نیازی به گفتن نیست. آن‌ها می‌گفتند نمی‌خواهیم خودمان را نشان دهیم.

کسب اطلاعات از زندگی عمومی و فرهنگ چنین افرادی بسیار سخت و البته شیرین بود، چون هر قدم پیش گذاشته می‌شد، یکسری مسائل را می‌شنیدم که بسیار برایم جالب بود.

میزان-جالب‌ترین خاطره‌ای که در آشنایی با قزاق‌ها داشتید چه بود؟

از آن‌ها در جنگ پرسیده شده بود که چرا نام‌هایتان محمدرضا و علیرضا است؟ جواب داده بودند که بانوان قزاق وقتی بچه‌ای باردار هستند، هر نام زیبایی که می‌شنوند را روی فرزندانشان می‌گذارند، برای مثال ما اسم کبریت یا حریر را داریم.

میزان-عنوان «مگر ما چند نفر بودیم» چطور انتخاب شد؟

وقتی در مواجهه با قزاق‌ها بحث انقلاب را پیش کشیدم و از آن‌ها پرسیدم که یکی برایم از اثرات حضورتان در انقلاب اسلامی بگوید، هیچکس جوابی نداد. پرسیدم چرا جواب نمی‌دهید؟ گفتند مگر ما چند نفر بودیم؟ و همین جمله عنوان کتابم شد.

بر همین اساس قزاق‌ها یک نوع مظلومیت را ارائه می‌کنند، آن‌ها در جنگ بودند، شهید، اسیر و معلول دارند، اما بر اساس فرهنگشان آموخته‌اند که اگر کسی شهید می‌شود خانواده‌اش حق گرفتن حقوق یا کادو از بنیاد شهید ندارد، چون به عبارتی خون بهاست. آن‌ها معتقدند بچه ما وظیفه‌اش بوده از مملکتش دفاع کند بنابراین اگر حقوقی بابت آن دریافت کند، این کار از حیطه وظیفه خارج شده است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *