روایت یک مادر شهید از اتفاقی جالب که در راهیان نور برای پسرش پیش آمد

2:00 - 18 بهمن 1397
کد خبر: ۴۹۱۹۳۱
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
محمد رضا بیدار بود اما از ترس جنب نمی‌خورد، آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که چند بار پشت سر هم دست بزنم.

روایت یک مادر شهید از اتفاقی جالب که در راهیان نور برای پسرش پیش آمدگروه سیاسی ؛ شهید مدافع حرم «محمدرضا دهقان امیری» متولد ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ و فرزند دوم خانواده دهقان امیری بود. او که دانش‌آموخته دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام صادق (ع) و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق اسلامی در مدرسه عالی شهید مطهری بود، در نیمه مهرماه سال ۱۳۹۴ با عنوان «بسیجی تکاور» برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) عازم سوریه شد و در ۲۱ آبان همان سال در حلب به شهادت رسید. پیکر این شهید مدافع حرم پس از بازگشت به کشورمان، در امامزاده علی‌اکبر (ع) چیذر به خاک سپرده شد.

بُرش‌هایی از زندگی این قهرمان کشورمان در کتاب «ابو وصال» که توسط خانم «محدثه علی‌جان‌زاده روشن» گردآوری شده است را منتشر می‌کند.

روایت هشتم؛ مادر شهید

در یکی از سفرهای راهیان نور، کنار یک پاسگاه پلیس در بیابانی خلوت توقف کردیم و چادر زدیم. همه داخل چادر خوابیدیم. اما او بیرون خوابید، نیمه شب از صدای نفس‌های عجیبی از خواب پریدم و نگران شدم. لای پرده چادر را کنار زدم و دیدم که سگی عظیم‌الجثه با دهانی باز که نفس نفس می‌زد بالای سر محمدرضا خم شده و با چشمانش به صورت او زل زده است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *