فرآیند "صلح افغانستان" نیاز به خروج آمریکایی‌ها دارد

14:11 - 19 بهمن 1397
کد خبر: ۴۹۱۸۲۴
معلوم نیست که کابل بتواند در مورد آیندۀ خود با گروه طالبان مذاکره کرده و به توافق برسد، اما آنچه روشن است این است که آمریکا باید راه خروج خود از افغانستان را دنبال کند.

به گزارش گروه بین الملل ، دیپلمات‌های آمریکایی در مذاکرات با با طالبان برای پایان دادن به طولانی‌ترین جنگ آمریکا و آغاز روند صلح در افغانستان امیدوار هستند اما بن‌بست مذاکرات بین دولت افغانستان و نیروهای طالبان بر این بارقه‌های امید سایه افکنده است.

با وجود اعلام پیشرفت در مذاکرات، خروج نیروهای خارجی از افغانستان بعد از ۱۷ سال حضور در خاک این کشور یکی از مسائلی است که هنوز مبتنی بر بر ادامه مذاکرات و تبیین برنامه‌ای دقیق است که هر دو طرف معتقدند هنوز صورت نپذیرفته ‌است.

دانیل دپتریس با انتشار مقاله ای با عنوان «چرا فرآیند صلح افغانستان نیاز به خروج آمریکایی ها دارد؟» در سایت تحلیلی نشنال اینترست این موضوع را مورد بررسی قرار داده که ترجمه مقاله در ادامه آمده است.

پس از هفده سال نبرد بی وقفه، افغانستان اکنون بیشتر از هر زمان دیگری به صلح نزدیک تر است زیرا بقایای طالبان در پاکستان یک گروه شورشی را سازماندهی کرده اند که به اقتدار حکومت افغان ها آسیب می زند. اکنون زمانی است که می توان قطعا به این نتیجه رسید که صلح در دستان سیاستمداران است و اشتیاق «زلمی خلیل زاد» در نشست با مقامات طالبان در هفته گذشته، حداقل نوری در انتهای تونل بود.

باید گفت که هنوز جهت حل نهایی معضل جنگ در افغانستان راه درازی در پیش است و اکنون فقط چارچوب یک توافق در حال شکل گیری است. طرح کلی بر اساس توافق همکاری کابل با واشنگتن جهت خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان است.

ایالات متحده امریکا باید در طی یک بازه زمانی هجده ماهه نیروهای خود را از افغانستان خارج کند و طالبان به واشنگتن اطمینان دهد که افغانستان به عنوان یک پایگاه جهت حمله به ایالات متحده امریکا مورد استفاده قرار نخواهد گرفت.

بر اساس گزارش رسانه های خبری، آتش بس و تبادل زندانیان به عنوان راهی برای بهبود محیط مذاکرات جامع سیاسی بین طالبان و مقامات دولتی افغانستان گزینه های روی میز خواهند بود. توافق بین طالبان و کابل به طور موثری باعث خروج آمریکا از این کشور می شود اما هنوز سختی های زیادی پیش رو است. کابل نمی تواند به راحتی به طالبانی که وعده داده است با القاعده فراملی و گروه داعش - کسانی که قصد دارند تروریسم را در خارج از مرزهای افغانستان راه اندازی کنند- همکاری نکند، اعتماد کند.

به طور کلی، ما در مورد افغانستان صحبت می کنیم - کشوری که توسط رقابت گروههای مختلف با منافع داخلی و خارجی متفاوت، آسیب می بیند و مردمش از زمانی که نیروهای شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ به کابل رانده شده اند، با خشونت بی وقفه مواجه شده اند. باید گفت که هیچ چیز در افغانستان آسان نیست، حتی برگزاری یک انتخابات نیمه قانونی. همه ما باید برای موفقیت مذاکرات صلح دعا کنیم. اما در عین حال، ما باید برای بدترین شرایط آماده باشیم: اینکه مذاکرات صلح افغانستان با شکست مواجه شود.

موارد بسیاری در گذشته وجود دارد که نشان می دهد عملیات نظامی ناگهانی باعث شده شور دیپلماتیک از بین رود و مذاکرات صلح با شکست مواجه شود. مهمترین مثال حمله هواپیمای بدون سرنشین امریکا در مه ۲۰۱۶به خودروی حامل «ملا محمد منصور» رهبر طالبان بود.

ارتش ایالات متحده امریکا به منصور به عنوان مردی نگاه می کرد که رهبری جنبش طالبان را بعد از بنیان گذارش «محمد عمر» بر عهده گرفته بود. کشتن مقام ارشد سازمان دشمن، نوعی عملیات نظامی است که طراحان ارتش در سراسر جهان خواب آن را می بینند.

باید گفت که برنامه ریزان نظامی ارتش ایالات متحده امریکا استثناء نبودند. با این حال، مشکل این بود که مرگ منصور سیگنالی را به شورای طالبان در پاکستان فرستاد مبنی بر اینکه واشنگتن هنوز به دنبال راه حل نظامی بی هدف است.

دولت پاکستان این عملیات را به عنوان یک ضربه به روند دیپلماتیکی که قصد آن حمایت از صلح بود، محکوم کرد این در حالی است که پنتاگون ادعا کرد منصور مانع صلح و آشتی میان دولت افغانستان و طالبان بود. سالها طول می کشد تا اینکه طالبان و مقامات آمریکایی بتوانند دوباره در مورد دیپلماسی به توافق برسند. قتل رهبر طالبان می توانست به طور کامل روند روبه پیشرفت صلح را تخریب کند. رویدادها در میدان جنگ می توانند از حوادث در اتاق مذاکرات پیشی بگیرد.

واقعیت این است که مقامات طالبان مایل به مذاکره با آمریکایی ها هستند اما تمایلی به روبه رو نشستن با اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان ندارند. حتی قبل از ورود غنی به کاخ ریاست جمهوری، این پیشینه طولانی مدت طالبان بوده است.

در واقع طالبان به ایالات متحده امریکا به عنوان قدرت اصلی و برتر در افغانستان نگاه می کند و مقامات دولت کابل را عروسک ها و دست نشانده هایی می بیند که منافع اشغالگران آمریکایی را دنبال می کنند.

اما اگر هدف این است که مذاکرات صلح به نتیجه برسد، فقط افغان ها باید با یکدیگر بدون واسطه درباره آینده سیاسی خود مذاکره کنند. مهمترین سوالات در مورد مذاکرات صلح: آیا مقامات طالبان در وزارتخانه های دولتی پذیرفته می شوند؟ آیا دولت وحدت ملی تشکیل خواهد شد یا غنی تا برگزاری انتخابات آینده در تابستان امسال، رئیس جمهور خواهد بود؟ آیا طالبان قادر خواهد بود در این انتخابات شرکت کند؟ آیا قانون اساسی افغانستان باید اصلاح شود و سیستم عدم تمرکز در این کشور اعمال شود؟ چه حقوق مدنی و سیاسی به زنان داده شده است از زمانی که طالبان در سال ۲۰۰۱ از کابل اخراج شده اند؟

هیچکدام از این سوالات نمی تواند و نباید بین آمریکایی ها و طالبان مطرح شده و در مورد آنها تصمیم گیری نمود، بلکه این سوالات باید بین افغان ها مطرح شده و در مورد آنها تصمیم گیری شود. اگر طالبان همچنان مخالف دولت بوده و حتی حاضر به گفتگو با غنی نشود، کل پروژه صلح بیهوده خواهد بود و مردم افغانستان به احتمال زیاد مجبور خواهند شد سالهای بیشتری خشونت برادرانه را تحمل کنند.

رئیس جمهور غنی، مانند بسیاری از افغان ها، خواهان صلح در کشور خود است و برای رسیدن به صلح تلاش کرده است. در ماه فوریه گذشته، او پیشنهادی رسمی به طالبان داد مبنی بر اینکه مشروعیت رسمی به عنوان یک حزب سیاسی به آنها عطا کند، زندانیان سیاسی را آزاد کند و قانون اساسی را مورد تجدید نظر قرار دهد، اگر آنها وارد مذاکرات صلح با دولت شوند، مشروعیت حکومت را به رسمیت بشناسند و به حاکمیت قانون و حقوق زنان احترام بگذارند.

تلاش غنی به معنای رشوه دادن به طالبان جهت پیوستن به روند صلح بود روندی که بر اساس آن مسائل قابل توجهی در مورد آینده افغانستان می تواند مورد بحث قرار گرفته و به طور امیدوار کننده ای حل شود.

این مذاکرات تاکنون به سرانجام نرسیده اما غنی به عنوان مردی که خواهان برگشت آرامش به کشورش است از این تلاش دست نمی کشد. با این حال غنی تاکنون مصر است که هرگونه مذاکرات به هر شکلی میان واشنگتن و طالبان باید شامل کابل نیز شود. این یک درخواست کاملا منطقی است زیرا آمریکایی ها نباید درباره آینده سیاسی افغانستان برای افغان ها تصمیم بگیرند.

اینکه غنی خواستار این است که افغانها خودشان دیپلماسی با طالبان را رهبری کنند معضل نیست. بلکه معضل واقعی این است که غنی ممکن است انعطاف ناپذیر باشد و مقامات طالبان به سختی مذاکرات با او را ادامه دهند. اگر غنی قادر نیست یا نمی خواهد درباره اصلاحات قانون اساسی افغانستان مذاکره کند، نمی توان به راحتی مقامات طالبان را به مذاکرات جدی در مورد روند صلح با کابل متقاعد نماید.

رئیس جمهور افغانستان قبلا اشاره کرده است که پیشنهاد تغییر قانون اساسی افغانستان سرسپردگی غیر قابل پذیرش است. غنی در طی سخنرانی خود در ۲۸ ژانویه گفت که هرگونه توافق صلح با طالبان بایستی حقوق بنیادین و حقوق بشری که به مردم افغانستان در زمانی که گروه شورشی از بین رفته، داده شده را حفظ کند.

غنی چند روز پس از آنکه جزئیات یک توافق فاش شد، اظهار داشت: ارزش هایی وجود دارند که قابل بحث نیستند، مانند وحدت ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی. یعنی: اگر طالبان خطوط قرمز مشخصی را نقض کنند، کابل سکوت نخواهد کرد.

چانه زنی های زیادی جهت پایان دادن به این فصل خونین در تاریخ افغانستان که غلبه بر آن به اندازه کافی سخت خواهد بود، لازم است. اما صلح در افغانستان غیر ممکن خواهد بود اگر مقامات دولت افغانستان و طالبان در همان ابتدای کار با یکدیگر توافق نکنند، از چگونگی تعریف شرایط درک بنیادی نداشته باشند، ندانند مفاهیم دقیقا چیست و چه اهدافی مهم و بزرگ هستند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *