آموزش و پرورش راهی به ناکجا آباد

19:00 - 09 بهمن 1397
کد خبر: ۴۸۹۶۴۱
دسته بندی: جامعه ، عمومی
وزارت آموزش و پروش بعنوان عریض و طویل‌ترین وزارتخانه با بیشترین جامعه آماری تحت پوشش در کشور، سال‌های سال است که با مشکلات عدیده‌ای مواجه بوده است.

به گزارش گروه جامعه ،  محمد جبارزاده ایوریق، دبیر و کارشناس فرهنگی هنری و امور تربیتی یادداشتی را با عنوان آموزش و پرورش راهی به ناکجا آباد در اختیار قرار داد که به شرح زیر است:

وزارت آموزش و پروش بعنوان عریض و طویل‌ترین وزارتخانه با بیشترین جامعه آماری تحت پوشش در کشور، سال‌های سال است که با مشکلات عدیده‌ای مواجه بوده و متاسفانه همه ساله بر تعداد این مشکلات هم افزوده می‌شود. فارغ از اینکه برخی برنامه‌های خوبی هم تدارک دیده می‌شود، در حالت کلی می‌توان نتیجه گرفت که حاصل آموزش و پرورش ما آنچیزی است که ما هم اکنون در جامعه شاهد آن هستیم؛ جامعه¬ای که متاسفانه در بسیاری از پارامتر‌های زیست اجتماعی، وضعیت مطلوبی ندارد؛ افراد جامعه براحتی دروغ می‌گویند؛ بسیار از افراد جامعه قانون گریزی را نوعی زرنگی تلقی می‌کنند؛ اخلاق در جامعه ما روز به روز رنگ خود را می‌بازد؛ فرهنگ عمومی ما شرایط خوبی ندارد؛ تعدادی از مسئولین دولتی بخاطر تخلفات و فساد اداری و مالی، پرونده‌های قضایی دارند؛ نزاع‌های خیابانی در کشور ما بسیار بالاست؛ برای افراد زیادی از جامعه، هدف وسیله را توجیه می‌کند؛ دین گریزی هر روز بیشتر می‌شود؛ مساجد، هر روز خالی‌تر از دیروز است؛ ارزش‌های غیردینی وغیر اخلاقی هر روز بیشتر می‌شود و...

این‌ها همه نمونه‌هایی است از محصول سیستم تربیتی و آموزشی نا صحیح در جامعه که در نگاه اول بنظر می‌رسد در راس آن‌ها آموزش و پرورش قرار دارد لیکن بایستی توجه کرد که پارادایم‌ها و عوامل زیادی هستند که در این بین دخیل بوده و تاثیرات زیادی بر فرهنگ عمومی جامعه می‌گذارند؛ از آن جمله می‌توان به تاثیرات فراوان و انکار ناپذیر خانواده‌ها بر افراد که قبل از ورود به سن مدرسه در دانش آموزان نهادینه شده است؛ تاثیر محیط حاکم بر خانواده‌ها و دانش آموزان؛ تاثیر فرهنگ عمومی حاکم بر جامعه؛ نقش دولتمردان و رسانه‌های عمومی و خصوصی؛ مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه و... اشاره کرد.

اما آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش و تربیت در جامعه می‌تواند نقش فزاینده‌ای بر فرهنگ جامعه داشته باشد؛ لیکن علی رغم داشتن این نقش حساس و حیاتی، خود دچار بیماری مزمنی است که سالهاست نَفَس آن را گرفته است؛ برنامه‌های بالادستی زیادی هم هست که در این راستا تدوین شده است که متاسفانه هیچگاه به مرحله عمل و منصه ظهور نرسیده است (البته به فراخور زمانی، چند صباحی به این برنامه‌ها پرداخته شده و در ادامه دوباره خاک خورده اند.)؛ سند تحول بنیادین از جمله برنامه‌های بالادستی خوبی بنظر می‌رسید که چندسالی است بر روی آن مانور داده می‌شود، ولی متاسفانه هیچگاه عملیاتی نشده است؛ بحث رتبه بندی معلمان چندین سال است که در صدر اخبار آموزش و پرورش است لیکن تا کنون اقدام خیلی موثری برای آن انجام نیافته است؛ مدارس فرسوده و تجهیزات و کلاس‌های درس بی کیفیت، چندین سال است که مشکل ساز هستند؛ در حقیقت در طول سال‌های اخیر نه معلم و نه دانش آموز و نه محیط و نه منابع آموزشی هیچکدام مورد توجه حقیقی و به شکل توامان مورد توجه قرار نگرفته اند. معلم بعنوان اصلی‌ترین رکن در هر سیستم آموزشی، شان و جایگاه و اصولا ارج و احترامی که می‌بایستی در سطح جامعه داشته باشد را ندارد و آنقدر دغدغه¬مند است که نمی¬تواند تمام انرژی خود را معطوف آموزش و تربیت دانش آموز نماید و دانش آموزان نیز به مانند موش‌های آزمایشگاهی در حال پس دادن آزمون و خطای سیستم‌های آموزشی گوناگون در سال‌های اخیر هستند. امروزه دانش آموزان دچار تناقضات آموزشی و فرهنگی زیادی هستند؛ تناقضاتی بین آنچه که از طریق منابع آموزشی در مدرسه یاد می‌گیرند و آنچه که در سطح جامعه به شکل ملموس مشاهده می‌کنند؛ بخصوص در مباحث تربیتی و اخلاقی پارادوکس‌های عجیبی در سطح جامعه می‌بینند: در کتاب‌ها از احترام به قانون و مذمت دروغگویی و اسراف و ... می‌آموزد، ولی در سطح جامعه و گا‌ها حتی در خانواده، عکس آن را مشاهده می‌کند و ...

فلذا این خطر بزرگی است که هم اکنون دامن آموزش و پرورش را گرفته و بالطبع دامن کل جامعه را خواهد گرفت؛ هم اکنون آموزش و پرورش و جامعه ما در پارامتر‌های مربوط به سلامت اجتماعی و فرهنگی در موقعیت مناسبی قرار نداردکه بنظر می‌رسد همین روند در حال حرکت به سمت جلو است و اگر تدابیر مناسبی در این ارتباط اندیشیده نشود، بایستی منتظر روز‌های بسیار بدتری برای جامعه خود باشیم؛ لیکن می‌توان با درنظر گرفتن تدابیر و تمهیدات مناسب جلوی این روند را گرفت؛ برنامه‌های مدون و بلند مدتی که در آن هم نقش معلم و هم نقش دانش آموز و هم نقش محیط، منابع و سیستم آموزشی توامان باهم در نظر گرفته شده و در سطح کلان برای آن برنامه ریزی شده باشد؛ از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

بازبینی برنامه‌های بالا دستی و به روز و کارآمد کردن آن‌ها بر اساس نیاز‌های حال و آینده افراد جامعه و با در نظر گرفتن همه محدودیت‌ها و پتانسیل‌های کشور

بازبینی نقش معلم و مربی در آموزش و پرورش و در سطح جامعه

تخصیص بودجه مناسب و مستقل برای نظام آموزشی کشور

اولویت دادن به آموزش عمومی کشور بجای بسیج بودجه کشور در موضوع درمان

بازنگری در منابع آموزشی و تربیت

استخدام و بکار گیری نخبگان دانشگاهی کشور در آموزش و پرورش

در نظر گرفتن نقش کلان خانواده‌ها و تاثیر آن‌ها در ارتقاء فرهنگ عمومی کشور

لزوم پرهیز از عزل و نصب‌های سفارشی و رانتی در آموزش و پرورش

لزوم توجه به منابع و سنجه‌های آموزشی در جهت ارتفاع تبعیضات آموزشی با توجه به سطوح فرهنگی_ اجتماعی و اقتصادی و ... مناطق مختلف کشور

بازنگری در حقوق و مزایای آموزش و پرورش بمنظور ترغیب افراد توانمند و متخصص برای ورود به آن و...

در پایان باید اذعان داشت که آموزش و پرورش می‌تواند نقش بی بدیلی در رشد و تعالی و احیانا پس رفت و قهقرای جامعه داشته باشد که این امر نیازمند توجه جدی مسئولین ذیربط به این مهم است که متاسفانه در سال‌های اخیر با بی مهری و گاهاً بدسلیقگی برخی از مسئولین مواجه بوده و هست و با روند کنونی آینده خوبی برای نظام آموزشی کشور متصور نیست.

امید است که دلسوزان و مسئولین کشور، با در نظرگرفتن اهمیت موضوع و با احساس مسئولیت و تکلیف، نسبت به اتخاذ تصمیمات شایسته در این خصوص اقدام نمایند.

باشد که شاهد جامعه‌ای سالم و مترقی و متعالی در سایه نظام آموزشی سالم، مترقی و متعالی باشیم؛ چراکه گذرگاه رشد و تعالی از مسیر آموزش و فرهنگ صحیح خواهد بود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *