رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

گروهک‌های منافقین و کومله اطلاعات زیادی را به صدام می‌فروختند

8:30 - 12 مرداد 1397
کد خبر: ۴۴۰۰۶۵
دسته بندی: سیاست ، دفاعی و مقاومت
همسر شهیدم می‌گفت: گروهک‌های منافقین و کومله‌ و دموکرات به لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی در جبهه غرب به کمک صدام آمده‌اند.

گروهک‌های منافقین و کومله اطلاعات زیادی را به صدام می‌فروختندبه گزارش خبرنگار گروه سیاسی ، در هفته‌های اخیر عناصر ضدانقلاب و معاندین با همراهی برخی مزدوران داخلی‌شان در فضای مجازی، پروژه تطهیر و مظلوم جلوه دادن، یک عنصر تروریستی به نام «رامین حسین‌پناهی» عضو گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله را کلید زده‌اند.

نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیه‌طلب و ضدایرانی که اعضایش در آدم‌کشی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشی‌ها نداشته و ندارند. اعضای این گروهک در مقطعی بویژه در دهه ۶۰ وحشیانه‌ترین جنایات را علیه مردم شمالغرب کشور مرتکب می‌شدند؛ از سربریدن تا شمع آجین کردن و سوزاندن.

بیشتر بخوانید:
تصاویر اقدامات همکاران تروریست رامین حسین‌پناهی/ کومله یعنی با موزائیک سر بریدن!
کومله با بی‌رحمی قلب و کلیه جوان ۱۸ ساله را شکافت
شهادت ۲ کودک خردسال در سنندج بر اثر اصابت ترکش خمپاره اعضای کومله

نگاهی گذرا به جنایت‌ها و شرارت‌های گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب کومله، عمق دشمنی سرکردگان و عناصر این گروهک با مردم ایران و مردم انقلابی کردستان را عیان می‌کند. در ذیل به گوشه‌ای از جنایت کومله‌ای‌ها یعنی همکاران رامین حسین‌پناهی اشاره شده است.

گروهک‌های منافقین و کومله اطلاعات زیادی را به صدام می‌فروختند
شهید محمود شهریاری ۱ فروردین ۱۳۳۳ در روستای بروات از توابع شهرستان بم متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. آن‌ها سه برادر و دو خواهر بودند. محمود چهار ساله بود که مادرش را از دست داد. او تحصیلات خود را تا مقطع ششم دبستان در روستا گذراند، سپس به دلیل مشکلات مالی درس را رها کرد و به کشاورزی مشغول شد.

وی خدمت سربازی‌اش را در شهرستان جاسک گذراند و پس از مدتی در آزمون استخدامی نیروی انتظامی شرکت کرد و پذیرفته شد. او در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج سه دختر و سه پسر است.

سرانجام محمود شهریاری ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ در شهر سنندج به کمین عناصر گروهک تروریستی کومله و دمکرات برخورد کرد و بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با همسر شهید محمود شهریاری (ماه‌نساء فرهمندنیا):

«ما با هم نسبت فامیلی داشتیم، دختر عمو و پسر عمو بودیم. محمود خدمت سربازی بود که برای خانواده‌اش نامه فرستاد، من به دختر عمویم علاقه دارم.

وقتی از سربازی آمد، به خواستگاری آمدند. سال ۱۳۵۴ مراسم عقدمان بسیار ساده و سنتی در روستا برگزار شد. زمان ازدواج، من ۱۴ ساله و محمود ۱۹ ساله بود. خانه ما اجاره‌ای بود و مشکلات مالی زیادی داشتیم. محمود هم برای گذران زندگی کارگری می‌کرد. مدتی بعد در آزمون استخدامی نیروی انتظامی شرکت کرد و پذیرفته شد.

شروع زندگی مشترکمان هم‌زمان با شروع حرکت‌های انقلابی بود. محمود با رژیم طاغوت مخالف بود؛ اما در محل کارش این مخالفت را علنی نمی‌کرد؛ ولی در روستا از امام‌خمینی (ره) و انقلاب دفاع می‌کرد. شش سال اول خدمتش در شهرستان جیرفت و سه سال هم در ریگان بودیم و از آنجا عازم بم شدیم. یک سال از حضورش در بم می‌گذشت که ماموریت او به مناطق جنگی شروع شد.

همسرم به نماز و واجبات اهمیت زیادی می‌داد و مردم‌دار بود. به بچه‌های یتیم توجه خاصی داشت. زمان‌هایی که در خانه بود، کتاب مطالعه می‌کرد. به من می‌گفت: «همین که بچه‌ها کتاب را در دست والدین ببینند، به مطالعه علاقه‌مند می‌شوند.»

دو سال بعد ماموریت کردستان به او ابلاغ شد و به آنجا رفت تا شرایط را بررسی کند. برایم از خیانت‌های ضدانقلاب می‌گفت: «گروهک‌های منافقین و کومله‌ودموکرات به لحاظ اطلاعاتی و عملیاتی در جبهه غرب به کمک صدام آمده‌اند.» محمود در کردستان خانه‌ای اجاره کرد تا ما نیز به آنجا برویم. یک هفته قبل از رفتنش، خیلی اخلاقش تغییر کرده بود. مهربان‌تر شده بود. همه کار‌های خانه را انجام داد؛ حتی یک‌بار فرش‌های خانه را شست.

شب قبل از رفتنش، همراه یکی از بستگان من به نام ابراهیم تاج‌آبادی به خانه ما آمدند، از همکارانش بود. محمود با خانواده من با خوش‌رفتاری و محبت بیشتری برخورد می‌کرد. او و ابراهیم تاج‌آبادی ۱۵ شهریور ۱۳۶۷ به کردستان رفتند و دوازده روز بعد در ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ به شهادت رسیدند.

از سپاه به خانه ما آمدند و عکس همسرم را خواستند. بعد هم که رفت و آمد به خانه ما زیاد شد، من متوجه شدم که محمود به شهادت رسیده است.

شش روز بعد جنازه او را به بم آوردند. مراسم تشییع با استقبال مردم در بم و بروات انجام شد. محمود را در گلزار شهدای بروات به خاک سپردیم.»



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *