پیام سریال "گذر از رنج ها"، پیروز شدن بر سختی های زندگی است
به گزارش میزان، شیرازی در گفت وگو با "جام جم" با اعلام این مطب گفت: علایق شخصیام اجازه نمیدهد فیلمنامه را سریع به نگارش درآورم. باید بشدت موضوع را دوست داشته باشم. مطمئن باشم حرفی برای گفتن دارم. سخنی که نیاز جامعه است و به درد مردم و بخصوص جوانان میخورد.
فریدون حسن پور افزود: این مقدمه را گفتم تا برسم به اینکه سریال گذر از رنجها هم آنی نبوده است. سه سال پیش تصمیم گرفتم فیلمنامهاش را بنویسم، اما سالهای سال فکر و ذهنم با آن مشغول بود. طبیعی است یک نویسنده از پیرامون و از انسانهای اطرافش الهام میگیرد. فیلمنامهنویس هم از اطرافیان یا حوادث تاریخی تاثیر میگیرد، اما این کار، خودش یک خلاقیت است. من طی این چند سال چند قصه نوشتم که یکی از آنها گذر از رنجها بود. شروع فکری نگارش این سریال هم برای انتقال این پیام به جوانان بود که انسان میتواند از پس سختیها و مشقات زندگی برآید.
سختی رسیدن به فیلمنامه از طریق داستان نویسی
این کارگردان دربخش دیگری از این گفت وگو در پاسخ به این سئوال که موضوع نوشن فیلمنامه سریال گذر از رنج چگونه به ذهنتان خطور کرد، به چه اندازه زاییده تخیل شما بوده و چند درصدش حاصل شنیدهها و خواندههاست؟ اظهارداشت: اول قصه مینویسم. به علت ارتباطم با سینما طبیعی است قصههایم بصری بوده و یک حالت تصویری داشته باشد. میشود همه چیز را در آنها دید. اینکه اول داستانبنویسی و بعد تبدیل به فیلمنامهاش کنی، گرفتاریهای خودش را دارد.
حسن پور ادامه داد: اینکار سخت است و تا تبدیل به فیلمنامه شود زمان زیادی میبرد. من همیشه گفتهام که نگاه مسئولان به این نوع نوشتهها باید متفاوت باشد و برایش ارزش دیگری قائل شوند. مثلا در همین سریال از ازدواج سهراب و زیبا تا هجده ساله شدن دنیا فقط در پنج قسمت نوشته شده است، در حالی که میتوانستم بسیار بیشتر بنویسم. یا از دل سریال پنج مجموعه دیگر دربیاورم. ولی من کاری را انجام میدهم که با اعتقادات خودم همخوانی داشته باشد.
پاسخ من به پرسش اطرافیانم که میپرسند چرا باید داستان و رمان بخوانیم این است برای اینکه عمر طولانی پیدا کنید. با خواندن یک رمان با قهرمان آن همذاتپنداری کرده و 80، 90 سال زندگی میکنید. تلخی و شیرینی را با او میچشید و شکست و پیروزی را همراهش تجربه میکنید. نگاه من به سریالسازی در تلویزیون اینگونه است. آن چیزی را که دوست دارم مینویسم و میسازم. به نتیجهاش هم فکر نمیکنم. زیبایی هنر به همین ابهامهاست.
علاقه ای به کار اسان ندارم
وی همچنین گفت: اصولا من علاقهای ندارم به دنبال کار آسان بروم. اگر اینطور بود که حال و روزم این نبود. روان من اجازه این کارها را به من نمیدهد. سعی میکنم به خودم احترام بگذارم، در گرفتن یک پلان و نما هم همین سختگیری را دارم. معتقدم اگر بهعنوان یک فیلمساز به خودت و به شعور مخاطبت احترام بگذاری و با دقت و وسواس کار کنی، ممکن است بیننده نتواند مثل یک منتقد حرفهای کارت را نقد و تحلیل کند، اما به شما و اثرتان احترام میگذارد.
حسن پور سخنانش را اینگونه ادامه داد: برای ساخت گذر از رنجها، رنج و عذاب زیادی را تحمل کردم. برای تشخیص نور بهتر برای یک پلان سه تا چهار کیلومتر پیادهروی میکردم. برای هریک از این پلانها ماهها رفتهام و از مناظر عکس گرفتهام. خیلیها میگویند چقدر طبیعت زیبایی در سریال دارید. اینها قطعه قطعه عکاسی شده و مثل یک پازل کنار هم چیده شده است. فاصله دو لوکیشن باهم گاه با اتومبیل دو ساعت راه بود. من برای پلان اول سریال که سهراب و زیبا باید از میان گلها عبور میکردند استعاره از گذرشان از بهشت برای عشق، تحقیق کرده بودم که در چه فصل از سال در آن منطقه گل میروید.
"اگر فیلمساز دقت کند و وسواس به خرج دهد با احترام تماشاگر مواجه خواهد شد. البته من اصولا کم حرف میزنم. کار من فیلم ساختن است، درباره خوب و بد بودنش دیگران باید نظر بدهند. در ساخت گذر از رنجها سعی کردم استانداردهای حداقلی را رعایت کنم تا سطح سلیقه مخاطب هم بالا برود."
پیام دهکردی لبخند شبیه خودش را دارد
وی به بازی پیام دهکردی اشاره کرد و گفت: او هر نقشی را که بازی کند لبخندش شبیه خودش است. البته لبخندهایش هم دلیل دارد، اما اساسا موقعیت دراماتیکش در گذر از رنجها ربطی به سریال شهریار ندارد. او اینجا یک خانزاده است. من نگاهی چخوفی به ماجرای ارباب و رعیتی در این سریال داشتهام؛ یک نظام فئودالیته که در حال فروپاشی است. میزانسنهایم هم بر همین مبنا بود. مثلا وقتی برای اولین بار کتایون و مرجان در ییلاق با چتر وارد چمنزار میشوند و الکی میخندند، خندههایشان تصنعی به نظر میرسد و اتفاقا اینها همه عمدی است.
حسن پور در باره طراحی لهجه شخصیتها و نظارت بر ادای درست آنها گفت: تمام این کارها بر عهده خودم بود زیرا هیچوقت اعتقادی به بازیگردان نداشته و ندارم.
وی در پاسخ به این سئوال که نقش و بازی بیژن امکانیان از همان ابتدا قرار بود اینقدر کوتاه و گذرا باشد؟ جریان قهرش از چه قرار بوده است؟ گفت: قرار بود بخشهایی را که امکانیان و بازغی هر دو در آن حضور داشتند زمستان بگیریم که هر چه دوستان با امکانیان تماس گرفتند، نتوانستند پیدایش کنند. تا نوروز که امکانیان شرط بازگشتش به پروژه را دو برابر شدن دستمزدش و دریافت یکبارهاش اعلام کرد. این درست همزمان با مقطعی بود که عوامل پشت صحنه 8، 9 ماه بود که حقوق نگرفته بودند. به دستیارم گفتم در حضور من به امکانیان زنگ بزن و از طرف من بگو که طی سه یا چهار فقره چک دستمزدت را بگیر، اما باز قبول نکرد. به دستیارم گفتم فیلمنامه را قطع کن و بلافاصله فیلمنامه را عوض کردم.