رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

خیلی جاها مجبور شدم باج بدهم/ چون بیزینس بلد نبودم سرم کلاه گذاشتند/ در 3 سال 50 ساعت بیهوشی داشتم/ مرگ عسل بدیعی یک سال عمل جراحیم را عقب انداخت

9:58 - 30 آبان 1394
کد خبر: ۱۰۰۷۹۰
خبرگزای میزان - بازیگر سینما و تلویزیون گفت: خیلی وقت ها ترس از این را داشتم که کسی درباره من فکر دیگری نکند به همین دلیل بسیاری جاها مجبور شدم به خیلی از افراد باج بدهم اما از یک جایی به بعد متوجه شدم که می توانم حقوقی با مسائل برخورد کنم و حرفم را بگویم.
به گزارش، رضا داوود نژاد از آن دسته بازیگرانی است که همیشه سعی کرده بدون هیچ حاشیه ای به فعالیت بپردازد اما این حواشی در طول دوران بیماری اش و هنگامی که عسل بدیعی خواهر همسرش فوت کرد گریبانگیر او هم شد. وی می گوید از این حواشی دل خوشی ندارد . از مشکلاتی که برایش پیش آورده برایمان گفت از اینکه مجبور شد خیلی وقت ها به دیگران باج بدهد. از اینکه در دوارن سخت بیماری اش خیلی از دوستانش در حقش اجهاف و سرش را کلاه گذاشتند. او میهمان شد تا درباره مسائل مختلف زندگی اش برایمان بگوید که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:

برای شروع گفتگو برایمان بگویید حالتان این روزها چطور است؟
 
خدارو شکر حالم خوب است هر ماه یه سری آزمایشها می دهم و به شیراز می فرستم که نتیجه این آزمایشها خوب است 8-7 ماهی است که پزشکان از اوضاع جسمانیمان بسیار راضی هستند.
 


شنیده ایم در طول دوران بیماریتان یک سری مشکلات حقوقی برایتان پیش آمده بود برایمان از آن مشکلات بگویید؟
 
بله وقتی یک نفر سه سال از گردونه کار خارج می شود و شرایط سخت بیماری برایش پیش می آید اوضاع بدی برایش رقم می خورد به خصوص اینکه شغل ما هم به گونه ای است که باید جلوی دوربین باشیم زیرا تا جلوی دوربین نباشیم نمی توانیم پول در بیاوریم یعنی یک حضور کاملا فیزیکی می خواهد با وجود اینکه من 15 سال تجربه کار در سینما و تلویزیون را دارم اما برای 3 سال خوابیدن روی تخت با هزینه های سنگین بیمارستان و حواشی زیادی روبرو شدم گاهی اوقات انسان خیلی ناخودآگاه در مسیری قرار می گیرد که در طول 15 سال کار حرفه ایش هیچ گاه در آن مسیرها قرار نگرفته است من در طول 15 سال کار سینمایی ام هیچ گاه از دنیای بیزینس خبر نداشته ام بلد هم نبودم اصلا خانواده من از بیزنس به دور هستند ما همیشه کار سینمایی انجام داده ایم.



شما توجه داشته باشید که پدر من با آن تجربه و سن و سال همیشه با سرمایه شخصی فیلمایش را ساخته و هیچگاه حمایت ارگانی نداشته است حالا بعد از مدتها می خواهد فیلمی بسازد که تهیه کننده آن فرد دیگری است در طول دوران بیماری ام یک سری مشکلات از سوی برخی افراد که اصلا انتظارش را نداشتم گریبانگیر من شد آنها از در دوستی با من وارد شدند و یک سری مشکلات را برایم پیش آوردند، مرا وارد مسائلی کردند که اصلا بلد نبودم و به خاطر شرایط زندگی که داشتم فکر می کردم آنها راه های موفقیت را به من نشان داده اند مطالبی که می گویم درباره مسائل کاری است مثلا به من گفتند بیا به اعتبار تو وارد کاری شویم ما وارد آن کار شدیم اما بعد از مدتی متوجه شدم که کلاهبرداری صورت گرفته است و به این ترتیب چک من به دست کلاهبرداران افتاده بود آن زمان که کار می کردیم به این فکر کردم در کنار بازیگری به یک شغل دیگر بپردازم.



به این ترتیب با همکاری برخی افراد وارد کار فروش گوشی موبایل شدیم سرمایه گذاشتیم اما وقتی که حال من بد شد بر اساس یک سری دلایل منطقی که روی کاغذ آوردند گفتند ما ضرر کردیم من آن موقع 6 ماه بود که روی تخت بیمارستان بودم و به حساب اینکه اینها دوستان صمیمی من هستند و حواسشان به من است به آنها اعتماد کردم اما متوجه شدم که آنها از موقعیت اجتماعی من سوء استفاده کردند و من را در مسیری قرار دادند که اصلا فکرش را هم نمی کردم این را هم در نظر بگیرید هنگامی که یک اتفاق برای برخی از چهره های شناخته شده پیش می آید بازتاب خبری زیادی پیدا می کند برای مثال یک بار که آن شخص کارش به کلانتری کشیده شود خبرهای زیادی برایش درست می شود این اتفاق برای من هم افتاد مثلا با یک فرد زورگو رو در رو شدم و کار ما به کلانتری کشید من از او شکایت کردم اما همه به من می گفتند چرا به کلانتری رفتی در حالی که من به یک باره با مشکل مواجه شده بودم رفتن به کلانتری آنقدر جو سنگینی داشت که مجبور شدم کنار بکشم زیرا من قبلا آن کلانتری را فقط در آثاری که بازی کرده بودم دیده بودم.


شاید برایتان جالبتر باشد که بگویم بعضی ها از این شرایط من خیلی خوشحال شده بودند و بعضی ها از آن به عنوان تهدید استفاده می کردند و به من می گفتند باشد حالا من می دانم و تو و مطبوعات اما از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم از راهنماییهای وکیلم اسدی کمک بگیرم و با این مسائل مقابله کنم و ترس از این نداشتم که دیگر چه اتفاقی می افتد متاسفانه بازتاب خبرهای بد در کشور زیاد است و به زودی در گروه های مختلف اجتماعی دست به دست می چرخد برای مثال یک روز شایعه شد من با همسرم در حادثه منا فوت شده ایم آن قدر این خبر سریع در گروه های اجتماعی رفت که تعجب برانگیز بود در حالی که ما ساعت 5 صبح از شمال رسیده بودیم و خواب بودیم ساعت 11 وقتی گوشی ام را روشن کردم با حجم انبوه خبرهای فوتم روبرو شدم می خواهم بگویم که از خبرهای حاشیه ای بسیار زیاد است تا آنجایی که من ترس از این را داشتم که کسی درباره رضا داود نژاد فکر دیگری نکند به همین دلیل بسیاری جاها مجبور شدم به خیلی از افراد باج بدهم اما از یک جایی به بعد متوجه شدم که می توانم حقوقی با قضیه برخورد کنم و حرفم را بگویم.
 
درباره دوران بیماری اتان برایمان بگویید؟
 
راستش را بخواهید من زمانی که کار حرفه ای می کردم جزء بازیگرانی بودم که حاشیه ای نداشتم اما بیماری ام شایعه های سنگینی برایم ایجاد کرد برای مثال می گفتند داود نژاد از قرص لاغر استفاده کرده و به این اوضاع دچار شده است یا می گفتند که معتاد شدم در صورتی که من عملی انجام داده بودم و این عمل برای لاغری بود هنگامی که شروع به لاغر شدن کردم انگیزه ام بیشتر شد و برای لاغر شدن خیلی تلاش کردم جالب تراینکه بعد از ازدواجم این اتفاق افتاد اما برخی برایم شایعه درست کرده بودند که لاغر شدن یکی از شروط همسرم برای ازدواج است در حالی که من در زمان ازدواجم بیشترین وزن را داشتم یعنی 189 کیلو بودم آن عمل بیشتر از آن اندازه ای که باید، انجام شد و سرعت لاغری من بالاتر رفته بود هنگامی که به پزشک مراجعه کردم گفت در واقع این مشکل به خاطر کم کردن چربی است آن موقع من سر سریال فراموشی بودم حجم کار زیاد بود و من دائما به پزشک مراجعه می کردم او هم به من ویتامین می داد در صورتی که من نارسایی کبد گرفته بودم.


11 فروردین حال من بد شد و 14 فروردین به پزشک مراجعه کردم کار من تا اردیبهشت طول کشید تا بیماری من را تشخیص بدهند یعنی یک زمان خیلی زیادی صرف شد درحالی که اگر من همان زمان به شیراز پیش همین دکتری که مرا معالجه کرده می رفتم شاید اصلا احتیاج به پیوند نداشتم و کبدم احیاء می شد هنگامی که من به پزشک مراجعه کردم همین بازیگری به کمک من آمد زیرا اخبار بیماری ام به سرعت پخش شد و خیلی ها مرا راهنمایی کردند که پیش کدام پزشک بروم راهنمایی های آنها بسیار موثر بود البته این را هم باید بگویم که پزشکان شیراز ریسک بسیار زیادی کردند این را هم باید بگویم که من وقتی به شیراز رسیدم به کما رفتم و با توجه به اینکه بیمارستان نمازی شیراز یک مرکز پیوند است در صورت اینکه عمل من ناموفق می شد و من فوت می کردم برای آن مرکز تاثیر بدی داشت و حواشی زیادی برایش ایجاد می شد.

بیمارستان نمازی به واقع بهشتی است که پزشکانی در آنجا حضور دارند که اصلا برایشان فرقی نمی کند چه کسی به آنجا مراجعه کرده است رسیدگی وبرخورد بسیار خوب است و بحث پول مطرح نیست همه پزشکان کار پزشکی خود را خوب انجام می دهند اما با توجه به اینکه 90 درصد کبد من از بین رفته بود پزشکان ریسک بالایی کردند آنها هر لحظه آمادگی این را داشتند که من فوت کنم عمل سنگینی بود 13 ساعت طول کشید و من 20 ساعت بعد از عمل بیهوش بودم من در این 3 سال بالای 50ساعت بیهوشی داشتم بعد از انجام عمل وقتی به تهران آمدم آن اتفاق برای عسل بدیعی پیش آمد و حواشی و مشکلات زیادی به وجود آورد من آن موقع باید یک عمل شکم نیز انجام می دادم اما شوک آن اتفاق یک سال عملم را به عقب انداخت و عملی که نیم ساعت  وقت می برد 12 ساعت طول کشید.
 
خوب قبول دارید که ابهامات مرگ عسل بدیعی زیاد بود؟
 
بله اما ابهامات مرگ عسل را اهدای عضو او از بین برد بحثهایی درباره خودکشی و استفاده از دارو برایش پیش آمده بود در حالی که او مادری بود که عاشقانه با فرزند خود زندگی می کرد و خیلی سرزنده بود فوت با شکوهی داشت چون اهدای عضو او تمام این بحثها را از بین برد زیرا کسی که خودکشی کرده باشد نمی تواند عضویی را اهداء کند دلیل فوت او  خون ریزی مویرگی بود البته سردرد و یک سری قصور پزشکی باعث فوت او شد اینکه می گویم قصور پزشکی با مدرک صحبت می کنم ما نامه آن را هنوز داریم اما تاثیری که اهدای عضو عسل داشت بسیار زیاد بود به طوریکه در سایت اهدای عضو در 3 روز 16هزار نفر ثبت نام کردند و این سایت ارور داد.

 

ادامه دارد...


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *