زمزمه های عاشورایی که به دل می نشیند

10:14 - 03 شهريور 1393
کد خبر: ۳۲۷۱
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
خبرگزاری میزان: هر چند «کفش‌ها، سینه‌ها، طواف‌ها» از کشف‌های شاعرانه کمتر بهره برده با این وجود به خاطر وفاداری شاعر به «طبیعت صمیمی زبان» و مفهومی بودن اکثر شعرها، زمزمه‌های زلال عاشورایی شاعر به دل می‌نشیند.

: هر چند «کفش‌ها، سینه‌ها، طواف‌ها» از کشف‌های شاعرانه کمتر بهره برده با این وجود به خاطر وفاداری شاعر به «طبیعت صمیمی زبان» و مفهومی بودن اکثر شعرها، زمزمه‌های زلال عاشورایی شاعر به دل می‌نشیند.


به گزارش ، فارس درباره مجموعه شعر محمد تقی قشقایی در ادامه نوشت: ارائه یک مجموعه شعر آیینی مستقل که شاعر در آن از کلیشه های رایج زبانی شعر آیینی روزگار فاصله گرفته باشد؛ به راستی کار سختی ست. در شعر آیینی «سَبَق ذهنی» ذهن و زبان شاعر را بی اختیار به سمت کلیشه ها پیش می برد. تنها شاعرانی از این عرصه می توانند سر بلند بیرون بیایند که شاخک های حسی خود را به سمت خلاقیت و نوآوری تنظیم کنند. از همین رو تلاش ارجمند محمدتقی قشقایی که یکی از شاعران جوان و خوش آتیه روزگار ماست، در مجموعه شعر آیینی «کفش ها، سینه ها، طواف» برای جور دیگر دیدن قابل ستایش است.
این مجموعه شعر در بر دارنده 20 شعر سپید، 2 غزل و 4 رباعی آیینی ست. مجموعه ای مختصر و مفید که خواننده را برای خواندن وسوسه می کند. مضمون اصلی اکثر شعرهای این مجموعه «عاشورا» ست بنابراین می توان آن را یک مجموعه شعر عاشورایی به شمار آورد. رفتار شاعر با زبان در شعرهای این دفتر، در یک فرایند کاملا طبیعی شکل گرفته است و این یک امتیاز به شمار می آید. فاصله گرفتن از تصنع و تکلف زبانی و «خود بودن» در شعر نوعی احترام به مخاطب است. زیرا مخاطب هوشمند شعر امروز در آیینه شعر یک شاعر، بیش از هر چیز به دنبال صداقت و صمیمیت می گردد. شاعرانی که پشت نقاب زبان آوری و صنعتگری در تنور فخامت و تجمل کلامی می دمند -درحالی که خوب می دانند حرفی برای گفتن ندارند- ناخواسته بین خود و مخاطب شعر خویش دیواری بلند از فاصله بنا می کنند. نتیجه چنین برخورد غیر صمیمانه ای، چیزی جز ریشخند و ملال و کسالت نیست.
هر چند این مجموعه شعر از کشف های شاعرانه کمتر بهره برده و زبان شعرها در پاره ای موارد همنشینی غریبی با زبان نثر پیدا کرده است، با این وجود به خاطر وفاداری شاعر به «طبیعت صمیمی زبان» و مفهومی بودن اکثر شعرها، زمزمه های زلال عاشورایی شاعر به دل می نشیند:
«هر بار نخواست
امواج خروشانش
در قاب دوربینم
قرار بگیرد!
فرات
بی قراری اش
بیشتر از آن بود که
بتوانم
شرمندگی اش را
یادگار داشته باشم» (قاب دوربین – صص 20 و 21)
و اما در کنار نقاط قوتی که این مجموعه شعر عاشورایی از آن برخوردار است، مواردی نیز وجود دارد که اگر مورد بازبینی و بازسرایش قرار گیرد، استحکام و انسجام شعرهای این مجموعه دوچندان می شود.
اول این که چند شعر این دفتر سر از اطناب درآورده است. به نظر می رسد شعرهای: «ناگفتنی های امروز»، «نفس سوخته»، «دلم نمی سوخت» و «شروه» به نوعی در دامچاله اطناب گرفتار آمده اند. برای مثال اگر من به جای شاعر ارجمند این مجموعه بودم، در شعر «ناگفتنی های امروز» به همین فراز قناعت می کردم:
«آنجا که فریاد زدم آب
تشنه نبودم
فقط خواستم ببینم
شکسته شدن را
توان فهمیدنم هست؟»
دیگر اینکه زبان شعر «رفته بودیم» نیز خیلی معمولی و یکنواخت است. گذشته از این، مضمون و محتوای این شعر نیز با فلسفه قیام حضرت اباعبدالله (ع) همخونی و همخوانی ندارد. زیرا طبق آموزه های دینی، قیام امام حسین (ع) یک قیام اصلاح طلبانه و حق خواهانه بوده است، چنان که حضرت اباعبدالله الحسین (ع) خود فرموده اند:
«من برای اصلاح امت جدم و امربه معروف و نهی از منکر قیام کرده ام.» البته بدیهی ست که شاعر نیز هرگز نخواسته است فلسفه قیام امام حسین (ع) را در «آب و تشنگی» خلاصه کند، ولی از آن جا که مضمون اکثر عاشورایی سروده های این دفتر –به صورت مستقیم و غیر مستقیم- به آب و تشنگی ختم می شود، ناخود آگاه این شائبه در ذهن خواننده اشعار شکل می گیرد که «آب» در تکوین واقعه کربلا نقشی کلیدی و تاثیرگذار داشته است، که این چنین نیست.
درباره این مجموعه شعر سخن برای گفتن فراوان است. نکته دیگری که در پایان تاکید دارم به آن اشاره کنم اظهار خوشحالی از تولد چنین مجموعه شعری است. زیرا بعد از انقلاب کمتر شاهد چاپ مجموعه اشعار مستقل آیینی در قالب سپید بوده ام. از این منظر به قشقایی عزیز که با استفاده از قابلیت های نامکشوف قالب سپید، به ارائه مجموعه شعر مستقلی در این قالب پرداخته است، باید دست مریزاد و آفرین گفت.
حسن ختام این نوشتار را به شعر زیبا و قابل تأمل دیگری از این مجموعه شعر اختصاص می دهم و سخن را در همین جا کوتاه می کنم:
«دو نخل
دست در دست هم
به استقبال مان
آمده بودند.
مسلم اگر می دانست
خون
چه قوّتی دارد!»
رضا اسماعیلی


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *