مهر بگیر ، مهریه نده!+عکس

8:46 - 18 مهر 1393
کد خبر: ۹۸۲۴
خبرگزاری میزان: علی عطشانی به دور از هیاهوهای «نقش نگار» در همکاری با پیمان عباسی نویسنده فیلمنامه «پرتغال خونی» هوس کرده در شبکه نمایش خانگی دست و پنجه ای نرم کند؛ آن هم با فیلمی به نام «پاشنه بلند»!

: علی عطشانی به دور از هیاهوهای «نقش نگار» در همکاری با پیمان عباسی نویسنده فیلمنامه «پرتغال خونی» هوس کرده در شبکه نمایش خانگی دست و پنجه ای نرم کند؛ آن هم با فیلمی به نام «پاشنه بلند»!

به گزارش /مهدی کشاورز: یکی از جدید ترین محصولات شبکه نمایش خانگی با پوستری مربوط به زنی که با پاشنه ده سانتی بر سر یک مرد می کوبد در فروشگاه های شهر خود نمایی می کند.فیلمی از علی عطشانی به نویسندگی پیمان عباسی. دو نفری که در سینمای ایران حضور جدی داشته اند.

علی عطشانی طی ماه های اخیر نامش کنار نام ب.ز سرمایه گذار فیلم جدیدش بوده و آنقدر این نام بر او سایه افکنده که تکلیف فیلم جدیدش «نقش نگار» که خانوادگی ترین فیلم اوست روی هواست. عطشانی بعد از اینکه خیل عظیمی از منتقدان را از یک خط فکری خاص با فیلم «دموکراسی تو روز روشن» مقابل خود دید که به شدت دچار سوء تفاهم شده بودند، با فیلم «تلفن همراه رییس جمهور» برای مدتی از دسترس خارج شد و با گذشت زمان زیادی با کلی سلام و صلوات فیلمش در فرصتی محدود به نمایش در آمد.

او حالابه دور از این همه هیاهو در همکاری با پیمان عباسی نویسنده فیلمنامه «پرتغال خونی» و شریک فیلمنامه «روز سوم» با حسین لطیفی هوس کرده که در شبکه نمایش خانگی دست و پنجه ای نرم کند.

احیای خاطرات به چه قیمتی؟

عطشانی که در «نقش نگار» شرایط بازگشت ناصر ملک مطیعی را به سینما فراهم آورده حالا فیلمی به نام «پاشنه بلند» را برای شبکه خانگی ساخته که نامش بیش از هر چیز یادآور یک فیلمفارسی به نام «پاشنه طلا» است؛ فیلمی ساخته نظام فاطمی که اتفاقا بازیگر اصلی آن هم ناصر ملک مطیعی بود! اینکه هدف عطشانی از این نامگذاری احیای خاطرات ناصر است یا چیز دیگر مشخص نیست اما به نظر میرسد اینکه بخواهیم با یادآوری فیلمفارسیهای مبتذل مخاطب را وادار به خرید محصولات فرهنگی مان کنیم احتمالا یکی از غیراخلاقی ترین شگردهای ممکن است!

در عنوان فیلم روی جلد سی دی این جمله به چشم می خورد:«زنها با کفشهای پاشنه بلند روی اعصاب مردها راه می روند.» و شاید با این بیانیه به دنبال این بوده که مخاطبان جنس زن برای اطلاع از چند و چون ماجرا سه هزار تومان خرج کنند.

25دقیقه زیادفروشی!
در نگاه اول چهره تکراری و خسته کننده جواد رضویان تجسم ابتدایی از این فیلم است. نکند قرار است دوباره آن بازی گرفتن از لب و لوچه و نمایش اگزجره ملال انگیز را از او ببینیم؟! اینجا مکثی می کنیم و به نام فیلمساز نگاهی می اندازیم و بر اینرسی اولیه غلبه می کنیم. زمان 65 دقیقه ای که در شناسنامه فیلم پشت جلد سی دی دیده می شود باعث می شود راحت تر یک ساعت از وقت خود را در اختیار این فیلم قرار دهیم.اما بعدا متوجه می شویم که این فیلم 25 دقیقه ارزش افزوده زمانی پیدا کرده است.

در واقع زمان واقعی فیلم 90 دقیقه است. تیتراژ کلیشه ای را پشت سر می گذاریم و قصه شروع می شود. نیم ساعت خسته کننده بدون اینکه اصلا نیاز باشد تصویری ببینیم. فرقی نمی کند که ماجرا را با چشم ببینیم یا با گوش بشنویم! مردی(با بازی جواد رضویان) که نمی خواهد زن بگیرد.

مادرش او را به خانه راه نمی دهد و حتی زیر بار شستن لباسهایش نمی رود. خانه مرد به هم ریخته و کثیف است. مرد حتی عرضه ندارد قاشق خود را بشوید. قابلمه غذای مادر را با همان قاشق کثیف می بلعد. رفیق روان شناسی (با بازی نیما شاهرخ شاهی) دارد و پیش او می رود تا برای رهایی از این اوضاع یاری بجوید. از این مرحله به بعد مقدمه نا امید کننده در ادامه راه با جذبه ای اندک مخاطب را از بیرون آوردن سی دی منصرف می کند. مرد به خانه برگشته و همه چیز به سبک داستان «سارا کورو» دخترک زیر شیروانی تغییر کرده و او صاحب زن(با بازی آشا محرابی) و بچه شده است! از اینجا به بعد درکاسه وسع مربوط به تولید یک فیلم در کانال شبکه نمایش خانگی باید تلاش علی عطشانی و تیم چند نفره اش را مورد ارزیابی قرار داد . اصلا با یک کمدی لوده طرف نیستیم. عطشانی شاخک حساس زنان و مردان را تحریک می کند. مردان در همذات پنداری عمیقی با مرد قصه قرار می گیرند.

مهریه ، لجام مرد؟!
گرچه روند کنار آمدن شخصیت مرد با شرایط جدید دچار لکنت می شود اما فضای طراحی شده در وهله اول حس قوی ای دارد. نوعی ضد فمینیستی. فیلمساز متهم می شود به سم پاشی فضای ازدواج. به تشکیک سنت مهریه. سنگینی بار هم بر دوش عالم زنان است. زنان موجوداتی متوهم و شکاک معرفی می شوند که باید از آنها فرار کرد . تنها یوغی که بر گردن مردان دارند مهریه است! این مهریه های سنگین باعث می شود که مردها هیچ راهی برای فرار نداشته باشند و البته واقعا هم ندارند. شاید هم حکمتی در کار است!

حتی در جایی از فیلم مرد با چهره مستاصل به روان شناس التماس می کند که اگر این نوع اسارت او خواب است او را از خواب بیدار کند. مخاطب در این لحظه واقعا دلش برای مرد می سوزد. مردی که می خواهد استقلالش را حفظ کند اما هر لحظه از زندگی اش مورد شک و سوء ظن همسرش قرار دارد و حتی در محل کارش در طلافروشی هم از این نگاه شکاک در امان نیست و حتی در انتخاب رنگ دلخواه پیراهنش بی اختیار است. اما فیلمساز هوشمندانه خودش را از مظان اتهام دنیای زنانه خارج می کند. روان شناس برایش نسخه ای می پیچد تا او را از این دام رهایی بخشد. از اینجا به بعد با فصل های خوبی طرف هستیم.


یک سکانس دلچسب
این فیلم یک سکانس فوق العاده دارد. مرد در برابر نظافتچی مسن خانه اش در یک خیابان قرار می گیرد و اینجاست که هم صدا و هم تصویر خودنمایی می کند. زن نظافتچی با هدایت خوب کارگردان در سه دقیقه مخاطب را کیفور می کند. او در این نقش قرار است به مرد اعلام کند که همسرش نزد او آمده و نسبت به رابطه بین شوهرش و این نظافتچی توهماتش را بیان کرده. او در پایان صحبتهایش با این دیالوگ موقعیت کمیک قصه را با بازی خوبش با استفاده از میمیک صورت و حرکات دستانش خلق می کند:«اگر فکر خامی تو سر شما شکل گرفته بریزش بیرون، من زن مرد زن دار نمیشم.» و خنده متعجبانه جواد رضویان با شنیدن این دیالوگ این سکانس را به اوج می رساند. اینجاست که تفاوت ساختاری جوک و یک مدیوم سمعی و بصری مشخص می شود. چرا که این جمله در این مطلب خواننده را نمی خنداند اما این دیالوگ در اجرا قدرت خود را نشان می دهد.


راهکار مردان برای جنگ با فوبیای خیانت
مسیری که مرد برای بازگرداندن همسرش به زندگی انتخاب می کند با بازی خوب رضویان و آشا محرابی ثلث پایانی مطلوبی را شکل می دهد. فیلمساز در مقام یک بی طرف به دنیای مردان اعلام می کند که ضرب المثل «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» را در عملیات میدانی زندگی خویش وارد آورند. باز هم با فصلهای جذابی طرف هستیم.

یک جا تقابل مرد با مادر زنش و جای دیگر سکانس داخل اتومبیل که مرد برای رهایی از فوبیای خیانتی که در ذهن همسرش شکل گرفته پیشنهادهای جالبی می دهد تا سرانجام این خود زن است که به قول معروف کم می آورد. ماجرای رصد فعالیتهای مرد در داخل مغازه اش توسط زن از طریق دوربین مدار بسته هم ایده خوبی است مخصوصا وقتی که اقوام زن وارد مغازه می شوند.

بیانیه ضد ماهواره!
در جایی از فیلم هنگامی که مرد سعی دارد آرامش را به زندگی خود برگرداند دور از چشم زنش با پلیس 110 تماس می گیرد و از سریالهای تفرقه افکن شبکه های ماهواره ای گله می کند و وقتی این پاسخ را می شنود که این چیزها به ما ربطی ندارد به پلیس می گوید جمع کردن ماهواره که به شما ربط دارد! اینجاست که فیلمساز به نوعی شکایت خود را از تهاجم محتوایی این سریالها بر زندگی خانواده های ایرانی آشکار می سازد و در واقع به آسیب شناسی این نوع ترویج رسانه ای و نقش آن در تخریب نهاد خانواده می پردازد.

پایان بندی بدون آب بندی
عطشانی گره آخر قصه را هم با یک نتیجه گیری خوب برای مخاطبان این فیلم در نهاد خانواده ها باز می کند. کارگردان، فیلمش را از فضای تقابل با سنت ازدواج به سمت رهایی زوجین از بهانه های واهی منجر به گسست روابط می کشاند. آنجاست که برای دلجویی از جایگاه زن در اجتماع دلبستگی مادی و معنوی مرد به همسر سابقش مطرح می کند و این دیدگاه را القا می کند که مرد بدون حضور یک زن در خانه اش هرگز به آرامش نخواهد رسید و زندگی اش بدون زن به یک آشوبکده شبیه است. عطشانی نقش یک کودک را در تلطیف زندگی و تحکیم تار و پود زندگی زوجهای جوان به خوبی بیان می کند.

او به این نتیجه می رسد که یک زندگی دو نفره بر اساس روشهای اتخاذ شده از سوی مرد و زن مثل دو روی سکه است. یک روی آن آرامش و روی دیگر آن استیصال است. اگر در زندگی زوج جوان محبت و مهر عاری از سوء تفاهمها جاری باشد هرگز ابزاری چون مهریه برای تحکیم زوری زندگی زناشویی وارد نمی شود و شأن واقعی مرد و زن به شایستگی حفظ می شود. و نکته آخر فراموش نکنیم که ایران یکی از مقامداران آمار طلاق در دنیاست و سکوت فیلمسازان ایرانی در این خصوص جایز نیست و چه بهتر این سکوت با ارائه راهکاری بشکند.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *