میدان تبیین حقایق
_ پرویز سروری در روزنامه حمایت نوشت: جهاد در عرصه دفاع از ارزشها، گسترده بزرگی دارد و محدود به یک یا چند جبهه خاص نمیشود. در حوزه نرمافزاری، جهاد در چارچوب فکری و نظری قابلتعریف است، چراکه بخش قابلتوجهی از نبرد ما با حریف، بهمنظور صیانت از حریم مقدس اندیشه صورت میگیرد. بنای هر اقدام و عملی نیز همین اقدام فکر و اندیشه است؛ لذا روشنگری و تبیین در برابر اغفالگریها، انحرافات و اشتباهات القاشده از سوی دشمن، جهاد «تبیین» و «روشنگری» خواهد بود.
یکی از مطالبههای رهبر معظم انقلاب از نسل جوان، دانشجویان، صاحبان تریبون و افراد تأثیرگذار و متنفذ، جهاد در این کارزار مهم بوده و هست؛ «شما امروز در فضای مجازی میتوانید افکار درست و صحیح را منتشر کنید و به مسائل پاسخ دهید و میتوانید به معنای واقعی کلمه جهاد کنید... باید منطق را به اخلاق مزیّن کرد حقایق را منتشر کرد. امروز همه باید در این میدان حرکت کنیم.» (۵ مهر ۱۴۰۰)
روشنگری در حوزه جنگ نرم، یکی از این نمونههاست. در کنار سایر شاخصههای قدرتساز اعم از توانمندیهای علمی، نظامی، منطقهای و ...، نظریه و گفتمان «استکبارستیزی» یکی از شاخصهای اقتدار جمهوری اسلامی به شمار میآید. شاید در گذشته، برخی این سیاست را نوعی «دشمن پنداری» و «توهم توطئه» جلوه میدادند، اما همانها امروز قائل به خصومت ورزی و دخالتهای مخرب استکبار هستند.
کشورهای همپیمان و غیرمتحد کشورمان هم به این واقعیت اذعان دارند که ایران در این قاعده، یکی از پیشروترینها در جهان است. در داخل نیز این موضوع با سادهانگاری و غفلت از دستهای چدنی آمریکا و غرب، تکرار و همانندسازی شده و بعضی این گفتمان را مترادف با هزینهتراشی میدانند. این گفتمان قطعاً بدون روشنگری درباره اینکه آمریکا تا چه اندازه در نادیده گرفتن حقوق جمهوری اسلامی وقیحانه رفتار کرد و هر جا دستش رسید، وحشیانهترین تحریمها را اعمال نمود، اندیشه استکبارستیزی به اعتقاد قاطبه مردم تبدیل نمیشود و گسترش نمییابد. اما چرا جهاد تبیین تا این حد، اثرگذار و سرنوشتساز است؟ چند دلیل کوتاه در این خصوص، قابلذکر است که به وجه «آفندی» و «پدافندی» آن بازمیگردد.
۱. تا اذهان با مقدمات منطقی، اقناع نشوند و به دنبال آن، دلها متمایل نگردند، شاهد تحرک در این راستا نخواهیم بود. نمیتوان انتظار داشت که فردی بدون پشتوانه فکری، پا در مسیر درست بگذارد و اگر چنین اتفاقی بیفتد، دوام نخواهد داشت. بهعنوان نمونه، تهی کردن فکر جوانان با استفاده از خوشگذرانیهای کاذب و بعضاً مخرب، یکی از حربههای تخدیری است تا نسل جوان و آیندهساز کشور، از اندیشیدن به دور دستها و راه طولانیای که کشورشان طی کرده تا به اینجا رسیده، باز بمانند. جوانان نخبه و انقلابی در این میان، مأموریت دشوار و سنگینی بر عهده دارند چراکه طرف حساب آنها، جزئیات و پیچیدگیهای فکری و روحی فراوانی دارد. دقیقاً به همین جهات است که پا گذاشتن در این عرصه، «جهاد» نام گرفته است.
۲. در سبک و سیاق اجرا نیز نکات بسیاری قابلتوجه است. همانگونه که در نبرد نظامی، رعایت خطوط قرمز اخلاق، جزو واجبات امر به شمار میآید، در جهاد تبیین نیز لازم الاجراست. اساساً در کار تبلیغ و تبیین، مواجهه با مخالفان و بحث و جدل، طبیعی است و اگر جهادگر نتواند در برابر تشکیکاتی که گاهاً از اتهامات نیز خالی نیستند، رفتار اخلاقمدارانه از خود نشان دهد، از چارچوب حق و حقیقت خارج شده و ایبسا متوسل به اهرمهای غیراخلاقی گردد. هدف، همراهی و مجاب کردن منطقی با چاشنی گشادهرویی، تواضع و تکریم است و بدون این لوازم، ممکن است تبلیغ به ضد خودش بدل شود و دافعه جای جاذبه را بگیرد.
با این حساب، راهی باید در پیش گرفته شود که برای مردم از یک سو، آگاهی و انتباه ایجاد کند و از طرفی، اگر بناست که قالب روشنگری، «انتقاد» بهویژه از مسئولان باشد، باید روشی عاری از اهانت در پیش گرفته شود. نقد سازنده هرچند در برخی مواقع، خوشایند نیست، اما به این جهت که قاعده انصاف و دلسوزی در آن رعایت شده، نهایتاً از طرف انتقادشونده مورد استقبال قرار میگیرد. بنابراین، «اصل قطعی در این باب پیروی از شیوه اخلاقی است. باید از این کاری که بعضی افراد با دشنام و فریب و دروغ در برابر افکار عمومی مواجه میشوند، اجتناب کرد.» (۵ مهر ۱۴۰۰)
۳. جهادگران این عرصه باید مجهز به استدلالهای قوی و متقن باشند، به نحوی که کسی نتواند در آنها خدشه ایجاد کند. این آفت گاهی دیده میشود که جملات کلیشهای و یا تقلیدی در مواجهه با منتقدان بیان میگردد، اما وقتی بحث کمی فنیتر میشود، توان پاسخگویی نیز از میان میرود. از این رو، کنشگران این عرصه باید از پشتوانه منطقی و فکری قوی برخوردار باشند تا در میدان دفاع و حمایت از آرمانها و الگوهای نظام، دستپر باشند.
۴. زمانشناسی نیز فاکتور بسیار تعیینکنندهای است. گاهی میدانیم که فردی یا گروهی پیش از یک رخداد، دارای نظری خاص بودهاند و پس از آن، تغییر عقیده دادهاند. چنانچه این تغییر فضا و موقعیت در ظرفهای زمانی متفاوت، بهموقع و درست شناسایی نشوند، هر قدر هم استدلال و منطق قوی در پس آن باشد، بیفایده و حتی گاهی مضر است. از این رو، موضعگیری در یک زمان شاید، مستحسن باشد و در وقت دیگر، نامناسب. از باب نمونه، موضعگیری مستدل جبهه انقلاب پس از پشت پا زدن ترامپ به برجام، رویکردی مناسب در زمان کاملاً مناسب و بهجا بود و باعث تجدیدنظر بسیاری شد.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که لازمه به نتیجه رسیدن و پیروزی در میدان جهاد تبیین، استقامت و پایداری است. در این معرکه، کسی پیروز نهایی خواهد بود که از اراده و انگیزه قویتری برخوردار باشد چراکه روشنگری و تغییر جریان فکری افراد، کار سادهای نیست و نیازمند مرارت و پیگیری مداوم است.