امروزه از هر 10 جوان، هشت نفر موسیقی پاپ دوست دارند و دو نفر موسیقی سنتی!
: حسام الدین سراج گفت: امروزه از هر 10 جوان، هشت نفر موسیقی پاپ دوست دارند و دو نفر موسیقی ایرانی (سنتی) که تازه آن هم مربوط به نسل جوان موزیسینهای ایرانی میشود.
: سالهاست مخاطبان موسیقی ایرانی بخصوص جوانترها از نبود تنوع در این موسیقی گلایه می کنند و عدم نوآوری در این موسیقی را دلیل رجوع خود به گونه های دیگر موسیقی مانند پاپ می دانند. با این حال کمتر شده بزرگان موسیقی سنتی این انتقادات را تایید کرده و از کاهش مخاطبان خود به این دلیل حرف بزنند.
به گزارش با این حال حسام الدین سراج خواننده سرشناس موسیقی سنتی در تازه ترین گفتگوی خود که با همراهی آهنگسازش همایون رحیمیمان با نیوشا مزیدآبادی در "اعتماد" انجام شده به صراحت از این سخن گفته که موسیقی سنتی دیگر به مانند قبل مخاطب ندارد. متن کامل این گفتگو را ارائه می کند.
آلبوم نگاه آسمانی در دهه 70 منتشر شد و همان زمان در بین آلبومهای موسیقی ایرانی، بسیار مورد توجه قرار گرفت. از زمان انتشار این آلبوم چندین سال میگذرد. چطور شد که تصمیم گرفتید کنسرت این آلبوم را برگزار کنید؟
سراج: مدتها بود که تصمیم داشتیم این کار را اجرا کنیم اما شرایط و امکانات مساعد نبود و نمیشد، ولی امسال به همت همایون رحیمیان عزیز و محمد حسین تفرشی، برنامهریزیهای این کار انجام شد و قرار شد آن را اجرا کنیم. البته اجرای ما دو شب بود که متاسفانه شب دوم آن به دلیل مشکلات سالن و... لغو شد و قرار است در آینده این کار را در تالار وحدت هم اجرا کنیم. همان طور که اشاره کردید، این اثر متعلق به دهه 70-60 خورشیدی است و مجموعهیی است که مردم با بسیاری از تصانیفش خاطره دارند، به عنوان مثال تصنیف «شب عاشقان بیدل» یا «ملکا» و «ای عاشقان».
فکر میکنم این آلبوم هفت قطعه داشت. برای اجرای زنده آن چه قطعات دیگری به این مجموعه اضافه میشود؟
رحیمیان: ما متاسفانه قطعه «مرغ باغ ملکوت» را اجرا نخواهیم کرد چون سالها پیش پارتیتور آن را از من تحویل گرفتند و من از آن کپی نداشتم، این طور بود که وقتی پارتیتور را تحویل دادم، از دستم رفت و به نوعی گم شد. البته من قصد دارم مجددا این قطعه را بنویسم اما این کار مستلزم زمان است و برای این برنامه مقدور نبود. به هر حال به جای قطعه «مرغ باغ ملکوت»، قطعهیی را برای ویولن و ارکستر نوشتهام که به این اجرا اضافه شده است. من این قطعه را زمانی که استاد اسدالله ملک در قید حیات بودند، برای ایشان تنظیم کردم و اجرا کردند. اما بعد از فوت استاد ملک، ما تصمیم گرفتیم این قطعه را به یاد ایشان به این کنسرت اضافه کنیم.
سراج:قطعه «ملکا» هم به این اجرا اضافه شده...
رحیمیان: بله، «ملکا» هم اواخر دهه هفتاد ساخته شد اما متعلق به این آلبوم نبود. ما تصمیم گرفتیم این قطعه را هم به این اجرا اضافه کنیم چون اثر خاطرهانگیزی برای مردم است. ناگفته نماند که ملودی این قطعه را برادر کوچکتر من -فرهاد رحیمیان- که در همین ارکستر هم دف مینوازد، نوشت و من بعد از بازنگری، آن را تنظیم کردم. حسام عزیز هم آن را خیلی خوب اجرا کرد و خوشبختانه قطعه بهیادماندنی و خوبی شد.
آقای سراج، تجربه همکاری شما با همایون رحیمیان در آلبوم «نگاه آسمانی» به سالهای دور برمیگردد. امروز بعد از گذشت 21 سال از همکاری با آهنگساز و نوازنده پیشکسوت ویولنی مثل همایون رحیمیان، قرار است دوباره این قطعات را اجرا کنید، تجربه این کار را چطور میبینید؟
سراج: برای من جالب است که بعد از گذشت این همه سال، هنوز هم نوازندگان از اجرای این قطعات لذت میبرند. در اصل فرم قطعات این اجرا که از ساختههای همایون عزیز هستند بهگونهیی است که وقتی نوازندگان آن را اجرا میکنند دچار چالشی عجیب میشوند. یعنی پیچیدگیها و زیباییهای لازم را برای علاقهمندی نوازندهها دارد. من از صمیم قلب معتقدم کارهای همایون رحیمیان از ارزش هنری بسیار زیادی برخوردار هستند.
در آلبوم دو بخش آوازی وجود داشت. برای این اجرا، قسمتهای آوازی بیشتری در نظر نگرفته اید؟
سراج: در آلبوم دو بخش آوازی داشتیم که یک بخش بیات اصفهان بود و بخش دیگر ماهور. در قسمت ماهور، آقای فروهری با ساز نی با من همراهی میکردند و در قسمت بیات اصفهان، مرحوم شهریار فریوسفی و مرحوم آندره آرزومانیان آواز مرا همراهی میکردند که متاسفانه امروز در بین ما نیستند، به همین دلیل هم ما این مجموعه را به این دو بزرگوار تقدیم میکنیم. اما در این برنامه ما بخش ماهور را اجرا خواهیم کرد، چنان که در ابتدا یک مقدمه ارکسترال اجرا میشود، سپس ساز و آواز با نی و تار و بعد از آن تصنیف دل آرا که در همین دستگاه ساخته شده است.
آقای سراج شما در سالهای اخیر همواره با نوازندگان و آهنگسازان جوان کار کردهاید. دلیل این همکاری چیست و آیا قصد ندارید با بزرگان موسیقی ایرانی برنامهیی داشته باشید؟
سراج: من با بزرگان موسیقی مثل استاد جلیل شهناز، مرحوم ذوالفنون، محمد موسوی و... اجرا داشتم اما در طول چند سال اخیر، براساس شرایطی که پیش آمد، بیشتر با آهنگسازان و نوازندههای جوان کار کردهام. اما باز هم سعی کردهام در بخش تکنوازی یا ساز و آواز از نوازندههایی استفاده کنم که تجربه کاری بالایی دارند. مثلا برای تکنوازی تار معمولا از آقای شهرام میرجلالی استفاده میکنیم که نوازنده قدیمی این ساز است و به شیوه استاد شهناز ساز میزند. در عین حال با همکاری که بین من و همایون رحیمیان شکل گرفته دیگر نمیتوان گفت، او که از اساتید این حوزه محسوب میشود، آهنگساز جوانی است.
نه منظور من، مشخصا درباره آثاری است که در سالهای اخیر ارائه کردهاید و اجراهایی که با گروه «بیدل» داشتید. چون در این گروه غیر از چند نوازنده سرشناس، اغلب نوازندهها جوان هستند...
سراج: نوازندههای گروه بیدل چندان هم جوان نیستند. مثلا مسعود حبیبی یکی از بهترین نوازندههای دف ایران است یا محمود فرهمند یکی از نوازندههای برجسته ساز تمبک به شمار میرود. به همین منوال نوازندههای دیگری چون شهرام میرجلالی (تار)، کوروش بابایی (کمانچه) و... البته جوانترین نوازندههای ما کوروش بابایی و داود ورزیده هستند که آنها هم تجربههای زیادی در این حوزه دارند. رامین کاکاوند و بهرام خانی هم سابقه دیگران را ندارند، اما در نوع خود نوازندههای خوبی هستند. در کل من همکاری با جوانان را خیلی دوست دارم چرا که نسل جوان یعنی فکر جوان و هرچقدر از فکر جوان استقبال شود، برای نسلهای قبل آموزندهتر است. چیزهایی به ذهن جوانان میرسد که ممکن است نسل قبل از آن مطلع نباشند، یا اصولا با آن فاصله داشته باشند. اما این نکته هم قابل توجه است که موسیقی نسل قبل، به جهت پختگی و وفادار بودن به سنتها، آرامش بیشتری داشته و دارد. به هر حال من به شیوه اساتید بزرگ علاقهمندم و احترام میگذارم اما این پیشنهاد باید از سمت آنها صورت بگیرد و در اصل ادب اقتضا میکند که من پیشنهاد ندهم.
آقای سراج شما در فرمها و سبکهای مختلفی از موسیقی ایرانی (اعم از ارکسترال و اصیل) کار کردهاید و تجربه همکاری با آنسامبلهای گوناگونی را در کارنامه کاریتان دارید. بعد از گذشت این همه سال، با کدام آنسامبل رابطه احساسی بهتری دارید و خودتان را متعلق به کدام سبک از موسیقی ایرانی میدانید؟
سراج: من همه آنسامبلها را دوست دارم اما آنسامبل اصیل ایرانی، به جهت اینکه آرامش بیشتری دارد، با روحیه من سازگارتر است. در آنسامبل ایرانی، تعداد سازها زیاد نیست، پیچیدگی زیاد نیست و همین سادگی با روحیه من سازگار است اما کار با ارکستر سمفونیک را هم خیلی میپسندم، به خصوص کارهایی که با استاد فریدون شهبازیان و حسن یوسف زمانی داشتم. یکی از افتخارات من این است که با این عزیزان همکاری کردهام.
کار کردن با ارکسترهای بزرگ برای خوانندههای ایرانی دشوار است. شما به عنوان کسی که در همه این سبکها کار کرده و با آنسامبلهای مختلف همراهی داشتهاید، فکر میکنید یک خواننده ایرانی باید چه تواناییها و ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند با ارکستر بزرگ همراهی کند؟
سراج: شرایط موسیقی و آنسامبل ایرانی با ارکستر بزرگ کاملا متفاوت است. وقتی خواننده در ارکستر بزرگ قرار میگیرد باید کاملا تابع شرایط اعضای ارکستر باشد و اگر تبعیت نکند، در اجرا و گروه هرج و مرج به وجود میآید. اما در آنسامبلهای ایرانی وضع به این صورت نیست و خواننده میتواند از بعضی مسائل عدول کند و گروه با او همراه شوند. این در حالی است که گروه بزرگ کاملا از این منظر متفاوت است، به همین دلیل هم کار کردن با ارکستر بزرگ به مراتب سختتر است. از سوی دیگر پلی فونیک (چند صدایی) بودن ارکستر بزرگ هم باعث میشود خواننده، زمانی که میخواند، صداهای دیگری را غیر از صدای خودش بشنود. ولی در ارکستر ایرانی، معمولا موسیقی به صورت اونسیون است و حتی اگر تنظیم خاصی هم داشته باشد، خط اصلی ملودی، غالب است و بیشتر از بقیه قسمتها شنیده میشود.
نوازندههایی که در ارکستر اخیر برای این اجرا با شما همکاری میکنند، اغلب در ارکسترهای سمفونیک و ملی ساز زدهاند. جمع کردن این نوازندهها خصوصا الان که این ارکسترها فعال نیستند، کار دشواری است. کمی در این مورد برایمان بگویید و اینکه وضعیت نوازندهها را با توجه به وضعیتی که دو ارکستر مهم کشورمان دارند، چطور ارزیابی میکنید؟
رحیمیان: نوازندههایی که برای این اجرا جمع شدهاند (مشخصا نوازندههای سازهای زهی)، اغلب از بهترین نوازندگان نسل گذشته و حال حاضر موسیقی ایرانی هستند. نوازندگان پیشکسوتی هم در این اجرا، ما را همراهی میکنند که به خاطر دوستی و رفاقتی که با هم از سالهای دور داشتیم، پذیرفتند در این اجرا در کنار ما باشند. در واقع این نوازندهها در تمام ارکسترها، مشترک هستند. ما ارکستر ثابتی در ایران نداریم و تعداد نوازندههای ارکسترالمان هم بسیار محدود است بنابراین، این نوازندهها مجبور هستند هم در ارکستر سمفونیک ساز بزنند، هم در ارکستر ملی و هم برنامههای مختلف. مثلا برای تمرینات همین اجرا، برخی نوازندهها نمیتوانستند حاضر شوند چون برای یک برنامه یا اجرای دیگر در حال تمرین با گروه دیگری بودند. به هر حال ما در این زمینه محدودیت داریم و من فکر میکنم ریشه همه این مسائل به صورت زنجیروار به مقوله آموزش برمیگردد. ما متاسفانه آموزش درستی در زمینه موسیقی نداریم در صورتی که برای تربیت نوازندهیی که بتواند در ارکستر ساز بزند و گروه را همراهی کند، حداقل 10 سال زمان لازم است که البته خیلیها این زمان را طی نمیکنند و متاسفانه در ارکستر هم با مشکل روبهرو میشوند. ما تعداد محدودی نوازنده کار بلد داریم که در هر برنامهیی شرکت میکنند. مطمئن باشید اگر ارکستر سمفونیک و ملی هم دوباره تشکیل شوند، ما باز هم به تعداد کافی، نوازنده نخواهیم داشت و مجبوریم از نوازندگان ارکسترهای مختلف دعوت کنیم تا در ارکستر سمفونیک یا ملی ساز بزنند. دراین میان برنامههای خاص دیگری هم پیش میآید که نوازندهها را به شکلی دیگر، درگیر میکند. مثلا همایون شجریان برای اجرای خود از همین نوازندهها استفاده میکند، یا من هم به همین منوال. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم ارکستر سمفونیکی داریم که نوازندههای آن فقط در همان ارکستر ساز میزنند. این فقط در صورتی اتفاق میافتد که نوازندهها دستمزدهای خوب بگیرند و مجبور نشوند برای گذران زندگی در هر برنامهیی ساز بزنند.
شما به وضعیت نوازندهها و دستمزدهای آنها اشاره کردید. از زمانی که دولت جدید روی کار آمد، مسوولان فرهنگی در مورد ارکسترها صحبت کردند و قرار شد وضعیت ارکسترهای سمفونیک و ملی را تغییر دهند. شما به عنوان یکی از پیشکسوتان این حوزه، فکر میکنید چه کارهایی باید در این زمینه انجام شود؟
رحیمیان: باید مراکز آموزشی به صورت جدی فعالیت داشته باشند. ما الان هنرستان موسیقی را داریم که شاگردان خوبی پرورش میدهد اما در همان هنرستان هم، کسانی که تدریس میکنند و فعال هستند، چندان مورد توجه قرار نمیگیرند. دولت همان طور که گفتم باید ریشهیی و جدی وضعیت ارکسترها را درست کند که من فکر میکنم در این میان بحث آموزش از همه مهمتر است. ما از نظر آموزشی به معلمهای باسابقه و خوب احتیاج داریم که به نوازندههای ما آموزش دهند.
آقای سراج شما از سال 88 مدت زمانی طولانی، فعالیت نداشتید. بد نیست به این دوره زمانی اشاره کنید و بگویید دلیل این کمکاری چه بود؟
سراج: به هر حال هر دورهیی اقتضائات خاص خود را دارد. برخی از دولتها فرهنگی هستند و به هنرمندان و فرهنگیان مجال کار میدهند و بیشک کارهای هنری ارزشمندی هم در زمان فعالیت آنها صورت میگیرد. برخی از دولتها هم اینطور نیستند و این امر طبیعی است که در آن زمان کارهای فرهنگی- هنری زیادی انجام نشود. شاید به نوعی من هم مشمول این قاعده بودم. یعنی در اصل اقتضائات آن دوره باعث میشد که کمتر در عرصه هنر ظاهر شوم. البته من به طور مداوم فعالیتهای شخصی خود را داشتم اما در زمینه انتشار آلبوم و اجرای کنسرت و... حضور نداشتم و ترجیح میدادم سکوت کنم. علاوه بر این، یک وجه کار هم بحث اقتصادی بود که در این زمینه هم اقتضائات به گونهیی بود که ترجیح میدادم تا مدتی کار نکنم.
آقای رحیمیان از زمانی که شما کار آهنگسازی آلبوم نگاه آسمانی را تمام کردید تا به امروز، ذائقه موسیقایی مردم دستخوش تغییرات زیادی شده است. در این میان با اجرای دوباره این اثر، استقبال مردم از کنسرت میتواند برآیند خوبی از سلیقه شنیداری آنها در طول این سالها باشد. شما به عنوان یک آهنگساز فکر میکنید تا چه اندازه این ذائقه موسیقایی تغییر کرده است؟
رحیمیان: متاسفانه ذائقه شنیداری مردم در طول این سالها به سادهپسندی سوق داده شده است و به همین دلیل هم کارهایی که یک زمان زیر لب زمزمه میکردند امروز در نظرشان سنگین و ثقیل جلوه میکند. این آلبوم به سالهای خیلی دور برمیگردد و من کار جدیدی هم ارائه نکردهام اما به خوبی متوجه میشوم که ذائقه مردم به سمت سادهپسندی و موسیقی پاپ رفته است. ما باید ذائقه مردم را آماده برخی تغییرات کنیم.
در ایـن میـان فکـر میکنیـد موزیسینهای پیشکسوت و با سابقه چه نقشی در تغییر این ذایقه شنیداری داشته و دارند و آیا فکر میکنید در طول این سالها توانستهاند گامی در این جهت بردارند یا خیر؟
سراج: من فکر میکنم بخشی از این مساله به هنرمند مربوط میشود و بخش عمدهیی هم به رسانهها. متاسفانه رسانههای ما سلیقه موسیقایی مردم را متوسط میکنند. امروزه از هر 10 جوان، هشت نفر موسیقی پاپ دوست دارند و دو نفر موسیقی ایرانی (سنتی) که تازه آن هم مربوط به نسل جوان موزیسینهای ایرانی میشود.
من قصد محکوم کردن کسی را ندارم، اما فکر میکنم رسالت رسانه این است که انواع موسیقی را به گوش مردم برساند و میزان (دوز) آنها را حفظ کند. به نظر من موسیقی مثل داروست. اگر دوز یک ژانر زیاد باشد، مردم را مسموم میکند. من نمیگویم دایما موسیقی کلاسیک یا سنتی پخش شود ولی باید میزان آن رعایت شود. در حال حاضر آنقدر رسانهها این موضوع را زیر پا گذاشتهاند که مردم سادهپسند شدهاند و موسیقی را به جای آنکه به ذات دوست داشته باشند، به خاطر حواشیاش دوست دارند. مردم وقتی برای دیدن یک کنسرت پاپ به سالن میروند، حواشی کار بیشتر از موسیقی برایشان مهم است. در اصل همهچیز تبدیل به تفنن و تفریح شده و موسیقی جدی، دایما سرکوب میشود. این یکی از مشکلات مهم ما است.
رحیمیان: من هم همینطور فکر میکنم. در حال حاضر اکثر شرکتهای ضبط و انتشار آلبوم، به مسائل مادی آثار بیش از هر چیز دیگری فکر میکنند و سوددهی در اولویت اول شان قرار دارد، همین هم باعث میشود سراغ موسیقیهای جدی و هنری، که مخاطبان کمتری دارند، نروند. این مسائل در واقع، ذائقه مردم را شکل میدهد. در مورد رسانه هم من فکر میکنم رادیو بیشتر به سلیقه شنیداری مردم فکر میکند اما تلویزیون در این زمینه به مراتب بدتر عمل کرده است. اصلا آثار شنیداری که از تلویزیون پخش میشوند حساب و کتاب ندارند. علاوه بر اینها تیتراژ همه سریالها هم پاپ شده است، پس طبیعی است که ذائقه مردم به این سمت کشیده شود.
البته موزیسینهایی هم که کار جدی و هنری ارائه میکنند، اغلب کم کار هستند. این البته به نوع موسیقی آنها برمیگردد و اینکه خلق یک اثر هنری بدون شک زمانبر است. اما فکر نمیکنید همین خوراک موسیقایی کم، نیز باعث میشود مردم به سمت کارهای عامه پسند کشیده شوند؟
رحیمیان: این تقصیر هنرمندان نیست. ما به عنوان موزیسین احتیاج داریم دولت یا بخش خصوصی حمایتمان کند و ما هم با آنها همکاری داشته باشیم اما متاسفانه این حمایت وجود نداشته. من در قسمت شورای موسیقی رادیو فعالیت دارم و جالب است که اغلب آلبومهایی که برای رادیو میآورند، موسیقی پاپ هستند. من هم قبول دارم که تولید موسیقی جدی کم شده است.
سراج: میگویند چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو... به نظر من ماجرا این نیست. قضیه مثل این است که بگویند خط استاد امیرخانی به لحاظ قدیمی بودنش کنار برود و یکسری تایپیست جای او رابگیرند. ماجرا این طور نیست. شناخت خط استاد امیرخانی و برقراری ارتباط با هنر او، هنر میخواهد. کسی که بتواند با موسیقی جدی و ارزشمند ارتباط برقرار کند، شنونده قابلی است. اما متاسفانه گوش مردم برای این نوع موسیقیها تربیت نمیشود. رسانه (تلویزیون) به نظر من باید یک برنامه آموزشی یا پژوهشی برای مردم داشته باشد تا آنها با این موسیقی آشنا شوند، اما نه تنها این کار را نمیکند بلکه ساز را هم نشان نمیدهد.
نکته جالب دیگر این است که پیش از انقلاب مردم از رادیو موسیقی اصیل ایرانی را در قالب برنامههای تکنوازان و گلها میشنیدند و کنسرتهای موسیقی ایرانی نیز در قالب جشن هنر شیراز و... برگزار میشد. در حال حاضر بستر این عرضه رسانهیی وجود ندارد. شما فکر میکنید در این میان رسالت هنری یک هنرمند برای حفظ اصالتهای موسیقی ایرانی و تغییر ذائقه شنیداری مردم، چیست؟
سراج: یک بخش به رسالت هنرمند بستگی دارد و بخش دیگری به رسالت هنری تهیهکنندگان و برنامهریزان عمده و کلان کشور برمیگردد. مثلا زمانی که شهناز در قید حیات بود به سراغش میرفتند و یک آلبوم تکنوازی از او ضبط میکردند و با احیا کردن این هنرمند و کارش، شیوه او را احیا میکردند. الان هم دولت باید به صورت کلان با هنرمندانی که در جامعه کار ارزشمند میکنند برنامهریزی کند که آثار آنها ضبط شود، چراکه این هنرمندان میراث فرهنگی کشور محسوب میشوند.
رحیمیان: من هم همیننظر نظر را دارم. باید به این موضوع توجه بیشتری شود. اما من تصور میکنم که تهیهکنندگان و متولیان دولتی هستند که باید قدم پیش بگذارند و آهنگسازان و خوانندگان کشور را حمایت کنند. ما آهنگسازان خوبی داریم که به دلیل مسائل مالی کم کار هستند.
شما اشاره کردید که از سال 88 به بعد اقتضائات فرهنگی به گونهیی بود که ترجیح میدادید کمتر فعالیت داشته باشید، در حال حاضر فکر میکنید اقتضائات فرهنگی دولت جدید به گونهیی است که بتوان فعالیت بیشتری داشت؟
سراج: همین قدر که ما فکر میکنیم دولت جدید، یک دولت فرهنگی است که به هنر و موسیقی علاقه دارد، گام بزرگی در پیشبرد اهداف فرهنگی- هنری ما است و امید میرود که آثار خوبی در این زمان خلق شوند. به عقیده من این دولت حتی اگر به لحاظ اقتصادی هم نتواند به هنرمندان کمک کند، اما همین فکر فرهنگیاش برای ما هنرمندان ارزشمند است.
آقای سراج شما دو آلبوم «مسیحا» و «لبخوانی باران» را در دست انتشار دارید. فرم این آلبومها به چه صورت است؟
سراج: آلبوم «مسیحا» فرمی روایی بر اساس یک شعر دارد و بقیه قسمتهای آن (هم قطعات با کلام و هم بیکلام) با محوریت همان شعر، شکل گرفتهاند. اثر «لبخوانی باران» هم اجرایی با ارکستر ایرانی است ولی تنظیم جدیدی دارد که شکل موسیقایی جدیدی از موسیقی ایرانی ارائه میکند.
حالا که بحث شعر شد بد نیست در این باره هم صحبت کنید که چرا به نسبت دیگر خوانندههای موسیقی ایرانی کمتر به سمت شعر نو رفتهاید؟
سراج: من شعر کلاسیک را خیلی میپسندم، البته شعر نوی خوب را هم دوست دارم. اما درکل سراغ شعر خوب میروم و ترجیح میدهم به محتوا و مفهوم شعر توجه داشته باشم تا سبک و فرم آن. از طرف دیگر شعر نو زیاد با موسیقی ایرانی سنخیت ندارد و اگر آن را دکلمه کنید، تاثیرش بیشتر از اجرای آن با موسیقی ایرانی است. البته در این مورد استثناهایی هم میتواند وجود داشته باشد و ممکن است در آینده اثری روی شعر نو ساخته شود که همه را متعجب کند.
آهنگسازی روی شعر نو هم دشوار است...
رحیمیان: بله، چون در واقع ریتم مشخصی ندارد، کار مشکلی است اما به گونهیی نیست که اصلا امکانپذیر نباشد. در اصل این توانایی را میخواهد که آهنگساز با آن ارتباط برقرار کند و بتواند موسیقی خوبی بسازد.
آقای رحیمیان شما کار جدیدی در دست انتشار ندارید؟
رحیمیان: نه متاسفانه. البته یک اثر براساس شعر مولانا دارم که 10 سال پیش آن را نوشتهام ولی چون کار برای ارکستر بزرگ است هیچ کس به عنوان سرمایهگذار پیدا نشده که بتوانیم آن را ضبط کنیم.