روایت خبرنگار شهید از لحظه خواندن خطبه عقدش توسط امام (ره)

12:34 - 15 خرداد 1398
کد خبر: ۵۲۳۱۱۴
شهید «محمدحسن ماخانی» از شهدای عرصه رسانه استان قزوین است که روح بلند او با امام راحل و انقلاب اسلامی گرهی بازنشدنی دارد؛ او چنان ارادتی به امام راحل داشت که می‌توان آن را در دل کلماتی که در توصیف وی از امام خمینی نگاشته مشاهده کرد.

روایت خبرنگار شهید از لحظه خواندن خطبه عقدش توسط امام (ره)به گزارش گروه فضای مجازی،ارادت شهید «محمدحسن ماخانی» به امام (ره) چنان بود که ماه‌ها تلاش کرد تا بتواند وقتی را برای خواندن خطبه عقد خود و همسرش از دفتر ایشان دریافت کند.

آنچه در ذیل ذکر شده توصیفی عرفانی این شهید والامقام قزوینی از لحظاتی است که امام (ره) خطبه عقدشان را قرائت کرده‌اند و در دست‌نوشته‌های او به یادگار مانده است.

«آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه تو هر دوجهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

زبان کوچک ما از بیان عظمت امام بزرگ عاجز است، امامی که به‌راستی به‌جای پیامبر الهی اسلام حضرت محمد (ص) نشسته، امامی که تمامی ابر جنایتکاران و مستکبران را به‌حق لرزانده...

بعد از یک ساعت انتظار امام را نه بهتر است بگویم یک دنیا نور و یک دنیا عرفان و علم و مجسمه تقوا را زیارت کردیم.

زمانی که امام در مقابل ما ظاهر شدند گویی یک نور بسیار زیبا جلوی چشم ما را گرفت...

خدایا این امام است... خدایا این نایب مهدی است...‌ای امام،‌ای پیر جماران،‌ای امید محرومان و دشمن ظالمین؛‌ای کاش صد‌ها و نه هزاران جان داشتم و فدای راه پربار تو و هدف بزرگت می‌نمودم.

خدایا از تو سپاسگزارم که این‌چنین نعمت عظمی را نصیب من روسیاه و گنه‌کار نمودی تا لااقل چهره پیامبرگونه امام خمینی را ببینم...

خدایا از تو می‌خواهم آن جذابیت و آن نورانیت و جبروت و آن حالت الهی امام عزیز را که به‌طور ناگهانی به من غالب گردید از من نگرفته و همیشه در ذهن من بماند؛ نیمه‌راه ساعت ۵ روز ۲۸ /۲ /۱۳۶۲»

«ملوک مافی» همسر این شهید بزرگوار با اشاره به ارادت عمیق شهید ماخانی به امام راحل، می‌گوید: در جلسه‌ای که امام خمینی (ره) خطبه عقدمان را خواندند، شهید ماخانی دست‌خط بسیار کوچکی را به حضرت امام داد که چیزی از محتوای آن به من اعلام نکرد، اما با توجه به شناختی که نسبت به او داشتم احتمال می‌دهم در آن دست‌نوشته کوچک برای شهید شدن خود، از حضرت امام درخواست دعا کرده بود.

شهید محمدحسن ماخانی در سی‌ام تیر ۱۳۴۲، در یکی از محلات جنوب شهر قزوین و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد؛ پدرش حسین، کارمند اداره فرهنگ و هنر و مادرش هم زهرا یک بانوی خانه‌دار بود. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند و در کنار تحصیل حوزوی در سپاه و بسیج هم عضویت فعال داشت. در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام محمد محسن شد که البته بعد از شهادت او به دنیا آمد.
وی بعد از حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و پیکرش هم ۱۴ سال در منطقه ماند و درنهایت در سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش قزوین به خاک سپرده شد.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *