حاشیه‌های جالب از دیدار خانواده‌های شهدا با رهبر انقلاب

18:40 - 22 آذر 1397
کد خبر: ۴۷۵۶۵۲
نشریه خط حزب الله، حاشیه‌های جالب از دیدار روز گذشته خانواده شهدا با رهبر انقلاب اسلامی منتشر کرد.

گروه سیاسی Y دیدار روز گذشته خانواده‌های شهیدان دفاع مقدس، مدافع حرم و دفاع از مرزها و امنیت کشور با رهبر معظم انقلاب با حاشیههای جالبی همراه بود.

نشریه خط حزب الله در شماره جدید روایتی از این دیدار منتشر کرد.

آنچه می خوانید حاشیه های دیدار خانواده شهدا با رهبر معظم انقلاب است:

۱. وارد حسینیه که می‌شدید، اولین چیزی که جلب توجه می‌کرد، لباس‌های محلی برخی از استان‌ها مثل استان کردستان یا سیستان و بلوچستان بود. گویا خانواده‌ی شهدای مناطق مرزی مثل این دو استان در این دیدار بیشتر بودند.

۲. در پیشانی‌نوشت حسینیه، جایی که متناسب با شأن دیدار، آیات و روایات مرتبط نصب می‌شود، این‌بار بخشی از آیه‌ی ۹۵ سوره‌ی نساء نوشته شده بود: «وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا: و خداوند مجاهدان را بر خانه‌نشینانِ [بی‌عُذر] به پاداشی بزرگ برتری داده است.»

۳. تعداد خانم‌ها هم گویا بیشتر از آقایان بود و در اقدامی کم‌سابقه، به انتهای قسمت آقایان آمده و همان‌جا نشستند. آمدن خانم‌ها به سمت آقایان همان و به‌هم خوردن نظم جلسه هم همان. جالب اینکه مسئولین حسینیه هم برخلاف سایر دیدارهای عمومی، به میهمانان امروز سخت نمی‌گرفتند. گویا دیدار، خودمانی خودمانی بود.

۴. همین‌طور که در حال نوشتن بودم، نوجوانی که لباس کردی پوشیده بود، با همان لهجه‌ی شیرین کُردی ازم پرسید: شما می‌دانید خانه‌ی رهبر کجاست؟ جواب دادم: بله، همین نزدیک حسینیه است. پدرش ادامه داد: برای اولین بار است که اینجا آمده‌ایم و پسرم تعجب کرده است که چقدر اینجا ساده و بی‌آلایش است.

۵. نوجوان‌ها و جوان‌های زیادی هم در جمع به چشم می‌خوردند که لباس نظامی پوشیده و سربند بسته بودند. بعضی‌هایشان فرزندان مدافعین حرم بودند و در دست‌های کوچک‌شان عکس پدر را گرفته و سعی می‌کردند طوری بگیرند که آقا هم ببیند. با زبانِ بی‌زبانی می‌گفتند ما از نسل مدافعین حرمیم و ادامه‌دهنده‌ی راه پدر.

۶. هرچقدر ساعت به ده نزدیک می شد، جمعیت بیشتری بلند می‌شد و به مکانی که آقا از آنجا ورود می‌کنند خیره می‌شد. مادران و پدران شهدا، گویا بیشتر از دیگران، چشم انتظار آمدن آقا بودند. آقا که وارد حسینیه شدند، جمعیت شروع به سر دادن شعار کرد: "این همه لشگر آمده/ به عشق رهبر آمده"، "خونی که در رگ ماست/ هدیه به رهبر ماست"، "ما اهل کوفه نیستیم/ علی تنها بماند" و ... نوجوان کُردی که از من آدرس خانه‌ی آقا را پرسیده بود، به محض ورود آقا، به سمت جلوی حسینیه دوید تا آقا را از نزدیک ببیند.

۷. بعد از قرائت قرآن، حاج محمود کریمی شروع کرد به مداحی. شعری عاطفی و حماسی، در رثای پدران و مادران شهدا خواند. صدای هق‌هق گریه، از گوشه و کنار حسینیه بلند شد و بعضی از شانه‌ها بالا و پایین می‌رفت. تازه اینجا بود که می‌شد فهمید کدام یک از افراد، پدر، مادر یا همسر شهید است. جنس گریه‌ی اینها با مردم عادی فرق داشت. وقتی حاج محمود روضه‌ی حضرت علی‌اکبر(ع)را خواند، پدرها و مادرهای شهید، طور دیگری گریه می‌کردند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *