رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

خروجی شکست خود خواسته تیم فوتبال امید ایران مقابل میانمار/ وقتی جوان‌هایمان یاد گرفتند باید ببازند!

9:14 - 30 مرداد 1397
کد خبر: ۴۴۶۱۸۴
دسته بندی: ورزشی ، فوتبال
تمام این اتفاقات عجیب و غریب برای تیم فوتبال امید این جمله را به یاد ما آورد که «ترسوها به بهشت نمی‌روند!».

به گزارش خبرنگار گروه ورزشی ، درست یک روز بعد از طلای دلاورانه حسن یزدانی، نمایش شجاعانه علیرضا کریمی و در هیاهوی مسابقات ورزشکاران منهای فوتبالمان در بازی‌های آسیایی اندونزی، بازهم فوتبال تیتر اصلی شد.

تازه داشتیم به اقدام دوراندیشانه فدراسیون و کادر فنی تیم ملی امید بابت بازی دادن به نفرات زیر ۲۱ سال می‌پرداختیم و از آن به نیکی یاد می‌کردیم که اتفاق عجیب دوشنبه و شکست بحث برانگیز تیم امید کشورمان مقابل میانمار دوباره معادلات ذهنمان را به هم ریخت و این سوال را به وجود آورد که اگر این همه کسب مدال در بازی‌های آسیایی برای ما مهم بود پس چرا اصلا زیر ۲۱ ساله‌ها را به جاکارتا بردیم؟
 
با تیم زیر ۲۳ ساله‌ها اعزام می‌شدیم و سه بازیکن بزرگسال در قواره رحمتی و سید جلال و غلامرضا رضایی مثل سال ۲۰۰۶ بهره می‌بردیم و می‌رفتیم برای قهرمانی! این تناقض‌ها برای چیست؟

ایران و عربستان از دو بازی نخست ۴ امتیاز به دست آورده بودند و تقریبا صعود خود از گروه شش را به مرحله بعد قطعی کرده بودند. در روز آخر امید‌های ما باید به مصاف میانمار می‌رفتند و عربستان هم رو در روی کره شمالی قرار می‌گرفت. تا پیش از شروع دو مسابقه که همزمان هم برگزار می‌شد، عربستان به خاطر اخطار‌های کمتر صدرنشین بود و ما دوم جدول بودیم. با این حال نحوه قرار گیری تیم‌ها به گونه‌ای بود که تیم صدرنشین باید در مرحله بعد به مصاف کره‌ جنوبی می‌رفت که در گروه پنجم به مالزی باخت و در آستانه دوم شدن بود.
 
در ادامه هم برنده این بازی باید به احتمال زیاد مقابل ازبکستانی قرار می‌گرفت که بازی‌های بسیار خوبی را در این دوره از رقابت‌ها به نمایش گذاشته بود؛ آنها همان تیمی بودند که پیش ازجام جهانی به مصاف تیم ملی بزرگسالان ایران رفتند. آن تیم برای بازی‌های آسیایی آماده می‌شد و تیم بزرگسالان ما برای جام جهانی!

همین مسئله باعث شد تا دو تیم ایران و عربستان علاقه‌ای به اول شدن در گروه خود نداشته باشند. آنها برای اینکه سرگروه نشوند؛ نه تنها ترکیب اصلی‌شان را تغییر دادند بلکه پا را فراتر گذاشتند و با نیت باخت جوانهایشان را به میدان فرستادند تا مقابل میانمار و کره شمالی ببازند. بازیکنان ما روحیه همیشگی را نداشتند و در اوج بی میلی موقعیت‌های بدست آمده را از دست می‌دادند. اشتباهات فردی در خط دفاعی به اوج خود رسیده بود. با این حال نیمه اول بدون گل تمام شد. در آن سو، عربستان با شکست دو بر صفر به رختکن رفت تا ایران صدرنشین شود.

در نیمه دوم گویی تیم ما از قافله عقب افتاده باشد به یک باره تصمیم گرفت به گل خوردن. دو گل در ۱۲ دقیقه دریافت کردیم، اما عربستانی‌ها از ما به اصطلاح زرنگ‌تر بودند و گل سوم را هم خوردند تا بازهم تیم کرانچار سرگروه باشد. در همین حال و احوال که ما و عربستانی‌ها برای باختن رقابت داشتیم به یک باره دیدیم که در آستانه حذف هستیم. خودمان میانمار را پر و بال داده بودیم و آنها در اواخر بازی فشار شدیدی را روی دروازه شهاب عادلی آوردند و تا زدن گل سوم فاصله‌ای نداشتند. گلی که اگر زده می‌شد ما از جام کنار می‌رفتیم و افتضاح نلو وینگادا در اینچئون به نحوی دیگر در اندونزی تکرار می‌شد.

سوت پایان به صدا در آمد. به میانماری که در بهترین شرایطش حریف ما نبود و نخواهد بود دو بر صفر باختیم تا سرگروه نشویم و به کره‌جنوبی نخوریم و بعد از آن با ازبکستان روبرو نشویم، اما علی رغم شکست خود خواسته، به خواسته‌مان نرسیدیم و همان قرعه‌ای که از آن فرار می‌کردیم نصیبمان شد، ما با این باخت سرگروه شدیم و به کره‌جنوبی خوردیم!
 
از قدیم گفته‌اند که دقیقا همان چیزی که می‌ترسید به سراغتان می‌آید. مزد ترس گریبانگیر تیم کرانچار شد در حالی که تقریبا هم زمان با آن مسابقه، در همان جاکارتا، تیم کبدی ایران با علم به این موضوع که در صورت شکست دادن پاکستان قدرتمند، به هند ابرقدرت در نیمه نهایی می‌خوردند؛ اما حریف پرسابقه شان درهم کوبیدند تا نشان دهند برای رسیدن به موفقیت باید ترس را کنار گذاشت.
 
تازه بازی‌های آسیایی برای رشته‌های به غیر از فوتبال بالاترین سطح و لول را دارد و به نوعی برای موفقیت پای مرگ و زندگی هم ممکن است به میان بیاید، اما مسابقات فوتبال، کم اهمیت‌ترین رقابت موجود در این مسابقات به حساب می‌آید.

کار، کار اشتباهی بود و اگر در این میان تیمی ضرر می‌کرد شاید داستان بیخ پیدا می‌کرد و احتمال داشت ما و عربستانی‌ها محروم شویم و از جام کنار گذاشته شویم. اصلا وارد بحث اخلاقی این موضوع نمی‌شویم. کار نداریم که ما به جوان‌هایی که زیر دستمان در حال رشد هستند چه چیز‌هایی که یاد ندادیم. جوان‌های تازه بلوغ رد کرده‌ای که یاد گرفتند باید از مواجه شدن با شرایط سخت شانه خالی کنند و مکر و حیله به خرج دهند و کم کاری کنند و در صورت لزوم ببازند!

کنار همه اینها مصاحبه حمید استیلی با اخلاق هم هیزمی بود بر روی آتش. حمید خان اعتقاد داشت عربستان روح جوانمردی فوتبال را رعایت نکرده است. چرا؟ چون از عمد باخته است. اما یک سوال. آقای استیلی مگر خود ما همین کار را نکردیم؟ مگر ما به اصطلاح شل نگرفتیم تا شکست بخوریم؟ تنها فرق ما و عربستان در این بود که آنها نقش خود را بهتر بازی کردند. اگر به خواسته خود می‌رسیدید و با کره‌جنوبی مواجه نمی‌شدید بازهم این حرف را می‌زدید؟ واقعا متوجه نیستیم که چه می‌گوییم یا هستیم و داستان برف و کبک و ... در میان است.

حالا ما مانده‌ایم و تیمی که به هدفش نرسیده است و باید با تیمی که برای جوانهای‌مان غول کرده‌ایم پیکار کنیم. بیچاره این نسل. در آخر اینکه تمام این اتفاقات این جمله را به یاد ما آورد که «ترسوها به بهشت نمی‌روند!»
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *