دائره المعارفی به نام پدر و مادر؛ جواب سوالات کودکان را چطور بدهیم؟

12:40 - 12 شهريور 1401
کد خبر: ۴۴۲۸۲۰۷
کودکان به شدت ذهن پرسشگری دارند. آن‌ها در طول روز ممکن است از والدین خود سوال‌های زیادی بپرسند. اما باید به آن‌ها چگونه جواب داد؟

خبرگزاری میزان _ روزنامه همشهری نوشت: «چرا زنبورها نیش دارند؟»، «چرا شب‌ها آفتاب نیست؟»، «چرا باید غذا بخوریم؟» ،«پس کی من بزرگ می‌شوم؟»، «این مورچه‌ها که اینقدر از لانه‌شان دور می‌شوند چطور راه برگشت رو پیدا می‌کنند؟...» و سؤالات کودکان در سنین مختلف مادامی که بیدارند ادامه دارد.

هر سن سؤالات خاص خودش را دارد. با سؤال‌های ابتدایی و آسان شروع می‌شود و به سؤالات فلسفی می‌رسد. والدین در کنار تمام وظایف و نقش‌هایی که دارند یکی از پررنگ‌ترین نقشی که همیشه برعهده دارند، دایره‌المعارف بچه‌ها بودن است. و وای به روز والدی که فرزندش بعد از هر جمله بگوید: چرا؟!... . این موقعیت‌ها در کنار سختی و گاهی خسته‌کننده بودن، بیشتر اوقات فرصتی بسیار مغتنم و شگفت‌انگیز برای والد و کودک است. بستری فوق‌العاده برای کشف کردن با هم و موقعیت‌هایی که می‌تواند والد را به سمتی سوق دهد که از کنار فرزند بودن کیف ‌کند و لذت ببرد.

احتمالاً در بسیاری موارد شما به‌عنوان والد جواب سؤالات فرزندان‌تان را می‌دانید و گاهی هم پیش می‌آید که در برابر سؤالاتی قرار می‌گیرید که حتی پیش از این به ذهن‌تان هم خطور نکرده بود، چه برسد به اینکه پاسخش را بدانید. در مواردی که پاسخ سؤال معلوم است، کاری که بعضی والدین می‌کنند این است که خیلی زود به سؤال کودک جواب می‌دهند و خوشحال هستند که به سبب این سؤال به فرزندشان در مسیر یادگیری و دانش‌افزایی کمک کرده‌اند و در موارد دیگر، برخی می‌گویند نمی‌دانم و خلاص! اما والدینی هم هستند که به این موقعیت به‌عنوان فضایی برای چالش و ذهن‌ورزی برای گام برداشتن در مسیر کشف و آموختن نگاه می‌کنند و همواره از سؤالات فرزندشان استقبال می‌کنند.

دانشمندان کوچک

به‌گفته عابده بهمن‌پور، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت و تسهیلگر کودکان و نوجوانان، وقتی فرزندان ما با سؤال‌هایی درباره اطرافشان مواجه می‌شوند، خوب است کمی زمان باز کنیم و در پاسخ دادن کمی تأخیر بیندازیم. چون می‌خواهیم از آن موقعیت استفاده کنیم که کشف کردن اتفاق بیفتد؛ عنصر مهمی از یادگیری که اگر از سنین پایین رشد پیدا کند، می‌تواند برای ادامه زندگی‌اش سرمایه خوبی باشد.

بهمن‌پور می‌گوید: در گام اول جواب دادن به سؤال مهم نیست، بلکه توجه به نیازی که کودک در پس پرسیدن آن سؤال دارد، مهم است. و آن نیاز، کشف و یادگیری است. در واقع سؤالات واسطه‌اند تا کودک جست‌وجوگری را بیاموزد، تمرین کند و با آن مواجه شود. و کشف کردن و فرضیه‌پردازی را بیاموزد. فراموش نکنیم که فرضیه‌پردازی یکی از راه‌های تولید دانش است. یعنی اگر ما کمک کنیم بچه‌های‌مان به سبک فرضیه‌پردازی به پاسخ سؤالات‌شان برسند می‌توانند مثل دانشمندان همه‌‌چیز را یاد بگیرند.

جای خود را تغییر بدهید

وقتی با سؤالات بی‌پایان، متنوع و گاه تکراری کودکان‌مان مواجه می‌شویم، یکی از بهترین کارهایی که می‌توانیم بکنیم این است که جای خودمان را به‌عنوان کسی که از بالا به پایین و از جایگاه دانای کل به مسئله نگاه می‌کند تغییر دهیم و به کودک فرصت کشف و پژوهش بدهیم و البته خودمان هم کنارش بایستیم.

به عقیده بهمن‌پور قرار نیست من والد به‌عنوان یک منبع دانش تا کودکم با سؤالی مواجه شد، دانشی را که دارم به او منتقل کنم. بهتر است من کنار کودکم بایستم و با هم به مسئله نگاه کنیم. مثلا بگوییم وای چه سؤال جالبی! و سؤال او را با هم تکرار کنیم چنان‌که گویی سؤال ما هم هست. «خودت چه فکر می‌کنی؟ بیا با هم فکر کنیم جوابش چه می‌شود.» حتی می‌توانیم کنار کودک ما هم فرضیه‌پردازی کنیم و وارد این بازی ‌شویم. این فرضیه‌ها می‌تواند کاملا بی‌ربط به جواب اصلی باشد. مثلا کودک می‌پرسد زنبورها چطور با هم حرف می‌زنند؟ یکی از فرضیه‌ها می‌تواند این باشد که «زبان مخصوص خودشان را دارند.» یا «با صدای خیلی آرام با هم حرف می‌زنند.» یا «حرف‌هایشان را به گل‌ها می‌زنند» و.... اینطور نباشد که همه بار پیدا کردن پاسخ و فرضیات را بر دوش کودک بیندازیم.

ما هم در کنار او وارد بازی کشف و جست‌وجو شویم. و این در کنار هم بودن به کودک، جست‌وجوگری را می‌آموزد. یعنی از او نخواهیم همه بار فکر کردن و فرضیه‌پردازی را به تنهایی به دوش بکشد، این بار برای کودک بسیار سنگین است و او را به استیصال می‌رساند. در نتیجه این پیام را به کودک می‌دهد که من هیچ‌چیز نمی‌دانم. درصورتی‌که اگر ما خودمان کنارش شروع کنیم به حدس زدن و تخیل کردن و... بهتر می‌توانیم به او بیاموزیم چطور ذهنت را باز و آزاد کن و به غیرممکن‌ها هم فکر کن.

ذهنت را به کودک بسپار

بهمن‌پور با توجه به تجربیات سال‌های تسهیلگری‌اش می‌گوید: من شک دارم بگویم که کودک ما، جست‌وجوگری را از ما می‌آموزد، چون به‌احتمال زیاد او این مهارت را بهتر از ما بلد است. کافی است فقط ما خودمان را از جلوی راهش برداریم و همراهش شویم تا او بتواند بازی واقعی خودش را پیاده کند.

حتما دید‌ه‌اید بچه‌های کوچکی را که چهاردست و پا راه می‌روند، چقدر به همه‌‌چیز تازه نگاه می‌کنند و می‌خواهند همه‌‌چیز را کشف کنند. یا یک کار را مدام تکرار می‌کند. بیشتر اوقات من بزرگ‌تر خیلی ذهنم در چارچوب‌ها گیر کرده است و نمی‌دانم با یک موقعیت کشف چطور مواجه شوم. 

در این مواقع فقط کافی است از سر راه کودک کنار روم تا او مسیر کشف و جست‌وجوگری را پی بگیرد و اتفاقا من از او یاد بگیرم و با خیال‌پردازی‌های او من هم ذهنم باز شود. ذهن کودک باز است و می‌تواند امکان‌های مختلف را برای یک موقعیت پیدا کند.

او بسیار راحت‌تر از ما می‌تواند خیال‌پردازی کند و فقط کافی است ما جای خودمان را تغییر دهیم و تشخیص بدهیم بهترین جایگاه ما برای اینکه کودک‌مان مسیر کشف‌اش را به درستی طی کند، کجاست.

بهمن‌پور می‌گوید: در موقعیت‌های مختلفی که ما به‌عنوان والد تعیین می‌کنیم که کودک‌مان کاری خاص مثل کاردستی درست کردن یا موسیقی گوش کردن را انجام دهد، ممکن است امکان کشف و جست‌وجوگری را از او بگیریم. اما اگر اجازه بدهیم کودک گاهی فقط در خانه بچرخد و سرش با جزئیات و گوشه گوشه خانه گرم باشد، به او فرصت می‌دهیم با درون خودش ارتباط برقرار کند و هر موقعیتی را به‌عنوان موقعیت کشف ببیند. 

انتهای پیام/

خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.


برچسب ها: تربیت تربیت کودک

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *