نسل کشی سربرنیتسا؛ پرداخت هزینه ایده اروپای متحد از جیب مسلمانان

11:11 - 20 تير 1401
کد خبر: ۴۳۵۰۹۳۳
دسته بندی: حقوق بشر ، عمومی
36 سال از نسل کشی سربرنیتسا می‌گذرد اما عدالت برای قربانیان هنوز اجرا نشده است.

خبرگزاری میزان – بحران اوکراین و جان اوکراینی‌ها قطعا مهم و حق حیاتشان حتما بخشی مهم از حقوق بشر است؛ اما این فریاد چرا در سال 1995 و در جریان جنگ بوسنی برنخاست؟

پس از آغاز بحران اوکراین، فریادها، اعتراض‌ها و محکومیت‌ها از هر گوشه و کنار جهان غرب و البته بیش از همه از سراسر قاره سبز بلند شد.

اروپایی که پیشتر برای اجتناب از هزینه‌های جانی و مالی و نیز پاک کردن تاریخ خود از وحشیگری دو جنگ داخلی خود، آن‌ها را به سراسر جهان بسط داده بود، در پی آغاز بحران اوکراین، از آن به عنوان بدترین خشونت در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم یاد کرد.

اما پرسش اینجاست که چرا قتل عام هزاران بوسنیایی تنها در سه دهه پیش، نتوانست چنین واکنشی را برانگیخته و طرفداران عدالت را برای احقاق حق به صف کند و چرا اکنون حتی یادبودش در جولای 2022 زیر سایه بحران اوکراین نادیده گرفته می‌شود؟

نسل کشی سربرنیتسا

«سارایوو»، پایتخت بوسنی از ماه می 1992 به محاصره صرب‌ها درآمد؛ این محاصره هزار و 425 روزه که طولانی‌ترین محاصره پایتخت یک کشور در تاریخ مدرن جنگ است، به کشتار 13 هزار و 952 نفر منجر شد.

تقریباً همه ساکنان مسلمان شرق بوسنی کشته یا آواره شدند و بسیاری از زنان در اردوگاه‌های تجاوز جنسی اسیر شدند؛ روستاها و مساجد در «مناطق امن» اعلام شده توسط سازمان ملل در محاصره بی امان سوزانده شدند؛ هزاران نفر در اردوگاه‌های کار اجباری شکنجه شده، مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند.

اما این پایان جنایت علیه بوسنیایی‌ها نبود و سال 1995 برای مسلمانان بوسنی مرگبار پیش رفت.

به شکل خلاصه، کشتار یا نسل کشی «سربرنیتسا»، به قتل بیش از 8 هزار پسر و مرد بوسنیایی ساکن شهر «سربرنیتسا» واقع در «بوسنی و هرزگوین» فعلی به دست ارتش صربستان اشاره دارد.

شورای امنیت سازمان ملل در آوریل 1993 با انتشار قطعنامه 819، «سربرنیتسا» را منطقه امن و حفاظت شده اعلام کرده و 400 نیروی هلندی حافظ صلح را در آن مستقر کرد.

اما صرب‌ها پیش از پایان جنگ بوسنی در میانه بی توجهی هلندی‌ها، «سربرنیتسا» را محاصره کرده و از 6 تا 25 جولای در این شهر حمام خونی را به راه انداختند؛ این جنایت در نهایت بیش از 8 هزار کشته مدفون در گورهای دسته جمعی برجای گذاشت.

ابعاد و گستردگی این جنایت به حدی بود که از آن به عنوان بزرگ ترین نسل کشی در اروپا پس از جنگ جهانی دوم یاد می‌شود.

عاملان و مقصران نسل کشی سربرنیتسا

اگرچه همواره از عملکرد «کوفی عنان»، به عنوان دبیرکل وقت سازمان ملل انتقاد شده، از «رادووان کارجیچ»، رئیس جمهور وقت صربستان و «راتکو ملادیچ»، فرمانده وقت ارتش صربستان به عنوان عاملان جنایت یاد شده و مسئولیت حقوقی قتل عام بوسنیایی‌های پناه آورده به صلحبانان سازمان ملل متوجه دولت هلند شد، اما در این میان صفحاتی از کتاب واقعیت باز نشده باقی ماند.

استانداردهای دوگانه حقوق بشری اروپا

جنگ و خشونت مسلحانه در هر حالتی و در هر جایی از کره خاکی مذموم و جان انسان‌ها از هر قوم، رنگ و نژادی، محترم است اما بررسی موضع گیری و اقدام‌های اروپا در دو موضوع جنگ علیه بوسنی و بحران اوکراین، تفاوت‌ها و پرسش‌های گیج کننده ای را آشکار می‌کند:

  • چرا اکثر کشورهای غربی که بر حمایت خود از اوکراین تاکید دارند، در هنگام به راه افتادن طوفان خشونت علیه مسلمانان و کاتولیک‌های بوسنی با بی میلی و سردرگمی و حتی می‌توان گفت براساس رویه مماشات موضع گیری کردند؟
  • چرا غرب که به اذعان خود «مقاومت اوکراین» را مسلح می‌کند، ارتش پارتیزانی بوسنی را هدف تحریم‌های تسلیحاتی قرار داد؟
  • چرا غرب از همان هفته‌های نخست بحران اوکراین برای سوق دادن جامعه بین المللی در مسیر جست و جوی راه حل صلح اقدام کرد اما این کابوس برای بوسنی سه سال به طول انجامید؟
  • چرا بوسنی اهمیتی نداشت و آیا یک دهم حمایت عمومی غرب از اوکراین برای بوسنی نمی‌توانست جنگ را متوقف کرده و جان و مال هزاران انسان را نجات دهد؟
  • چرا اروپا سه سال پس از آغاز جنایت صرب‌ها در بوسنی، در سال 1995 حملات هوایی هدفمندی را آغاز کرد که نقطه پایانی بر این جنایت شد؟
  • چرا «پیتر هاندکه»، نویسنده اتریشی تمجید کننده پروژه «صربستان بزرگ» و سخنران مراسم تشییع جنازه «میلوشویچ»، معمار نسل کشی بوسنیایی‌ها، جایزه نوبل دریافت کرد؟

پایان جنایت صرب‌ها در بوسنی و سکوت غرب، آمار عجیبی بر جای گذاشت؛ کشته شدن بیش از 100 هزار و آواره شدن بیش از دو میلیون مسلمان و کاتولیک بوسنیایی.

نقش اروپا در رقم خوردن تراژدی سربرنیتسا

در سال 2004 دادگاه بین المللی کیفری نیروهای صرب را به نسل کشی در شهر مذکور متهم کرد اما لابی گری‌ها مانع به رسمیت شناختن نسل کشی «سربرنیتسا» شد؛ این امر دژاووی دردناکی را تداعی و «سربرنیتسا» را به نماد دائمی ضعف جامعه بین المللی مبدل کرد.

اما آن چه نباید در میانه منازعات دیپلماتیک به حاشیه برود، این واقعیت است که «سربرنیتسا»، شکست واضح و آشکار اروپا بود و گذاشتن هر نام دیگری بر این شکست اعتبار اروپا را احیا نکرده و مشکلات عمیق اروپا را پنهان نمی‌کند.

اما دلایل مهم اروپا برای سکوت اگر بخواهیم منکر اقدامش برای رقم زدن نسل کشی «سربرنیتسا» شویم، موارد زیر بودند:

  • اروپای حریص برای متحد شدن، چشم خود را بر جنایت مداوم علیه بوسنی در نیمه نخست دهه 1990 بست.
  • رادیکالیسم و اسلام ستیزی نهادینه در اروپا، قاره سبز را مجاب می‌کرد که از ورود به ماجرای بوسنی خودداری کند؛ این اسلام ستیزی اروپا که در طول تاریخ رنج غیرقابل وصفی بر مسلمانان اروپایی تحمیل کرد، در سال‌های اخیر در سراسر اروپا رشد قابل ملاحظه ای داشته است.
  • ناتوانی اروپا در تصمیم گیری به موقع برای حل و فصل بحران‌های اضطراری نیز نباید از این فهرست جا بیفتد.
  • سربرنیتسا؛ شرمساری پایدار اروپا

نسل کشی «سربرنیتسا» را باید شرمساری پایدار اروپا خواند که قابل از بین رفتن نیست؛ این نسل کشی شرم آورترین اپیزود تاریخ اروپا پس از جنگ جهانی دوم است؛ زیرا جنگ بوسنی پر از جنایاتی بود که زیر گوش اروپا و سازمان ملل در منطقه به اصطلاح امن و زیر سایه سکوت سنگین نهادهای بین المللی رخ می‌داد.

البته باید توجه داشت که شرق و جنوب اروپا به عنوان محل زندگی فقیرترین ساکنان قاره سبز که در معرض تهدیدهای ژئوپلتیکی زندگی می‌کنند، همواره قربانی سیاست‌های کشورهای مرکزی و شمالی در اروپا بوده اند.

بنابراین باید توجه داشت که براساس قاعده مذکور اروپا نبایست چندان توجهی به موضوع بحران اوکراین داشته باشد؛ اما آن چه اوکراین را از این قاعده مستثنی می‌کند نه خود این کشور و مردمش بلکه تقابل اروپا با روسیه است.

سازمان ملل پس از نسل کشی «سربرنیتسا» به این نتیجه رسید که بی طرفی پاسخ مناسبی برای نسل کشی نیست!

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *