رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

ماجرای ۱۸سال مفقودیِ یک شهید!

15:26 - 28 فروردين 1397
کد خبر: ۴۱۲۷۲۲
هر چه به او می‌گویند که کار تو تمام شده و الآن خسته‌ای، به عقب برگردد حاضر نمی‌شود برگردد. در طول این عملیات از ناحیه پا زخمی می‌شود او را به همراه چند زخمی دیگر در چادری می‌گذارند ولی...
ماجرای ۱۸سال مفقودیِ یک شهید +‌ عکسبه گزارش گروه فضای مجازی ، محسن پیروان سال ۱۳۴۴ در محله علیای کازرون متولد شد. خانواده او از اولین خانواده‌هایی بودند که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی از حضرت امام خمینی (ره) تقلید کردند. محسن از همان دوران کودکی با مسایل دینی آشنایی پیدا کرد و از برادران بزرگتر و دامادشان که در مبارزه با رژیم طاغوت از مشهورین شهرستان به حساب می‌آمدند راه ورسم مبارزه را آموخت و دارای بصیرتی سیاسی و دینی شد به طوری که گاه مباحثات سیاسی و دینی را با مخالفان اندیشه سیاسی امام انجام می‌داد.

محسن سال ۱۳۵۱ وارد مدرسه شد و تحصیلات خود را آغاز کرد. پنج سال ابتدایی را با موفقیت و با معدل بالا پشت سر گذاشت و در سال ۱۳۵۶ در حالی به کلاس اول راهنمایی وارد شد که از نظر سیاسی و دینی از هم سن و سالانش بسیار جلوتر بود. خانه آنان پاتوقی برای نیرو‌های انقلابی پیرو خط امام بود که جلسات خود را در آن جا برگزار می‌کردند؛ و از این رو از همان آغاز نوجوانی با آنان حشر و نشر داشت و مبارزات خود را از همان جا آغاز کرد.

فعالیت‌های انقلابی محسن

در سال ۵۶ برادر بزرگترش تحت تعقیب ساواک در آمد و از خانه فراری شد و از همین ایام خانه آنان تحت مراقبت نیرو‌های ساواک درآمد، ولی این مراقبت‌ها همیشگی نبود. از این رو مسایل امنیتی ایجاب می­‌کرد که دقت بیشتری صورت گیرد. در همین زمان محسن پیروان به عنوان رابط و این که دانش­‌آموزی کم سن و سال است و کمتر به او شک می‌شود کار ارتباط با نیرو‌های انقلابی و پخش اعلامیه و کار‌های دیگر را که به دلیل مراقبت‌های شدید ساواک از دیگران برنمی‌آمد برعهده گرفت. در اسفند ماه ۵۷ با تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش­‌آموزان کازرون به این تشکل اسلامی و انقلابی پیوست و از همان زمان مسئولیت انجمن مدرسه خود را برعهده گرفت.

با شروع مدارس در مهر ۵۸ و فعالیت گروهک‌ها و احزاب مختلف سیاسی و اعتقادی در مدارس به مبارزه فرهنگی با آنان قد علم کرد و با تشکیل میزگرد‌ها و مناظراتی پیرامون مسایل اعتقادی و سیاسی خود به عنوان یک طرف مناظرات در جلسه حضور پیدا می‌کرد و با راهنمایی‌های برادران بزرگتر خود آنان را مغلوب خویش می‌ساخت.

دستگیری یک دانش آموز منافق در مدرسه

در سال ۵۹ در مدرسه ابواسحق که در آن مشغول تحصیل بود متوجه شد که بعضی از طرفداران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در حال طراحی ترور‌هایی در سطح شهرستان هستند. او نیز طبق آن چه تکلیف می‌دانست، قضیه را با مسئولین سپاه در میان گذاشت که آنان با مسئله به سادگی برخورد کردند. محسن خود شخصا وارد عمل شد و با همکاری تنی چند از اعضای انجمن اسلامی مدرسه ابواسحق در یک عملیات پس از جمع‌آوری اطلاعات لازم، دانش‌آموزی را که از طرف سازمان منافقین مسئولیت ترور یکی از شخصیت‌های کازرونی را برعهده داشت همراه با اسلحه کمری که قرار بود با آن عملیات ترور صورت گیرد در یکی از کلاس‌ها دستگیر کرد و به سپاه تحویل داد که این امر موجب شد تا بعضی از تروریست‌ها در این رابطه دستگیر شوند.

درس‌هایی که از حضور در جبهه آموخت

با آغاز جنگ تحمیلی علی‌رغم این که برادرانش از همان روز‌های اول جنگ با گروه اول به جبهه‌ها اعزام شده بودند خود نیز در پی اصرار‌های مکرری که بر خانواده آورد سرانجام در خرداد ۶۰ پس از اتمام امتحانات پایانی عازم جبهه شد و از این پس تنها برای دادن امتحان یا در صورت زخمی شدن به خانه باز می‌گشت. محسن بار‌ها مجروح شد و پس از بهبودی، باز هم به جبهه رفت.

در سال ۶۲ نیز پس از ثبت نام در مدرسه عازم جبهه شد تا همچون سال‌های گذشته در خرداد ماه برای امتحانات پایانی برگردد و در امتحانات شرکت کند. خواهرش به او می‌گوید: «امسال را دیگر بمان تا بتوانی دانشگاه قبول شوی.»، ولی او در جواب می‌گوید: «ما همانجا درس می‌خوانیم این کتاب‌ها که چیزی نیست، درس درستکاری، درس شجاعت، درس رشادت و غیرت و ایمان همه نوع درس در جبهه یاد داده می‌شود و در آخر هم درس شهادت، تا شهادت نباشد اسلام و شیعه پابرجا نیست.»

در فروردین ۶۲ عملیات «والفجر مقدماتی» در منطقه «فکه» که نیرو‌های کازرونی چندماهی در آنجا بودند آغاز شد. محسن پیروان که مسئول یکی از دسته‌های تخریب بود برای عملیات به معبر می‌زند تا معبر گشایی کند. عملیات آغاز می‌شود. هر چه به او می‌گویند که کار تو تمام شده و الآن خسته‌ای، به عقب برگردد حاضر نمی‌شود برگردد. در طول این عملیات از ناحیه پا زخمی می‌شود او را به همراه چند زخمی دیگر در چادری می‌گذارند، ولی در پاتک عراق اثری از این چادر باقی نمی‌ماند و او مفقود می‌شود.

بازگشت پس از ۱۸ سال بی‌خبری

سال ۱۳۷۸ گروه تفحص پیکر محسن را کاوش می‌کنند. اولین کاروان شهدا از شهر‌های ایران می‌گذرند و به زیارت امام رضا (ع) می‌روند و پیکر محسن هم که عاشق امام رضا (ع) بود، در این کاروان بود. پیکر شهید محسن پیروان در تیرماه ۱۳۷۸ همراه با شهدای دیگری که هم کاروانی‌اش بودند طی یک تشییع باشکوه در قطعه شهدای بهشت زهرا در مزاری که حدود ۱۵ سال به نام او ساخته شده بود دفن شد.

منبع: ایسنا
 
 
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *